تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۰۲
کد مطلب : ۴۷۰۳۷۲
گفت و گو با غلامرضا ظریفیان؛
ارتباط فساد و خالص سازی / بررسی ریشه های بروز فساد واردات چای، ردصلاحیت ها، برخورد با اساتید
۰
کبنا ؛
ريشههاي بروز فساد 3.37ميليارد دلاري اخير را در كدامين بخشها بايد جستوجو كرد؟ اين پرسش در واقع بيشترين فراواني را در ميان موضوعات حاشيهاي اخير كشورمان داشته است. هر اندازه كه برخي افراد و جريانات تلاش كردند از طريق فضاسازيهاي رسانهاي و با طرح موضوعاتي چون دستگيري تتلو، حاشيههاي ساسي مانكن، پرونده صادق بوقي و... ماجراي چاي گيت را از تيررس توجه افكار عمومي خارج سازند، به همان ميزان ابهامات افكار عمومي ايرانيان در خصوص ريشههاي بروز اين فساد بيشتر شد.
در اين ميان، عالمان علوم مختلف هركدام تلاش كردند از مناظر مختلف اين موضوع را مورد ارزيابي قرار دهند. غلامرضا ظريفيان فعال سياسي و معاون وزير علوم دولت اصلاحات با بيان اينكه مفاسد هنگفت اخير ناشي از خالصسازيهايي است كه طي سالهاي اخير از سوي برخي طيفهاي راديكال جناح راست در پيش گرفته شده، سطح تازهاي از تحليل را در خصوص اين رخداد بيان ميكند. به اعتقاد اين فعال سياسي اصلاحطلب، خالي شدن ساحت كشور از افراد متخصص، عالم و داراي توانمندي و مهاجرت نخبگان، زمينه ورود افراد مفسد، فرصتطلب و رانت خوار را در بخشهاي مختلف تصميم ساز و سياستگذار فراهم كرده است. بنابراين مهمترين راهكار براي مقابله با يك چنين مفاسدي بازگشت به ارزشهاي كشور، شايسته سالاري و تخصصگرايي و زمينه سازي براي افزايش مشاركت در حوزههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و...است.
طي روزهاي اخير بحثهايي چون اخراج اساتيد، ردصلاحيتها و بروز مفاسد گسترده بازخوردهاي بسياري در كشور پيدا كرده است. ديدگاه شما در خصوص چرايي بروز اين مشكلات چيست؟
اين برخوردهاي سلبي با اهالي دانشگاه، فعالان سياسي منتقد، اهالي فرهنگ و هنر و... پديده جديدي نيست، بلكه امروز اين برخوردهاي حذفي به اوج رسيده است. خالصسازي، پديدهاي است كه بهطور مشخص از دوران محمود احمدينژاد، ظهور و بروز جديتري پيدا كرد (به خصوص درباره برخورد با دانشگاهها) در واقع در آن زمان، نگاه دولت و نظام تصميمسازي اين بود كه دانشگاه، رسانه و فعالان سياسي و فرهنگي را بايد تحت انقياد خود در آورد. موضوع ستارهدار كردن دانشجويان، بورسيههاي غيرمتعارف، بازنشسته كردن پيش از موعد اساتيد صاحب نام، ردصلاحيتها و لغو قراردادهاي پيماني استادان و... از اين دوران شروع شد و ابعاد وسيعتري پيدا كرد. البته با تشكيل دولت حسن روحاني اين روند سلبي دچار اخلال شد، چرا كه روحاني و دولتش موافق اين رويكردهاي سلبي نبودند. بنابراين پرونده ستارهدار كردن دانشجويان متوقف شد و برخوردهايي با بورسيههاي غير متعارف صورت گرفت. پس از وقفهاي چند ساله، (92 تا 1400) يك بار ديگر در دولت ابراهيم رييسي، اين روند آغاز شد. در اين برهه هم سياستگذاري و هم اجرا را از دانشگاهها گرفتند و به نهادهاي ديگري سپردند. در اين دوران تلاش شد دانشگاهها صرفا موظف شوند ابلاغيهها را در عرصه قواعد و مقررات و جذب اساتيد و... اجرايي كنند. در بسياري از دانشگاهها اين اختيارات حتي از اختيارات وزارت علوم هم سلب شد و با اين بهانه كه قصد داريم تدريس در دانشگاهها به افراد متعهد و انقلابي سپرده شود برخي ارگانها و نهادهاي خاص اين نقشه راه را طراحي كردند. به گونهاي كه دانشگاه آزاد رسما اعلام كرد جايگزين بسياري از استادان حقالتدريس 18هزار جوان انقلابي هستند كه قرار است جذب شوند!
كدام جريان بود كه اين نقشه راه را طراحي ميكرد و با تكيه بر چه دامنه نفوذي؟
اين سياستها در اين دوره توسط انحصار طلبترين جريان ميان اصولگرايان برنامهريزي شد. جبهه پايداري و اعوان و انصارش به زعم خود اعلام كردند قرار است ناخالصي را از ساحت نظام ديوان سالاري كشور بزدايند. بر اين اساس روند تسفيه از چند هزار مدير و مدير كل و معاون و...تا خالصسازي در سطح دانشگاهها و دانشجويان دكترا را در بر ميگيرد. نوع خاصي گزينش ويژه در ارتباط با دانشجويان دكترا در اين برهه اتفاق ميافتد. در سطح گستردهتر، علاوه بر آموزش عالي، همين شيوههاي خالص ساز را در سطح معلمان هم مشاهده ميكنيم. اين تصور براي اين انحصارطلبان وجود دارد كه از طريق خالصسازيهاست كه نظام ميتواند وارد گام 40ساله دوم انقلاب شود و با اطمينان بيشتري حركت كند.
اين روند خالصسازيها در حوزه سياسي به شكل ردصلاحيتهاي گسترده ظهور و بروز پيدا كرده است. بهطوريكه عملا به جز برخي طيفهاي محدود جناح راست ساير گروههاي ميانه رو و اصلاحطلب امكان مشاركت در انتخابات را پيدا نميكنند. روند ردصلاحيتها را چطور تحليل ميكنيد؟
در شرايطي كه نظام در انتخابات نيازمند ايجاد فضايي است كه مشاركت افزايش يافته و اقبال عمومي شكل بگيرد باز هم روند خالصسازيها تغييري پيدا نكرده و حذف نيروهاي متخصص با سرعت بيشتري انجام ميگيرد. اين روند آثار نگرانكنندهاي در كشور ايجاد ميكند چرا كه حاصل اين گزيدهگزيني، خالصسازي و ايجاد يك اقليت برگزيده، قطعا به بخش عظيمي از سرمايههاي كشور كه ظرفيتهاي انساني كشور است، آسيب ميزند. گزارشها، آمارها و اسناد حاكي از رشد و افزايش مهاجرت و فرار مغزهاست. در گذشته اين گزارشها تنها مختص دانشجويان و نخبگان كشور بودند، اما امروز گزارشهاي نگران كنندهاي در خصوص مهاجرت اعضاي هيات علمي دانشگاهها داريم كه احساس ميكنند در اين فرآيند مساله توسعه علمي به حاشيه رفته و مسائل ديگري نقش اصلي را ايفا ميكنند. نخبههاي كشور وقتي احساس كنند ظرفيتها و توانمنديهاي علمي آنها اينجا خريداري ندارد، ظرفيتها، تواناييها و معلومات خود را در جاي ديگري ارايه كرده به كار ميگيرند.
خروجي اين خالصسازيها كه اغلب از سوي طيف راديكال جناح راست، اعمال ميشود، نگران كننده بوده است. از زمان دولت مهرورز احمدينژاد تا دولت عدالتگراي رييسي، همواره مشكلاتي چون فسادهاي نجومي، مهاجرت نخبگان، اخلال در توسعه كشور و... ظهور و بروز داشته است. شما خروجي اين خالصسازيها را چطور ميبينيد؟
ما با يك جامعه متنوع و متكثر در ايران روبه رو هستيم. از گذشته هم اينگونه بوده است. ايران همواره سپهر ملي و معنويت ديني را در كنار هم داشته، اما در عين حال به لحاظ سليقه، رويكردها، نژادها، سبك زندگي و... جامعهاي متنوع و متكثر بوده است. دنياي هوش مصنوعي، اسمارت فونها و دنياي مجازي هم اين تنوع و تكثر را تقويت كرده است. در جامعهاي كه از يك چنين تنوع و تكثري برخوردار است، وقتي يك نوع سليقه، انگاره، نگاه و سبك زندگي مورد توجه قرار ميگيرد و ساير شيوهها و انگارهها حذف ميشوند، اين لباس تنگ و اندازههاي نامناسب در قوارههاي اين جامعه نخواهد نشست. بخش زيادي از اين جامعه كه به كشور، ارزشها و تاريخشان عشق ميورزند به حاشيه رانده شده و طرد ميشود. خود اين طردشدگيها باعث توليد شهروندان عاصي، ناراضيان جدي و اعتمادهاي آسيب ديده ميشود. ضمن اينكه تجربه تاريخي و تجربه زيسته اكنون جامعه ايراني نشان ميدهد، گزينهها نه از نظر تخصص و نه از منظر اعتبار كمكي به جامعه نميكنند. اقليت شكلگرفته شده از خالصسازي هم نهايتا فاقد توانايي براي مديريت اكثريت متكثر جامعه ايراني است. بر اين اساس بخش زيادي از ظرفيتهاي جامعه يا به بيرون پرتاب ميشود يا در درونش هم نميتواند همافزاييهاي لازم براي حل مسائل و بحرانها را داشته باشد. انديشههاي خالص ساز نميتواند به كمك جامعهاي بيايد كه با دهها مساله و ابر مساله روبهروست. اين روند باعث ميشود تا در راهبردها، ايدهها و... با نوعي از ايدههاي مخدوش و غير كاربردي مواجه شويم.
اين نوع خالص سازيها چگونه فساد را بيشتر كرده است؟
خود اين عامل، زمينه ساز وقوع فسادهاي گستردهاي ميشود. چون مسائل حل نميشوند بلكه انباشت مسائل شكل ميگيرد. از طرف ديگر تجربه 2دهه اخير نشان ميدهد، بهرغم ذهنيت توهمزده تماميتخواهها كه تصور ميكنند با خالصسازيها ميتوان نوعي پاكسازي صورت داد، نه تنها فساد، رانت خواري و ويژه خواري در جامعه ايراني كم نشده است، بلكه اتفاقا به دليل اينكه نگاه و نظارت جامعه را از دولت كم كرده يا حذف كردهاند، زمينه بروز فساد بسيار بيشتر نيز شده است. مشاركت بالاي مردم در بزنگاهها باعث شكلگيري نوع خاصي از نظارت عمومي نيز ميشود. شكلگيري يك دولت مردمي از طريق مشاركت بالا، زمينه ايجاد شفافيت و آزادي بيان را فراهم ميسازد و اين روند باعث كاهش فساد نيز ميشود. حذف مردم و كاهش مشاركت در انتخابات تاريكخانهها را بيشتر كرده و باعث رشد فساد ميشود.
اما راديكالهاي جناح راست، رخدادهاي مفسدهزاي اخير را چندان مهم ارزيابي نميكنند و آن را بي اهميت ميدانند.
درست است؛ اخيرا وزير ارشاد دولت احمدينژاد كه در مجمع تشخيص مصلحت نظام حضور دارد در واكنش به ماجراي فساد 3.37ميليارد دلاري واردات چاي، به راحتي ميگويد، چرا اسم اين فساد نجومي را فساد ميگذاريد، اين يك تخلف عادي است. درواقع از رسانهها انتقاد ميكند چرا به اين خبر ميپردازند و فساد فساد ميكنند! طبيعتا تجربه زيسته ايران نشان ميدهد اين نگاه كمكي به سالمسازي جامعه نميكند. ما بايد به جامعه با همه تنوع و تكثرش اعتماد كنيم. اعتماد به مردم و بازگشت به مردم و بازگشت به آرمانهاي اصلي انقلاب كه مهمترين آن خدمت به جمهور مردم، توزيع عادله قدرت (و نه فقط ثروت) بود. به اين معنا كه همه آحاد ملت بتوانند بر سرنوشت سياسي خود نقش تعيين كننده داشته باشند. اگر اين نگاه سلب ميشود، اولا به بنيانهايي كه 98 درصد ايراني از اقوام، اديان، مذاهب، گرايشهاي مختلف و... به آن راي داده بود؛ پشت شده است. اين ميثاقنامه ميان جمهوري اسلامي و 98 درصد مردم منعقد شده بود و هر زمان قرار باشد روند و رويكردهاي ميثاقنامه تغيير كند، باز هم بايد به همين مردم مراجعه كرد و نظر آنان را جويا شد. خالصسازان اين بنيانها و اصول را نفي كرده و اعلام ميكنند ما صلاح و خير مردم را بهتر از خودشان ميدانيم. خود اين نگاه قوم برگزيده در بطن خود فساد بزرگي دارد كه از دورن اين فساد بزرگ دهها فساد بزرگ فكري، اعتقادي، مالي، سياسي و امنيتي بروز پيدا ميكند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد در واکنش به فساد 3.37میلیارد دلاری می گوید، چرا اسم این فساد نجومی را فساد می گذارید، این یک تخلف عادی است
خالص سازان بنیان ها و اصول قانون اساسی را نفی کرده و اعلام می کنند ما صلاح و خیر مردم را بهتر از خودشان می دانیم
خالص سازی زمینه ساز وقوع فسادهای گسترده ای می شود. چون مسائل حل نمی شوند بلکه انباشت مسائل شکل می گیرد
برخوردهای سلبی با اهالی دانشگاه، فعالان سیاسی منتقد، اهالی فرهنگ و هنر و...پدیده جدیدی نیست، بلکه امروز این برخوردهای حذفی به اوج رسیده است
در شرایطی که نظام در انتخابات نیازمند ایجاد فضایی است که مشارکت افزایش یافته و اقبال عمومی شکل بگیرد باز هم روند خالص سازی ها تغییری پیدا نکرده
وقتی یک نوع سلیقه، انگاره، نگاه و سبک زندگی مورد توجه قرار می گیرد، این لباس تنگ و اندازه های نامناسب در قواره های این جامعه نخواهد نشست
در اين ميان، عالمان علوم مختلف هركدام تلاش كردند از مناظر مختلف اين موضوع را مورد ارزيابي قرار دهند. غلامرضا ظريفيان فعال سياسي و معاون وزير علوم دولت اصلاحات با بيان اينكه مفاسد هنگفت اخير ناشي از خالصسازيهايي است كه طي سالهاي اخير از سوي برخي طيفهاي راديكال جناح راست در پيش گرفته شده، سطح تازهاي از تحليل را در خصوص اين رخداد بيان ميكند. به اعتقاد اين فعال سياسي اصلاحطلب، خالي شدن ساحت كشور از افراد متخصص، عالم و داراي توانمندي و مهاجرت نخبگان، زمينه ورود افراد مفسد، فرصتطلب و رانت خوار را در بخشهاي مختلف تصميم ساز و سياستگذار فراهم كرده است. بنابراين مهمترين راهكار براي مقابله با يك چنين مفاسدي بازگشت به ارزشهاي كشور، شايسته سالاري و تخصصگرايي و زمينه سازي براي افزايش مشاركت در حوزههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و...است.
طي روزهاي اخير بحثهايي چون اخراج اساتيد، ردصلاحيتها و بروز مفاسد گسترده بازخوردهاي بسياري در كشور پيدا كرده است. ديدگاه شما در خصوص چرايي بروز اين مشكلات چيست؟
اين برخوردهاي سلبي با اهالي دانشگاه، فعالان سياسي منتقد، اهالي فرهنگ و هنر و... پديده جديدي نيست، بلكه امروز اين برخوردهاي حذفي به اوج رسيده است. خالصسازي، پديدهاي است كه بهطور مشخص از دوران محمود احمدينژاد، ظهور و بروز جديتري پيدا كرد (به خصوص درباره برخورد با دانشگاهها) در واقع در آن زمان، نگاه دولت و نظام تصميمسازي اين بود كه دانشگاه، رسانه و فعالان سياسي و فرهنگي را بايد تحت انقياد خود در آورد. موضوع ستارهدار كردن دانشجويان، بورسيههاي غيرمتعارف، بازنشسته كردن پيش از موعد اساتيد صاحب نام، ردصلاحيتها و لغو قراردادهاي پيماني استادان و... از اين دوران شروع شد و ابعاد وسيعتري پيدا كرد. البته با تشكيل دولت حسن روحاني اين روند سلبي دچار اخلال شد، چرا كه روحاني و دولتش موافق اين رويكردهاي سلبي نبودند. بنابراين پرونده ستارهدار كردن دانشجويان متوقف شد و برخوردهايي با بورسيههاي غير متعارف صورت گرفت. پس از وقفهاي چند ساله، (92 تا 1400) يك بار ديگر در دولت ابراهيم رييسي، اين روند آغاز شد. در اين برهه هم سياستگذاري و هم اجرا را از دانشگاهها گرفتند و به نهادهاي ديگري سپردند. در اين دوران تلاش شد دانشگاهها صرفا موظف شوند ابلاغيهها را در عرصه قواعد و مقررات و جذب اساتيد و... اجرايي كنند. در بسياري از دانشگاهها اين اختيارات حتي از اختيارات وزارت علوم هم سلب شد و با اين بهانه كه قصد داريم تدريس در دانشگاهها به افراد متعهد و انقلابي سپرده شود برخي ارگانها و نهادهاي خاص اين نقشه راه را طراحي كردند. به گونهاي كه دانشگاه آزاد رسما اعلام كرد جايگزين بسياري از استادان حقالتدريس 18هزار جوان انقلابي هستند كه قرار است جذب شوند!
كدام جريان بود كه اين نقشه راه را طراحي ميكرد و با تكيه بر چه دامنه نفوذي؟
اين سياستها در اين دوره توسط انحصار طلبترين جريان ميان اصولگرايان برنامهريزي شد. جبهه پايداري و اعوان و انصارش به زعم خود اعلام كردند قرار است ناخالصي را از ساحت نظام ديوان سالاري كشور بزدايند. بر اين اساس روند تسفيه از چند هزار مدير و مدير كل و معاون و...تا خالصسازي در سطح دانشگاهها و دانشجويان دكترا را در بر ميگيرد. نوع خاصي گزينش ويژه در ارتباط با دانشجويان دكترا در اين برهه اتفاق ميافتد. در سطح گستردهتر، علاوه بر آموزش عالي، همين شيوههاي خالص ساز را در سطح معلمان هم مشاهده ميكنيم. اين تصور براي اين انحصارطلبان وجود دارد كه از طريق خالصسازيهاست كه نظام ميتواند وارد گام 40ساله دوم انقلاب شود و با اطمينان بيشتري حركت كند.
اين روند خالصسازيها در حوزه سياسي به شكل ردصلاحيتهاي گسترده ظهور و بروز پيدا كرده است. بهطوريكه عملا به جز برخي طيفهاي محدود جناح راست ساير گروههاي ميانه رو و اصلاحطلب امكان مشاركت در انتخابات را پيدا نميكنند. روند ردصلاحيتها را چطور تحليل ميكنيد؟
در شرايطي كه نظام در انتخابات نيازمند ايجاد فضايي است كه مشاركت افزايش يافته و اقبال عمومي شكل بگيرد باز هم روند خالصسازيها تغييري پيدا نكرده و حذف نيروهاي متخصص با سرعت بيشتري انجام ميگيرد. اين روند آثار نگرانكنندهاي در كشور ايجاد ميكند چرا كه حاصل اين گزيدهگزيني، خالصسازي و ايجاد يك اقليت برگزيده، قطعا به بخش عظيمي از سرمايههاي كشور كه ظرفيتهاي انساني كشور است، آسيب ميزند. گزارشها، آمارها و اسناد حاكي از رشد و افزايش مهاجرت و فرار مغزهاست. در گذشته اين گزارشها تنها مختص دانشجويان و نخبگان كشور بودند، اما امروز گزارشهاي نگران كنندهاي در خصوص مهاجرت اعضاي هيات علمي دانشگاهها داريم كه احساس ميكنند در اين فرآيند مساله توسعه علمي به حاشيه رفته و مسائل ديگري نقش اصلي را ايفا ميكنند. نخبههاي كشور وقتي احساس كنند ظرفيتها و توانمنديهاي علمي آنها اينجا خريداري ندارد، ظرفيتها، تواناييها و معلومات خود را در جاي ديگري ارايه كرده به كار ميگيرند.
خروجي اين خالصسازيها كه اغلب از سوي طيف راديكال جناح راست، اعمال ميشود، نگران كننده بوده است. از زمان دولت مهرورز احمدينژاد تا دولت عدالتگراي رييسي، همواره مشكلاتي چون فسادهاي نجومي، مهاجرت نخبگان، اخلال در توسعه كشور و... ظهور و بروز داشته است. شما خروجي اين خالصسازيها را چطور ميبينيد؟
ما با يك جامعه متنوع و متكثر در ايران روبه رو هستيم. از گذشته هم اينگونه بوده است. ايران همواره سپهر ملي و معنويت ديني را در كنار هم داشته، اما در عين حال به لحاظ سليقه، رويكردها، نژادها، سبك زندگي و... جامعهاي متنوع و متكثر بوده است. دنياي هوش مصنوعي، اسمارت فونها و دنياي مجازي هم اين تنوع و تكثر را تقويت كرده است. در جامعهاي كه از يك چنين تنوع و تكثري برخوردار است، وقتي يك نوع سليقه، انگاره، نگاه و سبك زندگي مورد توجه قرار ميگيرد و ساير شيوهها و انگارهها حذف ميشوند، اين لباس تنگ و اندازههاي نامناسب در قوارههاي اين جامعه نخواهد نشست. بخش زيادي از اين جامعه كه به كشور، ارزشها و تاريخشان عشق ميورزند به حاشيه رانده شده و طرد ميشود. خود اين طردشدگيها باعث توليد شهروندان عاصي، ناراضيان جدي و اعتمادهاي آسيب ديده ميشود. ضمن اينكه تجربه تاريخي و تجربه زيسته اكنون جامعه ايراني نشان ميدهد، گزينهها نه از نظر تخصص و نه از منظر اعتبار كمكي به جامعه نميكنند. اقليت شكلگرفته شده از خالصسازي هم نهايتا فاقد توانايي براي مديريت اكثريت متكثر جامعه ايراني است. بر اين اساس بخش زيادي از ظرفيتهاي جامعه يا به بيرون پرتاب ميشود يا در درونش هم نميتواند همافزاييهاي لازم براي حل مسائل و بحرانها را داشته باشد. انديشههاي خالص ساز نميتواند به كمك جامعهاي بيايد كه با دهها مساله و ابر مساله روبهروست. اين روند باعث ميشود تا در راهبردها، ايدهها و... با نوعي از ايدههاي مخدوش و غير كاربردي مواجه شويم.
اين نوع خالص سازيها چگونه فساد را بيشتر كرده است؟
خود اين عامل، زمينه ساز وقوع فسادهاي گستردهاي ميشود. چون مسائل حل نميشوند بلكه انباشت مسائل شكل ميگيرد. از طرف ديگر تجربه 2دهه اخير نشان ميدهد، بهرغم ذهنيت توهمزده تماميتخواهها كه تصور ميكنند با خالصسازيها ميتوان نوعي پاكسازي صورت داد، نه تنها فساد، رانت خواري و ويژه خواري در جامعه ايراني كم نشده است، بلكه اتفاقا به دليل اينكه نگاه و نظارت جامعه را از دولت كم كرده يا حذف كردهاند، زمينه بروز فساد بسيار بيشتر نيز شده است. مشاركت بالاي مردم در بزنگاهها باعث شكلگيري نوع خاصي از نظارت عمومي نيز ميشود. شكلگيري يك دولت مردمي از طريق مشاركت بالا، زمينه ايجاد شفافيت و آزادي بيان را فراهم ميسازد و اين روند باعث كاهش فساد نيز ميشود. حذف مردم و كاهش مشاركت در انتخابات تاريكخانهها را بيشتر كرده و باعث رشد فساد ميشود.
اما راديكالهاي جناح راست، رخدادهاي مفسدهزاي اخير را چندان مهم ارزيابي نميكنند و آن را بي اهميت ميدانند.
درست است؛ اخيرا وزير ارشاد دولت احمدينژاد كه در مجمع تشخيص مصلحت نظام حضور دارد در واكنش به ماجراي فساد 3.37ميليارد دلاري واردات چاي، به راحتي ميگويد، چرا اسم اين فساد نجومي را فساد ميگذاريد، اين يك تخلف عادي است. درواقع از رسانهها انتقاد ميكند چرا به اين خبر ميپردازند و فساد فساد ميكنند! طبيعتا تجربه زيسته ايران نشان ميدهد اين نگاه كمكي به سالمسازي جامعه نميكند. ما بايد به جامعه با همه تنوع و تكثرش اعتماد كنيم. اعتماد به مردم و بازگشت به مردم و بازگشت به آرمانهاي اصلي انقلاب كه مهمترين آن خدمت به جمهور مردم، توزيع عادله قدرت (و نه فقط ثروت) بود. به اين معنا كه همه آحاد ملت بتوانند بر سرنوشت سياسي خود نقش تعيين كننده داشته باشند. اگر اين نگاه سلب ميشود، اولا به بنيانهايي كه 98 درصد ايراني از اقوام، اديان، مذاهب، گرايشهاي مختلف و... به آن راي داده بود؛ پشت شده است. اين ميثاقنامه ميان جمهوري اسلامي و 98 درصد مردم منعقد شده بود و هر زمان قرار باشد روند و رويكردهاي ميثاقنامه تغيير كند، باز هم بايد به همين مردم مراجعه كرد و نظر آنان را جويا شد. خالصسازان اين بنيانها و اصول را نفي كرده و اعلام ميكنند ما صلاح و خير مردم را بهتر از خودشان ميدانيم. خود اين نگاه قوم برگزيده در بطن خود فساد بزرگي دارد كه از دورن اين فساد بزرگ دهها فساد بزرگ فكري، اعتقادي، مالي، سياسي و امنيتي بروز پيدا ميكند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد در واکنش به فساد 3.37میلیارد دلاری می گوید، چرا اسم این فساد نجومی را فساد می گذارید، این یک تخلف عادی است
خالص سازان بنیان ها و اصول قانون اساسی را نفی کرده و اعلام می کنند ما صلاح و خیر مردم را بهتر از خودشان می دانیم
خالص سازی زمینه ساز وقوع فسادهای گسترده ای می شود. چون مسائل حل نمی شوند بلکه انباشت مسائل شکل می گیرد
برخوردهای سلبی با اهالی دانشگاه، فعالان سیاسی منتقد، اهالی فرهنگ و هنر و...پدیده جدیدی نیست، بلکه امروز این برخوردهای حذفی به اوج رسیده است
در شرایطی که نظام در انتخابات نیازمند ایجاد فضایی است که مشارکت افزایش یافته و اقبال عمومی شکل بگیرد باز هم روند خالص سازی ها تغییری پیدا نکرده
وقتی یک نوع سلیقه، انگاره، نگاه و سبک زندگی مورد توجه قرار می گیرد، این لباس تنگ و اندازه های نامناسب در قواره های این جامعه نخواهد نشست