تاریخ انتشار
يکشنبه ۴ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۲۵
کد مطلب : ۴۵۶۱۱۹
گفت و گو با مشاور وزیر آموزش و پرورش؛
"دهه هشتادیها" برای کشور فرصت هستند نه تهدید/ گرفتار "امپریالیسم بیوجدان خبری" هستیم
۰
کبنا ؛
دانشآموزان دهه هشتادی بسیار فعال و آرمانگرا و دنبال تغییر و اثرگذاری بر وضعیت جامعه هستند اما آرامش و صبوری آنها کم است و احساسات پرشوری دارند؛ اما قطعاً "دهه هشتادیها" برای کشور فرصت هستند نه تهدید.
به گزارش کبنا، ویژگیهای رفتاری جوان و نوجوان امروز که نسل جدیدی از دانشآموزان و دانشجویان کشور در محیطهای آموزشی هستند، این روزها محل توجه قرار گرفته است.
برخی روانشناسان و جامعهشناسان باور دارند که باید نیازهای نسل جدید را شناخت، متناسب با تغییرات آن در رویههای آموزشی و سیاستگذاریهای آموزش و پرورش تغییر ایجاد کرد.
نادیده گرفتن نسل جدید، تلاش برای سرکوب نظرات و انتقادات آنها، اعمال خشونت به جای پاسخگویی به سؤالات و ابهامات چرخهای جز تشدید خشونت به همراه نخواهد داشت.
در همین ارتباط با "سید بابک هاشمی نکو؛ مشاور وزیر آموزش و پرورش" و دانشآموخته دکترای فلسفه تعلیم و تربیت گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
دانشآموزان دهه هشتادی چه ویژگیهایی دارند؟
دانشآموزان دهه هشتادی بسیار فعال و آرمانگرا و دنبال تغییر و اثرگذاری بر وضعیت جامعه هستند اما آرامش و صبوری آنها کم است و احساسات پرشوری دارند. این نسل از فضای مجازی بسیار بهره میبرد، اهل بازیهای رایانهای و آنلاین و اثرگذاری آنها از فضای مجازی زیاد است.
دهه هشتادیها را فرصت میدانید یا تهدید؟
بدون شک آنها برای پیشرفت جامعه و ساختن آینده ایران فرصت هستند البته باید بدانیم چگونه از این فرصت استفاده شود. اگر مسیر تربیت در مدرسه و جامعه بهدرستی تنظیم شود از این فرصتها بهخوبی استفاده خواهد شد.
جوانان و نوجوانان امروز فرزندان و پارههای تن ما هستند و لازم است اگر اشکالی هم دارند یا تحت تأثیر تبلیغات بدخواهان ایران قرار گرفتهاند، برخورد پدرانه و پرستارانه با آنها شود و با ایجاد فضای صمیمانه گفتگو و تبیین در مدرسه با صبر و متانت بتوان ابهامات آنها را برطرف کرد.
نظر شما درباره حضور طیفی از دهه هشتادیها در اغتشاشات اخیر چیست؟
رویکرد آموزش و پرورش صیانت از دانشآموزان است و در مدرسه بهترین روش را گفتگو، تبیین و اقناع دانشآموزان میدانیم؛ خوشبختانه همین خط کلی از سوی مدیران مدارس باید رعایت شود و حتی در برخی موارد که هیجانات دانشآموزان غلبه داشت، مدارس توانستند موضوع را کنترل کنند و نیازی به دخالت هیچ نیرویی خارج از مدرسه نبوده است.
مطالبه حداکثر رأفت برای نوجوانان
در موارد اندکی نیز شاهد بودم اگر دانشآموزی به دلیل شرکت در اعتراضات خارج از مدرسه دستگیر شده با وساطت مسئولان آموزش و پرورش استان یا شهرستان آزاد شده مگر اینکه خدای نکرده بحث صدمه به اموال عمومی مطرح باشد البته انتظار داریم در این زمینه نیز با نوجوان حداکثر رأفت انجام شود چرا که آنها آیندهسازان کشورند.
برخی این نسل را دینگریز میدانند! از نظر شما آیا چنین برداشتی صحیح است؟
خیر؛ این حرف نادرستی است و بیانصافی در حق دهه هشتادیها. این نوجوانان فطرتاً به دین علاقه دارند و اگر دینگریز بودند، حضور میلیونی دانشآموزان در مراسم عزاداری محرم و شرکت عاشقانه آنها در هیئتها که هر سال پرشورتر برگزار میشود، چه معنایی دارد؟ حضور داوطلبانه بسیاری از دانشآموزان در مراسم اربعین و اعتکاف حاکی از علاقه آنها به مبانی دینی است. این بچهها دین گریز نیستند هر چند که سؤالات و ابهامات بسیاری در ذهن آنها ایجاد شده که باید پاسخ داده شود.
کمکاری نهادهای فرهنگی و آموزشی
در جریانات اخیر و شرکت برخی از دانشآموزان در کف خیابان چقدر آموزش و پرورش را مقصر میدانید؟
در این جریانات بسیاری از دستگاههای فرهنگی و اجتماعی ما کمکاری دارند و سهم هر یک قابل احصا است، آموزش و پرورش هم مسئولیت خود را در این رابطه میپذیرد اما باید دید چه اتفاقاتی افتاده که زمینهسازی این مشکل بوده است؟
در سال 1380 با شعاری زیبا که میخواهیم فعالیتهای تربیتی در مدرسه تعمیم پیدا کند، معاونت پرورشی را در آموزشوپرورش منحل کردند اما بعد از آن، خبری از تعمیم فعالیتهای تربیتی در مدرسه نشد!
با این انحلال هم نیروهای توانمند تربیتی پراکنده شدند و هم این پیام به مدارس مخابره شد که گویا آموزش در اولویت بالاتری نسبت به تربیت قرار دارد حتی در سالهای بعد که با هشدارهای رهبر انقلاب معاونت پرورشی احیا شد این نهاد عملاً نتوانست کمر راست کند و از عهده وظایف خود برنیامد هر چند که حمایت مناسبی هم از این نهاد انجام نگرفت.
در چند سالی هم که مدارس بهعلت کرونا تعطیل بود عملاً تعلیم و تربیت ناقصی را شاهد بودیم و آموزش به حالت نیمهتعطیل و تربیت نیز که امری تعاملی است به حالت کاملاً تعطیل درآمد. بعد از باز شدن مدارس برخی معلمان میگفتند این دانشآموزان حتی روش احترام گذاشتن به معلم را نیز فراموش کرده بودند که در ابتدای کلاس باید به احترام او بایستند و در عوض همهچیز را از فضای مجازی میگرفتند و زمان زیادی را در فضای مجازی سپری میکردند.
پس میتوان به صراحت گفت که در دوران کرونایی، فضای مجازی نقش موثرتری نسبت به آموزههای مدرسه ایفا کرد فضایی که خیلی حد و مرزی در آن متصور نیست و نه مدرسه و نه اولیا، کنترلی بر روی آن نداشتند.
نقش رسانهها در اتفاقات اخیر را چگونه تحلیل میکنید؟
بهنظرم کشور ما بعد از انقلاب همواره گرفتار "امپریالیسم بیوجدان خبری" است که وظیفهاش بزرگنمایی ضعفها و کوچکنمایی قوتهاست و دائم منتظر سوژههایی هستند که از کاه، کوه بسازند و ذهن مخاطب را بمباران کنند.
شبکههای معاند یک خبر را آنقدر پردازش و تکرار میکنند که ناخودآگاه در ذهن بیننده و شنونده اثر بگذارد، در این جنگ شناختی آن چیزی که تلاش دشمن را بیاثر میکند، آگاهی دادن است؛ تسخیر ذهن دانشآموز بیگناهی که خیلی هم آگاهی و مطالعات تاریخی ندارد هنر نیست، این شبکهها با هیجانی کردن جامعه و دروغپراکنی در پی سواستفاده از نوجوانان هستند.
اگر خوراک فکری مناسب به دانش آموزان داده نشود، دشمن این فضا را پُر میکند، از فضای مجازی هم نباید غافل شد و موضع انفعالی در این خصوص بیفایده است نباید این فضا را که میتواند به یک فضای مثبت و برانگیزاننده تبدیل شود در اختیار معاندین قرار داد.
رهبر انقلاب بارها موضوع تهاجم فرهنگی و جنگ نرم را مطرح کردند و مسئولان برای مقابله با این جنگ تدارک ندیدند از موضوع بازیها، فیلمها و سریالها نمیتوان به سادگی عبور کرد. وقتی سریالی را در صد و اندی قسمت میسازند که سبک خاصی از زندگی را نشان میدهد یا خشونتی را ترویج میدهد باید منتظر تأثیر آن بر رفتار نوجوانان باشیم.
آموزشوپرورش چه برنامههایی در این زمینه باید داشته باشد؟
لازم است آموزش و پرورش هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت برنامههایی را ارائه کند؛ ابتدا باید زمینه گفتگو با نسل نوجوان فراهم شود و افرادی با دانشآموزان صحبت کنند که زبان و نیاز آنها را بشناسند، این گفتوگوها نباید کلیشهای باشد، باید اجازه دهیم دانشآموزان مطالب خود را مطرح کنند.
در دانشگاهها نیز رهبر انقلاب بارها بر ایجاد کرسیهای آزاد اندیشی تأکید کرده بودند اگر این کار انجام میشد امروز شرایط بهتری را شاهد بودیم.
برخی دانشآموزان حرفهای منطقی در خصوص اشکالات موجود در سطح جامعه دارند، از وضعیت معیشتی و مشکلات اقتصادی گرفته تا مسائل آموزشوپرورش، برخی هم تحت تأثیر فضای رسانهای معاند نکاتی میگویند، خب چه اشکالی دارد در یک فضای منطقی بتوانند مطالب خود را بیان کنند تا بتوان شبهات را پاسخ داد.
نسخه خوبی که در آموزشوپرورش میتواند باعث تحول شود، اجرای سند تحول بنیادین است که به نظرم نسخه شفابخش برای اصلاح وضعیت کنونی ما در آموزشوپرورش است البته حرکتهایی در این راستا شکل گرفته است.
البته باید در تدارک چرخشهایی در آموزشوپرورش باشیم؛ چرخش آموزشوپرورش حافظهمحور به سوی آموزشوپرورش فکرمحور و پژوهشمحور، چرخش آموزش و پرورش غیرکاربردی به سوی آموزشوپرورش مهارت محور، چرخش آموزشوپرورش تکساحتی به آموزشوپرورش چند ساحتی.
دانشآموز باید پس از فارغالتحصیلی احساس کند، 12 سال عمری که در کلاس درس سپری کرده، حاصل ارزشمندی برایش داشته است او باید بتواند از آموزشها و مهارتهایی که در مدرسه ارائه شده برای پیشرفت زندگی خود بهره ببرد، دانشآموز باید در مدرسه تفکر انتقادی را یاد بگیرد، درباره سبک زندگی ایرانی اسلامی، اطلاعات کاملی به او داده شود و سواد رسانهای کسب کند تا بتواند سره را از ناسره تشخیص دهد.
باید حجم کتابهای درسی که بعضاً غیرنافع هستند را کم کنیم و برخی آموزشهای تخصصی را به دانشگاهها بسپاریم و بهجای آن مهارتهایی اضافه شود که دانشآموز را برای زندگی بهتر آماده کند، حجم برخی کتب درسی در مقایسه با برخی کشورهایی که آموزشوپرورش موفقتری دارند، چند برابر است و لازم است که به مرور تغییراتی در این بخش داشته باشیم.
در فعالیتهای تربیتی چه اتفاقاتی باید بیفتد؟
بهنظر من امور تربیتی باید پرچمدار تربیت چندساحتی باشد ضمن اینکه ضرورت دارد نیروهای جوان، هنرمند، متعهد و متخصص به امور تربیتی تزریق شود تا در بخش امور تربیتی و مشاوره، هوایی تازه دمیده شود، مدیران مدارس برای شادابسازی مدرسه تنوع برنامههای تربیتی را افزایش دهند.
اجرای برنامههای اردویی و بازدیدی، مسابقات ورزشی و فرهنگی و ایجاد گروههای سرود و نمایش و… میتواند جو مدرسه را شاداب کند.
از تاثیر آموزشهای ضمنخدمت معلمان نباید غافل شد، برای هر معلم در کنار تدریس باید تدارک برخی دورهها نیز دیده شود که به صورت حضوری بتواند استفاده کند، امروزه برای اثر بخش بودن فعالیتهای تربیتی همه باید یار کمکی تربیتی باشیم.
به گزارش کبنا، ویژگیهای رفتاری جوان و نوجوان امروز که نسل جدیدی از دانشآموزان و دانشجویان کشور در محیطهای آموزشی هستند، این روزها محل توجه قرار گرفته است.
برخی روانشناسان و جامعهشناسان باور دارند که باید نیازهای نسل جدید را شناخت، متناسب با تغییرات آن در رویههای آموزشی و سیاستگذاریهای آموزش و پرورش تغییر ایجاد کرد.
نادیده گرفتن نسل جدید، تلاش برای سرکوب نظرات و انتقادات آنها، اعمال خشونت به جای پاسخگویی به سؤالات و ابهامات چرخهای جز تشدید خشونت به همراه نخواهد داشت.
در همین ارتباط با "سید بابک هاشمی نکو؛ مشاور وزیر آموزش و پرورش" و دانشآموخته دکترای فلسفه تعلیم و تربیت گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
دانشآموزان دهه هشتادی چه ویژگیهایی دارند؟
دانشآموزان دهه هشتادی بسیار فعال و آرمانگرا و دنبال تغییر و اثرگذاری بر وضعیت جامعه هستند اما آرامش و صبوری آنها کم است و احساسات پرشوری دارند. این نسل از فضای مجازی بسیار بهره میبرد، اهل بازیهای رایانهای و آنلاین و اثرگذاری آنها از فضای مجازی زیاد است.
دهه هشتادیها را فرصت میدانید یا تهدید؟
بدون شک آنها برای پیشرفت جامعه و ساختن آینده ایران فرصت هستند البته باید بدانیم چگونه از این فرصت استفاده شود. اگر مسیر تربیت در مدرسه و جامعه بهدرستی تنظیم شود از این فرصتها بهخوبی استفاده خواهد شد.
جوانان و نوجوانان امروز فرزندان و پارههای تن ما هستند و لازم است اگر اشکالی هم دارند یا تحت تأثیر تبلیغات بدخواهان ایران قرار گرفتهاند، برخورد پدرانه و پرستارانه با آنها شود و با ایجاد فضای صمیمانه گفتگو و تبیین در مدرسه با صبر و متانت بتوان ابهامات آنها را برطرف کرد.
نظر شما درباره حضور طیفی از دهه هشتادیها در اغتشاشات اخیر چیست؟
رویکرد آموزش و پرورش صیانت از دانشآموزان است و در مدرسه بهترین روش را گفتگو، تبیین و اقناع دانشآموزان میدانیم؛ خوشبختانه همین خط کلی از سوی مدیران مدارس باید رعایت شود و حتی در برخی موارد که هیجانات دانشآموزان غلبه داشت، مدارس توانستند موضوع را کنترل کنند و نیازی به دخالت هیچ نیرویی خارج از مدرسه نبوده است.
مطالبه حداکثر رأفت برای نوجوانان
در موارد اندکی نیز شاهد بودم اگر دانشآموزی به دلیل شرکت در اعتراضات خارج از مدرسه دستگیر شده با وساطت مسئولان آموزش و پرورش استان یا شهرستان آزاد شده مگر اینکه خدای نکرده بحث صدمه به اموال عمومی مطرح باشد البته انتظار داریم در این زمینه نیز با نوجوان حداکثر رأفت انجام شود چرا که آنها آیندهسازان کشورند.
برخی این نسل را دینگریز میدانند! از نظر شما آیا چنین برداشتی صحیح است؟
خیر؛ این حرف نادرستی است و بیانصافی در حق دهه هشتادیها. این نوجوانان فطرتاً به دین علاقه دارند و اگر دینگریز بودند، حضور میلیونی دانشآموزان در مراسم عزاداری محرم و شرکت عاشقانه آنها در هیئتها که هر سال پرشورتر برگزار میشود، چه معنایی دارد؟ حضور داوطلبانه بسیاری از دانشآموزان در مراسم اربعین و اعتکاف حاکی از علاقه آنها به مبانی دینی است. این بچهها دین گریز نیستند هر چند که سؤالات و ابهامات بسیاری در ذهن آنها ایجاد شده که باید پاسخ داده شود.
کمکاری نهادهای فرهنگی و آموزشی
در جریانات اخیر و شرکت برخی از دانشآموزان در کف خیابان چقدر آموزش و پرورش را مقصر میدانید؟
در این جریانات بسیاری از دستگاههای فرهنگی و اجتماعی ما کمکاری دارند و سهم هر یک قابل احصا است، آموزش و پرورش هم مسئولیت خود را در این رابطه میپذیرد اما باید دید چه اتفاقاتی افتاده که زمینهسازی این مشکل بوده است؟
در سال 1380 با شعاری زیبا که میخواهیم فعالیتهای تربیتی در مدرسه تعمیم پیدا کند، معاونت پرورشی را در آموزشوپرورش منحل کردند اما بعد از آن، خبری از تعمیم فعالیتهای تربیتی در مدرسه نشد!
با این انحلال هم نیروهای توانمند تربیتی پراکنده شدند و هم این پیام به مدارس مخابره شد که گویا آموزش در اولویت بالاتری نسبت به تربیت قرار دارد حتی در سالهای بعد که با هشدارهای رهبر انقلاب معاونت پرورشی احیا شد این نهاد عملاً نتوانست کمر راست کند و از عهده وظایف خود برنیامد هر چند که حمایت مناسبی هم از این نهاد انجام نگرفت.
در چند سالی هم که مدارس بهعلت کرونا تعطیل بود عملاً تعلیم و تربیت ناقصی را شاهد بودیم و آموزش به حالت نیمهتعطیل و تربیت نیز که امری تعاملی است به حالت کاملاً تعطیل درآمد. بعد از باز شدن مدارس برخی معلمان میگفتند این دانشآموزان حتی روش احترام گذاشتن به معلم را نیز فراموش کرده بودند که در ابتدای کلاس باید به احترام او بایستند و در عوض همهچیز را از فضای مجازی میگرفتند و زمان زیادی را در فضای مجازی سپری میکردند.
پس میتوان به صراحت گفت که در دوران کرونایی، فضای مجازی نقش موثرتری نسبت به آموزههای مدرسه ایفا کرد فضایی که خیلی حد و مرزی در آن متصور نیست و نه مدرسه و نه اولیا، کنترلی بر روی آن نداشتند.
نقش رسانهها در اتفاقات اخیر را چگونه تحلیل میکنید؟
بهنظرم کشور ما بعد از انقلاب همواره گرفتار "امپریالیسم بیوجدان خبری" است که وظیفهاش بزرگنمایی ضعفها و کوچکنمایی قوتهاست و دائم منتظر سوژههایی هستند که از کاه، کوه بسازند و ذهن مخاطب را بمباران کنند.
شبکههای معاند یک خبر را آنقدر پردازش و تکرار میکنند که ناخودآگاه در ذهن بیننده و شنونده اثر بگذارد، در این جنگ شناختی آن چیزی که تلاش دشمن را بیاثر میکند، آگاهی دادن است؛ تسخیر ذهن دانشآموز بیگناهی که خیلی هم آگاهی و مطالعات تاریخی ندارد هنر نیست، این شبکهها با هیجانی کردن جامعه و دروغپراکنی در پی سواستفاده از نوجوانان هستند.
اگر خوراک فکری مناسب به دانش آموزان داده نشود، دشمن این فضا را پُر میکند، از فضای مجازی هم نباید غافل شد و موضع انفعالی در این خصوص بیفایده است نباید این فضا را که میتواند به یک فضای مثبت و برانگیزاننده تبدیل شود در اختیار معاندین قرار داد.
رهبر انقلاب بارها موضوع تهاجم فرهنگی و جنگ نرم را مطرح کردند و مسئولان برای مقابله با این جنگ تدارک ندیدند از موضوع بازیها، فیلمها و سریالها نمیتوان به سادگی عبور کرد. وقتی سریالی را در صد و اندی قسمت میسازند که سبک خاصی از زندگی را نشان میدهد یا خشونتی را ترویج میدهد باید منتظر تأثیر آن بر رفتار نوجوانان باشیم.
آموزشوپرورش چه برنامههایی در این زمینه باید داشته باشد؟
لازم است آموزش و پرورش هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت برنامههایی را ارائه کند؛ ابتدا باید زمینه گفتگو با نسل نوجوان فراهم شود و افرادی با دانشآموزان صحبت کنند که زبان و نیاز آنها را بشناسند، این گفتوگوها نباید کلیشهای باشد، باید اجازه دهیم دانشآموزان مطالب خود را مطرح کنند.
در دانشگاهها نیز رهبر انقلاب بارها بر ایجاد کرسیهای آزاد اندیشی تأکید کرده بودند اگر این کار انجام میشد امروز شرایط بهتری را شاهد بودیم.
برخی دانشآموزان حرفهای منطقی در خصوص اشکالات موجود در سطح جامعه دارند، از وضعیت معیشتی و مشکلات اقتصادی گرفته تا مسائل آموزشوپرورش، برخی هم تحت تأثیر فضای رسانهای معاند نکاتی میگویند، خب چه اشکالی دارد در یک فضای منطقی بتوانند مطالب خود را بیان کنند تا بتوان شبهات را پاسخ داد.
نسخه خوبی که در آموزشوپرورش میتواند باعث تحول شود، اجرای سند تحول بنیادین است که به نظرم نسخه شفابخش برای اصلاح وضعیت کنونی ما در آموزشوپرورش است البته حرکتهایی در این راستا شکل گرفته است.
البته باید در تدارک چرخشهایی در آموزشوپرورش باشیم؛ چرخش آموزشوپرورش حافظهمحور به سوی آموزشوپرورش فکرمحور و پژوهشمحور، چرخش آموزش و پرورش غیرکاربردی به سوی آموزشوپرورش مهارت محور، چرخش آموزشوپرورش تکساحتی به آموزشوپرورش چند ساحتی.
دانشآموز باید پس از فارغالتحصیلی احساس کند، 12 سال عمری که در کلاس درس سپری کرده، حاصل ارزشمندی برایش داشته است او باید بتواند از آموزشها و مهارتهایی که در مدرسه ارائه شده برای پیشرفت زندگی خود بهره ببرد، دانشآموز باید در مدرسه تفکر انتقادی را یاد بگیرد، درباره سبک زندگی ایرانی اسلامی، اطلاعات کاملی به او داده شود و سواد رسانهای کسب کند تا بتواند سره را از ناسره تشخیص دهد.
باید حجم کتابهای درسی که بعضاً غیرنافع هستند را کم کنیم و برخی آموزشهای تخصصی را به دانشگاهها بسپاریم و بهجای آن مهارتهایی اضافه شود که دانشآموز را برای زندگی بهتر آماده کند، حجم برخی کتب درسی در مقایسه با برخی کشورهایی که آموزشوپرورش موفقتری دارند، چند برابر است و لازم است که به مرور تغییراتی در این بخش داشته باشیم.
در فعالیتهای تربیتی چه اتفاقاتی باید بیفتد؟
بهنظر من امور تربیتی باید پرچمدار تربیت چندساحتی باشد ضمن اینکه ضرورت دارد نیروهای جوان، هنرمند، متعهد و متخصص به امور تربیتی تزریق شود تا در بخش امور تربیتی و مشاوره، هوایی تازه دمیده شود، مدیران مدارس برای شادابسازی مدرسه تنوع برنامههای تربیتی را افزایش دهند.
اجرای برنامههای اردویی و بازدیدی، مسابقات ورزشی و فرهنگی و ایجاد گروههای سرود و نمایش و… میتواند جو مدرسه را شاداب کند.
از تاثیر آموزشهای ضمنخدمت معلمان نباید غافل شد، برای هر معلم در کنار تدریس باید تدارک برخی دورهها نیز دیده شود که به صورت حضوری بتواند استفاده کند، امروزه برای اثر بخش بودن فعالیتهای تربیتی همه باید یار کمکی تربیتی باشیم.