کبنا ؛بهنام عکاشه(این متن در سال ۱۳۸۹ در هفته نامه زاگرس به سردبیری راقم چاپ شده است. اگر هیئتی از قلم افتاده است یا درباره برخی افراد و هیئات حق مطلب ادا نشده است عذرخواهی کرده و آماده تصحیح متن هستیم)
سالها پیش از اینکه هیئتهای قشقائی و باوی تشکیل شود، عشق نسل ما در دهه شصت، رفتن به مراسمات سینوس یک و سینوس دو (مراسم آبادانیها) بود و خیلی قبلتر از آن ولی آنوقت که از امکانات امروزی چندان خبری نبود، در گچساران فقط چند هیئت فعال وجود داشت.
یکی از این هیئتها روبروی منزل مرحوم ارزونی پدر عبدالحسین(ادو) عبداللهنژاد بود که در حال حاضر پاساژ طلافروشها در آن جای گرفته و اکثر قدیمیهای گچساران و ترکها و بچههای محلات قدیمی، محرم را در آنجا سپری میکردند.
آن روزها ولی مثل امروز عیب و عار نبود که ترکی به مراسم بهبهانیها برود که از مسجد صاحب الزمان تا هیئت فعلی باوی مراسم داشتند. همانطور که خیلی از عزاداران گچسارانی با ماشینهای شخصی و گروه گروه به دیل، لیشتر، پشه کان، امامزاده جعفر، آبشیرین و روستاهای دیگر رفته و آنها را یاری میکردند.
آن روزها آدمهایی که امروز آنها را نمیشناسیم و نقشی و اثری ندارند و یا منزوی هستند، سردمدار عزاداری در محرم و صفر بودند. شنیدن نام خیلی از آنها، ما را به شگفتی و حتی تأسف وا میدارد که چه شد که اینگونه شد؟!
اگر بگویم مرحوم حبیب نورالهی و خسرو بردارش و ادو عبداللهنژاد و موسی خانی و مرحوم حاجی مراد چراغی و مرحوم لطیف فرجی و شاکر حسامیان در کنار احمد معماری و نوری اکبر سواره و جهانبخش اسماعیلی به پشت انبار کوکاکولا میرفتند و روبروی منزل مرحوم ارزونی عزاداری میکردند و در آنجا یحیی حیدری، محمود حسینپور، خلف شریفی و جهانشیر رحیمزاده هم به آنها میپیوستند؟ کی آن روزها را یادش هست؟ کی یادش هست که جغتایی با چه زحمت و دردسری برای بچههای عزادار اسکافل و چتری میبست؟
داربست و چادر هیئتی که هیئت ابا عبدالله الحسین (ع) نام داشت و ابراهیم رحیمزاده(عموی شاهرخ) و اسماعیل صادقی و معنوی به آنجا میرفتند و شاه غلام شیرازی میخواند و پرویز اسدی بختیاری بود و عباس اسماعیلی آبادانی کارمند مستغلات پیش بچهها بودند و نوحه میخواندند و غلامعباس شریفی و مرحوم لال احمد احمدی هم هیئت را کمک مالی میکردند و یکی چایی المنیس دو کیلویی میخرید و دیگری پول میداد و دیگری ماشین میآورد و یکی هم یک گونی زغال. صدای یدالله بیستون(فرازمند) پدر بهمن و عبدالله هنوز هم گوش مردم قدیم گچساران را نوازش میکند و هم او بود که با عباس اسماعیلی از پیرغلامهای نوحه خوانهای جوان گچساران شدند. عباس اسماعیلی که آبادانی بود و سالها پیش از جنگ به گچساران آمد و ماندگار شد و همه جا خواند، از هیئت بهبهانیها تا هیئت اباعبدالله تا سینوس یک و سینوس دو و هر جایی فکرش را کنید او را و صدایش را شنیدهاند.
حاج یدالله بیستون که حالا به نوستالژی عاشورایی گچسارانیها تبدیل شده و یارش مرحوم یدالله افشار بود پشت ماشین پپسی کولا با رانندگی ایمور قادرنیا مینشست و میخواند و واحسرتا که چه آدمهایی، در چه روزهایی عزادار حسین(ع) و ابالفضل(س) بودند و حالا...
حاج یدالله آن روزها بلندگو به دست میگرفت و پشت ماشین همه گچساران را غرق اشک میکرد و امروزیها را باید روی سر بنشانی و میلیونها بدهی و احترام و هزار ادا و اطوار دیگر(با عذر خواهی از عزیزانی که دچار این مسائل نیستند).
کی یادش هست که مرحوم محمد شش بلوکی روزی در این شهر به یاد حسین(ع) نوحه خوانده باشد. حالا کسی باور دارد که مرحوم کل شیر خان خصال و پسرانش کمال و اردشیر و رحیم قدم خیر(آپادانا) و محترمیها و احترامیها و شیوهایها و عباس شیرالی بهبهانی و دیگرانی روزی صفحه گردان هیئت بهبهانیها بودهاند؟
کسی میداند حق رو، یحیی ذاکرزاده، حاج دبیری و حاج جابر نصریان در خیابان بلادیان نوحه میخواندند و گچسارانیها به سر و سینه میکوفتند؟ کی حاج یوسف جمیله را یادش هست؟ عباس رحیمی و سید قمصور کشاورز و نصرالله میهن پرست و منوچهر کاظمی و بچههای خلیفه کرمی و خودش و رمضان باشی مرد بزرگ هیئتها و کل نصرالله باشی و مرحوم خرمی و حاج علی حسین ساجدی کجایند امروزه؟
کسی حتی یادش هست که منزل مرحوم سی سرو(سید صدرالدین پدر حاج محمد تقی توفیقی و بزرگ سادات گچساران) که آخر خیابان مدرس شرقی فعلی و اول محله سادات بود، آنقدر شلوغ میشد؟ حالا حاج محمدرضا با پسرانش مجتبی و مصطفی در پانصد، پشت انبار جهاد و ابراهیم توفیقی در کارمندا فلکه الله و رامین که جای پدر را گرفته و مانند او کار خیر میکند و خود میگوید هیچ کس پدر نمیشود و راست هم میگوید.
حاج یدالله نیک بین را که همه میشناسند. چند نفر میدانند یکی از بزرگترین مراسمات مذهبی گچساران در خانه او کنار مخابرات قدیم(مدرس غربی، خیابان آرایشگرها) برگزار میشد؟ ظریفی را بچههای کیامرثی و پل بردستانی و خیابان مهر همه میشناسند و خاانهاش را بلدند. اطوبخاری او کنار کبابی سلجوقی بود و پشت دره منزلش بود و کنار منزل مرحوم نوراللهی روضه خانگی داشتند و چه شور و حالی بود.
قدیمیها یادشان هست وقتی نوراللهیها تصمیم گرفتند زمینشان را بالا بیاورند، چند سال منتهی به انقلاب، در زیرزمین منزل مرحوم احمدزاده مراسمات برگزار میشد و گل افروز که مادر همه گچسارانیها از جمله راقم میباشد، چه زحماتی در آن روزها به همراه پسران و دختران و عروس و دامادهایش کشید.
و او تنها زنی نبود که مراسم گردان بود، و سالها پیش از او حاجیه خانوم رقیه مسیح نیز چنین میکرد و بعد از او در دهه شصت ننه مصطفی همسر ولی خان فاتحی در سه راهی پازنان روضه پر شکوه زنانه برگزار میکرد و همسر و خانواده آقای رودانی که آبادانی بودند نیز در محلههای آبادانی روضههایی به یادماندنی برپا کردند تا زنان گچسارانی نیز هم چون مردان ولی در پشت دیوارها به سر و پایشان بکوبند.
در واقع مراسمات مذهبی در خانهها هنوز هم برگزار میشود و هر چند چشم و هم چشمی در مراسمات مذهبی هم رسوخ کرده ولی هستند خانوادههایی که علاقهمند به سوگواری در چهار چوب خانهشان هستند و کسی نامی از آنها نمیداند و نمیبرد.
از این دست میتوان به مرحوم حاج صادق نوراللهی که نجف آبادی بود و حالا بچههایش گچسارانی شدهاند و در جلسات خانگیاش، شیخ جواد میخواند و جزایری، نام برد. منزل آنها پشت رستوان قدم شیرازی حاج ماشاءالله بود و حمام اناری که حالا مبلمان رضوی جای گرفته است.
هیئت اصفهانیها هم جایگاه خاص خود را داشت و بیت العباس که بعدها به مکانی برای عرض اندام مذهبیون اصفهانی بدل شد، قبل از انقلاب زمینی خالی بود. مرحوم حاج رمضان منصوری، حاج ابراهیم شریعتی و محمد زید بهبهانی بود و حاج عباس مختاری هم روحانیون را در خانه پنهان میکرد و یکی از روحانیون آیت الله شرعی بود که بعدها نماینده امام(ره) شد و کسان دیگر مرحوم حاج حمزه برازنده و سلطانی پارچه فروش گردانندهها بودند وحاج جعفر میرباقری، رحیم دادگر، آقاجان رضائی، حاج جعفر قلی سلطانی، حاج فریدون مختاریزاده، خانواده شهید بشارت، حاج حیدر مختاری، حسن یونسی، حاج علی هاشمی، حاج احمد برمکی، شهدای انقلاب بلادیان، پرویزی، امینی، منصوری هم گرد آنها میگشتند و یاری میکردند.
کاظم و ناصر و قدرت و حاج احمد جعفری بودند و حاج حمید روزبهانی، حاج یداله محمد طاهری و سید نصراله و سیدمحمود و سیدرحمان و مرحوم سیدمهدی موسوی و رمضانعلی زمانی هم آنها که بعدها بیت العباس را درست کردند قبلاً در مسیر حمام روغنی تا فلکه کیوسک(ساعت) و از آنجا تا فلکه امام خمینی به عزاداری میپرداختند و ترکها را همسایگی میکردند.
ترکها که قبلتر سیف الله دره شوری داماد حاج سلجوقی بود و بعدها که خسرو طاهری ترکها را آماده حضور فعال در عرصه اجتماعی گچساران میکرد، حاج داریوش فولادی و حاج اردشیر کاویانی و قدرالله صالحی و یوسف برازجانی و علی فولادی شیشه بر و منصور فولادی که جلوی سینما محفل زنجیرزنی به راه انداختند و هیئت مدیرهشان که حالا مصطفی بهمنی و هدایت دهقان و علی فرهمندیان و فخرالدین عباسی و مرحوم محمد ششبلوکی زمین سلجوقی را نیز خریداری نمودند و حالا این هیئت با همکاری خیلی از ترکها مانند محمدحسین چهارده چریکی و... با صدای حسین شهبازی هر سال گرم و گرمتر میشود.
ولی ترکها به همین بسنده نکردند و شاهرخ حیمزاده با همراهی بچههای محله لبنان سالهای سال است در سربالایی لبنان مراسم برپا میکنند. حالا گچسارانیها سال هاست عاشوراهای گرم و پر حرارتی دارند.
کوچه اول سه راهی روضه مرحوم توفیقی بود که حالا پسرانش آن را اداره می کنند و به امور خیر می پردازد و حاج متقی کاشانی روضه قدیمی و حزن انگیزش را میخواند، کوچه سوم سه راهی حاج رحیم پادو پسرانش، کوچه چهارم خانواده منصف، آبادانیها آمدهاند کوچه ثبت قدیم، بختیاریها و علیمراد کاظمپور با بچههای مدرس و لبنان و پرویزی بعد از اینکه وسط هیئت شان حوض زده شد، آخر کیامرثی را برای عزاداری انتخاب کردهاند، مراسم خانواده شهید کشاورز اول بلوار وسط، نیمدوریها هم که با بچههای محله سادات در حسینه مسلم بن عقیل هستند و منزل یاری محمدی حالا محفل بچههای هیئت باوی شده که سالها پیش در جواب به هیئت قشقائیها درست شد و حالا جهان محمدی پسر یاری و مازیار قشقائی که رئیس کانون مداحان گچساران و باشت شده آنجا را اداره میکنند و انگار سید نعمت حجازی دیگر مثل گذشته در آنجا فعالیت ندارد و جای مرحوم مندنی وفائی همه جا خالی است و حاج نورالله قاضی فر و پسرانش به همراه بچههای محله، هیئت رادک را همچنان سالهای پیش با صدای زیبای ذوالفقار اداره میکنند.
هیئت باوی را حالا مهران ابراهیمی، جان محمد محمدی، مهران ابراهیمی، حبیب قلندری، سید غلام کاظمی، غلام شهریاری، مهران احمدزاده، ایمان و سعید بازی، مهرداد علیپور، فرهنگ لدنی، سید نعمت قادری، امید قنبری، و اردوان غلامپور و محمدرضا باشتی و احمد و وحید محمدی و ایمان حسینی و مهرداد امیری و کیهان بهرامی وحسین صفائی و ایمان بلوطی و موسی بوستانی و شهرام اسدالهی و کرم گشتاسبی و سیامک قشقایی یاری میرسانند و همراهی میکنند و هر ساله یاد مرحوم وفائی و مرحوم صالحی و شهدای ایل باوی را گرامی میدارند.
قدیمیترین محله گچساران هم هنوز صدای ذولفقار دهقان را میشناسد و به یاد میآورد، ولی کسی نمیتواند نقش عزیز تن آسان، حمید حمیدیپور، یونس صفری و خانوادهاش و برادران کشکولی(خسرو، افراسیاب و مرحوم منوچهر) را نادیده بگیرد.
و آنها هم مثل بچههای آبادان نقش بیبدلیل در اشاعه فرهنگ عاشورایی در گچساران داشتهاند. آبادانیها که بعد از جنگ به گچساران کوچ کرده بودند شاید محبوبترین هیئتهای سینه زنی در گچساران دهه شصت را در سینوس یک و سینوس دو راه انداختند و عیسی صائب در سینوس دو، مرحوم غلامحسین جوزاری در سینوس دو و بعدها در سینوس یک نوحه میخواندند.
کاری که عباس اسماعیلی نیز انجام داد و عباس هم برای همه آبادانیها میخواند. شیخ احمد قشقائی(شاهی لوزاده) ، اسفندیار حیدری، عزیز منصورآبادی، احمد ایوبی و علیپور فرهی سینوس دو را راه انداخته بودند و خلیل رودانی، مختار قائدی، یوسف تیرانداز، سعید استکی، فضل الله کشکولی، عباس اسماعیلی، بهمن صمغانیزاده سینوس یک را اداره میکردند.
حالا و بعد از اینکه آبادانی هاعزم وطن کردهاند، آنهایی که ماندند و گچساران را موطن خود برگزیدند، با کمک دیگر بچههای گچساران کنار پارک دوستی در کوچه ثبت هیئت حضرت قاسم(س) را راه انداختهاند و ماشاء الله قائدی و مسعود شریف حالا عباس اسماعیلی را یاری میکنند و پسر مرحوم شاهی لوزاده هم گرد آنان میگردد.
حالا خیلی از هیئت داران و نوحه خوانها هم دیگر در بین ما نیستند. از حاج توفیقی و پدرش و صادق شجاعی تا قربون ترکی و مندنی وفائی و مرحوم مومنی، و برخی هم گرد پیری بر رویشان نشسته است مانند شیخ حسین دیلی که الان نزدیک به ۸۰ سال سن دارد و کربلائی جواد محسنی که بیش از ۷۰ سال عمر کرده و در بیت العباس عزاداری میکرد.
و شاید عمر خیلیها به زمان گچساران قدیم قد ندهد که مرحوم زائر حاجی شریفیان میخواند و مرحوم کل حیدر و مرحوم حمزه شریفیان که کاروانسرا(دوگنبدان امروزی) را به روایتی، صاحب اولین هیئتهای عزاداری در استان و منطقه کرده بودند.
همانجا که بنیانگذاران گچساران امروز و شرکت نفت آن در آنجا ساکن بودند و بعدها شرکت نفتیها به تبع آن هیئت، روضههای خانگی را راه انداختند که اقدامی پدر پیمان و کیوان فقط یکی از آنها بود و حاج پرهون و فرزندانش هم همین طور.
به این ترتیب گچسارانیها همواره با تکیه بر فرهنگ بومی خود به عزاداری میپرداختند و کمتر پیش آمده است که مانند هیئت دیلیها که امسال با مدیریت الله کرمپور و حکمتی، شخصی مانند میرشکاری و... را از بیرون گچساران آوردند، هیئت دیگری چنین اقدامی را انجام دهد. در این بین شاید فقط پدر حسین فخری استثناء باشد که در دهه شصت یکبار به دعوت بچههای آبادانی به گچساران آمد.
تعزیه نیز از قدیم در گچساران رونق فراوانی داشت و شهید رمضان اسماعیلی، مرحوم رحمان دلاوری، مرحوم خندانی و کل نصرالله باشی و این آخرها یوسف منصف از تعزیه گردانهای گچساران بودند و برخی نیز نقش شمر را بازی میکردند.
سالهای چندی است که از هیئتهای مذهبی استفادههای سیاسی میشود و حتی برخی موارد وجود هیئتهایی خاص مدیون اراده جریانات و افراد سیاسی شده است و تزریق پول و امکانات و تبعیض در ارائه خدمات دولتی فقط بخشی از روشهای نفوذ سیاسیون در این دستهها میباشد و این آن چیزی است که با بررسیهای من و دریافت برخی خاطرات از مراسمات مذهبی قبل از انقلاب اسلامی، کمتر شاهد آن بودهام.
روایات فراوانی مبنی بر شرکت سیاسیون و حتی جریانات چپ در هیئت ها بر سر زبانهاست و برخی شرکت حاج بهرام تاجگردون، حاج متقی کاشانی، مرحوم نبیزاده و شهید بشارت از انقلابیون بنام گچساران را تائید میکنند ولی هیچ قرینهای مبنی بر استفاده انقلابیون ازهیئتها به دستم نرسید.
هیئت بهبهانیها محفل مذهبیون گچساران بود و هیئت روبروی منزل عبداللهنژاد هم همه بچههای قدیمی را گرد آورده بود که بیشتر فعالان سیاسی در آن بودند، ولی هیچ یک از قدیمیها به جز خاطرات غیر تأثیرگذار و گذرا، اشارهای به نقش مراسمات عاشورا در جریانات سیاسی و انقلاب پرشکوه اسلامی در گچساران نداشتهاند. اگرچه اعتراف میکنم در این زمینه بررسی کاملی نداشتهام و ممکن است کسانی آن را رد نمایند.
فریدون قشقائی، ولی الله جمشیدی، غم شاید(بچه بندر عباس)، علیمردان غریبی، کورش احمدی، خادمی بهره عنا، امید کشاورز، محمدرضا محمودی، احمد شعبانی، مصطفی مرادی، قراچه، عین الله رضائی، احسان برومند، سیامک ادیب، حسین بهرامی، اسماعیل علیزاده، مصطفی شجاعی و خیلی نوحه خوانان و عزاداران و هیئتها که حتماً از قلم افتادهاند و نه از یاد، چه برای عقیده جنگیدن نه برای نان است و نه برای نام(از همه عذر میخواهم).
گذشتهها گذشته و نسل نوی سینه زنان و زنجیر زنان و هیئت داران و روضه خوانان و تعزیه گردانان و... آغاز شده است. حالا قدیمیها مثل رمضان خاتونیان، جای خود را به جوانان سپرده و رفته اند و برخی هم هنوز میخوانند. هنوز هم برخی رسم و رسوم کهن از جمله گرد زنی(دایره زنی) در فرهنگ گچسارانیها مانند اکثر جنوبیها زنده است ولی حالا شیوههایی نیز تغییر کردهاند. پذیراییها و رنگ و بوها عوض شده است.
آن وقتها عدهای در هیئت دور زده و بر سر و روی نوحه خوانان و سینه زنان و ناظران کاه و خاک میریختند و امروزه با شیر و خرما پذیرایی میشوند. هیچ میدانید گذشتهها مثل امروز طبلی نبود و طبالی و سنجی و دمامی؟ با پوست بز طبل درست میکردند و می زدند و می زدند و مردم عزادار را به خیابان ها می کشاندند.
دیروزها در خیابانهای شل شلی و زیر باران میخواندند و امروز آسفالت میشوند و استیج میبندند و هزار جور دیگر.
اما آنچه عوض نشده انگار این است که هنوز عاشورا و حسین و ابوالفضل و زینب در این مردم و در این مملکت و در این گچساران میرایی ندارد و هنوز همه عاشق آنهایند.
سالها پیش از اینکه هیئتهای قشقائی و باوی تشکیل شود، عشق نسل ما در دهه شصت، رفتن به مراسمات سینوس یک و سینوس دو (مراسم آبادانیها) بود و خیلی قبلتر از آن ولی آنوقت که از امکانات امروزی چندان خبری نبود، در گچساران فقط چند هیئت فعال وجود داشت.
یکی از این هیئتها روبروی منزل مرحوم ارزونی پدر عبدالحسین(ادو) عبداللهنژاد بود که در حال حاضر پاساژ طلافروشها در آن جای گرفته و اکثر قدیمیهای گچساران و ترکها و بچههای محلات قدیمی، محرم را در آنجا سپری میکردند.
آن روزها ولی مثل امروز عیب و عار نبود که ترکی به مراسم بهبهانیها برود که از مسجد صاحب الزمان تا هیئت فعلی باوی مراسم داشتند. همانطور که خیلی از عزاداران گچسارانی با ماشینهای شخصی و گروه گروه به دیل، لیشتر، پشه کان، امامزاده جعفر، آبشیرین و روستاهای دیگر رفته و آنها را یاری میکردند.
آن روزها آدمهایی که امروز آنها را نمیشناسیم و نقشی و اثری ندارند و یا منزوی هستند، سردمدار عزاداری در محرم و صفر بودند. شنیدن نام خیلی از آنها، ما را به شگفتی و حتی تأسف وا میدارد که چه شد که اینگونه شد؟!
اگر بگویم مرحوم حبیب نورالهی و خسرو بردارش و ادو عبداللهنژاد و موسی خانی و مرحوم حاجی مراد چراغی و مرحوم لطیف فرجی و شاکر حسامیان در کنار احمد معماری و نوری اکبر سواره و جهانبخش اسماعیلی به پشت انبار کوکاکولا میرفتند و روبروی منزل مرحوم ارزونی عزاداری میکردند و در آنجا یحیی حیدری، محمود حسینپور، خلف شریفی و جهانشیر رحیمزاده هم به آنها میپیوستند؟ کی آن روزها را یادش هست؟ کی یادش هست که جغتایی با چه زحمت و دردسری برای بچههای عزادار اسکافل و چتری میبست؟
داربست و چادر هیئتی که هیئت ابا عبدالله الحسین (ع) نام داشت و ابراهیم رحیمزاده(عموی شاهرخ) و اسماعیل صادقی و معنوی به آنجا میرفتند و شاه غلام شیرازی میخواند و پرویز اسدی بختیاری بود و عباس اسماعیلی آبادانی کارمند مستغلات پیش بچهها بودند و نوحه میخواندند و غلامعباس شریفی و مرحوم لال احمد احمدی هم هیئت را کمک مالی میکردند و یکی چایی المنیس دو کیلویی میخرید و دیگری پول میداد و دیگری ماشین میآورد و یکی هم یک گونی زغال. صدای یدالله بیستون(فرازمند) پدر بهمن و عبدالله هنوز هم گوش مردم قدیم گچساران را نوازش میکند و هم او بود که با عباس اسماعیلی از پیرغلامهای نوحه خوانهای جوان گچساران شدند. عباس اسماعیلی که آبادانی بود و سالها پیش از جنگ به گچساران آمد و ماندگار شد و همه جا خواند، از هیئت بهبهانیها تا هیئت اباعبدالله تا سینوس یک و سینوس دو و هر جایی فکرش را کنید او را و صدایش را شنیدهاند.
حاج یدالله بیستون که حالا به نوستالژی عاشورایی گچسارانیها تبدیل شده و یارش مرحوم یدالله افشار بود پشت ماشین پپسی کولا با رانندگی ایمور قادرنیا مینشست و میخواند و واحسرتا که چه آدمهایی، در چه روزهایی عزادار حسین(ع) و ابالفضل(س) بودند و حالا...
حاج یدالله آن روزها بلندگو به دست میگرفت و پشت ماشین همه گچساران را غرق اشک میکرد و امروزیها را باید روی سر بنشانی و میلیونها بدهی و احترام و هزار ادا و اطوار دیگر(با عذر خواهی از عزیزانی که دچار این مسائل نیستند).
کی یادش هست که مرحوم محمد شش بلوکی روزی در این شهر به یاد حسین(ع) نوحه خوانده باشد. حالا کسی باور دارد که مرحوم کل شیر خان خصال و پسرانش کمال و اردشیر و رحیم قدم خیر(آپادانا) و محترمیها و احترامیها و شیوهایها و عباس شیرالی بهبهانی و دیگرانی روزی صفحه گردان هیئت بهبهانیها بودهاند؟
کسی میداند حق رو، یحیی ذاکرزاده، حاج دبیری و حاج جابر نصریان در خیابان بلادیان نوحه میخواندند و گچسارانیها به سر و سینه میکوفتند؟ کی حاج یوسف جمیله را یادش هست؟ عباس رحیمی و سید قمصور کشاورز و نصرالله میهن پرست و منوچهر کاظمی و بچههای خلیفه کرمی و خودش و رمضان باشی مرد بزرگ هیئتها و کل نصرالله باشی و مرحوم خرمی و حاج علی حسین ساجدی کجایند امروزه؟
کسی حتی یادش هست که منزل مرحوم سی سرو(سید صدرالدین پدر حاج محمد تقی توفیقی و بزرگ سادات گچساران) که آخر خیابان مدرس شرقی فعلی و اول محله سادات بود، آنقدر شلوغ میشد؟ حالا حاج محمدرضا با پسرانش مجتبی و مصطفی در پانصد، پشت انبار جهاد و ابراهیم توفیقی در کارمندا فلکه الله و رامین که جای پدر را گرفته و مانند او کار خیر میکند و خود میگوید هیچ کس پدر نمیشود و راست هم میگوید.
حاج یدالله نیک بین را که همه میشناسند. چند نفر میدانند یکی از بزرگترین مراسمات مذهبی گچساران در خانه او کنار مخابرات قدیم(مدرس غربی، خیابان آرایشگرها) برگزار میشد؟ ظریفی را بچههای کیامرثی و پل بردستانی و خیابان مهر همه میشناسند و خاانهاش را بلدند. اطوبخاری او کنار کبابی سلجوقی بود و پشت دره منزلش بود و کنار منزل مرحوم نوراللهی روضه خانگی داشتند و چه شور و حالی بود.
قدیمیها یادشان هست وقتی نوراللهیها تصمیم گرفتند زمینشان را بالا بیاورند، چند سال منتهی به انقلاب، در زیرزمین منزل مرحوم احمدزاده مراسمات برگزار میشد و گل افروز که مادر همه گچسارانیها از جمله راقم میباشد، چه زحماتی در آن روزها به همراه پسران و دختران و عروس و دامادهایش کشید.
و او تنها زنی نبود که مراسم گردان بود، و سالها پیش از او حاجیه خانوم رقیه مسیح نیز چنین میکرد و بعد از او در دهه شصت ننه مصطفی همسر ولی خان فاتحی در سه راهی پازنان روضه پر شکوه زنانه برگزار میکرد و همسر و خانواده آقای رودانی که آبادانی بودند نیز در محلههای آبادانی روضههایی به یادماندنی برپا کردند تا زنان گچسارانی نیز هم چون مردان ولی در پشت دیوارها به سر و پایشان بکوبند.
در واقع مراسمات مذهبی در خانهها هنوز هم برگزار میشود و هر چند چشم و هم چشمی در مراسمات مذهبی هم رسوخ کرده ولی هستند خانوادههایی که علاقهمند به سوگواری در چهار چوب خانهشان هستند و کسی نامی از آنها نمیداند و نمیبرد.
از این دست میتوان به مرحوم حاج صادق نوراللهی که نجف آبادی بود و حالا بچههایش گچسارانی شدهاند و در جلسات خانگیاش، شیخ جواد میخواند و جزایری، نام برد. منزل آنها پشت رستوان قدم شیرازی حاج ماشاءالله بود و حمام اناری که حالا مبلمان رضوی جای گرفته است.
هیئت اصفهانیها هم جایگاه خاص خود را داشت و بیت العباس که بعدها به مکانی برای عرض اندام مذهبیون اصفهانی بدل شد، قبل از انقلاب زمینی خالی بود. مرحوم حاج رمضان منصوری، حاج ابراهیم شریعتی و محمد زید بهبهانی بود و حاج عباس مختاری هم روحانیون را در خانه پنهان میکرد و یکی از روحانیون آیت الله شرعی بود که بعدها نماینده امام(ره) شد و کسان دیگر مرحوم حاج حمزه برازنده و سلطانی پارچه فروش گردانندهها بودند وحاج جعفر میرباقری، رحیم دادگر، آقاجان رضائی، حاج جعفر قلی سلطانی، حاج فریدون مختاریزاده، خانواده شهید بشارت، حاج حیدر مختاری، حسن یونسی، حاج علی هاشمی، حاج احمد برمکی، شهدای انقلاب بلادیان، پرویزی، امینی، منصوری هم گرد آنها میگشتند و یاری میکردند.
کاظم و ناصر و قدرت و حاج احمد جعفری بودند و حاج حمید روزبهانی، حاج یداله محمد طاهری و سید نصراله و سیدمحمود و سیدرحمان و مرحوم سیدمهدی موسوی و رمضانعلی زمانی هم آنها که بعدها بیت العباس را درست کردند قبلاً در مسیر حمام روغنی تا فلکه کیوسک(ساعت) و از آنجا تا فلکه امام خمینی به عزاداری میپرداختند و ترکها را همسایگی میکردند.
ترکها که قبلتر سیف الله دره شوری داماد حاج سلجوقی بود و بعدها که خسرو طاهری ترکها را آماده حضور فعال در عرصه اجتماعی گچساران میکرد، حاج داریوش فولادی و حاج اردشیر کاویانی و قدرالله صالحی و یوسف برازجانی و علی فولادی شیشه بر و منصور فولادی که جلوی سینما محفل زنجیرزنی به راه انداختند و هیئت مدیرهشان که حالا مصطفی بهمنی و هدایت دهقان و علی فرهمندیان و فخرالدین عباسی و مرحوم محمد ششبلوکی زمین سلجوقی را نیز خریداری نمودند و حالا این هیئت با همکاری خیلی از ترکها مانند محمدحسین چهارده چریکی و... با صدای حسین شهبازی هر سال گرم و گرمتر میشود.
ولی ترکها به همین بسنده نکردند و شاهرخ حیمزاده با همراهی بچههای محله لبنان سالهای سال است در سربالایی لبنان مراسم برپا میکنند. حالا گچسارانیها سال هاست عاشوراهای گرم و پر حرارتی دارند.
کوچه اول سه راهی روضه مرحوم توفیقی بود که حالا پسرانش آن را اداره می کنند و به امور خیر می پردازد و حاج متقی کاشانی روضه قدیمی و حزن انگیزش را میخواند، کوچه سوم سه راهی حاج رحیم پادو پسرانش، کوچه چهارم خانواده منصف، آبادانیها آمدهاند کوچه ثبت قدیم، بختیاریها و علیمراد کاظمپور با بچههای مدرس و لبنان و پرویزی بعد از اینکه وسط هیئت شان حوض زده شد، آخر کیامرثی را برای عزاداری انتخاب کردهاند، مراسم خانواده شهید کشاورز اول بلوار وسط، نیمدوریها هم که با بچههای محله سادات در حسینه مسلم بن عقیل هستند و منزل یاری محمدی حالا محفل بچههای هیئت باوی شده که سالها پیش در جواب به هیئت قشقائیها درست شد و حالا جهان محمدی پسر یاری و مازیار قشقائی که رئیس کانون مداحان گچساران و باشت شده آنجا را اداره میکنند و انگار سید نعمت حجازی دیگر مثل گذشته در آنجا فعالیت ندارد و جای مرحوم مندنی وفائی همه جا خالی است و حاج نورالله قاضی فر و پسرانش به همراه بچههای محله، هیئت رادک را همچنان سالهای پیش با صدای زیبای ذوالفقار اداره میکنند.
هیئت باوی را حالا مهران ابراهیمی، جان محمد محمدی، مهران ابراهیمی، حبیب قلندری، سید غلام کاظمی، غلام شهریاری، مهران احمدزاده، ایمان و سعید بازی، مهرداد علیپور، فرهنگ لدنی، سید نعمت قادری، امید قنبری، و اردوان غلامپور و محمدرضا باشتی و احمد و وحید محمدی و ایمان حسینی و مهرداد امیری و کیهان بهرامی وحسین صفائی و ایمان بلوطی و موسی بوستانی و شهرام اسدالهی و کرم گشتاسبی و سیامک قشقایی یاری میرسانند و همراهی میکنند و هر ساله یاد مرحوم وفائی و مرحوم صالحی و شهدای ایل باوی را گرامی میدارند.
قدیمیترین محله گچساران هم هنوز صدای ذولفقار دهقان را میشناسد و به یاد میآورد، ولی کسی نمیتواند نقش عزیز تن آسان، حمید حمیدیپور، یونس صفری و خانوادهاش و برادران کشکولی(خسرو، افراسیاب و مرحوم منوچهر) را نادیده بگیرد.
و آنها هم مثل بچههای آبادان نقش بیبدلیل در اشاعه فرهنگ عاشورایی در گچساران داشتهاند. آبادانیها که بعد از جنگ به گچساران کوچ کرده بودند شاید محبوبترین هیئتهای سینه زنی در گچساران دهه شصت را در سینوس یک و سینوس دو راه انداختند و عیسی صائب در سینوس دو، مرحوم غلامحسین جوزاری در سینوس دو و بعدها در سینوس یک نوحه میخواندند.
کاری که عباس اسماعیلی نیز انجام داد و عباس هم برای همه آبادانیها میخواند. شیخ احمد قشقائی(شاهی لوزاده) ، اسفندیار حیدری، عزیز منصورآبادی، احمد ایوبی و علیپور فرهی سینوس دو را راه انداخته بودند و خلیل رودانی، مختار قائدی، یوسف تیرانداز، سعید استکی، فضل الله کشکولی، عباس اسماعیلی، بهمن صمغانیزاده سینوس یک را اداره میکردند.
حالا و بعد از اینکه آبادانی هاعزم وطن کردهاند، آنهایی که ماندند و گچساران را موطن خود برگزیدند، با کمک دیگر بچههای گچساران کنار پارک دوستی در کوچه ثبت هیئت حضرت قاسم(س) را راه انداختهاند و ماشاء الله قائدی و مسعود شریف حالا عباس اسماعیلی را یاری میکنند و پسر مرحوم شاهی لوزاده هم گرد آنان میگردد.
حالا خیلی از هیئت داران و نوحه خوانها هم دیگر در بین ما نیستند. از حاج توفیقی و پدرش و صادق شجاعی تا قربون ترکی و مندنی وفائی و مرحوم مومنی، و برخی هم گرد پیری بر رویشان نشسته است مانند شیخ حسین دیلی که الان نزدیک به ۸۰ سال سن دارد و کربلائی جواد محسنی که بیش از ۷۰ سال عمر کرده و در بیت العباس عزاداری میکرد.
و شاید عمر خیلیها به زمان گچساران قدیم قد ندهد که مرحوم زائر حاجی شریفیان میخواند و مرحوم کل حیدر و مرحوم حمزه شریفیان که کاروانسرا(دوگنبدان امروزی) را به روایتی، صاحب اولین هیئتهای عزاداری در استان و منطقه کرده بودند.
همانجا که بنیانگذاران گچساران امروز و شرکت نفت آن در آنجا ساکن بودند و بعدها شرکت نفتیها به تبع آن هیئت، روضههای خانگی را راه انداختند که اقدامی پدر پیمان و کیوان فقط یکی از آنها بود و حاج پرهون و فرزندانش هم همین طور.
به این ترتیب گچسارانیها همواره با تکیه بر فرهنگ بومی خود به عزاداری میپرداختند و کمتر پیش آمده است که مانند هیئت دیلیها که امسال با مدیریت الله کرمپور و حکمتی، شخصی مانند میرشکاری و... را از بیرون گچساران آوردند، هیئت دیگری چنین اقدامی را انجام دهد. در این بین شاید فقط پدر حسین فخری استثناء باشد که در دهه شصت یکبار به دعوت بچههای آبادانی به گچساران آمد.
تعزیه نیز از قدیم در گچساران رونق فراوانی داشت و شهید رمضان اسماعیلی، مرحوم رحمان دلاوری، مرحوم خندانی و کل نصرالله باشی و این آخرها یوسف منصف از تعزیه گردانهای گچساران بودند و برخی نیز نقش شمر را بازی میکردند.
سالهای چندی است که از هیئتهای مذهبی استفادههای سیاسی میشود و حتی برخی موارد وجود هیئتهایی خاص مدیون اراده جریانات و افراد سیاسی شده است و تزریق پول و امکانات و تبعیض در ارائه خدمات دولتی فقط بخشی از روشهای نفوذ سیاسیون در این دستهها میباشد و این آن چیزی است که با بررسیهای من و دریافت برخی خاطرات از مراسمات مذهبی قبل از انقلاب اسلامی، کمتر شاهد آن بودهام.
روایات فراوانی مبنی بر شرکت سیاسیون و حتی جریانات چپ در هیئت ها بر سر زبانهاست و برخی شرکت حاج بهرام تاجگردون، حاج متقی کاشانی، مرحوم نبیزاده و شهید بشارت از انقلابیون بنام گچساران را تائید میکنند ولی هیچ قرینهای مبنی بر استفاده انقلابیون ازهیئتها به دستم نرسید.
هیئت بهبهانیها محفل مذهبیون گچساران بود و هیئت روبروی منزل عبداللهنژاد هم همه بچههای قدیمی را گرد آورده بود که بیشتر فعالان سیاسی در آن بودند، ولی هیچ یک از قدیمیها به جز خاطرات غیر تأثیرگذار و گذرا، اشارهای به نقش مراسمات عاشورا در جریانات سیاسی و انقلاب پرشکوه اسلامی در گچساران نداشتهاند. اگرچه اعتراف میکنم در این زمینه بررسی کاملی نداشتهام و ممکن است کسانی آن را رد نمایند.
فریدون قشقائی، ولی الله جمشیدی، غم شاید(بچه بندر عباس)، علیمردان غریبی، کورش احمدی، خادمی بهره عنا، امید کشاورز، محمدرضا محمودی، احمد شعبانی، مصطفی مرادی، قراچه، عین الله رضائی، احسان برومند، سیامک ادیب، حسین بهرامی، اسماعیل علیزاده، مصطفی شجاعی و خیلی نوحه خوانان و عزاداران و هیئتها که حتماً از قلم افتادهاند و نه از یاد، چه برای عقیده جنگیدن نه برای نان است و نه برای نام(از همه عذر میخواهم).
گذشتهها گذشته و نسل نوی سینه زنان و زنجیر زنان و هیئت داران و روضه خوانان و تعزیه گردانان و... آغاز شده است. حالا قدیمیها مثل رمضان خاتونیان، جای خود را به جوانان سپرده و رفته اند و برخی هم هنوز میخوانند. هنوز هم برخی رسم و رسوم کهن از جمله گرد زنی(دایره زنی) در فرهنگ گچسارانیها مانند اکثر جنوبیها زنده است ولی حالا شیوههایی نیز تغییر کردهاند. پذیراییها و رنگ و بوها عوض شده است.
آن وقتها عدهای در هیئت دور زده و بر سر و روی نوحه خوانان و سینه زنان و ناظران کاه و خاک میریختند و امروزه با شیر و خرما پذیرایی میشوند. هیچ میدانید گذشتهها مثل امروز طبلی نبود و طبالی و سنجی و دمامی؟ با پوست بز طبل درست میکردند و می زدند و می زدند و مردم عزادار را به خیابان ها می کشاندند.
دیروزها در خیابانهای شل شلی و زیر باران میخواندند و امروز آسفالت میشوند و استیج میبندند و هزار جور دیگر.
اما آنچه عوض نشده انگار این است که هنوز عاشورا و حسین و ابوالفضل و زینب در این مردم و در این مملکت و در این گچساران میرایی ندارد و هنوز همه عاشق آنهایند.