تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۳۰
کد مطلب : ۴۵۵۶۴۰
کارشناسان مسائل بین الملل بررسی کردند
ابعاد شوک چینی! / موازنه قوا در خاورمیانه بعد از نزدیکی چین به اعراب
۰
کبنا ؛سفر شی جینپینگ، رئیسجمهور چین، به عربستان، صدور بیانیه مشترک با ریاض و همچنین حضور در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس که به بیانیه ضد ایرانی ختم شد و امضای پکن پای ادعای مالکیت امارات بر جزایر سهگانه خودنمایی میکند، عملا به واکنشهای زیادی در ایران منجر شده است که همچنان ادامه دارد.
به گزارش کبنا؛ مجموعه این واکنشها با احضار سفیر چین در تهران آغاز شد. مقامات ایران در این دیدار نسبت به ورود بیانیه مذکور «بیانیه مشترک چین و شورای همکاری خلیج فارس» به موضوع تمامیت ارضی ایران ابراز ناخرسندی شدید کردند و تأکید داشتند جزایر سهگانه ایرانی خلیج فارس جزء لاینفک تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران است که مانند هر بخش دیگر از سرزمین ایران هرگز موضوع مذاکره با هیچ کشوری نبوده و نخواهد بود.
البته سفیر چین تاکید کرد که دولت چین به این تمامیت ارضی احترام میگذارد سفر رئیس جمهور چین را در راستای کمک به صلح و ثبات در منطقه و بهرهگیری از گفتگو به عنوان ابزاری برای حل مشکلات عنوان کرد. با این حال واکنشها همچنان به این ماجرا ادامه دارد.
عباس عبدی در این باره نوشت: «مواضع چین فراتر از مفهوم روابط میان دو کشور است و به نحوی نشانگر تغییر رویکرد آنان نسبت به آینده ایران و تحولات داخلی آن نیز هست. این مساله برای سیاست خارجی ایران خطرناکتر است که درکی از مهمترین مسائل پیشروی سیاست خارجی کشور ندارد.» عبدی تاکید کرد: «دولت چین به دولتمردان کنونی ایران یاد داد که منافع ملی یعنی چه؟ باید نگران خدمت و درس دادن کشورهای دیگر از جمله روسیه شد.»
با همه اینها باید دید آیا ایران آنگونه که تحلیلگران پیشنهاد داده اند، تغییری در سیاستهای خود در عرصه بین المللی ایجاد خواهد کرد و این زنگ خطری خواهد بود برای آینده پیش رو؟ آیا شوک شی جینپینگ ایران را بیدار خواهد کرد؟
ایران باید نگران روسیه هم باشد
حسن هانی زاده تحلیلگر مسائل بین الملل اظهار داشت: «به نظر میرسد اتفاقات اخیر یک پازل برای منزوی کردن ایران باشد. قطعنامههایی که علیه ایران از سوی اتحادیه اروپا و شورای حقوق بشر سازمان ملل صادر میشود یا همین سفر اخیر رئیس جمهور چین به عربستان و امضای آن بیانیه، گام جدید برای منزوی کردن ایران هستند. سفر اخیر شی جینپینگ، نشان میدهد که یک توافقی در پشت پرده میان چین و آمریکا صورت گرفته تا به نوعی رابطه میان تهران و پکن را تغییر دهند. من فکر میکنم بر اساس این توافق قرار است مسئله تایوان از سوی آمریکا حل شود و چین و تایوان به یک آتش بس پایدار برسند و این در قبال دوری چین از ایران است.»
وی تصریح کرد: «یعنی سیاست ایالات متحده این گونه بود که تایوان را به پاشنه آشیل پکن تبدیل کنند و چین را به نوعی مشغول آن کند، اما راه جدید غربیها این است که در قبال تایوان و نزدیک شدن چین به کشورهای خلیج فارس، فاصله خود با ایران را بیشتر کند. به نظر من این سیاست آنها برای ایران بسیار خطرناک خواهد بود. زیرا طی این سالها تهران یک همکاری راهبردی با چین داشته، اما گرایش این کشور به عربستان و انتشار آن بیانیههای تند علیه ایران، نشان دهند وضعیت نگران کننده است و باید سریعا یک سیاست جدید در قبال چین اتخاذ کنیم.»
این کارشناس مسائل بین الملل تاکید کرد: «حتی من بر این باورم که باید بسیار هوشمندانه و با آینده نگری پیش برویم. زیرا بعید نیست که این اتفاقی که در خصوص چین رخ داده درباره روسیه هم تکرار شود. زیرا شرایط روسیه هم به گونهای است که احتمال معامله در پشت پرده با غربیها را افزایش می دهد؛ لذا بعید نیست در این روند، آنها هم مانند چین به کشورهای خلیج فارس نزدیک شوند و ایران را تنها بگذارند؛ لذا من معتقدم آنچه در خصوص چین رخ داده، یک زنگ خطر است که باید آن را جدی بگیریم.»
هانی زاده در پایان افزود: «ما باید یاد بگیریم که در سیاست کشورها حرف اول و آخر را منافع میزند نه اخلاق. چین هم مانند هر کشوری سعی دارد منافع خود را تامین کند. حالا این تامین منافع با رابطه با عربستان و توافقات پشت پرده با غربیها انجام شود یا با ایران. فرقی نمیکند. هر سو که بتواند منافع ملی آنها را تامین کند، به همان طرف میروند؛ بنابراین ما هم باید به فکر یک سیاست جدید و یارگیری تازه باشیم. به نظر من سیاست غربیها این است که بعد از جدا کردن ایران از چین و روسیه که حق وتو دارند، به این سمت خواهد رفت که دوباره ایران را ذیل بند ۷ منشور سازمان ملل قرار دهند. به همین دلیل است که میگویم باید مقامات ایرانی این اتفاق را یک زنگ خطر بدانند.»
اقدام شی جینپینگ بی سابقه بود
در همین خصوص جواد منصوری سفیر اسبق ایران در چین در زمین به فرارو گفت: «به نظر من هنوز زود است که بخواهیم در خصوص اقدام اخیر رئیس جمهور چین، حکم قطعی صادر کنیم و در هفته پیش رو اتفاقاتی رخ خواهد داد که تا حدودی به باور من، معادلات را تغییر میدهد. یکی از این مسائل، سفر معاون نخست وزیر چین به ایران است. اما نکته مهم این است که آنچه رخ داده یک اتفاق ویژه و بی سابقه است. آنقدر عجیب و بی سابقه که تحلیل قطعی درباره آن نمیتوان ارائه داد. زیرا به طور کل چین کشوری است که سیاستش در روابط بین الملل همواره به گونهای بود که هیچ کشور ثالثی زیر سوال نرود.»
وی ادامه داد: «اگر نگاهی به تاریخ روابط چین بیاندازید میبینید همیشه با همه کشورها در مراوده بوده و هیچ گاه به گونهای عمل نکرده که ارتباطش با یک کشور دیگر تحت تاثیر رابطهای قرار بگیرد. به عنوان نمونه چین همزمان که با آمریکا مراوده اقتصادی و ارتباط دارد، با ایران هم در ارتباط است. یا هم زمان با روسیه هم ارتباط دارد. اما رابطه با آمریکا را به گونه پیش میبرد که تاثیری بر دو رابطه دیگرش نداشته باشد. به همین دلیل است که میگویم اقدام شی جینپینگ کاملا بیسابقه است و من اولین بار است که با چنین رویکردی از طرف مقامات این کشور مواجه میشوم.»
این دیپلمات سابق تاکید کرد: «این تحلیل خیلی دور از ذهن است. زیرا هیچگاه چین سیاست اینچنینی نداشته و همیشه سعی کرده با همه کشورها بر اساس منافع ملی خودش رابطه داشته باشد. اگر الان تمایل به ارتباط با عربستان پیدا کرده، به این معنی نیست که قرار است ایران را قربانی این ارتباط کند. چینیها به خوبی بلد هستند به گونه ارتباط بین المللی خود را پیش ببرند که منافع و رابطهشان در هیچ کشوری آسیب نبیند؛ بنابراین من فکر نمیکنم که چینیها به دنبال تغییر در رابطهشان با ایران هستند. حداقل الان خیلی زود است که چنین تحلیلی داشته باشیم. اما همه مسائل بعد از سفر معاون نخست وزیر چین به ایران تا حدود زیادی روشن خواهد شد.»
منصوری در پایان عنوان کرد: «یک نکتهای که باید در نظر داشت این است که در روابط بین الملل و حتی روابط داخلی کشور هم مسئلهای تحت عنوان «ارتباط همیشگی و دائمی» وجود ندارد. زیرا به طور کلی نباید اصلا برای روابط یک فضا و دیدگاه قطعی و دائمی داشته باشیم. زیرا ارتباط و دوستی در سیاست صرفا تا زمانی است که منافع ملی ما تامین شود. این برای همه کشورها هم صدق میکند. فرقی ندارد چین یا روسیه یا ایران باشد، همه کشورها همواره روابطشان مبتنی بر منافع ملی تعریف شده است و هیچ ارتباطی ابدی و قطعی نیست.»
موازنه قوا در خاورمیانه بعد از نزدیکی چین به اعراب
بیانیه مشترک چین با کشورهای عربی صادر شد و در آن تعهد ایران به نظارتهای آژانس در برنامه هستهای، عدم مداخله در امور منطقه و مهمتر از همه حل مساله اختلاف با امارات بر سر جزایر سهگانه مورد تاکید قرار گرفت. بعد از آن انتقادات زیادی نسبت به سیاست خارجی ایران در نگاه به پکن مطرح شد. در باب اینکه تهران تا چه اندازه در سیاست نگاه به شرق اشتباه عمل کرده است.
فراتر از نوع تعامل دولت ایران با چینیها، اکنون مساله جدیتر این است که حضور چین در معادلات امنیت خاورمیانه، چه تاثیری بر موازنه قوا در این منطقه دارد؟ و اینکه آیا ایران میبایست با وضعیت جدید مناسبات چین با کشورهای عربی مواجه شود؟
در راستای پرداختن به این مساله مهم فرارو دیدگاه رضا نصری، کارشناس مسائل بینالملل را جویا شده است.
نزدیکی چین به اعراب، نتیجه کمرنگ شدن نقش ایران در دیپلماسی جهانی
نصری در ارتباط این که آیا میتوان گفت چین رسماً وارد معادلات موازنه قوا در خاورمیانه شده، گفت: «حقیقت این است که حضور ایران در صحنه دیپلماسی جهان کمرنگ شده و تا حدود قابل ملاحظهای عاملیت و قدرت تاثیرگذاری خود را از دست داده است. به همین خاطر هم رقبای ایران مجال بیشتری پیدا کردهاند تا بر مناسبات بینالمللی، مواضع سایر کشورها و حتی مصوبات سازمانهای بینالمللی علیه ایران اثر بگذارند.
امروزه این وضعیت در تمام پروندههای بینالمللی ایران مشهود است. ماجرای موضعگیری اخیر چین را نیز نمیشود خارج از این بستر ارزیابی کرد. وقتی ایران - بعضاً به دلیل تداوم تحریمها، احتمال فزاینده ارجاع به شورای امنیت، شرایط غیرعادی روابط اقتصادیاش با جهان و شرایط بحران داخلی - قادر به حضور موثر و مقتدرانه در صحنه دیپلماسی نیست، طبیعی است رقبای منطقهای از فرصت استفاده کنند تا بازیگر مهمی مانند چین را با مواضع خود همسو سازند. کما اینکه سایر کشورها را هم تا حدود قابل ملاحظهای در سایر موارد علیه ایران به اجماع رساندهاند.»
همراهی چین با غرب در نگاه امنیتی به ایران
این کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به این پرسش که چین از نزدیکی به اعراب و پذیرش روایت سیاسی آنها از نظم منطقهای چه اهدافی را دنبال میکند، تاکید کرد: «در روابط بینالملل اصطلاحی هست که میگوید «پیروز کسی است که روایتاش غالب شده باشد!». حقیقیت این است که مدتهاست روایت ایران مغلوب شده و روایت رقبای آن در صحنه بینالمللی تفوق پیدا کرده است. این وضعیت تاسفبار در متن بیانیه مشترک چین و اعضای شورای همکاری خلیج فارس به خوبی مشهود است.
در ایران، به درستی نسبت به موضع چین در مورد جزایر سهگانه حساسیت ایجاد شد، اما مهمتر از این موضع، موضعی است که چین در حوزه «امنیتی» در مورد ایران اتخاذ کرد. آنچه قابل اعتراض است این است که در این بیانیه، دولت چین عملاً تمام نکات روایتساز (یا Talking pointsهای) جریان ایرانستیز را تکرار کرد.
به عبارت دیگر، دولت چین از موضع کشورهای عرب و نئوکانهای غرب در مورد «اقدامات بیثباتکننده» ایران در منطقه، «اشاعه موشک بالستیک و پهپاد»، «تهدید برنامه هستهای ایران برای امنیت و ثبات بینالمللی» و حمایت ادعایی ایران از «گروههای تروریستی و سازمانهای مسلح غیرقانونی» حمایت کرد و این نشان میدهد ایران مجدداً -علیرغم رشد قدرت نظامی- مورد امنیتیسازی یا (Securitization) قرار گرفته و تبعات آن دامن گیرش شده است. یعنی مجدداً دچار همان وضعیتی شده که در آن چین و روسیه با قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه کشور همراهی میکردند.»
وی افزود: «اینکه چین در عالیترین سطح عربستان سعودی را «یک قدرت مهم در نظم چندقطبی جهان» خوانده و همزمان ایران را یک عامل «بیثباتکننده» در منطقه نامیده است یک هشدار جدی است که نیاز مبرم ایران به یک آسیبشناسی عمیق در حوزه سیاست خارجی را میرساند.
بیانگیزگی چین برای روابط با ایران در پی عدم احیای برجام
نصری در بخشی دیگر از گفتههای خود در ارتباط با تاثیرات ورود چین به مسائل امنیتی و سیاسی خاورمیانه تاکید کرد: «اینکه چین با مولفههای روایتساز جریان ایرانستیز همراه شده از «عوارض جانبی» یک آسیب عمیقتر و جدیتر است. در واقع، موضع اخیر چین را نباید بیانگر عزم این کشور در شروع تخاصم یا تقابل با ایران دانست. موضعگیری اخیر چین بیش از هر چیز از ضعف و انفعال کنونی ایران در حوزه قدرت نرم و توان اقناعی و همچنین معطل ماندن پروندههای مهمی مانند مذاکرات هستهای، حکایت دارد.
حقیقت این است که دو سال پیش چین با ایران یک قرارداد بلندمدت راهبردی به امضاء رساند (قرارداد مشهور به قرارداد ۲۵ ساله) و شرکتهای چینی اشتیاق زیادی برای سرمایهگذاری در ایران و تحکیم روابط دوجانبه از خود نشان دادند. برخلاف تبلیغات برخی رسانهها و تحلیلگرهای جناحی، دستگاه دیپلماسی وقت ایران نیز مشتاق به تحکیم این روابط بود. اما عدم احیای به موقع برجام و تداوم تحریمها عملاً اجرای این قراداد را با مشکل روبرو کرد.
امروز نیز، نبود یک چشمانداز مشخص در حوزه احیای برجام و لغو تحریمها موجب شده دولت چین - که یک سیاست خارجی اقتصادمحور و تجارتمحور دارد - انگیزه چندانی برای نزدیکتر شدن به ایران نداشته باشد. همین بی انگیزگی نیز دولت چین را مستعد کرده تا برای تحکیم روابط خود با کشورهای عربی - برای خوشآمد آنها - بعضاً مواضع ضد ایرانی اتخاذ کند.»
عادیسازی روابط با جهان، شعار نیست
این کارشناس مسائل بینالملل، در ارتباط با اینکه ایران میبایست چه رویکردی را در قبال مناسبات پکن با کشورهای عربی در پیش بگیرد، اظهار داشت: «معتقدم رابطه ایران و چین یک رابطه بسیار مهم و مفید برای ایران است. در نتیجه، امروز دولت ایران باید به طمانینه و پرهیز از واکنش تند و افراطی با دولت چین برخورد کند. مهمتر از آن اینکه ایران باید بستر بینالمللی لازم برای تحکیم روابط خود با چین را مهیا کند. یعنی ایران باید ابتدا به خنثیسازی اجماع کنونی علیه خود بپردازد؛ هجمههای جریان ایرانستیز در «امنیتیسازی» کشور را خنثی کند؛ و نسبت به عادیسازی روابط اقتصادی و تجاری خود با جهان به جد مبادرت ورزد.
در عمل، یعنی زبان و منطق دیپلماسی را در کشور احیا کند، در احیای برجام تلاش کند، نسبت به رفع تحریمها به صورت جدی اقدام کند و روابط اقتصادی و تجاری خود را با جهان «عادی» نماید! در واقع، لازم است در ایران درک شود «عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با جهان» یک شعار نیست و تحقق آن فقط یک «فایده اقتصادی» قابل اغماض در پی ندارد!
لازم است درک کنیم عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با جهان یک فایده راهبردی مهم نیز دارد و آن اینکه به قدرتهایی مانند روسیه و چین این پیام را میرساند که ایران همواره گزینههای دیگری نیز دارد و امنیت و اقتصاد آن محتاج حمایت مطلق آنها، خرید مخفیانه نفت و اِعمال حق وتوی آنها در صحن شورای امنیت نیست!»
به گزارش کبنا؛ مجموعه این واکنشها با احضار سفیر چین در تهران آغاز شد. مقامات ایران در این دیدار نسبت به ورود بیانیه مذکور «بیانیه مشترک چین و شورای همکاری خلیج فارس» به موضوع تمامیت ارضی ایران ابراز ناخرسندی شدید کردند و تأکید داشتند جزایر سهگانه ایرانی خلیج فارس جزء لاینفک تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران است که مانند هر بخش دیگر از سرزمین ایران هرگز موضوع مذاکره با هیچ کشوری نبوده و نخواهد بود.
البته سفیر چین تاکید کرد که دولت چین به این تمامیت ارضی احترام میگذارد سفر رئیس جمهور چین را در راستای کمک به صلح و ثبات در منطقه و بهرهگیری از گفتگو به عنوان ابزاری برای حل مشکلات عنوان کرد. با این حال واکنشها همچنان به این ماجرا ادامه دارد.
عباس عبدی در این باره نوشت: «مواضع چین فراتر از مفهوم روابط میان دو کشور است و به نحوی نشانگر تغییر رویکرد آنان نسبت به آینده ایران و تحولات داخلی آن نیز هست. این مساله برای سیاست خارجی ایران خطرناکتر است که درکی از مهمترین مسائل پیشروی سیاست خارجی کشور ندارد.» عبدی تاکید کرد: «دولت چین به دولتمردان کنونی ایران یاد داد که منافع ملی یعنی چه؟ باید نگران خدمت و درس دادن کشورهای دیگر از جمله روسیه شد.»
با همه اینها باید دید آیا ایران آنگونه که تحلیلگران پیشنهاد داده اند، تغییری در سیاستهای خود در عرصه بین المللی ایجاد خواهد کرد و این زنگ خطری خواهد بود برای آینده پیش رو؟ آیا شوک شی جینپینگ ایران را بیدار خواهد کرد؟
ایران باید نگران روسیه هم باشد
حسن هانی زاده تحلیلگر مسائل بین الملل اظهار داشت: «به نظر میرسد اتفاقات اخیر یک پازل برای منزوی کردن ایران باشد. قطعنامههایی که علیه ایران از سوی اتحادیه اروپا و شورای حقوق بشر سازمان ملل صادر میشود یا همین سفر اخیر رئیس جمهور چین به عربستان و امضای آن بیانیه، گام جدید برای منزوی کردن ایران هستند. سفر اخیر شی جینپینگ، نشان میدهد که یک توافقی در پشت پرده میان چین و آمریکا صورت گرفته تا به نوعی رابطه میان تهران و پکن را تغییر دهند. من فکر میکنم بر اساس این توافق قرار است مسئله تایوان از سوی آمریکا حل شود و چین و تایوان به یک آتش بس پایدار برسند و این در قبال دوری چین از ایران است.»
وی تصریح کرد: «یعنی سیاست ایالات متحده این گونه بود که تایوان را به پاشنه آشیل پکن تبدیل کنند و چین را به نوعی مشغول آن کند، اما راه جدید غربیها این است که در قبال تایوان و نزدیک شدن چین به کشورهای خلیج فارس، فاصله خود با ایران را بیشتر کند. به نظر من این سیاست آنها برای ایران بسیار خطرناک خواهد بود. زیرا طی این سالها تهران یک همکاری راهبردی با چین داشته، اما گرایش این کشور به عربستان و انتشار آن بیانیههای تند علیه ایران، نشان دهند وضعیت نگران کننده است و باید سریعا یک سیاست جدید در قبال چین اتخاذ کنیم.»
این کارشناس مسائل بین الملل تاکید کرد: «حتی من بر این باورم که باید بسیار هوشمندانه و با آینده نگری پیش برویم. زیرا بعید نیست که این اتفاقی که در خصوص چین رخ داده درباره روسیه هم تکرار شود. زیرا شرایط روسیه هم به گونهای است که احتمال معامله در پشت پرده با غربیها را افزایش می دهد؛ لذا بعید نیست در این روند، آنها هم مانند چین به کشورهای خلیج فارس نزدیک شوند و ایران را تنها بگذارند؛ لذا من معتقدم آنچه در خصوص چین رخ داده، یک زنگ خطر است که باید آن را جدی بگیریم.»
هانی زاده در پایان افزود: «ما باید یاد بگیریم که در سیاست کشورها حرف اول و آخر را منافع میزند نه اخلاق. چین هم مانند هر کشوری سعی دارد منافع خود را تامین کند. حالا این تامین منافع با رابطه با عربستان و توافقات پشت پرده با غربیها انجام شود یا با ایران. فرقی نمیکند. هر سو که بتواند منافع ملی آنها را تامین کند، به همان طرف میروند؛ بنابراین ما هم باید به فکر یک سیاست جدید و یارگیری تازه باشیم. به نظر من سیاست غربیها این است که بعد از جدا کردن ایران از چین و روسیه که حق وتو دارند، به این سمت خواهد رفت که دوباره ایران را ذیل بند ۷ منشور سازمان ملل قرار دهند. به همین دلیل است که میگویم باید مقامات ایرانی این اتفاق را یک زنگ خطر بدانند.»
اقدام شی جینپینگ بی سابقه بود
در همین خصوص جواد منصوری سفیر اسبق ایران در چین در زمین به فرارو گفت: «به نظر من هنوز زود است که بخواهیم در خصوص اقدام اخیر رئیس جمهور چین، حکم قطعی صادر کنیم و در هفته پیش رو اتفاقاتی رخ خواهد داد که تا حدودی به باور من، معادلات را تغییر میدهد. یکی از این مسائل، سفر معاون نخست وزیر چین به ایران است. اما نکته مهم این است که آنچه رخ داده یک اتفاق ویژه و بی سابقه است. آنقدر عجیب و بی سابقه که تحلیل قطعی درباره آن نمیتوان ارائه داد. زیرا به طور کل چین کشوری است که سیاستش در روابط بین الملل همواره به گونهای بود که هیچ کشور ثالثی زیر سوال نرود.»
وی ادامه داد: «اگر نگاهی به تاریخ روابط چین بیاندازید میبینید همیشه با همه کشورها در مراوده بوده و هیچ گاه به گونهای عمل نکرده که ارتباطش با یک کشور دیگر تحت تاثیر رابطهای قرار بگیرد. به عنوان نمونه چین همزمان که با آمریکا مراوده اقتصادی و ارتباط دارد، با ایران هم در ارتباط است. یا هم زمان با روسیه هم ارتباط دارد. اما رابطه با آمریکا را به گونه پیش میبرد که تاثیری بر دو رابطه دیگرش نداشته باشد. به همین دلیل است که میگویم اقدام شی جینپینگ کاملا بیسابقه است و من اولین بار است که با چنین رویکردی از طرف مقامات این کشور مواجه میشوم.»
این دیپلمات سابق تاکید کرد: «این تحلیل خیلی دور از ذهن است. زیرا هیچگاه چین سیاست اینچنینی نداشته و همیشه سعی کرده با همه کشورها بر اساس منافع ملی خودش رابطه داشته باشد. اگر الان تمایل به ارتباط با عربستان پیدا کرده، به این معنی نیست که قرار است ایران را قربانی این ارتباط کند. چینیها به خوبی بلد هستند به گونه ارتباط بین المللی خود را پیش ببرند که منافع و رابطهشان در هیچ کشوری آسیب نبیند؛ بنابراین من فکر نمیکنم که چینیها به دنبال تغییر در رابطهشان با ایران هستند. حداقل الان خیلی زود است که چنین تحلیلی داشته باشیم. اما همه مسائل بعد از سفر معاون نخست وزیر چین به ایران تا حدود زیادی روشن خواهد شد.»
منصوری در پایان عنوان کرد: «یک نکتهای که باید در نظر داشت این است که در روابط بین الملل و حتی روابط داخلی کشور هم مسئلهای تحت عنوان «ارتباط همیشگی و دائمی» وجود ندارد. زیرا به طور کلی نباید اصلا برای روابط یک فضا و دیدگاه قطعی و دائمی داشته باشیم. زیرا ارتباط و دوستی در سیاست صرفا تا زمانی است که منافع ملی ما تامین شود. این برای همه کشورها هم صدق میکند. فرقی ندارد چین یا روسیه یا ایران باشد، همه کشورها همواره روابطشان مبتنی بر منافع ملی تعریف شده است و هیچ ارتباطی ابدی و قطعی نیست.»
موازنه قوا در خاورمیانه بعد از نزدیکی چین به اعراب
بیانیه مشترک چین با کشورهای عربی صادر شد و در آن تعهد ایران به نظارتهای آژانس در برنامه هستهای، عدم مداخله در امور منطقه و مهمتر از همه حل مساله اختلاف با امارات بر سر جزایر سهگانه مورد تاکید قرار گرفت. بعد از آن انتقادات زیادی نسبت به سیاست خارجی ایران در نگاه به پکن مطرح شد. در باب اینکه تهران تا چه اندازه در سیاست نگاه به شرق اشتباه عمل کرده است.
فراتر از نوع تعامل دولت ایران با چینیها، اکنون مساله جدیتر این است که حضور چین در معادلات امنیت خاورمیانه، چه تاثیری بر موازنه قوا در این منطقه دارد؟ و اینکه آیا ایران میبایست با وضعیت جدید مناسبات چین با کشورهای عربی مواجه شود؟
در راستای پرداختن به این مساله مهم فرارو دیدگاه رضا نصری، کارشناس مسائل بینالملل را جویا شده است.
نزدیکی چین به اعراب، نتیجه کمرنگ شدن نقش ایران در دیپلماسی جهانی
نصری در ارتباط این که آیا میتوان گفت چین رسماً وارد معادلات موازنه قوا در خاورمیانه شده، گفت: «حقیقت این است که حضور ایران در صحنه دیپلماسی جهان کمرنگ شده و تا حدود قابل ملاحظهای عاملیت و قدرت تاثیرگذاری خود را از دست داده است. به همین خاطر هم رقبای ایران مجال بیشتری پیدا کردهاند تا بر مناسبات بینالمللی، مواضع سایر کشورها و حتی مصوبات سازمانهای بینالمللی علیه ایران اثر بگذارند.
امروزه این وضعیت در تمام پروندههای بینالمللی ایران مشهود است. ماجرای موضعگیری اخیر چین را نیز نمیشود خارج از این بستر ارزیابی کرد. وقتی ایران - بعضاً به دلیل تداوم تحریمها، احتمال فزاینده ارجاع به شورای امنیت، شرایط غیرعادی روابط اقتصادیاش با جهان و شرایط بحران داخلی - قادر به حضور موثر و مقتدرانه در صحنه دیپلماسی نیست، طبیعی است رقبای منطقهای از فرصت استفاده کنند تا بازیگر مهمی مانند چین را با مواضع خود همسو سازند. کما اینکه سایر کشورها را هم تا حدود قابل ملاحظهای در سایر موارد علیه ایران به اجماع رساندهاند.»
همراهی چین با غرب در نگاه امنیتی به ایران
این کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به این پرسش که چین از نزدیکی به اعراب و پذیرش روایت سیاسی آنها از نظم منطقهای چه اهدافی را دنبال میکند، تاکید کرد: «در روابط بینالملل اصطلاحی هست که میگوید «پیروز کسی است که روایتاش غالب شده باشد!». حقیقیت این است که مدتهاست روایت ایران مغلوب شده و روایت رقبای آن در صحنه بینالمللی تفوق پیدا کرده است. این وضعیت تاسفبار در متن بیانیه مشترک چین و اعضای شورای همکاری خلیج فارس به خوبی مشهود است.
در ایران، به درستی نسبت به موضع چین در مورد جزایر سهگانه حساسیت ایجاد شد، اما مهمتر از این موضع، موضعی است که چین در حوزه «امنیتی» در مورد ایران اتخاذ کرد. آنچه قابل اعتراض است این است که در این بیانیه، دولت چین عملاً تمام نکات روایتساز (یا Talking pointsهای) جریان ایرانستیز را تکرار کرد.
به عبارت دیگر، دولت چین از موضع کشورهای عرب و نئوکانهای غرب در مورد «اقدامات بیثباتکننده» ایران در منطقه، «اشاعه موشک بالستیک و پهپاد»، «تهدید برنامه هستهای ایران برای امنیت و ثبات بینالمللی» و حمایت ادعایی ایران از «گروههای تروریستی و سازمانهای مسلح غیرقانونی» حمایت کرد و این نشان میدهد ایران مجدداً -علیرغم رشد قدرت نظامی- مورد امنیتیسازی یا (Securitization) قرار گرفته و تبعات آن دامن گیرش شده است. یعنی مجدداً دچار همان وضعیتی شده که در آن چین و روسیه با قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه کشور همراهی میکردند.»
وی افزود: «اینکه چین در عالیترین سطح عربستان سعودی را «یک قدرت مهم در نظم چندقطبی جهان» خوانده و همزمان ایران را یک عامل «بیثباتکننده» در منطقه نامیده است یک هشدار جدی است که نیاز مبرم ایران به یک آسیبشناسی عمیق در حوزه سیاست خارجی را میرساند.
بیانگیزگی چین برای روابط با ایران در پی عدم احیای برجام
نصری در بخشی دیگر از گفتههای خود در ارتباط با تاثیرات ورود چین به مسائل امنیتی و سیاسی خاورمیانه تاکید کرد: «اینکه چین با مولفههای روایتساز جریان ایرانستیز همراه شده از «عوارض جانبی» یک آسیب عمیقتر و جدیتر است. در واقع، موضع اخیر چین را نباید بیانگر عزم این کشور در شروع تخاصم یا تقابل با ایران دانست. موضعگیری اخیر چین بیش از هر چیز از ضعف و انفعال کنونی ایران در حوزه قدرت نرم و توان اقناعی و همچنین معطل ماندن پروندههای مهمی مانند مذاکرات هستهای، حکایت دارد.
حقیقت این است که دو سال پیش چین با ایران یک قرارداد بلندمدت راهبردی به امضاء رساند (قرارداد مشهور به قرارداد ۲۵ ساله) و شرکتهای چینی اشتیاق زیادی برای سرمایهگذاری در ایران و تحکیم روابط دوجانبه از خود نشان دادند. برخلاف تبلیغات برخی رسانهها و تحلیلگرهای جناحی، دستگاه دیپلماسی وقت ایران نیز مشتاق به تحکیم این روابط بود. اما عدم احیای به موقع برجام و تداوم تحریمها عملاً اجرای این قراداد را با مشکل روبرو کرد.
امروز نیز، نبود یک چشمانداز مشخص در حوزه احیای برجام و لغو تحریمها موجب شده دولت چین - که یک سیاست خارجی اقتصادمحور و تجارتمحور دارد - انگیزه چندانی برای نزدیکتر شدن به ایران نداشته باشد. همین بی انگیزگی نیز دولت چین را مستعد کرده تا برای تحکیم روابط خود با کشورهای عربی - برای خوشآمد آنها - بعضاً مواضع ضد ایرانی اتخاذ کند.»
عادیسازی روابط با جهان، شعار نیست
این کارشناس مسائل بینالملل، در ارتباط با اینکه ایران میبایست چه رویکردی را در قبال مناسبات پکن با کشورهای عربی در پیش بگیرد، اظهار داشت: «معتقدم رابطه ایران و چین یک رابطه بسیار مهم و مفید برای ایران است. در نتیجه، امروز دولت ایران باید به طمانینه و پرهیز از واکنش تند و افراطی با دولت چین برخورد کند. مهمتر از آن اینکه ایران باید بستر بینالمللی لازم برای تحکیم روابط خود با چین را مهیا کند. یعنی ایران باید ابتدا به خنثیسازی اجماع کنونی علیه خود بپردازد؛ هجمههای جریان ایرانستیز در «امنیتیسازی» کشور را خنثی کند؛ و نسبت به عادیسازی روابط اقتصادی و تجاری خود با جهان به جد مبادرت ورزد.
در عمل، یعنی زبان و منطق دیپلماسی را در کشور احیا کند، در احیای برجام تلاش کند، نسبت به رفع تحریمها به صورت جدی اقدام کند و روابط اقتصادی و تجاری خود را با جهان «عادی» نماید! در واقع، لازم است در ایران درک شود «عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با جهان» یک شعار نیست و تحقق آن فقط یک «فایده اقتصادی» قابل اغماض در پی ندارد!
لازم است درک کنیم عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با جهان یک فایده راهبردی مهم نیز دارد و آن اینکه به قدرتهایی مانند روسیه و چین این پیام را میرساند که ایران همواره گزینههای دیگری نیز دارد و امنیت و اقتصاد آن محتاج حمایت مطلق آنها، خرید مخفیانه نفت و اِعمال حق وتوی آنها در صحن شورای امنیت نیست!»