تاریخ انتشار
شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۹
کد مطلب : ۴۳۰۴۵۸
یادداشت ارسالی؛
فراتر از تحلیل؛ پول تبلیغات «سعید محمد» کجا تأمین میشود / پاتوق انتخاباتی او کجاست؟
۸
کبنا ؛این روزها سخن از چهرهای جدید در عرصه سیاسی کشور برای کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بین عام و خاص برسر زبانهاست.
در صف نانوایی معروف شهر یکی از همکلاسیهای دوران دانشگاهیام با توجه به شناختی که از من داشت، یهویی از من سئوال نمود شما سعید محمد را میشناسی؟ قبل از اینکه جوابش را بدهم؛ سئوال را عوض کردم و گفتم شما چطور میشناسید؟
گفت اره میشناسم.
گفتم از چه موقع؟ گفت از آن زمان که به عنوان فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم معرفی شد. شما که معلمی و از آن موقع چطور؟ گفت وقتی در رسانهها معرفی شد؛ در کنار رزومه قوی علمی و تخصصی ایشان؛ نام و نام خانوادگیاش، چهره جوان و خاکی توام با وزانت و درعین حال نگاههای هوشمندانهاش یه جورهای برام جالب بود و بدون اینکه هیچ ربطی به قرارگاه و سپاه داشته باشم برای کسانی که چنین افراد بی ادعا و پر از عملی را پیدا میکنند و معرفی مینمایند، پیش خود دعا کردم.
این رفیق سابق ادامه داد که از آن روز کارهای قرارگاه را رصد میکردم و روزبه روز و برای اولین بار اقدامات عملی در قرارگاه خاتم برایم جذابتر میشد و در اوج فشار و تحریم، هر هفته از قرارگاه خاتم بانگ امید و افتتاح و کلنگ زنی بلند بود و هست. باخود میگفتم چه میشد اگر این جوان خاکی بی ادعای معلم و پاسدار در عرصهای چون مدیریت اجرایی کشور قرار میگرفت.
حالا بسی خوشحالم که نام ایشان برای انتخابات ۱۴۰۰ در میان هست، هرچند می دانم چنین افرادی در میان انحصارهای تنیده قدرت و ثروت و سیاست و اقازادگی در کشور ما؛ راه دشواری را دارند.
حرفش را قطع و گفتم شما که این اندازه میشناسی چرا از من سئوال کردید؟ گفت خواستم ببینم میشناسی، گفتم اره مدتی است میشناسم و شناختهام.
هردو مسئلهمان این شد که آخه همه کسانی که داعیه آمدن دارند، در استانها ستاد راه اندازی کردهاند و رفت و آمد دارند و عدهای از شیخان کهنه کار سیاست و قدرت که از قضا دستی بر گردن ثروت هم دارند، بین تهران و استانها به عنوان شوراهای ائتلاف و اختلاف و اعتدال و اصول گرا و اصلاح طلب و چه و چه در رفت و آمدند، پس ستاد انتخاباتی دکتر محمد کجاست؟ و کهنه کارهای سعید محمد چه کسانی هستند؟
نتیجه دیالوگ ما این شد، ما که داریم بحث میکنیم هردو نسل میانی هستیم و هردو از ظهور شیخوخیت های نخ نما شدهی دم انتخاباتی و جدا از آحاد مردم خسته شده هستیم. هردو دنبال چهره جدید و متخصص هستیم و دنیال چهره تریبونی و صرفاً رسانهای نیستیم چراکه تریبونهای نظام الحمدالله پر هست از آدمهای گفتمانی، هرچند که گفتمانهای انتزاعی بدون عمل، رفتمان را دادهاند.
امروز رقیب جدی همه جریانات چپ و راست و نامهای جدید و قدیمشان؛ یک چهره جدید انقلابی متخصص و خارج از دایره قدرت و ثروت و سیاستشان هست که جوانان و نسلهای میانی حامیان پرقدرت این فرد خواهند بود.
سعید محمد پاسدار انقلاب، معلم، متخصص و پرتجربه نماد یک چهره جوان علی رغم سن میانسالی، خود به خود و بدون تبلیغات خاصی، قلوب را متوجه خود کرده است و بدون اینکه خودش بداند و یا بخواهد الان فضای مجازی کشور مملو از هشتک سعید محمد شده است.
هیچ دسترسی و یا امکان دسترسی به سعید محمد برای هیچکدام از کسانی که دارند آتش به اختیار برایش کار میکنند فراهم نیست ولی ستاد انتخاباتی او در قلب جوانان پاک باخته و عاشق ایران و انقلابی هست که این روزها، آتش به اختیار کار میکنند. یکی از مصادیق آتش به اختیار همین مواقع هست که قرارگاه مرکزی سیاست کشور عزیز ما بدجوری مختل شده است.
امروز برخی تحلیل گران سازمانی از هردو جناح میگردند تا مثلاً مردم را روشنگری نمایند و تحلیلهایشان در حد همان جزوههای دست نویس دستشان هست و محدود به یک یا دونفر از یک جریان یا چپ با راست ولی غافل از اینکه انتخاب مردم همواره فراتر از تحلیلها خواهد بود
اکثر اعضای قرارگاه مرکزی سیاست به دنبال منافع خود و بهرمندی بیشتر خود و تبارشان از مواهب و عرصههای قدرت هست، وضعیت فعلی صرفاً عملکرد یک دولت نیست بلکه عملکرد تعارفات و تعاملات پشت پرده همه سیاسیونی است که هیچکدام الفبایی از اقتصاد و معیشت و جامعه شناسی و سازندگی را در تئوری و عملی متوجه نیستند و فقط بر اسب چموش سیاست و قدرت سوارند. آنها که رجل سیاسی را در گردن کلفتی سیاسی و تریبون گردانی حرفهای انتزاعی میدانند؛ بدانند که رجل سیاسی فراتر از خود سیاست هست واز شاخصهای رجل بودن تخصص عملی و عملکرد عینی و ملموس در عرصههای کلان اجرایی است.
اینک ما هستیم و تکلیفی بر دوش برای انتقال عرصه خدمت از دست پوست کلفتهای سیاست و قدرت و تبدیل آن به میدان رقابت برای خدمت و نوکری بیشتر و در یک کلام انتقال عرصه اجرایی کشور از دست تشنگان قدرت به دست شیفتگان خدمت.
-----------------------------
لیلا حسین زاده
در صف نانوایی معروف شهر یکی از همکلاسیهای دوران دانشگاهیام با توجه به شناختی که از من داشت، یهویی از من سئوال نمود شما سعید محمد را میشناسی؟ قبل از اینکه جوابش را بدهم؛ سئوال را عوض کردم و گفتم شما چطور میشناسید؟
گفت اره میشناسم.
گفتم از چه موقع؟ گفت از آن زمان که به عنوان فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم معرفی شد. شما که معلمی و از آن موقع چطور؟ گفت وقتی در رسانهها معرفی شد؛ در کنار رزومه قوی علمی و تخصصی ایشان؛ نام و نام خانوادگیاش، چهره جوان و خاکی توام با وزانت و درعین حال نگاههای هوشمندانهاش یه جورهای برام جالب بود و بدون اینکه هیچ ربطی به قرارگاه و سپاه داشته باشم برای کسانی که چنین افراد بی ادعا و پر از عملی را پیدا میکنند و معرفی مینمایند، پیش خود دعا کردم.
این رفیق سابق ادامه داد که از آن روز کارهای قرارگاه را رصد میکردم و روزبه روز و برای اولین بار اقدامات عملی در قرارگاه خاتم برایم جذابتر میشد و در اوج فشار و تحریم، هر هفته از قرارگاه خاتم بانگ امید و افتتاح و کلنگ زنی بلند بود و هست. باخود میگفتم چه میشد اگر این جوان خاکی بی ادعای معلم و پاسدار در عرصهای چون مدیریت اجرایی کشور قرار میگرفت.
حالا بسی خوشحالم که نام ایشان برای انتخابات ۱۴۰۰ در میان هست، هرچند می دانم چنین افرادی در میان انحصارهای تنیده قدرت و ثروت و سیاست و اقازادگی در کشور ما؛ راه دشواری را دارند.
حرفش را قطع و گفتم شما که این اندازه میشناسی چرا از من سئوال کردید؟ گفت خواستم ببینم میشناسی، گفتم اره مدتی است میشناسم و شناختهام.
هردو مسئلهمان این شد که آخه همه کسانی که داعیه آمدن دارند، در استانها ستاد راه اندازی کردهاند و رفت و آمد دارند و عدهای از شیخان کهنه کار سیاست و قدرت که از قضا دستی بر گردن ثروت هم دارند، بین تهران و استانها به عنوان شوراهای ائتلاف و اختلاف و اعتدال و اصول گرا و اصلاح طلب و چه و چه در رفت و آمدند، پس ستاد انتخاباتی دکتر محمد کجاست؟ و کهنه کارهای سعید محمد چه کسانی هستند؟
نتیجه دیالوگ ما این شد، ما که داریم بحث میکنیم هردو نسل میانی هستیم و هردو از ظهور شیخوخیت های نخ نما شدهی دم انتخاباتی و جدا از آحاد مردم خسته شده هستیم. هردو دنبال چهره جدید و متخصص هستیم و دنیال چهره تریبونی و صرفاً رسانهای نیستیم چراکه تریبونهای نظام الحمدالله پر هست از آدمهای گفتمانی، هرچند که گفتمانهای انتزاعی بدون عمل، رفتمان را دادهاند.
امروز رقیب جدی همه جریانات چپ و راست و نامهای جدید و قدیمشان؛ یک چهره جدید انقلابی متخصص و خارج از دایره قدرت و ثروت و سیاستشان هست که جوانان و نسلهای میانی حامیان پرقدرت این فرد خواهند بود.
سعید محمد پاسدار انقلاب، معلم، متخصص و پرتجربه نماد یک چهره جوان علی رغم سن میانسالی، خود به خود و بدون تبلیغات خاصی، قلوب را متوجه خود کرده است و بدون اینکه خودش بداند و یا بخواهد الان فضای مجازی کشور مملو از هشتک سعید محمد شده است.
هیچ دسترسی و یا امکان دسترسی به سعید محمد برای هیچکدام از کسانی که دارند آتش به اختیار برایش کار میکنند فراهم نیست ولی ستاد انتخاباتی او در قلب جوانان پاک باخته و عاشق ایران و انقلابی هست که این روزها، آتش به اختیار کار میکنند. یکی از مصادیق آتش به اختیار همین مواقع هست که قرارگاه مرکزی سیاست کشور عزیز ما بدجوری مختل شده است.
امروز برخی تحلیل گران سازمانی از هردو جناح میگردند تا مثلاً مردم را روشنگری نمایند و تحلیلهایشان در حد همان جزوههای دست نویس دستشان هست و محدود به یک یا دونفر از یک جریان یا چپ با راست ولی غافل از اینکه انتخاب مردم همواره فراتر از تحلیلها خواهد بود
اکثر اعضای قرارگاه مرکزی سیاست به دنبال منافع خود و بهرمندی بیشتر خود و تبارشان از مواهب و عرصههای قدرت هست، وضعیت فعلی صرفاً عملکرد یک دولت نیست بلکه عملکرد تعارفات و تعاملات پشت پرده همه سیاسیونی است که هیچکدام الفبایی از اقتصاد و معیشت و جامعه شناسی و سازندگی را در تئوری و عملی متوجه نیستند و فقط بر اسب چموش سیاست و قدرت سوارند. آنها که رجل سیاسی را در گردن کلفتی سیاسی و تریبون گردانی حرفهای انتزاعی میدانند؛ بدانند که رجل سیاسی فراتر از خود سیاست هست واز شاخصهای رجل بودن تخصص عملی و عملکرد عینی و ملموس در عرصههای کلان اجرایی است.
اینک ما هستیم و تکلیفی بر دوش برای انتقال عرصه خدمت از دست پوست کلفتهای سیاست و قدرت و تبدیل آن به میدان رقابت برای خدمت و نوکری بیشتر و در یک کلام انتقال عرصه اجرایی کشور از دست تشنگان قدرت به دست شیفتگان خدمت.
-----------------------------
لیلا حسین زاده