تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۴ ساعت ۱۹:۳۰
کد مطلب : ۴۹۷۹۹۲
از مدل لیبی تا تهدید به بمباران
مذاکره ایران و آمریکا؛ طرح پرریسک دونالد ترامپ!
۰
کبنا ؛دونالد ترامپ که روزگاری با شعار پرطمطراق «پایان دادن به جنگهای بیپایان» پا به کاخ سفید گذاشت، در بازگشت جنجالیاش به قدرت، فصل تازهای از مداخلات نظامی در خاورمیانه را کلید زده است. تنها چند هفته پس از آغاز دومین دوره ریاستجمهوریاش، ترامپ شخصاً دستور حملهای گسترده به مواضع گروه انصارالله یمن موسوم به حوثیها را صادر کرد؛ آن هم در حالی که هنوز جوهر سوگند ریاستجمهوریاش خشک نشده بود.
به گزارش کبنا نیوز، در دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، فشار بر تهران به مرحلهای بیسابقه رسیده است. رئیسجمهوری که زمانی با شعار «خروج از توافق بد»، برجام را پاره کرد، اکنون بازگشته تا با طرح توافقی سختگیرانهتر، ایران را نهفقط در حوزه هستهای، بلکه در حوزه موشکی و حتی نفوذ منطقهای وادار به عقب نشینی کند. این تغییر رویکرد، چرخشی چشمگیر نسبت به دوران اوباما و حتی دور نخست زمامداری خود ترامپ به شمار میرود. در آن زمان، او صرفاً بر بیکفایتی و نواقص برجام تأکید داشت و هشدار میداد که پس از انقضای محدودیتهای زمانی توافق، تهران میتواند بیوقفه مسیر هستهایاش را از سر بگیرد. اکنون اما ترامپ در پی چیزی فراتر از «مهار موقت» است؛ او میخواهد ایران را در تنگنایی راهبردی قرار دهد که تنها دو گزینه پیش رویش باقی بماند: یا پذیرش توافقی گستردهتر با محدودیتهای سنگین یا مواجهه با حملات نظامی آمریکا.
واشینگتن در پی شکستن تابو؛ ترامپ بهدنبال مذاکره بیواسطه با تهران
در ادامه تلاشهای دولت ترامپ برای کشاندن تهران به میز مذاکره، روزنامه «والاستریت ژورنال» از طرح تازهای پرده برداشته که نشان از چرخشی جدی در رویکرد دیپلماتیک واشینگتن دارد. بر اساس این گزارش، کاخ سفید در حال طراحی سناریویی برای وادار کردن ایران به پذیرش مذاکرات مستقیم است؛ نه از پشت درهای بسته و با واسطه، بلکه «رو در رو» و بدون فیلتر. بر خلاف الگوی گفتوگوهای پیشین که در آن پیامها میان دو طرف با واسطههای اروپایی یا عمانی رد و بدل میشد، این بار ترامپ بهدنبال حذف پلهای میانی و اعمال فشار بیواسطه بر تهران است؛ فشاری که هدف نهاییاش چیزی کمتر از برچیدن کامل برنامه هستهای ایران نیست.
در حالی که تنشها میان واشینگتن و تهران به نقطه جوش رسیده، یکی از مقامات ارشد دولت آمریکا اعلام کرده که هدف نهایی دولت ترامپ، نه مهار یا اصلاح، بلکه «برچیدن کامل» برنامه هستهای ایران است؛ هدفی حداکثری که حتی متحدان اروپایی آمریکا نیز نسبت به تحقق آن با دیده تردید مینگرند. با این حال، ترامپ در مواضع اخیر خود، با همان لحن آشنا و بیپروا، از کارایی بالای مذاکرات مستقیم سخن گفته و مدعی شده است که مقامات ایران، در پشت درهای بسته، علاقهمند به گفتوگوی بیواسطهاند. او با تأکید بر اینکه تماس مستقیم میان مقامات ارشد میتواند راه توافق را هموارتر و کوتاهتر کند، بار دیگر نشان داد که باور دارد زبان معامله را بهتر از هر دیپلمات حرفهای بلد است.
در شرایطی که پرونده ایران بار دیگر به اولویت نخست سیاست خارجی کاخ سفید بدل شده، دونالد ترامپ رویکردی دوگانه را در پیش گرفته است: فشار حداکثری؛ آن هم نه فقط از طریق تحریم و تهدید، بلکه با تلفیقی آشکار از دیپلماسی هدفمند و نمایش قدرت نظامی. ترامپ در اقدامی کمسابقه، نامهای رسمی به رهبری جمهوری اسلامی ایران ارسال کرده و برای توافق جدید، مهلتی دوماهه تعیین کرده است؛ حرکتی که از سویی زبان مذاکره را به میدان آورده و از سوی دیگر، در پسِ آن، صدای غرش جنگافزارها شنیده میشود.
همزمان، آمریکا ناوهای هواپیمابر و گروههای ضربتی دریایی را به منطقه اعزام کرده، بمبافکنهای استراتژیک بی-۲ را در پایگاه حساس دیگو گارسیا مستقر ساخته و زیرساختهای پدافندی و تهاجمی خود را با سامانههای پیشرفته بهروزرسانی کرده است. تصاویر ماهوارهای و گزارشهای رسانهای، نهتنها صحت این استقرارها را تأیید میکنند، بلکه نشان میدهند که کاخ سفید سناریوی فشار نهایی را بهطور جدی در دستور کار دارد. به تعبیر تحلیلگران، ترامپ با این آرایش، در حال طراحی میز مذاکرهای است که سایهی هواپیمای بمبافکن بر آن افتاده است.
سایه جنگ، صدای مذاکره؛ ترامپ و دوگانگی پرمخاطره در مواجهه با ایران
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بار دیگر با زبانی بیپرده، از گزینهای سخن گفت که میتواند کل خاورمیانه را وارد مرحلهای جدید از بحران کند. در گفتوگویی با شبکه «انبیسی» او صریحاً هشدار داد: «اگر توافقی حاصل نشود، بمباران در کار خواهد بود.» این اظهارات، تازهترین نشانه از راهبرد دوگانهای است که ترامپ در قبال ایران دنبال میکند؛ راهبردی که در آن، تهدید آشکار به جنگ، همزمان با چراغ سبز برای مذاکره پیش میرود.
اما در داخل کاخ سفید، این سیاست دوگانه شکافهایی عمیق پدید آورده است. منابع آگاه میگویند تیم امنیت ملی ترامپ بر سر نحوه مواجهه با ایران به اختلاف نظر رسیدهاند. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه دولت ترامپ، اخیراً صراحتاً اعلام کرد که رئیسجمهور نهتنها آماده اقدام نظامی در صورت رد شروطش از سوی تهران است، بلکه حتی ممکن است پا را فراتر گذاشته و اساس نظام را هدف بگیرد.
در ادامه فشارهای فزاینده کاخ سفید علیه تهران، اینبار «مایکل والتز»، مشاور امنیت ملی ترامپ، موضعی بیسابقه و بیپرده اتخاذ کرد. او در گفتوگویی با شبکه سیبیاس اعلام کرد: «این دیگر بازی دیپلماتیکی شبیه دوران اوباما یا بایدن نیست؛ این یک برنامه جامع است؛ یا همه چیز را کنار بگذارند، یا با پیامدهایی سنگین مواجه خواهند شد.
در حالی که لفاظیهای تهدیدآمیز میان واشنگتن و تهران به اوج رسیده و زمزمههای برخورد نظامی در رسانهها طنینانداز شده، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده روایت متفاوتی از واقعیت میدانی ارائه میدهد؛ روایتی که با مواضع جنگطلبانه کاخ سفید فاصلهای چشمگیر دارد. «تولسی گبرد»، مدیر اطلاعات ملی آمریکا، در شهادت اخیر خود در برابر کمیته اطلاعات سنای ایالات متحده تأکید کرد که بر پایه ارزیابیهای جامع نهادهای اطلاعاتی، ایران هنوز تصمیمی برای ساخت سلاح هستهای اتخاذ نکرده است. به گفته او، برنامه تسلیحاتیای که در سال ۲۰۰۳ متوقف شده بود، همچنان در همان وضعیت باقی مانده و هیچ نشانهای از احیای آن در دست نیست.
تهران در پاسخ به تهدید ترامپ: آمادهایم، اما خواهان جنگ نیستیم
اظهارات دونالد ترامپ مبنی بر احتمال «بمباران ایران» موجی از واکنشها را در محافل سیاسی و نظامی ایران برانگیخت. آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در خطبههای نماز عید فطر که در تهران برگزار شد، با اشاره به این تهدیدات تصریح کرد: «مواضع ما ثابت است و اگر دشمن به ما حمله کند، پاسخ ما به همان اندازه قاطع خواهد بود.» این مواضع که با لحنی استوار و محکم بیان شد، نشانگر عزم راسخ ایران در مواجهه با هرگونه اقدام نظامی از سوی ایالات متحده است.
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، در اظهار نظری رسمی تأکید کرد که جمهوری اسلامی همواره از جنگ و درگیری اجتناب کرده و هدفی جز حفظ ثبات و امنیت منطقه ندارد. او با اشاره به توان دفاعی کشور خاطرنشان کرد: «ایران هرگز به دنبال استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد غیرصلحآمیز نبوده و این امر در دکترین دفاعی ما هیچ جایگاهی ندارد.» به گفته پزشکیان، آمادگی و توانایی دفاعی ایران در بالاترین سطح قرار دارد، اما این آمادگی تنها به منظور دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور است.
در همین راستا، رئیسجمهور ایران در تماس تلفنی با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، اعلام کرد که تهران آماده است تا همچون گذشته فعالیتهای هستهای خود را تحت نظارت کامل قرار دهد و با ریاض در زمینههایی که منافع مشترک و احترام متقابل وجود دارد، وارد گفتوگو شود.
علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس شورای اسلامی، در واکنش به تهدیدات اخیر ایالات متحده هشدار داد که هرگونه اشتباه آمریکا علیه ایران میتواند تحت فشار افکار عمومی، تهران را به سمت توسعه سلاح هستهای سوق دهد. وی تأکید کرد که حمله به برنامه هستهای ایران تنها به ضرر واشینگتن تمام خواهد شد و قادر به متوقف کردن پیشرفتهای هستهای کشور نخواهد بود.
لاریجانی در ادامه تاکید کرد: پیشنهاد ایران برای مذاکرات غیرمستقیم اقدامی استراتژیک به منظور «آزمایش طرف آمریکایی» است. وی ضمن ابراز تردید نسبت به تمایل واشینگتن به اقدام نظامی علیه تهران، احتمال وقوع چنین حملهای را ضعیف دانست و تأکید کرد که فرماندهان نظامی ایران برای هر سناریویی آمادگی کامل دارند. او همچنین خاطرنشان کرد که ایران بهدنبال جنگ نیست و از دونالد ترامپ که خود را «رئیسجمهور صلح» معرفی میکند، خواست تا از تهدید به جنگ دست بردارد. لاریجانی پیشنهاد کرد که اگر آمریکا واقعاً به دنبال منافع اقتصادی است، بهتر است به شکلی عادلانه با ایران همکاری کند؛ چرا که چنین رویکردی به سود هر دو کشور خواهد بود.
سایه تهدید، بدون شعله جنگ؛ آرایش نظامی آمریکا ابزاری برای چانهزنی؟
اگرچه حضور نظامی ایالات متحده در منطقه بهطور چشمگیری تقویت شده، از اعزام ناوهای هواپیمابر و استقرار بمبافکنهای بی-۲ گرفته تا ایجاد آرایش پدافندی گسترده، اما شواهد موجود حاکی از آن است که یک حمله قریبالوقوع به ایران فعلاً در دستور کار نیست. به باور بسیاری از تحلیلگران، این تحرکات بیشتر بخشی از سناریوی «فشار از بالا، مذاکره از پایین» است؛ الگویی که دونالد ترامپ در دیگر پروندههای سیاست خارجی خود از جمله کره شمالی از آن بهره گرفته است. اکنون نیز بهنظر میرسد او با تکرار همین فرمول در قبال ایران، در پی تحمیل یک توافق سریع و پردستاورد است؛ توافقی که بتواند آن را بهعنوان پیروزی سیاست خارجی خود معرفی کند.
در حالیکه لفاظیهای نظامی میان واشینگتن و تهران شدت گرفته، بسیاری از تحلیلگران نظامی هشدار میدهند که گزینه «بمباران ایران»، نه تنها ساده نیست، بلکه میتواند به بحرانی تمامعیار بدل شود؛ بهویژه اگر هدف، فلجسازی توان هستهای و زیرساختهای نظامی ایران باشد.
تحلیلگران بر این عقیده هستند: سامانههای پیشرفته پدافند هوایی، ساختار گسترده فرماندهی و کنترل و تجربهی عملیاتی نیروهای ایرانی در مواجهه با تهدیدات منطقهای، همگی عواملیاند که هرگونه حمله احتمالی را با پیچیدگیهای راهبردی و عملیاتی همراه میسازند. کارشناسان تأکید دارند که حملهای مؤثر، که هم تأسیسات هستهای را مختل کند و هم واکنش فوری ایران را از کار بیندازد، نیازمند بسیج گستردهای از نیروی انسانی، تجهیزات سنگین، پشتیبانی اطلاعاتی دقیق و عملیات روانی پیشدستانه است. با وضعیت فعلی استقرار نیروها و محدودیتهای لجستیکی ایالات متحده در منطقه، چنین سناریویی، حتی در صورت تصمیمگیری سیاسی، بهسادگی قابل اجرا نخواهد بود.
مدل لیبی یا مقدمه جنگ؟ کارشناسان هشدار میدهند: این پیشنهاد، تلهای سیاسی است
اظهارات اخیر سناتور تام کاتن درباره تمایل دونالد ترامپ برای استفاده از «مدل لیبی» در مذاکرات با ایران، موجی از واکنشها را در محافل سیاسی و امنیتی بهدنبال داشته است. اشاره به این مدل، بیش از آنکه راهکاری دیپلماتیک تلقی شود، بهمثابه زنگ خطری تلقی شده که در حافظه تاریخی رهبران جمهوری اسلامی بهوضوح طنینانداز است.
«مدل لیبی» به توافق سال ۲۰۰۳ بازمیگردد، زمانی که معمر قذافی، رهبر وقت لیبی، در برابر وعدههای غرب از برنامه تسلیحات هستهای خود عقب نشست. اما این معامله، نه به ثبات انجامید و نه به تضمین امنیت. تنها چند سال بعد و در پی ناآرامیهای داخلی و حملات هوایی ناتو، قذافی از قدرت سرنگون شد و سرنوشت او به شکلی تراژیک در حافظه سیاستمداران منطقه حک شد. اکنون، مطرح شدن دوباره این مدل در قبال ایران بهوضوح پیام اشتباهی ارسال میکند. برای تهران، مدل لیبی نه نماد موفقیت دیپلماتیک، بلکه نماد «خلع سلاح در برابر سقوط» است؛ تجربهای که جمهوری اسلامی بارها تأکید کرده هرگز در آن گام نخواهد گذاشت.
در پی مطرح شدن اظهارات سناتور تام کاتن درباره استفاده از «مدل لیبی» بهعنوان چارچوب پیشنهادی برای مذاکره با ایران، تحلیلگران برجسته هشدار دادهاند که چنین مدلی نه تنها غیرواقعبینانه است، بلکه ممکن است عمداً برای شکست دیپلماسی طراحی شده باشد. «گریگوری برو»، تحلیلگر ارشد در گروه اوراسیا، به صراحت میگوید که ایران هرگز حاضر به پذیرش مدلی نخواهد شد که مستلزم برچیدن کامل برنامه هستهایاش باشد؛ برنامهای که نه تنها نماد استقلال فناورانه، بلکه ابزار چانهزنی استراتژیک تهران در سطح منطقهای و بینالمللی تلقی میشود. به باور برو، اگر سناتور کاتن این واقعیت را درک کرده باشد، پس طرح مدل لیبی نه برای رسیدن به توافق، بلکه بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار شدیدتر و یا حتی توجیه اقدام نظامی مطرح شده است.
از سوی دیگر، «مت داس»، مشاور سابق سیاست خارجی برنی سندرز، با لحنی قاطع تأکید میکند که ایران با درسهایی که از سرنوشت قذافی آموخته، هرگز زیر بار چنین مدل تحقیرآمیزی نخواهد رفت. به گفته او، «مدل لیبی» در واقع تلهای است برای نابودی دیپلماسی؛ چرا که هیچ کشور مستقلی، بهویژه در شرایط تهدید، داوطلبانه از اهرمهای دفاعیاش صرفنظر نمیکند. داس همچنین با اشاره به سابقه جنگطلبانه تام کاتن خاطرنشان میکند: این سناتور از ابتدا بهدنبال برخورد نظامی با ایران بوده و اکنون با طرح مدلی ناممکن، عملاً بهدنبال خنثی کردن هرگونه مسیر توافق است.
«دنیس سیترونوویچ»، از تحلیلگران برجسته سیاست امنیتی هشدار داده است که در صورت تبدیل این گفتمان به موضع رسمی دولت آمریکا، احتمال رسیدن به توافق با ایران به نزدیک صفر خواهد رسید. او تأکید میکند: «ایران تنها زمانی وارد مذاکره خواهد شد که چارچوب گفتوگو، حق ادامه برنامه هستهای صلحآمیزش را به رسمیت بشناسد و تضمینهایی مشخص برای رفع تهدیدات ارائه دهد. اما اگر واشینگتن بر تعطیلی کامل این برنامه پافشاری کند، اساساً جایی برای گفتوگو باقی نخواهد ماند.»
به گزارش کبنا نیوز، در دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، فشار بر تهران به مرحلهای بیسابقه رسیده است. رئیسجمهوری که زمانی با شعار «خروج از توافق بد»، برجام را پاره کرد، اکنون بازگشته تا با طرح توافقی سختگیرانهتر، ایران را نهفقط در حوزه هستهای، بلکه در حوزه موشکی و حتی نفوذ منطقهای وادار به عقب نشینی کند. این تغییر رویکرد، چرخشی چشمگیر نسبت به دوران اوباما و حتی دور نخست زمامداری خود ترامپ به شمار میرود. در آن زمان، او صرفاً بر بیکفایتی و نواقص برجام تأکید داشت و هشدار میداد که پس از انقضای محدودیتهای زمانی توافق، تهران میتواند بیوقفه مسیر هستهایاش را از سر بگیرد. اکنون اما ترامپ در پی چیزی فراتر از «مهار موقت» است؛ او میخواهد ایران را در تنگنایی راهبردی قرار دهد که تنها دو گزینه پیش رویش باقی بماند: یا پذیرش توافقی گستردهتر با محدودیتهای سنگین یا مواجهه با حملات نظامی آمریکا.
واشینگتن در پی شکستن تابو؛ ترامپ بهدنبال مذاکره بیواسطه با تهران
در ادامه تلاشهای دولت ترامپ برای کشاندن تهران به میز مذاکره، روزنامه «والاستریت ژورنال» از طرح تازهای پرده برداشته که نشان از چرخشی جدی در رویکرد دیپلماتیک واشینگتن دارد. بر اساس این گزارش، کاخ سفید در حال طراحی سناریویی برای وادار کردن ایران به پذیرش مذاکرات مستقیم است؛ نه از پشت درهای بسته و با واسطه، بلکه «رو در رو» و بدون فیلتر. بر خلاف الگوی گفتوگوهای پیشین که در آن پیامها میان دو طرف با واسطههای اروپایی یا عمانی رد و بدل میشد، این بار ترامپ بهدنبال حذف پلهای میانی و اعمال فشار بیواسطه بر تهران است؛ فشاری که هدف نهاییاش چیزی کمتر از برچیدن کامل برنامه هستهای ایران نیست.
در حالی که تنشها میان واشینگتن و تهران به نقطه جوش رسیده، یکی از مقامات ارشد دولت آمریکا اعلام کرده که هدف نهایی دولت ترامپ، نه مهار یا اصلاح، بلکه «برچیدن کامل» برنامه هستهای ایران است؛ هدفی حداکثری که حتی متحدان اروپایی آمریکا نیز نسبت به تحقق آن با دیده تردید مینگرند. با این حال، ترامپ در مواضع اخیر خود، با همان لحن آشنا و بیپروا، از کارایی بالای مذاکرات مستقیم سخن گفته و مدعی شده است که مقامات ایران، در پشت درهای بسته، علاقهمند به گفتوگوی بیواسطهاند. او با تأکید بر اینکه تماس مستقیم میان مقامات ارشد میتواند راه توافق را هموارتر و کوتاهتر کند، بار دیگر نشان داد که باور دارد زبان معامله را بهتر از هر دیپلمات حرفهای بلد است.
در شرایطی که پرونده ایران بار دیگر به اولویت نخست سیاست خارجی کاخ سفید بدل شده، دونالد ترامپ رویکردی دوگانه را در پیش گرفته است: فشار حداکثری؛ آن هم نه فقط از طریق تحریم و تهدید، بلکه با تلفیقی آشکار از دیپلماسی هدفمند و نمایش قدرت نظامی. ترامپ در اقدامی کمسابقه، نامهای رسمی به رهبری جمهوری اسلامی ایران ارسال کرده و برای توافق جدید، مهلتی دوماهه تعیین کرده است؛ حرکتی که از سویی زبان مذاکره را به میدان آورده و از سوی دیگر، در پسِ آن، صدای غرش جنگافزارها شنیده میشود.
همزمان، آمریکا ناوهای هواپیمابر و گروههای ضربتی دریایی را به منطقه اعزام کرده، بمبافکنهای استراتژیک بی-۲ را در پایگاه حساس دیگو گارسیا مستقر ساخته و زیرساختهای پدافندی و تهاجمی خود را با سامانههای پیشرفته بهروزرسانی کرده است. تصاویر ماهوارهای و گزارشهای رسانهای، نهتنها صحت این استقرارها را تأیید میکنند، بلکه نشان میدهند که کاخ سفید سناریوی فشار نهایی را بهطور جدی در دستور کار دارد. به تعبیر تحلیلگران، ترامپ با این آرایش، در حال طراحی میز مذاکرهای است که سایهی هواپیمای بمبافکن بر آن افتاده است.
سایه جنگ، صدای مذاکره؛ ترامپ و دوگانگی پرمخاطره در مواجهه با ایران
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بار دیگر با زبانی بیپرده، از گزینهای سخن گفت که میتواند کل خاورمیانه را وارد مرحلهای جدید از بحران کند. در گفتوگویی با شبکه «انبیسی» او صریحاً هشدار داد: «اگر توافقی حاصل نشود، بمباران در کار خواهد بود.» این اظهارات، تازهترین نشانه از راهبرد دوگانهای است که ترامپ در قبال ایران دنبال میکند؛ راهبردی که در آن، تهدید آشکار به جنگ، همزمان با چراغ سبز برای مذاکره پیش میرود.
اما در داخل کاخ سفید، این سیاست دوگانه شکافهایی عمیق پدید آورده است. منابع آگاه میگویند تیم امنیت ملی ترامپ بر سر نحوه مواجهه با ایران به اختلاف نظر رسیدهاند. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه دولت ترامپ، اخیراً صراحتاً اعلام کرد که رئیسجمهور نهتنها آماده اقدام نظامی در صورت رد شروطش از سوی تهران است، بلکه حتی ممکن است پا را فراتر گذاشته و اساس نظام را هدف بگیرد.
در ادامه فشارهای فزاینده کاخ سفید علیه تهران، اینبار «مایکل والتز»، مشاور امنیت ملی ترامپ، موضعی بیسابقه و بیپرده اتخاذ کرد. او در گفتوگویی با شبکه سیبیاس اعلام کرد: «این دیگر بازی دیپلماتیکی شبیه دوران اوباما یا بایدن نیست؛ این یک برنامه جامع است؛ یا همه چیز را کنار بگذارند، یا با پیامدهایی سنگین مواجه خواهند شد.
در حالی که لفاظیهای تهدیدآمیز میان واشنگتن و تهران به اوج رسیده و زمزمههای برخورد نظامی در رسانهها طنینانداز شده، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده روایت متفاوتی از واقعیت میدانی ارائه میدهد؛ روایتی که با مواضع جنگطلبانه کاخ سفید فاصلهای چشمگیر دارد. «تولسی گبرد»، مدیر اطلاعات ملی آمریکا، در شهادت اخیر خود در برابر کمیته اطلاعات سنای ایالات متحده تأکید کرد که بر پایه ارزیابیهای جامع نهادهای اطلاعاتی، ایران هنوز تصمیمی برای ساخت سلاح هستهای اتخاذ نکرده است. به گفته او، برنامه تسلیحاتیای که در سال ۲۰۰۳ متوقف شده بود، همچنان در همان وضعیت باقی مانده و هیچ نشانهای از احیای آن در دست نیست.
تهران در پاسخ به تهدید ترامپ: آمادهایم، اما خواهان جنگ نیستیم
اظهارات دونالد ترامپ مبنی بر احتمال «بمباران ایران» موجی از واکنشها را در محافل سیاسی و نظامی ایران برانگیخت. آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در خطبههای نماز عید فطر که در تهران برگزار شد، با اشاره به این تهدیدات تصریح کرد: «مواضع ما ثابت است و اگر دشمن به ما حمله کند، پاسخ ما به همان اندازه قاطع خواهد بود.» این مواضع که با لحنی استوار و محکم بیان شد، نشانگر عزم راسخ ایران در مواجهه با هرگونه اقدام نظامی از سوی ایالات متحده است.
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، در اظهار نظری رسمی تأکید کرد که جمهوری اسلامی همواره از جنگ و درگیری اجتناب کرده و هدفی جز حفظ ثبات و امنیت منطقه ندارد. او با اشاره به توان دفاعی کشور خاطرنشان کرد: «ایران هرگز به دنبال استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد غیرصلحآمیز نبوده و این امر در دکترین دفاعی ما هیچ جایگاهی ندارد.» به گفته پزشکیان، آمادگی و توانایی دفاعی ایران در بالاترین سطح قرار دارد، اما این آمادگی تنها به منظور دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور است.
در همین راستا، رئیسجمهور ایران در تماس تلفنی با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، اعلام کرد که تهران آماده است تا همچون گذشته فعالیتهای هستهای خود را تحت نظارت کامل قرار دهد و با ریاض در زمینههایی که منافع مشترک و احترام متقابل وجود دارد، وارد گفتوگو شود.
علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس شورای اسلامی، در واکنش به تهدیدات اخیر ایالات متحده هشدار داد که هرگونه اشتباه آمریکا علیه ایران میتواند تحت فشار افکار عمومی، تهران را به سمت توسعه سلاح هستهای سوق دهد. وی تأکید کرد که حمله به برنامه هستهای ایران تنها به ضرر واشینگتن تمام خواهد شد و قادر به متوقف کردن پیشرفتهای هستهای کشور نخواهد بود.
لاریجانی در ادامه تاکید کرد: پیشنهاد ایران برای مذاکرات غیرمستقیم اقدامی استراتژیک به منظور «آزمایش طرف آمریکایی» است. وی ضمن ابراز تردید نسبت به تمایل واشینگتن به اقدام نظامی علیه تهران، احتمال وقوع چنین حملهای را ضعیف دانست و تأکید کرد که فرماندهان نظامی ایران برای هر سناریویی آمادگی کامل دارند. او همچنین خاطرنشان کرد که ایران بهدنبال جنگ نیست و از دونالد ترامپ که خود را «رئیسجمهور صلح» معرفی میکند، خواست تا از تهدید به جنگ دست بردارد. لاریجانی پیشنهاد کرد که اگر آمریکا واقعاً به دنبال منافع اقتصادی است، بهتر است به شکلی عادلانه با ایران همکاری کند؛ چرا که چنین رویکردی به سود هر دو کشور خواهد بود.
سایه تهدید، بدون شعله جنگ؛ آرایش نظامی آمریکا ابزاری برای چانهزنی؟
اگرچه حضور نظامی ایالات متحده در منطقه بهطور چشمگیری تقویت شده، از اعزام ناوهای هواپیمابر و استقرار بمبافکنهای بی-۲ گرفته تا ایجاد آرایش پدافندی گسترده، اما شواهد موجود حاکی از آن است که یک حمله قریبالوقوع به ایران فعلاً در دستور کار نیست. به باور بسیاری از تحلیلگران، این تحرکات بیشتر بخشی از سناریوی «فشار از بالا، مذاکره از پایین» است؛ الگویی که دونالد ترامپ در دیگر پروندههای سیاست خارجی خود از جمله کره شمالی از آن بهره گرفته است. اکنون نیز بهنظر میرسد او با تکرار همین فرمول در قبال ایران، در پی تحمیل یک توافق سریع و پردستاورد است؛ توافقی که بتواند آن را بهعنوان پیروزی سیاست خارجی خود معرفی کند.
در حالیکه لفاظیهای نظامی میان واشینگتن و تهران شدت گرفته، بسیاری از تحلیلگران نظامی هشدار میدهند که گزینه «بمباران ایران»، نه تنها ساده نیست، بلکه میتواند به بحرانی تمامعیار بدل شود؛ بهویژه اگر هدف، فلجسازی توان هستهای و زیرساختهای نظامی ایران باشد.
تحلیلگران بر این عقیده هستند: سامانههای پیشرفته پدافند هوایی، ساختار گسترده فرماندهی و کنترل و تجربهی عملیاتی نیروهای ایرانی در مواجهه با تهدیدات منطقهای، همگی عواملیاند که هرگونه حمله احتمالی را با پیچیدگیهای راهبردی و عملیاتی همراه میسازند. کارشناسان تأکید دارند که حملهای مؤثر، که هم تأسیسات هستهای را مختل کند و هم واکنش فوری ایران را از کار بیندازد، نیازمند بسیج گستردهای از نیروی انسانی، تجهیزات سنگین، پشتیبانی اطلاعاتی دقیق و عملیات روانی پیشدستانه است. با وضعیت فعلی استقرار نیروها و محدودیتهای لجستیکی ایالات متحده در منطقه، چنین سناریویی، حتی در صورت تصمیمگیری سیاسی، بهسادگی قابل اجرا نخواهد بود.
مدل لیبی یا مقدمه جنگ؟ کارشناسان هشدار میدهند: این پیشنهاد، تلهای سیاسی است
اظهارات اخیر سناتور تام کاتن درباره تمایل دونالد ترامپ برای استفاده از «مدل لیبی» در مذاکرات با ایران، موجی از واکنشها را در محافل سیاسی و امنیتی بهدنبال داشته است. اشاره به این مدل، بیش از آنکه راهکاری دیپلماتیک تلقی شود، بهمثابه زنگ خطری تلقی شده که در حافظه تاریخی رهبران جمهوری اسلامی بهوضوح طنینانداز است.
«مدل لیبی» به توافق سال ۲۰۰۳ بازمیگردد، زمانی که معمر قذافی، رهبر وقت لیبی، در برابر وعدههای غرب از برنامه تسلیحات هستهای خود عقب نشست. اما این معامله، نه به ثبات انجامید و نه به تضمین امنیت. تنها چند سال بعد و در پی ناآرامیهای داخلی و حملات هوایی ناتو، قذافی از قدرت سرنگون شد و سرنوشت او به شکلی تراژیک در حافظه سیاستمداران منطقه حک شد. اکنون، مطرح شدن دوباره این مدل در قبال ایران بهوضوح پیام اشتباهی ارسال میکند. برای تهران، مدل لیبی نه نماد موفقیت دیپلماتیک، بلکه نماد «خلع سلاح در برابر سقوط» است؛ تجربهای که جمهوری اسلامی بارها تأکید کرده هرگز در آن گام نخواهد گذاشت.
در پی مطرح شدن اظهارات سناتور تام کاتن درباره استفاده از «مدل لیبی» بهعنوان چارچوب پیشنهادی برای مذاکره با ایران، تحلیلگران برجسته هشدار دادهاند که چنین مدلی نه تنها غیرواقعبینانه است، بلکه ممکن است عمداً برای شکست دیپلماسی طراحی شده باشد. «گریگوری برو»، تحلیلگر ارشد در گروه اوراسیا، به صراحت میگوید که ایران هرگز حاضر به پذیرش مدلی نخواهد شد که مستلزم برچیدن کامل برنامه هستهایاش باشد؛ برنامهای که نه تنها نماد استقلال فناورانه، بلکه ابزار چانهزنی استراتژیک تهران در سطح منطقهای و بینالمللی تلقی میشود. به باور برو، اگر سناتور کاتن این واقعیت را درک کرده باشد، پس طرح مدل لیبی نه برای رسیدن به توافق، بلکه بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار شدیدتر و یا حتی توجیه اقدام نظامی مطرح شده است.
از سوی دیگر، «مت داس»، مشاور سابق سیاست خارجی برنی سندرز، با لحنی قاطع تأکید میکند که ایران با درسهایی که از سرنوشت قذافی آموخته، هرگز زیر بار چنین مدل تحقیرآمیزی نخواهد رفت. به گفته او، «مدل لیبی» در واقع تلهای است برای نابودی دیپلماسی؛ چرا که هیچ کشور مستقلی، بهویژه در شرایط تهدید، داوطلبانه از اهرمهای دفاعیاش صرفنظر نمیکند. داس همچنین با اشاره به سابقه جنگطلبانه تام کاتن خاطرنشان میکند: این سناتور از ابتدا بهدنبال برخورد نظامی با ایران بوده و اکنون با طرح مدلی ناممکن، عملاً بهدنبال خنثی کردن هرگونه مسیر توافق است.
«دنیس سیترونوویچ»، از تحلیلگران برجسته سیاست امنیتی هشدار داده است که در صورت تبدیل این گفتمان به موضع رسمی دولت آمریکا، احتمال رسیدن به توافق با ایران به نزدیک صفر خواهد رسید. او تأکید میکند: «ایران تنها زمانی وارد مذاکره خواهد شد که چارچوب گفتوگو، حق ادامه برنامه هستهای صلحآمیزش را به رسمیت بشناسد و تضمینهایی مشخص برای رفع تهدیدات ارائه دهد. اما اگر واشینگتن بر تعطیلی کامل این برنامه پافشاری کند، اساساً جایی برای گفتوگو باقی نخواهد ماند.»