تاریخ انتشار
جمعه ۱۸ تير ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۵۲
کد مطلب : ۴۳۶۶۴۹
اسماعیل آذرینژاد؛
روحانی تحصیلکردهای که قصهخوانی را به روستاهای کهگیلویه و بویراحمد میبرد
۲
کبنا ؛اسماعیل آذرینژاد، روحانی تحصیلکردهای که قصهخوانی را به روستاهای کهگیلویه و بویراحمد برده است.
به گزارش کبنا به نقل از همشهری آنلاین، کتابخوانی و روستا. این انتخاب اسماعیل آذرینژاد است؛ روحانی تحصیلکردهای که میگوید کتاب مسیر زندگی او را در نوجوانی تغییر داد و حالا دوست دارد خودش، آن کسی باشد که با معرفی کتاب، زندگی کودکان روستایی را تحتتأثیر و آنها را در مسیر آگاهی قرار دهد. «قصه، توپ، رنگ»، شعار فعالیت مردی است که هر هفته گزارشهای منظمی از فعالیتش در روستاها برای کاربران فضای مجازی منتشر میکند و بین آنها حسابی شناخته شده است. اما نه این شهرت، نه مصاحبههایی که با تلویزیون یا روزنامه گاردین کرده، هیچکدام باعث نشده او کار اصلی خود را فراموش کند و درگیر حاشیهها شود. او برای کودکان روستاهای کمبرخوردار کتاب میبرد، آنها را به قصهخوانی، داستاننویسی خلاق، نقاشی و ساخت کاردستی تشویق میکند و قصد دارد امسال تمرکز فعالیتها را بر تربیت نیروی انسانی متخصص قرار دهد. با اسماعیل آذرینژاد از کتاب حرف زدهایم و از انتخاب متفاوتش؛ کتابخوانی برای کودکان روستایی.
درباره سختیهای این کار چه پیشبینیای داشتید؟
طبیعتا هر کاری سختیهای مخصوص خود را دارد. برای این که هر کاری را با برنامه، فکر و طرح جلو ببریم، باید موفقیتها، موانع و چالشها را در کنار هم درنظر بگیریم. روز اولی که در مسجد امام علی (ع) در حاشیه شهر دهدشت شروع بهکار کردم، مشکلات را میدیدم. اما در عین حال سعی میکردم برای هر مشکل، راهحلی پیدا کنم.همیشه نخستین چالش درون خودم است، هربار مشکلی پیش آید از خودم میپرسم نقش من در این مشکل چیست؟ اگر بچهای ارتباط برقرار نمیکرد، با خودم میگفتم حتما راهکار من ایراد دارد یا مطابق با نیاز او نیست. زمانی در گلزار شهدای دهدشت فعالیت میکردم. والدین کودکانی که آنجا با آنها ارتباط برقرار کرده بودم، هر کدام مشکلی در خانواده داشتند. من قرار بود به آنها کمک کنم و باید خودم توانمند میشدم تا گرهای از کار بچهها باز کنم. سعی میکردم خودم را تقویت کنم و نگاه اولم، افزایش توانمندیهایم بود. این شعار نیست و واقعیت دارد. روحیهام، نگاه به درون خودم است.
و چرا کودکان را جامعه هدف خود قرار دادید؟
بهنظرم کودکان در جریان آگاهی، اهمیت بیشتری دارند. زمانی که در دانشگاه درس میدادم، متوجه شدم که هرچه تلاش میکنم دانشجوهایم به کتاب علاقهمند نمیشوند. شخصیت آنها شکل گرفته بود و دیگر تغییر آنها سخت بود. در دبیرستان، همه درگیر کنکور و آمادگی برای آن بودند. در دوره راهنمایی هم کار سخت بود چون بچهها در حال ورود به دوره نوجوانی و درگیر موضوعات رشد و بلوغ بودند. به این ترتیب مطمئن شدم بهترین دوره برای انس با کتاب و رشد مناسب، دوران مهدکودک و ابتدایی است. روستاها را انتخاب کردم چون امکانات محدودی داشتند.
علاقه شخصی شما مطالعه چه نوع آثاری است؟
من لیسانس جامعهشناسی و فوقلیسانس عرفان دارم. کتابهای موردعلاقهام در حوزه عرفان هستند. زمانی بود که هر هفته با دوستان مثنویخوانی داشتیم. چند سال قبل که حجم کار کمتر بود، چند مقاله علمی - پژوهشی هم در زمینههای عرفانی نوشتم چون علاقه من به این حوزه است.
در حال ساخت چند فضای فرهنگی به شکل خانه کودک، در چند شهر استان هستیم. قصد دارم برای افزایش تعداد این مراکز تلاش کنم. امسال را به تربیت و آموزش نیروی انسانی اختصاص دادهایم. اگر معلمان و مربیان قوی، متخصص و آگاه داشته باشیم، دیگر نیازی به فعالیتهای اضافهتر در روستاها نخواهد بود. معلمان در زنگ انشا، قصهخوانی و داستاننویسی خلاق را اجرا میکنند.
به گزارش کبنا به نقل از همشهری آنلاین، کتابخوانی و روستا. این انتخاب اسماعیل آذرینژاد است؛ روحانی تحصیلکردهای که میگوید کتاب مسیر زندگی او را در نوجوانی تغییر داد و حالا دوست دارد خودش، آن کسی باشد که با معرفی کتاب، زندگی کودکان روستایی را تحتتأثیر و آنها را در مسیر آگاهی قرار دهد. «قصه، توپ، رنگ»، شعار فعالیت مردی است که هر هفته گزارشهای منظمی از فعالیتش در روستاها برای کاربران فضای مجازی منتشر میکند و بین آنها حسابی شناخته شده است. اما نه این شهرت، نه مصاحبههایی که با تلویزیون یا روزنامه گاردین کرده، هیچکدام باعث نشده او کار اصلی خود را فراموش کند و درگیر حاشیهها شود. او برای کودکان روستاهای کمبرخوردار کتاب میبرد، آنها را به قصهخوانی، داستاننویسی خلاق، نقاشی و ساخت کاردستی تشویق میکند و قصد دارد امسال تمرکز فعالیتها را بر تربیت نیروی انسانی متخصص قرار دهد. با اسماعیل آذرینژاد از کتاب حرف زدهایم و از انتخاب متفاوتش؛ کتابخوانی برای کودکان روستایی.
- چند سال از زمانی که تصمیم گرفتید برای کودکان روستا کتاب ببرید، میگذرد؟
- وقتی کار را شروع کردید، تصور میکردید که یک روز تا این اندازه گسترده شود؟
درباره سختیهای این کار چه پیشبینیای داشتید؟
طبیعتا هر کاری سختیهای مخصوص خود را دارد. برای این که هر کاری را با برنامه، فکر و طرح جلو ببریم، باید موفقیتها، موانع و چالشها را در کنار هم درنظر بگیریم. روز اولی که در مسجد امام علی (ع) در حاشیه شهر دهدشت شروع بهکار کردم، مشکلات را میدیدم. اما در عین حال سعی میکردم برای هر مشکل، راهحلی پیدا کنم.همیشه نخستین چالش درون خودم است، هربار مشکلی پیش آید از خودم میپرسم نقش من در این مشکل چیست؟ اگر بچهای ارتباط برقرار نمیکرد، با خودم میگفتم حتما راهکار من ایراد دارد یا مطابق با نیاز او نیست. زمانی در گلزار شهدای دهدشت فعالیت میکردم. والدین کودکانی که آنجا با آنها ارتباط برقرار کرده بودم، هر کدام مشکلی در خانواده داشتند. من قرار بود به آنها کمک کنم و باید خودم توانمند میشدم تا گرهای از کار بچهها باز کنم. سعی میکردم خودم را تقویت کنم و نگاه اولم، افزایش توانمندیهایم بود. این شعار نیست و واقعیت دارد. روحیهام، نگاه به درون خودم است.
- بزرگترین چالش شما در این راه چه بود؟
- چرا از بین همه انتخابها، تصمیم گرفتید حوزه کتاب را برای انجام یک کار مفید انتخاب کنید؟
و چرا کودکان را جامعه هدف خود قرار دادید؟
بهنظرم کودکان در جریان آگاهی، اهمیت بیشتری دارند. زمانی که در دانشگاه درس میدادم، متوجه شدم که هرچه تلاش میکنم دانشجوهایم به کتاب علاقهمند نمیشوند. شخصیت آنها شکل گرفته بود و دیگر تغییر آنها سخت بود. در دبیرستان، همه درگیر کنکور و آمادگی برای آن بودند. در دوره راهنمایی هم کار سخت بود چون بچهها در حال ورود به دوره نوجوانی و درگیر موضوعات رشد و بلوغ بودند. به این ترتیب مطمئن شدم بهترین دوره برای انس با کتاب و رشد مناسب، دوران مهدکودک و ابتدایی است. روستاها را انتخاب کردم چون امکانات محدودی داشتند.
- تا به حال در راهی که قدم گذشتهاید ناامید شدهاید؟
- چه واکنشهایی باعث میشود بهدرستی کاری که انجام میدهید، مطمئن شوید؟
- خودتان در کودکی اهل کتاب خواندن بودید؟
- با این همه فعالیت، فرصتی هم برای مطالعه شخصی برایتان باقی میماند؟
علاقه شخصی شما مطالعه چه نوع آثاری است؟
من لیسانس جامعهشناسی و فوقلیسانس عرفان دارم. کتابهای موردعلاقهام در حوزه عرفان هستند. زمانی بود که هر هفته با دوستان مثنویخوانی داشتیم. چند سال قبل که حجم کار کمتر بود، چند مقاله علمی - پژوهشی هم در زمینههای عرفانی نوشتم چون علاقه من به این حوزه است.
- کرونا چه تغییری در روند فعالیتهای شما ایجاد کرد؟
- از بزرگان ادبیات و اهل فرهنگ چه بازخوردی گرفتید؟
- پس بیشتر مردم معمولی با شما همراه شدند.
در حال ساخت چند فضای فرهنگی به شکل خانه کودک، در چند شهر استان هستیم. قصد دارم برای افزایش تعداد این مراکز تلاش کنم. امسال را به تربیت و آموزش نیروی انسانی اختصاص دادهایم. اگر معلمان و مربیان قوی، متخصص و آگاه داشته باشیم، دیگر نیازی به فعالیتهای اضافهتر در روستاها نخواهد بود. معلمان در زنگ انشا، قصهخوانی و داستاننویسی خلاق را اجرا میکنند.