تاریخ انتشار
شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۶
کد مطلب : ۴۷۷۰۴۴
یادداشت؛
مردم؛ "وجود حاضر غایب" در اصلاحات
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ محسن خرامین - روزنامهنگار و دکترای علوم سیاسی - فرض "جنبش مردمی" بدون مردم همانند فرض انسان بدون جسم و تن است. جهان مدرن پر است از این "پر از خالی" های پارادوکسیکال که ابتداییترین نتیجه آن سیاستزدایی از جهان امروز است. مرور تاریخچه آنچه در عرصه اجتماعی و سیاسی ایران " اصلاحات " خوانده میشود بیانگر حرکت و فعالشدن خواست مردم دستکم از انقلاب مشروطه تاکنون است. حرکتی پر از فرازوفرود، ناکامی، رفتوبرگشت و در نهایت تکرار و امید، امید و امید.
کنش سیاسی و حتی فعالیتهای روزمره سیاست که خواهوناخواه حول دکان قدرت و در درجهای پایینتر فتح مناصب و جایگاههای سیاسی است نیز برکنار از اصل جنبش نبوده و نمیتواند باشد. هر چند این موضوع همواره بیشترین آسیبها را به ذات جنبش (اگر برای جنبشها ذاتی قائل باشیم که همانا خواستههای مردم است) وارد کرده است.
اتفاقات سیاسی و اجتماعی گاهی میتوانند نقش میانجی را در مسیر حرکت یک جنبش ایفا نمایند و فرصت و حتی ضد فرصتی را در مقابل جنبشها قرار دهند.
اکنون در آستانه یک انتخابات در سطح ریاستجمهوری سؤال این است که آیا آنچه این روزها پیشآمده است؛ یعنی تأیید صلاحیت یک نامزد اصلاحطلب، یک فرصت برای جنبش اصلاحات است و یا بر عکس دقیقهای است که ممکن است به انحراف و یا بدنامی جنبش منجر شود.
فعالین و اعضای شبه احزاب و برخی مدیران سابق و حتی بسیاری از جامعه اداری کشور بر این خوشبینیاند که تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان و شانس پیروزی وی یک فرصت طلایی برای خلق یکدوم خرداد دیگر و موفقیت برای جنبش مردمی است. دراینبین یک تردید بزرگ وجود دارد و آن این است که در این وضعیت مردم در کجا ایستادهاند؟ و آیا مردم نیز همینگونه به اتفاقات نگاه میکنند؟ مهمتر اگر مردم اینگونه نگاه نمیکنند و بهتبع عدم همراهی را پی گرفتند استقبال سرد مردم یک شکست برای جنبش مردمی و مطالبات مردم خواهد بود یا خیر؟
اگر همراهی شکل گرفت ممکن است یک فرصت دیگر حتی محدود در مسیر گذار باشد؛ ولی هرگز مشخص نیست این اتفاق جامعه را به سمت تثبیت و تقویت توسعه و دموکراسی حرکت دهد و یا بالعکس تعاقب آن واکنشی اقتدارگرایانه در پی داشته باشد.
در نقطه مقابل نیز به نظر میرسد مردم هم حضور نداشته باشند خروجی و برآیند چیزی نیست که تحت عنوان شکست جنبش ثبت شود چرا که کنش مردم به اتکای جمعی بودن و وجود نوعی خواست در پشت آن بیانگر استمرار جنبش و موقعیتشناسی آن است و اصل نیز با تصمیم و خواست مردم در هر شکلی است.
عدم حضور در بادیامر اگر چه نامزد منتسب به جنبش را ناکام خواهد گذاشت؛ اما خطر بزرگتر متوجه سیاست در کشور است که دامن اصلاحطلب را زود و اصولگرا را دیر گرفته و خواهد گرفت.
نه حضور در انتخابات و حتی پیروزی پزشکیان میتواند یکدوم خرداد دوم باشد و نه غیاب آنها به استبداد صغیر منجر خواهد شد. بلکه مجاورت مردم و اصلاحات است که مسیر خود را فارغ از احکام ستادی و سهمخواهی افراد تکراری در ستادها دنبال میکند و مردم چه با حضور خود در صحنه رویداد انتخابات و چه در اشکال و سطوح دیگر پیامها و تأثیرات خود را صریح و ضمنی اعلام و جاری مینمایند.
مردم هر کدام تشخیص مربوط به خود را برای شرکت و یا عدم شرکت در رویداد پیشرو دارند و نیازی به توضیح و توجیه از ناحیه دیگران نیست که دلایل و پاسخهای احتمالی بسته به "تجربه شوک" هر فرد به تعبیر والتر بنیامین به تصمیمی منتج خواهد شد که آخرالامر در هر حالتی نمود یک آگاهی - عصیان و عصیان - آگاهی جورج اورولی خواهد بود.
کنش سیاسی و حتی فعالیتهای روزمره سیاست که خواهوناخواه حول دکان قدرت و در درجهای پایینتر فتح مناصب و جایگاههای سیاسی است نیز برکنار از اصل جنبش نبوده و نمیتواند باشد. هر چند این موضوع همواره بیشترین آسیبها را به ذات جنبش (اگر برای جنبشها ذاتی قائل باشیم که همانا خواستههای مردم است) وارد کرده است.
اتفاقات سیاسی و اجتماعی گاهی میتوانند نقش میانجی را در مسیر حرکت یک جنبش ایفا نمایند و فرصت و حتی ضد فرصتی را در مقابل جنبشها قرار دهند.
اکنون در آستانه یک انتخابات در سطح ریاستجمهوری سؤال این است که آیا آنچه این روزها پیشآمده است؛ یعنی تأیید صلاحیت یک نامزد اصلاحطلب، یک فرصت برای جنبش اصلاحات است و یا بر عکس دقیقهای است که ممکن است به انحراف و یا بدنامی جنبش منجر شود.
فعالین و اعضای شبه احزاب و برخی مدیران سابق و حتی بسیاری از جامعه اداری کشور بر این خوشبینیاند که تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان و شانس پیروزی وی یک فرصت طلایی برای خلق یکدوم خرداد دیگر و موفقیت برای جنبش مردمی است. دراینبین یک تردید بزرگ وجود دارد و آن این است که در این وضعیت مردم در کجا ایستادهاند؟ و آیا مردم نیز همینگونه به اتفاقات نگاه میکنند؟ مهمتر اگر مردم اینگونه نگاه نمیکنند و بهتبع عدم همراهی را پی گرفتند استقبال سرد مردم یک شکست برای جنبش مردمی و مطالبات مردم خواهد بود یا خیر؟
اگر همراهی شکل گرفت ممکن است یک فرصت دیگر حتی محدود در مسیر گذار باشد؛ ولی هرگز مشخص نیست این اتفاق جامعه را به سمت تثبیت و تقویت توسعه و دموکراسی حرکت دهد و یا بالعکس تعاقب آن واکنشی اقتدارگرایانه در پی داشته باشد.
در نقطه مقابل نیز به نظر میرسد مردم هم حضور نداشته باشند خروجی و برآیند چیزی نیست که تحت عنوان شکست جنبش ثبت شود چرا که کنش مردم به اتکای جمعی بودن و وجود نوعی خواست در پشت آن بیانگر استمرار جنبش و موقعیتشناسی آن است و اصل نیز با تصمیم و خواست مردم در هر شکلی است.
عدم حضور در بادیامر اگر چه نامزد منتسب به جنبش را ناکام خواهد گذاشت؛ اما خطر بزرگتر متوجه سیاست در کشور است که دامن اصلاحطلب را زود و اصولگرا را دیر گرفته و خواهد گرفت.
نه حضور در انتخابات و حتی پیروزی پزشکیان میتواند یکدوم خرداد دوم باشد و نه غیاب آنها به استبداد صغیر منجر خواهد شد. بلکه مجاورت مردم و اصلاحات است که مسیر خود را فارغ از احکام ستادی و سهمخواهی افراد تکراری در ستادها دنبال میکند و مردم چه با حضور خود در صحنه رویداد انتخابات و چه در اشکال و سطوح دیگر پیامها و تأثیرات خود را صریح و ضمنی اعلام و جاری مینمایند.
مردم هر کدام تشخیص مربوط به خود را برای شرکت و یا عدم شرکت در رویداد پیشرو دارند و نیازی به توضیح و توجیه از ناحیه دیگران نیست که دلایل و پاسخهای احتمالی بسته به "تجربه شوک" هر فرد به تعبیر والتر بنیامین به تصمیمی منتج خواهد شد که آخرالامر در هر حالتی نمود یک آگاهی - عصیان و عصیان - آگاهی جورج اورولی خواهد بود.