تاریخ انتشار
دوشنبه ۲ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۲۱:۱۱
کد مطلب : ۴۹۰۹۶۴
یادداشت؛
جنگ تحمیلی، واکنشی به ماهیت ایدئولوژیک انقلاب ایران
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ ابراهیم شهولی، دانشجوی دکترای علوم سیاسی - مسائل ایران - باگذشت چندین دهه از آغاز جنگ عراق علیه ایران که پرهزینهترین درگیری نظامی در منطقه خاورمیانه محسوب میشود بررسی ابعاد آن همچنان ادامه دارد. همچنین تحلیلها و تألیفات زیادی در این زمینه منتشر شده که از زوایای متفاوت به موضوع پرداختهاند.
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ منشأ تحولات بسیاری در جهان، بهویژه جهان اسلام و دنیای عرب گردید. جهان عرب به واسطه هم مرز بودن با ایران اسلامی و اعتقاد آنان به اسلام که ایدئولوژی انقلاب اسلامی است به طور محسوسی تحتتأثیر این انقلاب قرار گرفت و همین موضوع، واکنشهای متفاوتی را بین کشورهای عربی بر انگیخت.
انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از آغاز پیروزی، در چارچوب اصل دعوت، صدور انقلاب را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داد. همچنین اساس و پایه صدور انقلاب خود را بر این مبنا قرار داده بود که با الگوسازی و آموزش و تبلیغ بدون دخالت در امور داخلی سایر کشورها و جوامع، معنویت انقلاب را صادر نماید.
برداشت ناصواب دولتهای عرب از مسئله صدور انقلاب، آنان را که بر بقا و امنیت حکومتهای خویش مضطرب بودند به موضعگیری در برابر جمهوری اسلامی میکشانید و آنهایی را که بهزعم خود دشمن مشترکی برایشان پیدا شده بود به یکدیگر نزدیکتر کرد. این در حالی بود که رهبر ایران با صراحت بیان کردند:
ما از اول گفتیم میخواهیم انقلابمان را صادر کنیم. صدور انقلاب به لشکرکشی نیست. ما نمیخواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم ما میخواهیم که این انقلابمان را، انقلابفرهنگیمان را، انقلاب اسلامیمان را به همۀ ممالک اسلامی صادر کنیم.
اینکه میگوییم باید انقلاب ما به همهجا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما میخواهیم کشورگشایی کنیم. معنی صدور انقلاب ما این است که همۀ ملتها بیدار بشوند و همۀ دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همۀ مخازن آنها دارد به باد میرود و خودشان به نحو فقر زندگی میکنند نجات بدهد.
بااینوجود کشور عراق به علت اشتراکات دینی، فرهنگی و تاریخی با ایران از جمله کشورهای مستعد دریافت امواج انقلاب بود.
باتوجهبه این که بیش از شصت درصد جمعیت این کشور را شیعیان تشکیل میدهند واهمهی رژیم بعث از وقوع انقلاب با الگوگیری از انقلاب ایران به رهبری علمای شیعه در عراق شدت یافت. بر پایه این تصورات و شرایط آشفته و وضعیت نامناسب قوای نظامی در ایران، رژیم بعث عراق با لغو یکجانبه قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر در شهریورماه ۱۳۵۹ حملهی گسترده و همهجانبهای را به مرزهای ایران آغاز کرد.
با شروع جنگ، کشورهای زیادی از جمله کشورهای عرب حوزه خلیجفارس که دارای ساختار حکومتی قبیلهای و رژیمهای سیاسی محافظهکار و پادشاهی بودند بهمنظور جلوگیری از امواج انقلاب و وقوع انقلاب مشابه در کشورهایشان که میتوانست تهدیدی جدی و مضاعف برای این حکومتها باشد عملاً از عراق حمایت کردند. این حمایتها شامل حمایتهای نظامی مانند: ارسال اسلحه، ارائه مشاورههای اطلاعاتی و امنیتی.
حمایت اقتصادی شامل: اعطای وام، وامهای بلاعوض، صدور نفت عراق، ارسال کمکهای فنی و لجستیکی.
و در حوزهی سیاسی حمایت از عراق در سازمان ملل و نیز تشکیل شورای همکاری خلیجفارس در اسفندماه ۱۳۵۹ را میتوان در همین راستا قلمداد کرد.
انتظار میرفت در آن شرایط حساس و بحرانیِ پیچیده با توجه به اشتراکات دینی و مذهبی این دسته از کشورها با ایران و همچنین پایبندی به قواعد و قوانین بین المللی، موضع بیطرفانه اتخاذ نمایند و با میانجیگری و ارائهی راه حلهای مناسب، به دور از تصورات بی پایه و اساس سعی در رفع اختلاف و ایجاد شرایط صلح پایدار تلاش کنند اما علیرغم آن با حمایتهای همه جانبه باعث تشدید و طولانیتر شدن جنگ شدند.
بنا بر منابع و شواهد موجود، عراق با تشویق غرب و رژیمهای عربی مخالف ایران باهدف محدودکردن انقلاب در چارچوب مرزهای جمهوری اسلامی و نهایتاً به سقوط کشاندن نظام اسلامی نوپای ایران به این کشور حمله کرد. اظهارات مقامات عراقی نیز گویای این واقعیت است. طه یاسین رمضان - معاون نخستوزیر وقت عراق گفته است: «این جنگ برای عهدنامه ۱۹۷۵ و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شطالعرب نیست، این جنگ برای سرنگونی رژیم جمهوری ایران است.»
نظر به آن چه گذشت نگارنده معتقد است این جنگ را باید واکنشی نسبت به جهتگیری سیاسی و ماهیت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران دانست که با هماهنگی و تحریک کشورهای حوزهی خلیجفارس و قدرتهای غربی که در رأس آنها آمریکا قرار داشت به وقوع پیوست.
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ منشأ تحولات بسیاری در جهان، بهویژه جهان اسلام و دنیای عرب گردید. جهان عرب به واسطه هم مرز بودن با ایران اسلامی و اعتقاد آنان به اسلام که ایدئولوژی انقلاب اسلامی است به طور محسوسی تحتتأثیر این انقلاب قرار گرفت و همین موضوع، واکنشهای متفاوتی را بین کشورهای عربی بر انگیخت.
انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از آغاز پیروزی، در چارچوب اصل دعوت، صدور انقلاب را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داد. همچنین اساس و پایه صدور انقلاب خود را بر این مبنا قرار داده بود که با الگوسازی و آموزش و تبلیغ بدون دخالت در امور داخلی سایر کشورها و جوامع، معنویت انقلاب را صادر نماید.
برداشت ناصواب دولتهای عرب از مسئله صدور انقلاب، آنان را که بر بقا و امنیت حکومتهای خویش مضطرب بودند به موضعگیری در برابر جمهوری اسلامی میکشانید و آنهایی را که بهزعم خود دشمن مشترکی برایشان پیدا شده بود به یکدیگر نزدیکتر کرد. این در حالی بود که رهبر ایران با صراحت بیان کردند:
ما از اول گفتیم میخواهیم انقلابمان را صادر کنیم. صدور انقلاب به لشکرکشی نیست. ما نمیخواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم ما میخواهیم که این انقلابمان را، انقلابفرهنگیمان را، انقلاب اسلامیمان را به همۀ ممالک اسلامی صادر کنیم.
اینکه میگوییم باید انقلاب ما به همهجا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما میخواهیم کشورگشایی کنیم. معنی صدور انقلاب ما این است که همۀ ملتها بیدار بشوند و همۀ دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همۀ مخازن آنها دارد به باد میرود و خودشان به نحو فقر زندگی میکنند نجات بدهد.
بااینوجود کشور عراق به علت اشتراکات دینی، فرهنگی و تاریخی با ایران از جمله کشورهای مستعد دریافت امواج انقلاب بود.
باتوجهبه این که بیش از شصت درصد جمعیت این کشور را شیعیان تشکیل میدهند واهمهی رژیم بعث از وقوع انقلاب با الگوگیری از انقلاب ایران به رهبری علمای شیعه در عراق شدت یافت. بر پایه این تصورات و شرایط آشفته و وضعیت نامناسب قوای نظامی در ایران، رژیم بعث عراق با لغو یکجانبه قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر در شهریورماه ۱۳۵۹ حملهی گسترده و همهجانبهای را به مرزهای ایران آغاز کرد.
با شروع جنگ، کشورهای زیادی از جمله کشورهای عرب حوزه خلیجفارس که دارای ساختار حکومتی قبیلهای و رژیمهای سیاسی محافظهکار و پادشاهی بودند بهمنظور جلوگیری از امواج انقلاب و وقوع انقلاب مشابه در کشورهایشان که میتوانست تهدیدی جدی و مضاعف برای این حکومتها باشد عملاً از عراق حمایت کردند. این حمایتها شامل حمایتهای نظامی مانند: ارسال اسلحه، ارائه مشاورههای اطلاعاتی و امنیتی.
حمایت اقتصادی شامل: اعطای وام، وامهای بلاعوض، صدور نفت عراق، ارسال کمکهای فنی و لجستیکی.
و در حوزهی سیاسی حمایت از عراق در سازمان ملل و نیز تشکیل شورای همکاری خلیجفارس در اسفندماه ۱۳۵۹ را میتوان در همین راستا قلمداد کرد.
انتظار میرفت در آن شرایط حساس و بحرانیِ پیچیده با توجه به اشتراکات دینی و مذهبی این دسته از کشورها با ایران و همچنین پایبندی به قواعد و قوانین بین المللی، موضع بیطرفانه اتخاذ نمایند و با میانجیگری و ارائهی راه حلهای مناسب، به دور از تصورات بی پایه و اساس سعی در رفع اختلاف و ایجاد شرایط صلح پایدار تلاش کنند اما علیرغم آن با حمایتهای همه جانبه باعث تشدید و طولانیتر شدن جنگ شدند.
بنا بر منابع و شواهد موجود، عراق با تشویق غرب و رژیمهای عربی مخالف ایران باهدف محدودکردن انقلاب در چارچوب مرزهای جمهوری اسلامی و نهایتاً به سقوط کشاندن نظام اسلامی نوپای ایران به این کشور حمله کرد. اظهارات مقامات عراقی نیز گویای این واقعیت است. طه یاسین رمضان - معاون نخستوزیر وقت عراق گفته است: «این جنگ برای عهدنامه ۱۹۷۵ و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شطالعرب نیست، این جنگ برای سرنگونی رژیم جمهوری ایران است.»
نظر به آن چه گذشت نگارنده معتقد است این جنگ را باید واکنشی نسبت به جهتگیری سیاسی و ماهیت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران دانست که با هماهنگی و تحریک کشورهای حوزهی خلیجفارس و قدرتهای غربی که در رأس آنها آمریکا قرار داشت به وقوع پیوست.