تاریخ انتشار
شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۴۹
کد مطلب : ۴۶۵۰۸۳
پیامدها و تحولات انتخابات دوازدهم مجلس در کهگیلویه و بویراحمد(قسمت یازدهم)
هدایتخواه نمیآید ولی اگر میآمد...
۶
کبنا ؛به جرات میتوان گفت آینده سیاسی ستار هدایتخواه چهرهای که روزگاری برای رشد و مسئولیتهای ملی نه بالقوه که بالفعل مینمود ولی سرنوشتش فعلا به گونهای دیگر رقم خورده است و او را به حاشیه و انفعال کشانده است در نوع خود بسیار عجیب و قابل تامل است؛ آن هم در عصر و روزگاری که از دولت تا مجلس و سایر نهادها در اختیار اصولگرایان است.
اما براستی چرا مسیر و وضعیت سیاسی ستار هدایتخواه نماینده مجلسی که روزی در سطح کشور یک چهره ملی بود به چنین حال و روزی افتاده است و یا آیا میتوان زود یا دیر شاهد بازگشت وی به عرصه سیاسی چه در قالب مدیر و یا کنشگر مؤثر سیاسی باشیم؟
ستار هدایتخواه را چه موافقش باشیم و چه مخالف یک چهره با پرنسیب و به تعبیری در نقطه مقابل غلام رضا تاجگردون به عنوان یکی از بروزترین و چارچوب دارترین چهرههای سیاسی استان است. با این وجود اما او در میانه عمر سیاسیاش مقهور پیچیدگی و ظهور شخصیتهای نیمه اصولگرای بویراحمد شد و در عرصه مدیریتی نیز به هیچ جایگاهی نرسید. پذیرش مسئولیت دفتر آستان قدس رضوی در استان از سوی وی نشان داد که او علاقهمند و مشتاق به حضور در مناصب مدیریتی است ولی چه شد که هیچ جایگاهی در طول این دوازده سال بعد از خروج از نمایندگی و بویژه در دو سال اخیر و با روی کار آمدن دولت رئیسی به وی نرسیده است در نوع خود جالب توجه است.
البته در مقطعی کوتاه شایع شد که هدایتخواه به معاونت پارلمانی بسیج کشور منصوب شده است ولی چنین اتفاقی در واقعیت نیفتاد. به همین دلیل هدایتخواه همه توان خود را معطوف بر انتخابات کرد وقتی در ۱۳۹۰ با اختلاف زیادی از زارعی رقیب غیر سیاسی خود شکست خورد در گفتار این گونه ادعا میکرد که دیگر علاقهمند به حضور در صحنه انتخابات نیست و شاید هم واقعاً نبود اما در ۹۴ و در پی فشارها بر او و به ویژه با هدایت دوست قدیمیاش شیخ صفدر پناهی در نهایت وی در آخرین ساعات فرصت ثبت نام به فرمانداری بویراحمد رفت تا برای انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی نامنویسی کند. آن انتخابات حتی از انتخابات نهم نیز برای هدایتخواه حیثیتیتر بود. سلامت آن انتخابات تا مدتها معلق باقی ماند. در طی تعلیق تأیید و یا ابطال انتخابات هدایتخواه به جد دنبال رایزنی برای باطل کردن انتخابات بود اما در نهایت انتخابات تأیید شد و غلام محمد زارعی برای دومین بار به مجلس شورای اسلامی راه یافت.
چهار سال دیگر هدایتخواه خارج از گود نشست و تا انتخابات یازدهم مجلس از راه برسد و از آنجا که گویی ناف هدایت خواه را تنها با کنش انتخاباتی گره زدهاند باز هم گمانهها در رابطه با وی گرم شد. او و اطرافیانش در ابتدا و در تابستان ۱۳۹۸ کریم فرخیانی چهره ناشناخته و ناسیاسی را به عنوان گزینه جریانی خود معرفی کردند تا پیروزی روشنفکر را که از همان زمان کاملاً محتمل مینمود به چالش کشاند. فرخیانی توانایستادن در صحنه نداشت و زود کنار رفت و بعدها با واسطه و میل زیاد به پادرمیانیهای سفارشی متوسل شد تا به دفتر روشنفکر ببرندش و روشنفکری شود.
وقتی هدایتخواهیها متوجه شدند رو دست بسیار بدی از بابت معرفی فرخیانی خوردهاند باز هم به تکاپو افتادند در همان زمان نستور درخشنده دیگر هم ولایتی روشنفکر امیدوار بود مورد تأیید آنها قرار گیرد. اما درخشنده پور رد صلاحیت شد ولی حتی قبل از رد صلاحیت درخشنده در آخرین روزهای ثبت نام نامزدها هدایتخواهیها سراغ یک مهره قدیمی اما کمتر فعال در عرصه سیاسی بویراحمد رفتند و از او خواستند تا در انتخابات نامنویسی کنند. نادر منتظریان با حمایت چهرههای سنتی اصولگرا وارد عرصه انتخابات شد. روشنفکر در نهایت با فاصله زیاد بالاتر از همه ایستاد و پیروز انتخابات شد. اما در میان سه گزینه دیگر منتظریان با توجه به حضور کوتاه مدت در عرصه انتخابات رای بسیار خوبی به دست آورد و همین او را حالا جدیتر از قبل در عرصه ماندگار کرده است و گفته میشود هدایتخواه همچنان از منتظریان حمایت میکند. هر چند اخباری از برخی شکافها در این طیف به گوش میرسد ولی آن چه محتمل به نظر میرسد نامزدی منتظریان با حمایت این طیف در انتخابات آینده خواهد بود جز آن که هدایتخواه خودش بیاید.
از بررسی سیر کنشهای انتخاباتی شخص هدایتخواه دور نشویم. او در انتخابات قبلی وقتی کاملاً برایش روشن شد که شانسی در مقابل مهدی روشنفکر ندارد هیچ نشانهای از آمدن خود بروز نداد و بعد در تهران نامنویسی کرد با این تصور که او میتواند در لیست اصولگرایان تهران نامش را جا دهد. ولی در تهران هم وقعی به ستار هدایتخواه داده نشد و هدایتخواه در آن دوره هیچ کاری از پیش نبرد.
انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم در ۱۴۰۰ و حضور دوباره سید ابراهیم رئیسی در آن انتخابات نسیمامیدواری برای اصولگرایان بوجود آورد و همگان این چنین تصور میکردند که قبل و بعد از انتخابات که یقیناً پیروزی رئیسی را در پی خواهد داشت آغازی مجدد برای هدایتخواه و دوستانش خواهد بود. اما اولین نشانه تردید این تصور زمانی هویدا شد که با وجود چهرههای مطرح اصولگرا و با لابی و فشار مهدی روشنفکر از طریق علی نیکزاد رئیس ستاد مرکزی ابراهیم رئیسی حکم ستاد اصلی در استان برای آرمان بیگدلی دستیار جوان روشنفکر صادر شد و این خود آغازی بود که بعدها با نزدیکی نمایندگان به وزرا و از جمله وزیر کشور به اوج خود رسید تا اصولگرایان سنتی به حاشیه رانده شوند. اگر چه طی چند مرحله استاندار سعی کرده است به طیف هدایتخواه نزدیک شود اما در عمل فاصله زیادی میان وی و مدیران اجرایی در مجموع وجود دارد. تنها در آستانه سفر اخیر رئیس جمهور بود که شاهد کرنشهای بیشتری از سوی استاندار بودیم و هنوز برای آنکه قضاوت کرد آیا آن کرنشها دامنه دار خواهد بود یا خیر، زود است. شاید مقوله عزل مدیران بعد از سفر راست آزمایی خوبی برای آن باشد که متوجه شویم کماکان نمایندگان همه کاره استان هستند یا حداقل به صورت موقتی تا انتخابات از نقش و نفوذ آنها کاسته خواهد شد.
نشانهای از آمدن هدایتخواه به عرصه انتخابات دوازدهم دیده نمیشود و بسیار بسیار بعید است که بیاید اما اگر میاومد او میتوانست جدیترین رقیبی باشد که مهدی روشنفکر را به چالش بکشاند و اکثر رقبای روشنفکر را به یک اجماع منطقهای و اصولگرایی حول خود بکشاند. برخی رسانهها چند وقت پیش از آمدن یک هدایتخواه دیگر گفتند. حمیده هدایتخواه که اگر چه تلاش دارد خود را فردی مستقل نشان دهد اما سنگینی نام پدرش به حدی است که رها شدن از آن اگر محال نباشد سخت است و گر چه وی پیشتر در مطلبی با وام گیری از ژیلدولوز فیلسوف فرانسوی و بحث ریزوم صحبت از استقلال و انقطاع با ریشه های و بنیادهای قطعی کرده بود ولی جدا دیدن دختر از پدر بویژه در مناسبات موجود فعلا سخت و بعید است. هدایتخواه خانم اگر بیاید هم میتواند یک حضور رسانهای و برخی اظهار نظرهای محدود به این حوزه داشته باشد و لاغیر. بویژه که شانسی برای همراهی پدر و طیف اصولگرایان سنتی ندارد.
هدایتخواه پدر اما هنوز برای برخیها چهرهای کاریزما و نجات بخش محسوب میشود او خوب سخنرانی میکند و نسبت به اتفاقات روز پیگیر و آگاه است و با وجود نگاه و ادبیات سنتی اما پوشش جسورانهای دارد و کمتر از دایره آرامش خارج میشود.
سخنرانی وی در جشن پیروزی سید ناصر حسینی پور در هتل ستاره شهر یاسوج که گفته بود "گچساران را خدا آزاد کرد" با واکنشهای تندی مواجه شد و برخی منتقدین در پاسخش نوشتند که تاجگردون در نتیجه یک فرآیند پر ابهام از نمایندگی مردم کنار گذاشته شد اما شما خود در سه دوره نتوانستید حمایت و رای مردم را به دست بیاورید.
هدایتخواه که زمانی از نزدیکترین افراد به محمود احمدی نژاد محسوب میشد بعدها از تندترین منتقدان احمدی نژاد و حلقه موسوم به انحرافیها شد.
هدایتخواه و یا روشنفکر و یا هر کس دیگری بعید است تفاوت چندانی در اصل کار و تحول اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... در حوزه انتخابیه داشته باشند. خروجی نمایندگی این روزها تنها دخالت در انتصابات است و تنها اگر یکی از آنها خوش شانس باشد نیروی انسانی بهتر و با کلاستری در کنارش باشد. سالهاست چه در دوره هدایتخواه با آن درآمدهای نجومی ناشی از فروش نفت در دوره احمدی نژاد و مدیران دانشگاه علم و صنعت و چه بعد از آن در دوره زارعی و حضور تکنوکراتهای متخصص و اکثرا تحصیل کرده در غرب و چه حالا در دوره مهدی روشنفکر و مدیریت فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق سهم چندانی از اقتصاد و بودجه نصیب استان نشده است. حتی اگر طبق تعارفات تکراری نمایندگان، استان به یک کارگاه عمرانی تبدیل شده باشد.
ولی اینکه هدایتخواه سخنگو و نماینده با پرستیژتری برای استان کهگیلویه و بویراحمد بود تردید نیست. او تاجگردون طیف اصولگرایان خود حتی در همان جبهه فرهنگی نشد اما کماکان رهبر بخش کوچکی از اصولگرایان بویراحمد باقی مانده است که جز قبول شکست در مقابل مهدی روشنفکر نتوانستند کاری ازپیش ببرند.
هدایتخواه نمیآید ولی اگر میآمد آن وقت هم قرار نبود ما در اینجا صحبت از یک پیروزی حتمی داشته باشیم. عصر یکه تازی هدایتخواه به نظر میرسد تمام شده است و ما به تعبیر علوم سیاسی وارد عصر میکرو پولتیک و میکرو فیزیک قدرت شدهایم. جایی که هر رسانهای میتواند یک قدرت باشد و یک فرد با برنامه و خلاق و مبدع نیز میتواند بسیاری از چارچوبها و سنتها را به چالش بکشاند و سیاست در قالب و رنگهای جدید خود را بروز دهد و هیچ قید و دستورالعمل قبلی و قطعی در کار نباشد.
دهه ۸۰ بیشک دههای بود که بویژه با پیروزی محمود احمدی نژاد در ۱۳۸۲ کاملاً در زیر قدرت و نفوذ و تصمیم گیری هدایتخواه قرار داشت. کمترین اثر از او را در دهه ۹۰ شاهد بود و حالا دهه اول سده پانزدهم نیز برای وی به سان آخرین دهه از سده چهاردهم و شاید بدتر از ان در حال گذشتن است و این انتخابات آخرین شانس هدایتخواه برای احیا و بازگشت به عرصه تصمیمگیری و رهبری واقعی جریان اصولگرایی در استان کهگیلویه و بویراحمد است.
اما براستی چرا مسیر و وضعیت سیاسی ستار هدایتخواه نماینده مجلسی که روزی در سطح کشور یک چهره ملی بود به چنین حال و روزی افتاده است و یا آیا میتوان زود یا دیر شاهد بازگشت وی به عرصه سیاسی چه در قالب مدیر و یا کنشگر مؤثر سیاسی باشیم؟
ستار هدایتخواه را چه موافقش باشیم و چه مخالف یک چهره با پرنسیب و به تعبیری در نقطه مقابل غلام رضا تاجگردون به عنوان یکی از بروزترین و چارچوب دارترین چهرههای سیاسی استان است. با این وجود اما او در میانه عمر سیاسیاش مقهور پیچیدگی و ظهور شخصیتهای نیمه اصولگرای بویراحمد شد و در عرصه مدیریتی نیز به هیچ جایگاهی نرسید. پذیرش مسئولیت دفتر آستان قدس رضوی در استان از سوی وی نشان داد که او علاقهمند و مشتاق به حضور در مناصب مدیریتی است ولی چه شد که هیچ جایگاهی در طول این دوازده سال بعد از خروج از نمایندگی و بویژه در دو سال اخیر و با روی کار آمدن دولت رئیسی به وی نرسیده است در نوع خود جالب توجه است.
البته در مقطعی کوتاه شایع شد که هدایتخواه به معاونت پارلمانی بسیج کشور منصوب شده است ولی چنین اتفاقی در واقعیت نیفتاد. به همین دلیل هدایتخواه همه توان خود را معطوف بر انتخابات کرد وقتی در ۱۳۹۰ با اختلاف زیادی از زارعی رقیب غیر سیاسی خود شکست خورد در گفتار این گونه ادعا میکرد که دیگر علاقهمند به حضور در صحنه انتخابات نیست و شاید هم واقعاً نبود اما در ۹۴ و در پی فشارها بر او و به ویژه با هدایت دوست قدیمیاش شیخ صفدر پناهی در نهایت وی در آخرین ساعات فرصت ثبت نام به فرمانداری بویراحمد رفت تا برای انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی نامنویسی کند. آن انتخابات حتی از انتخابات نهم نیز برای هدایتخواه حیثیتیتر بود. سلامت آن انتخابات تا مدتها معلق باقی ماند. در طی تعلیق تأیید و یا ابطال انتخابات هدایتخواه به جد دنبال رایزنی برای باطل کردن انتخابات بود اما در نهایت انتخابات تأیید شد و غلام محمد زارعی برای دومین بار به مجلس شورای اسلامی راه یافت.
چهار سال دیگر هدایتخواه خارج از گود نشست و تا انتخابات یازدهم مجلس از راه برسد و از آنجا که گویی ناف هدایت خواه را تنها با کنش انتخاباتی گره زدهاند باز هم گمانهها در رابطه با وی گرم شد. او و اطرافیانش در ابتدا و در تابستان ۱۳۹۸ کریم فرخیانی چهره ناشناخته و ناسیاسی را به عنوان گزینه جریانی خود معرفی کردند تا پیروزی روشنفکر را که از همان زمان کاملاً محتمل مینمود به چالش کشاند. فرخیانی توانایستادن در صحنه نداشت و زود کنار رفت و بعدها با واسطه و میل زیاد به پادرمیانیهای سفارشی متوسل شد تا به دفتر روشنفکر ببرندش و روشنفکری شود.
وقتی هدایتخواهیها متوجه شدند رو دست بسیار بدی از بابت معرفی فرخیانی خوردهاند باز هم به تکاپو افتادند در همان زمان نستور درخشنده دیگر هم ولایتی روشنفکر امیدوار بود مورد تأیید آنها قرار گیرد. اما درخشنده پور رد صلاحیت شد ولی حتی قبل از رد صلاحیت درخشنده در آخرین روزهای ثبت نام نامزدها هدایتخواهیها سراغ یک مهره قدیمی اما کمتر فعال در عرصه سیاسی بویراحمد رفتند و از او خواستند تا در انتخابات نامنویسی کنند. نادر منتظریان با حمایت چهرههای سنتی اصولگرا وارد عرصه انتخابات شد. روشنفکر در نهایت با فاصله زیاد بالاتر از همه ایستاد و پیروز انتخابات شد. اما در میان سه گزینه دیگر منتظریان با توجه به حضور کوتاه مدت در عرصه انتخابات رای بسیار خوبی به دست آورد و همین او را حالا جدیتر از قبل در عرصه ماندگار کرده است و گفته میشود هدایتخواه همچنان از منتظریان حمایت میکند. هر چند اخباری از برخی شکافها در این طیف به گوش میرسد ولی آن چه محتمل به نظر میرسد نامزدی منتظریان با حمایت این طیف در انتخابات آینده خواهد بود جز آن که هدایتخواه خودش بیاید.
از بررسی سیر کنشهای انتخاباتی شخص هدایتخواه دور نشویم. او در انتخابات قبلی وقتی کاملاً برایش روشن شد که شانسی در مقابل مهدی روشنفکر ندارد هیچ نشانهای از آمدن خود بروز نداد و بعد در تهران نامنویسی کرد با این تصور که او میتواند در لیست اصولگرایان تهران نامش را جا دهد. ولی در تهران هم وقعی به ستار هدایتخواه داده نشد و هدایتخواه در آن دوره هیچ کاری از پیش نبرد.
انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم در ۱۴۰۰ و حضور دوباره سید ابراهیم رئیسی در آن انتخابات نسیمامیدواری برای اصولگرایان بوجود آورد و همگان این چنین تصور میکردند که قبل و بعد از انتخابات که یقیناً پیروزی رئیسی را در پی خواهد داشت آغازی مجدد برای هدایتخواه و دوستانش خواهد بود. اما اولین نشانه تردید این تصور زمانی هویدا شد که با وجود چهرههای مطرح اصولگرا و با لابی و فشار مهدی روشنفکر از طریق علی نیکزاد رئیس ستاد مرکزی ابراهیم رئیسی حکم ستاد اصلی در استان برای آرمان بیگدلی دستیار جوان روشنفکر صادر شد و این خود آغازی بود که بعدها با نزدیکی نمایندگان به وزرا و از جمله وزیر کشور به اوج خود رسید تا اصولگرایان سنتی به حاشیه رانده شوند. اگر چه طی چند مرحله استاندار سعی کرده است به طیف هدایتخواه نزدیک شود اما در عمل فاصله زیادی میان وی و مدیران اجرایی در مجموع وجود دارد. تنها در آستانه سفر اخیر رئیس جمهور بود که شاهد کرنشهای بیشتری از سوی استاندار بودیم و هنوز برای آنکه قضاوت کرد آیا آن کرنشها دامنه دار خواهد بود یا خیر، زود است. شاید مقوله عزل مدیران بعد از سفر راست آزمایی خوبی برای آن باشد که متوجه شویم کماکان نمایندگان همه کاره استان هستند یا حداقل به صورت موقتی تا انتخابات از نقش و نفوذ آنها کاسته خواهد شد.
نشانهای از آمدن هدایتخواه به عرصه انتخابات دوازدهم دیده نمیشود و بسیار بسیار بعید است که بیاید اما اگر میاومد او میتوانست جدیترین رقیبی باشد که مهدی روشنفکر را به چالش بکشاند و اکثر رقبای روشنفکر را به یک اجماع منطقهای و اصولگرایی حول خود بکشاند. برخی رسانهها چند وقت پیش از آمدن یک هدایتخواه دیگر گفتند. حمیده هدایتخواه که اگر چه تلاش دارد خود را فردی مستقل نشان دهد اما سنگینی نام پدرش به حدی است که رها شدن از آن اگر محال نباشد سخت است و گر چه وی پیشتر در مطلبی با وام گیری از ژیلدولوز فیلسوف فرانسوی و بحث ریزوم صحبت از استقلال و انقطاع با ریشه های و بنیادهای قطعی کرده بود ولی جدا دیدن دختر از پدر بویژه در مناسبات موجود فعلا سخت و بعید است. هدایتخواه خانم اگر بیاید هم میتواند یک حضور رسانهای و برخی اظهار نظرهای محدود به این حوزه داشته باشد و لاغیر. بویژه که شانسی برای همراهی پدر و طیف اصولگرایان سنتی ندارد.
هدایتخواه پدر اما هنوز برای برخیها چهرهای کاریزما و نجات بخش محسوب میشود او خوب سخنرانی میکند و نسبت به اتفاقات روز پیگیر و آگاه است و با وجود نگاه و ادبیات سنتی اما پوشش جسورانهای دارد و کمتر از دایره آرامش خارج میشود.
سخنرانی وی در جشن پیروزی سید ناصر حسینی پور در هتل ستاره شهر یاسوج که گفته بود "گچساران را خدا آزاد کرد" با واکنشهای تندی مواجه شد و برخی منتقدین در پاسخش نوشتند که تاجگردون در نتیجه یک فرآیند پر ابهام از نمایندگی مردم کنار گذاشته شد اما شما خود در سه دوره نتوانستید حمایت و رای مردم را به دست بیاورید.
هدایتخواه که زمانی از نزدیکترین افراد به محمود احمدی نژاد محسوب میشد بعدها از تندترین منتقدان احمدی نژاد و حلقه موسوم به انحرافیها شد.
هدایتخواه و یا روشنفکر و یا هر کس دیگری بعید است تفاوت چندانی در اصل کار و تحول اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... در حوزه انتخابیه داشته باشند. خروجی نمایندگی این روزها تنها دخالت در انتصابات است و تنها اگر یکی از آنها خوش شانس باشد نیروی انسانی بهتر و با کلاستری در کنارش باشد. سالهاست چه در دوره هدایتخواه با آن درآمدهای نجومی ناشی از فروش نفت در دوره احمدی نژاد و مدیران دانشگاه علم و صنعت و چه بعد از آن در دوره زارعی و حضور تکنوکراتهای متخصص و اکثرا تحصیل کرده در غرب و چه حالا در دوره مهدی روشنفکر و مدیریت فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق سهم چندانی از اقتصاد و بودجه نصیب استان نشده است. حتی اگر طبق تعارفات تکراری نمایندگان، استان به یک کارگاه عمرانی تبدیل شده باشد.
ولی اینکه هدایتخواه سخنگو و نماینده با پرستیژتری برای استان کهگیلویه و بویراحمد بود تردید نیست. او تاجگردون طیف اصولگرایان خود حتی در همان جبهه فرهنگی نشد اما کماکان رهبر بخش کوچکی از اصولگرایان بویراحمد باقی مانده است که جز قبول شکست در مقابل مهدی روشنفکر نتوانستند کاری ازپیش ببرند.
هدایتخواه نمیآید ولی اگر میآمد آن وقت هم قرار نبود ما در اینجا صحبت از یک پیروزی حتمی داشته باشیم. عصر یکه تازی هدایتخواه به نظر میرسد تمام شده است و ما به تعبیر علوم سیاسی وارد عصر میکرو پولتیک و میکرو فیزیک قدرت شدهایم. جایی که هر رسانهای میتواند یک قدرت باشد و یک فرد با برنامه و خلاق و مبدع نیز میتواند بسیاری از چارچوبها و سنتها را به چالش بکشاند و سیاست در قالب و رنگهای جدید خود را بروز دهد و هیچ قید و دستورالعمل قبلی و قطعی در کار نباشد.
دهه ۸۰ بیشک دههای بود که بویژه با پیروزی محمود احمدی نژاد در ۱۳۸۲ کاملاً در زیر قدرت و نفوذ و تصمیم گیری هدایتخواه قرار داشت. کمترین اثر از او را در دهه ۹۰ شاهد بود و حالا دهه اول سده پانزدهم نیز برای وی به سان آخرین دهه از سده چهاردهم و شاید بدتر از ان در حال گذشتن است و این انتخابات آخرین شانس هدایتخواه برای احیا و بازگشت به عرصه تصمیمگیری و رهبری واقعی جریان اصولگرایی در استان کهگیلویه و بویراحمد است.