انباشتِ نارضایتیها این پیام را در سطح جامعه منتشر میکند که گویی هیچ مسألهای در اینجا حل نمیشود، فقط با پیشآمدنِ مسألهای دیگر، مسأله قبلی فراموش میشود؛ پدیدهای که از آن با عنوان «جامعۀ مسائلِ حلنشده» یاد میشود
دو تن از جرمشناسانِ آمریکایی در سال 1982، نظریهای با عنوان «
پنجرۀ شکسته» مطرح کردند که در بسیاری از موارد میتواند در فهمِ وضعیتِ محلیِ ما نیز بسیار کاربردی باشد. اما پیش از توضیحِ وضعیت ما بر اساس این نظریه، باید نگاهی مختصر به این نظریه بیندازیم؛ محلهای را در نظر بگیرید که پنجرههای برخی از ساختمانهای آن شکستهاند، پس از چند روز بازگشت به آنجا، میبینیم که آن پنجرهها ترمیم و یا تعویض نشدهاند، در اینصورت اولین فرضیهای که به ذهنمان خطور میکند احتمالاً این است که در اینجا اوضاع بهسامان نیست و نظمِ چندانی هم وجود ندارد. پیامِ آن برای اعضای جامعه، بههمریختگیِ اجتماعی و بینظمی است که میتواند باعث بازتولیدِ هر چه بیشترِ بینظمی و انحرافات و مسائلِ اجتماعیِ متعددی شود. درواقع،
«پنجرۀ شکسته» استعاره از مسائلِ اجتماعیِ متعددی است که احساسِ بینظمی را به اعضای جامعه منتقل میکند.
به گزارش کبنا، ما چه استفادهای از این نظریه میتوانیم بکنیم؟ پنجرههای شکستۀ استان کهگیلویه و بویراحمد، کدامها هستند؟ آیا اصلاً پنجرۀ شکستهای در این
استان کهگیلویه و بویراحمد وجود دارد؟ اگر بله، چگونهاند؟ چه پیامی به مردم منتقل میکنند؟ برای فهمِ بهترِ این وضعیت، پنجرههای شکسته را به تفکیک نهادهایِ اجتماعی (اقتصاد، سیاست، فرهنگ، آموزشوپرورش، خانواده، رسانه) بررسی میکنیم.
اقتصادِ استان کهگیلویه و بویراحمد، پُر از پنجرههای شکستهای است که نهتنها ترمیم نشدهاند که مداوماً بر تعدادِ آنها افزوده میشود؛ کافی است نرخِ بیکاری در طول دو دهۀ گذشته را ببینید؛ نرخِ سرمایهگذاری، تورم، تعداد کودکان کار، تعداد بیکاران تحصیلکرده و ... هر کدام از اینها پیامی به جامعه میدهند این است که وضعیتِ اقتصادیِ استان کهگیلویه و بویراحمد مطلوب نیست.
در حوزۀ سیاست که وضعیت بهمراتب نامطلوبتر است؛ فقط کافی است که به تیتر خبرگزاریها در طول یک هفتۀ اخیر نگاهی بیندازید؛ انتقاد بزرگواری از موحد، جوابیۀ فعالان سیاسی و اجتماعی به بزرگواری، توهین به فلان شخصِ سیاسی، توهینِ یکی از مسئولین به مردم، جنگوجدلهای جناحی، استخدامهای فلهای در شهرداری، و بسیاری دیگر از این دست مسائل که همگی پنجرههای شکستهای هستند که روزبهروز بر تعداد آنها افزوده میشود.
در حوزۀ خانواده، مسئلۀ افزایشِ طلاق و کاهش ازدواج، در آموزشوپرورش، تعداد بازماندگان از تحصیل، تنها از معدود مواردی هستند که ما به آنها اشاره میکنیم، مخاطبِ پیگیر میتواند لیست بلندبالایی از این مسائل پیدا کند. اما در حوزۀ رسانه نتایج تحقیقات میدانیِ کبنانیوز نشان داد که برنامههای شبکۀ دنا با نیازها و علایق مردم استان کهگیلویه و بویراحمد همسو نیست، مردم رضایت چندانی از برنامههای این شبکه ندارند، احساس میکنند که شبکه در پخش برنامهه بزرگنمایی و اغراق میکند. نتایج این تحقیق بهصورت کامل در سایت کبنانیوز منتشر شده است.
همۀ این موارد که بهصورت بسیار گذرا به آنها اشاره کردیم در حکمِ پنجرههای شکستۀ این استان هستند که هم به مردمِ استان کهگیلویه و بویراحمد و هم به مردم سایر استانها این پیام را میدهد که نکند این استان به حالِ خود رها شده است. چرا که پنجرههای شکسته، مکانهای متروکه را به ذهن متبادر میکند؛ تداعیِ پنجرۀ شکسته و مکانِ متروکه اصلاً دور از انتظار نیست.
ممکن است بپرسید که این وضعیت ما را به کجا میبرد؟ سادهترین پاسخ این است باعث پیداییِ نارضایتیِ اجتماعی و سیاسی میشود؛ نارضایتی و مطالباتِ مردم در طول زمان، انباشت میشود.
انباشتِ نارضایتیها این پیام را منتشر میکند که گویی هیچ مسألهای در اینجا حل نمیشود، فقط با پیشآمدنِ مسألهای دیگر، مسألۀ قبلی فراموش میشود؛ چیزی که محمد فاضلی از آن با عنوان «جامعۀ مسائلِ حلنشده» یاد میکند. انباشت نارضایتیها و مطالبات در طول زمان، باعث بهوجود آمدن مسألهای میشود که ارنستو لاکلائو به آن «
دال میانتهی» میگوید؛ منظور از آن این است که وقتی گروههای مختلفِ مردم، هر یک بهدلایل متفاوتی از وضعیتِ حال حاضر ناراضی باشند، در طول زمان، محتوای این نارضایتی فراموش میشود و فقط خود مسألۀ نارضایتی باقی میماند. همین امر همۀ گروهها را با هم در این نکته شبیه میکند که همگی از این وضعیت ناراضی هستند و نسبت به این وضعیت «نه» میگویند.
هشدار، بسیار جدی است؛ اگر مطالبات بر روی هم انباشت شوند، حلِ آنها نهتنها بهراحتی ممکن نیست، که حتی ممکن است اصلاً چارهای برای آنها پیدا نشود. خوشبختانه هنوز به مرحلۀ «دال میانتهی» در استان نرسیدهایم، اما با ادامۀ این مسیر، پیدایش «دال میانتهی» و شکلگیریِ یک «نهِ» عمومی به وضعیت موجود، دور از ذهن نخواهد بود.