14 مردادماه؛
سالمرگ حسین پناهی، فیلسوفی دیوانه که مرگش را پیشبینی کرد
14 مرداد 1401 ساعت 14:17
مرداد ۸۳ هنرمندی از میان رفت که با فیلمهایش شناخته میشد و با شعرهایش و با لحن و لهجهاش که یگانه بود.
مرداد ۸۳ هنرمندی از میان رفت که با فیلمهایش شناخته میشد و با شعرهایش و با لحن و لهجهاش که یگانه بود.
به گزارش کبنا، حسین پناهی روز ۱۴ مرداد سال ۸۳ از دنیا رفت، در حالی که تنها ۴۷ سال داشت، اما یادگارهای فراوانی به جا گذاشت. از بازیهایش در سینما و روی صحنه تئاتر تا شعرهایش که نازکای خیالش را عیان میکند. نگاه خاصش به جهان و سلوکش چنان بود که به او فیلسوف دیوانه لقب دادند. شعری از وجود دارد به نام مرداد که به طرز غریبی پیشبینی مرگش در مرداد است.
زندگی نامه حسین پناهی
ششم شهریور سال 1335 روستای دژکوه سوق در استان کهگیلویه و بویراحمد روز بزرگی را تجربه کرد. آن روز داغ تابستانی کودکی متولد شد که به تعبیر خودش "هیچکس نبود و همیشه گریه می کرد، ولی اگر نبود زمین تعادلش را از دست می داد.”
حسین پناهی؛ فیلسوف، شاعر و هنرمند معاصر ایرانی پس از گذراندن دوران تحصل در بهبهان به خواست پدرش راهی مدرسهٔ آیتالله گلپایگانی شد و پس از آن برای ارشاد مردم در کسوت روحانی به زادگاهش بازگشت ولی حکایت یک زن فقیر و ظرف روغنش که تمام دارائیش بود سرنوشت حسین را عوض کرد!
زنی برای پرسش مسئلهای که برایش پیش آمده بود پیش حسین رفت و از حسین پرسید که فضلهٔ موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه میدانست روغن نجس است (روغن محلی معمولاً در تابستان از حرارت دادن کره به دست می آید و در هوای آزاد و با توجه به گرم بودن هوا در تابستان روغن همیشه به صورت مایع است)، ولی این را هم میدانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانوادهاش را باید تأمین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آن را دربیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد. بعد از این اتفاق بود که حسین علیرغم فشارهای اطرافیان نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.
ازدواج و شروع دوران هنری
حسین ابتدا به شوشتر رفت و سپس به اهواز عزیمت کرد و پس از دو سال از تجربه شغل های گوناگون به دژکوه برگشت و با همسرش (شوکت) ازدواج کرد.
پس از این ازدواج حسین مجددا به اهواز بازگشت و طی سه سال حضور در این شهر صاحب دو دختر بنام های لیلا و آنا شد که تولد فرزند دوم مقارن با شروع فعالیت های فرهنگی پناهی بود. البته وی فرزند دیگری بنام سینا نیز دارد. بعد از این مدت وی بار سفر بسوی تهران بست و در یکی از مقبرههای خصوصی امامزاده قاسم به مدت یک سال سکونت داشت و در مدرسهٔ هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامهنویسی را گذراند.
شروع فعالیت رسمی بازیگری
حسین بازیگری را با محله بهداشت آغاز کرد اما نقطه عطف دوران حرفه ای او پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون بود که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی میکرد، که در ان خوش درخشید و با پخش نمایشهای تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت. نمایشهای دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، او یکی از پرکارترین و نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.
لحن کودکانه و خاص حسین پناهی بهمراه طنز تلخش باعث شد خیلی زودتر از آنچه که تصور می شد، وی این راه را بپیماید و خیلی زود به یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون تبدیل شد آنگونه که نقل شده است وی در سال های 76 و 77 جزء گرانترین بازیگرهای سینما و تلویزیون محسوب می شد.
اکثر کسانی که حسین را از نزدیک می شناختند معتقدند وی بیش از اینکه بازیگر باشد، شاعر بود اما نصرالله حکمت در کتاب "فیلسوف دیوانه” با اشاره به خاطره ای از مدیر یکی از انتشاراتی هایی که برای اولین بار به خود جرات داد اشعار متفاوت و خیال انگیز حسین پناهی که از زاویه متفاوتی به جهان می نگریست، را منتشر کند به وی لقب فیلسوف داد که اتفاقا این نام بر حسین ماند و بعدها طرفداران پرشمار وی لقب "فیلسوف قرن” را برای وی برگزیدند.
حسین همچنان در عرصه هنر درخشید، اما هیچ تغییری در روحیات او پدیدار نشد و همچنان صفا و صمیمیت در لحن کودکانه او پابرجا می ماند که در واقع کلید موفقیت وی حفظ همین روحیات و در واقع "خود بودن” حسین بود.
فیلم سینمایی "سایه خیال” نوشته مسعود جعفری جوزانی که سال 1369 توسط حسین دلیر ساخته شد، با بازی عزت الله انتظامی، حسین پناهی و حمید جیلی از آثاریست که می توان رگه هایی از شخصیت واقعی حسین پناهی را در آن جستجو کرد. در این روایت شاعر بودن، فقر، عاشق پیشگی و نحوه ورود بازیگر نقش اول به محافل هنری بی شباهت به زندگی واقعی حسین پناهی نیست.
مرگ پرحاشیه
سرانجام 14 مرداد سال 1383 صدای پای مرگ در خانه حسین پیچید و او را به سکوت ابدی فرو برد و آنگونه که خودش می گفت:
"پابرهنه با قافله به نامعلوم مي روم،
با پاهاي کودکي ام، عطر برگه ها،
مسحور سايه کوه، که مي برد با خود رنگ و نور را.
پولک پاي مرغ، کفش نو، کيف نو و جهان هراسناک کهنه،
آه سوزناک سگ،
سال هاي سال است که به دنبال تو مي دوم،
پروانه زرد، و تو از شاخه روز به شاخه شب مي پري
و همچنان…”
پس از این فوت ایشان به خواست خودش در زادگاهش و در کنار قبر مادرش در آغوش خاک آرام گرفت، چنانکه پیشتر گفته بود:”به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد.”
هر چند علت مرگ پناهی سکته قلبی اعلام شد، اما چند سال بعد از این اتفاق یغما گلرویی شاعر و ترانه سرا در یادداشتی با عنوان مرگ خودخوانده تلویحا مرگ حسین پناهی را خودکشی عنوان کرد که البته این یادداشت با واکنش آنا پناهی همراه بود که وی در جوابیه ای شدیدا این موضوع را تکذیب کرد و با تاکید بر سکته قلبی پناهی، یغما گلرویی را به دروغگویی متهم کرد و وی را نارفیق خواند که گلرویی در یادداشت دیگری بر سخنان خود تاکید کرد!
هر چه بود آن روز تلخ نفس های مردی پایان یافت که با بازی در بیش از 20 فیلم سینمایی، 21 مجموعه تلویزیونی و 2 تله تئاتر و همچنین تالیف 17 کتاب – شعر و دریافت سه جایزه معتبر برای همیشه از میان ما رفت اما روز به روز بر دوستدارانش افزوده می گردد.
کد مطلب: 451119