تاریخ انتشار
سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۲۴
کد مطلب : ۴۷۶۴۲۳
یادداشتی از سید ولی موسوینژاد؛
سیاستمدار اخلاقگرا در مقابل سیاستمدار ماکیاولیست: تقابل دو رویکرد به قدرت
۰
کبنا ؛در عرصه سیاست، دو نوع متضاد از شخصیتها وجود دارند که شیوههای متفاوتی برای کسب و اعمال قدرت اتخاذ میکنند: سیاستمدار اخلاقگرا و سیاستمدار ماکیاولیست. درک تمایز ظریف بین این دو نوع، نهتنها برای درک انگیزهها و اقدامات آنها، بلکه برای انتخاب رهبرانی که شایسته اعتماد و احترام ما هستند، ضروری است.
سیاستمدار اخلاقگرا، قطبنمای خود را اصول و ارزشهای اخلاقی قرار میدهد. این افراد معتقدند که قدرت باید در راستای خیر و مصلحت جامعه به کار گرفته شود، حتی اگر به معنای فداکردن منافع شخصی یا محبوبیت کوتاهمدت باشد. آنها تصمیمات خود را با درنظرگرفتن عواقب بلندمدت برای جامعه اتخاذ میکنند و به دنبال راهحلهایی هستند که به نفع همه مردم باشد، نه فقط گروههای خاص یا حامیان مالی.
شفافیت و پاسخگویی، ستونهای اصلی تعهد اخلاقی این سیاستمداران هستند. آنها در قبال اعمال خود به مردم پاسخگو هستند و از نقد و بررسی استقبال میکنند. صداقت و درستکاری، رمز اعتمادسازی آنها با مردم است و در عمل به وعدههای خود کوشا هستند.
همکاری و سازش، کلیدواژههای تعامل این افراد با ذینفعان مختلف است. آنها بهخوبی میدانند که حل معضلات پیچیده اجتماعی، نیازمند همفکری و مشارکت جمعی است.
در نقطه مقابل، سیاستمدار ماکیاولیست، قدرت را بهمثابه ابزاری برای پیشبرد اهداف خود میبیند، فارغ از هرگونه ملاحظات اخلاقی. این افراد معتقدند که "هدف، وسیله را توجیه میکند" و برای رسیدن به قدرت و حفظ آن، از هر ترفندی، اعم از فریب، دروغ و حتی خشونت، استفاده میکنند.
تصمیمات آنها بر مبنای منافع کوتاهمدت و اغلب به نفع خود و اطرافیانشان اتخاذ میشود. در این رویکرد، مردم بهمثابه ابزاری برای نیل به اهداف تلقی میشوند و نه صاحبان اصلی قدرت.
مخفیکاری و فریب، ابزارهای اصلی سیاستمدار ماکیاولیست برای کنترل و هدایت افکار عمومی هستند. آنها بهجای شفافیت، از اطلاعات بهعنوان سلاحی برای سرکوب مخالفان و پیشبرد مقاصد خود استفاده میکنند.
ترس و اطاعت، پایههای قدرت این افراد را تشکیل میدهند. آنها با القای حس ترس و ناامیدی در مردم، آنها را مطیع خود میکنند و از قدرت برای سرکوب هرگونه صدای مخالف استفاده میکنند.
رقابت بیرحمانه، ذات تعاملات این افراد با سایر بازیگران سیاسی است. آنها معتقدند که در عرصه سیاست، فقط یک برنده وجود دارد و حاضرند برای رسیدن به پیروزی، هر قیمتی را بپردازند، حتی اگر به معنای زیر پا گذاشتن اخلاقیات و زیرسؤالبردن منافع عمومی باشد.
در دنیای واقعی، سیاستمداران بهندرت به طور کامل در یکی از این دودسته جای میگیرند. اکثر آنها ترکیبی از ویژگیهای هر دو نوع را دارند و در طیفی بین این دو قطب ایدهآل قرار میگیرند.
بااینوجود، درک تمایزات کلیدی بین سیاستمدار اخلاقگرا و سیاستمدار ماکیاولیست، به ما در انتخاب آگاهانه رهبرانی کمک میکند که نهتنها قدرت را برای قدرت به دست نمیگیرند، بلکه از آن بهعنوان ابزاری برای خدمت به مردم و ساختن جامعهای عادلانه و سعادتمند استفاده میکنند.
انتخاب با ماست که با رأی خود، مسیر حرکت جامعه را به سمت کدام یک از این دو رویکرد هدایت کنیم.
سیاستمدار اخلاقگرا، قطبنمای خود را اصول و ارزشهای اخلاقی قرار میدهد. این افراد معتقدند که قدرت باید در راستای خیر و مصلحت جامعه به کار گرفته شود، حتی اگر به معنای فداکردن منافع شخصی یا محبوبیت کوتاهمدت باشد. آنها تصمیمات خود را با درنظرگرفتن عواقب بلندمدت برای جامعه اتخاذ میکنند و به دنبال راهحلهایی هستند که به نفع همه مردم باشد، نه فقط گروههای خاص یا حامیان مالی.
شفافیت و پاسخگویی، ستونهای اصلی تعهد اخلاقی این سیاستمداران هستند. آنها در قبال اعمال خود به مردم پاسخگو هستند و از نقد و بررسی استقبال میکنند. صداقت و درستکاری، رمز اعتمادسازی آنها با مردم است و در عمل به وعدههای خود کوشا هستند.
همکاری و سازش، کلیدواژههای تعامل این افراد با ذینفعان مختلف است. آنها بهخوبی میدانند که حل معضلات پیچیده اجتماعی، نیازمند همفکری و مشارکت جمعی است.
در نقطه مقابل، سیاستمدار ماکیاولیست، قدرت را بهمثابه ابزاری برای پیشبرد اهداف خود میبیند، فارغ از هرگونه ملاحظات اخلاقی. این افراد معتقدند که "هدف، وسیله را توجیه میکند" و برای رسیدن به قدرت و حفظ آن، از هر ترفندی، اعم از فریب، دروغ و حتی خشونت، استفاده میکنند.
تصمیمات آنها بر مبنای منافع کوتاهمدت و اغلب به نفع خود و اطرافیانشان اتخاذ میشود. در این رویکرد، مردم بهمثابه ابزاری برای نیل به اهداف تلقی میشوند و نه صاحبان اصلی قدرت.
مخفیکاری و فریب، ابزارهای اصلی سیاستمدار ماکیاولیست برای کنترل و هدایت افکار عمومی هستند. آنها بهجای شفافیت، از اطلاعات بهعنوان سلاحی برای سرکوب مخالفان و پیشبرد مقاصد خود استفاده میکنند.
ترس و اطاعت، پایههای قدرت این افراد را تشکیل میدهند. آنها با القای حس ترس و ناامیدی در مردم، آنها را مطیع خود میکنند و از قدرت برای سرکوب هرگونه صدای مخالف استفاده میکنند.
رقابت بیرحمانه، ذات تعاملات این افراد با سایر بازیگران سیاسی است. آنها معتقدند که در عرصه سیاست، فقط یک برنده وجود دارد و حاضرند برای رسیدن به پیروزی، هر قیمتی را بپردازند، حتی اگر به معنای زیر پا گذاشتن اخلاقیات و زیرسؤالبردن منافع عمومی باشد.
در دنیای واقعی، سیاستمداران بهندرت به طور کامل در یکی از این دودسته جای میگیرند. اکثر آنها ترکیبی از ویژگیهای هر دو نوع را دارند و در طیفی بین این دو قطب ایدهآل قرار میگیرند.
بااینوجود، درک تمایزات کلیدی بین سیاستمدار اخلاقگرا و سیاستمدار ماکیاولیست، به ما در انتخاب آگاهانه رهبرانی کمک میکند که نهتنها قدرت را برای قدرت به دست نمیگیرند، بلکه از آن بهعنوان ابزاری برای خدمت به مردم و ساختن جامعهای عادلانه و سعادتمند استفاده میکنند.
انتخاب با ماست که با رأی خود، مسیر حرکت جامعه را به سمت کدام یک از این دو رویکرد هدایت کنیم.