تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۰۱
کد مطلب : ۴۴۴۲۱۹
یادداشتی از مهرداد کرمی؛
گذری بر اتفاقات اخیر
۲
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛مهرداد کرمی - دکتری جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران - وظیفه جامعه شناس افشاگری است کشف کارکردهای پنهان جامعه (پیتر برگر)
رفتارهایی که در هفتههای گذشته در شهر یاسوج و در جامعه ما اتفاق افتاده باعث نگرانی خانوادهها، مسئولین و مردم شده است به طوری که ذهن خانوادهها را بخصوص درگیر نموده که چرا در جامعه چنین رفتارهایی راشاهد هستیم.
قبل از اینکه وارد بحث بشویم لازم هست بدانیم که رفتار و عمل را باید حاصل شخصیت افراد و موقعیت اجتماعی و فیزیکی که افراد در آن موقعیت واقع میشود تعریف کرد یعنی میتوانیم بخش عظیمی از رفتار را به موقعیت و تاثیرات اجتماعی بر شخصیت افراد در نظر گرفت. یعنی اگر ما در محیط، جامعه و اجتماعی باشیم که شرایط مساعد و مناسبی داشته که دارای کمترین آسیبهای اجتماعی باشد بالاطبع شاهد رفتاری مناسب و مطابق هنجار جامعه از افراد را شاهد خواهیم بود.
آسیبهای موجود در جامعه مثل فقر، بیکاری، تبعیض، بی عدالتی فسادهای گسترده، گرانیها، مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهای ظالمانه و رانتهای خانوادگی و سیاسی و... مواردی هستند که باعث ایجاد جامعه و اجتماع و محیط نا مناسبی برای زندگی افراد و خانوادهها در جامعه میشود.
عواملی است که باعث ناامنی روانی و روحی برای افراد جامعه میشود. افراد جامعهای که در چنین محیطی زندگی و رشد میکنند نمیتوانند از عوارض و آسیبهای چنین جامعهای در امن باشند و شاید سادهترین راهی که فرد میتواند خودش را از این فسادهای موجود و آسیبهای موجود در جامعه رها بکندو اعتراض خودش را بهچنین محیطی نشان بدهد آسیب زدن به اموال و دارایی و جان افرادی است که فکر میکند باعث و بانی مشکلاتشان هستند یا افرادی که فکر میکنند با استفاده از فسادها و رانتهای خانوادگی سیاسی موجود توانستند به ثروت مقام و امتیازات خاصی برسند و یا حتی شاید افراد بیگناه را هم گرفتار خشم و انتقام خود بکنند. مثلاً ما میتوانیم خانوادههای آبروداری را در نظر بگیریم که تا قبل از تورمهای افسار گریخته و تحریمهای ظالمانه و فشارهای اقتصادی کمرشکن و فسادها و اختلاسهای گوناگون در جامعه میتوانستند بدون دغدغه زندگی خودشان را اداره کنند و شاید حقوق آنها هرچند ناچیز کفاف زندگیشان را میداد ولی در این چند سال به علت موارد گفته شده و آگاه شدن از فسادهای رایج در جامعه و رانتهای که که بعضیها میتونن استفاده بکنن ولی خود و خانواده را ازاین رانتها و فسادها برای تغییر زندگی محروم میبینند و این که نمیتوانند حتی به نیازهای زیستی خود و خانواده جامعه عمل بپوشانند باعث میشود که فرد را دچار مشکلات روحی و روانی عدیدهای کند که این فشارها از فردناکام به خانوادهها وارد شده و زندگی خانوادهها را دچار عوارض جبران ناپذیر به علت عدم تأمین نیازهای یک زندگی بخور و نمیر میکند و اینجاست که بازخورد عدم تأمین نیازهای خانوادهها و این آسیبها و فسادهایی که ذکر شد همگی برمیگردد به جامعه و اینکه جوانان و سرپرست خانوادهها شرایط زندگی خودشان را با دیگران که با استفاده از رانتهای گوناگون و ثروتهای بادآورده دارای چنان زندگی هستند، مقایسه میکنند و وسعی میکنند که با بروز رفتارهایی مثل خشونت و انواع تخلفات گوناگون از بقیه و جامعه انتقام بگیرند باتوجه به اینکه ماشاهد چنین خانوادههای به تعداد زیاد در جامعه هستیم چه انتظاری میتوان ازچنین جامعهای با چنین آسیبهای اجتماعی داشت که بعضاً افراد برای تأمین نیازهای اولیه دست به سرقتهای آنچنانی، تشکیل باندهای اراذل و اوباش و گروههای خفت گیری میزنند یا حتی درصورت عدم تأمین دست به خودکشی میزنند. یا وقتی که در جامعه ما اهداف مطلوبی مثل ثروت، ماشین آنچنانی، خانههای آنچنانی، حقوقهای انچنانی، وسایل لوکس انچنانی را به کرات تبلیغ میکنیم و افراد مشاهده میکنند ولی راههای درست رسیدن به آنها محدود و فقط عدهای کمی میتوانند به آن اهداف دست پیدا کنند و اکثر افراد جامعه محروم هستند از رسیدن به انها واینکه افراد با توجه به مشکلات و مسائل اجتماعی جامعه هر روز در زندگی فقیرانه و باتلاق گونه خود فرو میروند و راه نجاتی ندارند و دستشان به جایی بند نیست چه انتظاری میتوان از اعضای چنین جامعهای داشت
و این هست که افراد چنین جامعهای معمولاً گرفتار آسیبهای اجتماعی شوند و اینجاست که اگر مسولین بتوانند تغییر مثبتی در جامعه و اجتماع و محیط زندگی اعضای خود ایجاد کنندکه جلوی گرانیهای افسارگریخته، اختلاسها، فسادها، تبعیضها، بیعدالتیها و پارتی بازیها را بگیرند که افراد جامعه احساس کنند که برای همه این آسیبها و گرفتاریها وجود دارد و نه فقط برای آنها، افراد کمتر دچار آسیبهای ذکر شده خواهند شد و محیطی مناسب را برای رشد و پرورش شخصیت افراد فراهم کنند مطمئناً در چنین محیط و جامعهی نهادها، مؤسسات و ادارات و بخصوص نهادهای تأثیر گذار فرهنگی بهتر میتوانند وظایف خودشان را به سرانجام برسانند.
بحث بعدی که در مورد خشونتهای اخیر مطرح میشه آینه که می گویند بعضاً خشونتهای ذکر شده توسط افراد مرفه جامعه اتفاق افتاده که نیازهای مالی و اقتصادی نداشتند. اتفاقاً درباره افراد مرفه و ثروتمند چون حس طمع فراوانی دارند بعداز رفع هر نیاز یک نیاز جدید ایجاد میشود و حریصتر میشوند و معمولاً چنین افرادی دیدگاهشان این هست باتوجه به وضع مالی خوب هیچ ناممکنی برای آنها وجود ندارد و راحت دست به هرکاری میزنند که دراین مورد آقای رابرت مرتن جامعه شناس معتقد هست براساس نظریه بی هنجاری ثروتمندان و مرفهین، چنین افرادی تایه حدی میتوانند بااستفاده از هنجارها به اهداف رؤیایی دست پیداکنند وپس از آن مجبورهستند از راههای غیرمشروع استفاده کنند برای رسیدن به اهداف والاترشان که بهش میگویند بی هنجاری ثروتمندان. چون اینها معتقدهستند که هیچی جلو دارشان نیست. واینجاست که قدرت قانون و پلیس و نهادهای قضایی میتواند تأثیر گذار باشد.
تا اینجای مطالب ما از عوامل و تاثیرات اجتماعی و مسائل و مشکلات اجتماعی صحبت کردیم ولی نباید از نقش تاثیرگذار و بازدارنده نهادهای قضایی در بروز چنین رفتارهایی بگذریم متاسفانه علی رغم تلاشهای شبانه روزی مسولان و کارکنان نهادهای قضایی وپلیسی که در این مدت بر هیچ کس پوشیده نبوده و نیست به نظر میرسد که احکام صادره توسط نهادهای زیربط به نوعی بازدارنده نیستند و بعضاً مشاهده میشود که فرد متخلف، رفتن به دادگاه و زندان برای ایشان بازدارندگی ایجاد نمیکند و فرد متخلف ترس و واهمهای از دادگاه و زندان ندارد و حتی مشاهده میشود که تغییری در رفتار فرد متخلف ایجاد نمی شه به نوعی که یک فرد متخلف با داشتن چندین پرونده تخلف مشابه در زندان به سر میبرد ولی باز هم دست به کارهای خلاف میزند حتی شده در مرخصی از زندان یا حتی در خود زندان که این برای نهادهای قضایی جای سال دارد که چرا چنین اتفاقی میتواند بیافتد که فردی حتی در زندان بتواندتخلفات مشابه را انجام بدهد.
و مورد بعدی اینکه اگر قاضی در هنگام صدور احکام به سیستم یک پارچهای دسترسی داشته باشد که سوابق افراد، بخصوص افراد متخلف را مشاهده و با توجه به سوابق در لحظه صدور حکم تشدید جرائم را در نظر داشته باشد که شاید به نوعی بتواند احکام بازدارندهی را صادر بکند.
در نهایت اینکه اگر ما بخواهیم شاهد جامعهای باشیم که رفتارهای اینچنینی را در جامعه مشاهده نکنیم باید به فکر پیشگیری از تخلفها باشیم که میطلبد تغییر مثبتی در جامعه و اجتماع ایجاد بشه و از بروز آسیبهای اجتماعی و مسائل و مشکلات اجتماعی جلوگیری بشه که تاثیرات اجتماعی را در بروز چنین رفتارهایی کمتر شاهد باشیم و اگر خواهان جامعه با نشاط و سرزنده و خالی از آسیبهای اجتماعی باشیم لازم هست که تغییرات مثبت در جامعه و اجتماع ایجاد بشود و محیطی مناسب را برای افراد جامعه شاهد باشیم که آسیبهای کمتری داشته باشند. وقتی جامعهای بتواند محیط و اجتماع مناسبی را برای شهروندانش فراهم کند مطمینا افراد ان جامعه نیز رفاه مناسبی را شاهد خواهند بود.
رفتارهایی که در هفتههای گذشته در شهر یاسوج و در جامعه ما اتفاق افتاده باعث نگرانی خانوادهها، مسئولین و مردم شده است به طوری که ذهن خانوادهها را بخصوص درگیر نموده که چرا در جامعه چنین رفتارهایی راشاهد هستیم.
قبل از اینکه وارد بحث بشویم لازم هست بدانیم که رفتار و عمل را باید حاصل شخصیت افراد و موقعیت اجتماعی و فیزیکی که افراد در آن موقعیت واقع میشود تعریف کرد یعنی میتوانیم بخش عظیمی از رفتار را به موقعیت و تاثیرات اجتماعی بر شخصیت افراد در نظر گرفت. یعنی اگر ما در محیط، جامعه و اجتماعی باشیم که شرایط مساعد و مناسبی داشته که دارای کمترین آسیبهای اجتماعی باشد بالاطبع شاهد رفتاری مناسب و مطابق هنجار جامعه از افراد را شاهد خواهیم بود.
آسیبهای موجود در جامعه مثل فقر، بیکاری، تبعیض، بی عدالتی فسادهای گسترده، گرانیها، مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهای ظالمانه و رانتهای خانوادگی و سیاسی و... مواردی هستند که باعث ایجاد جامعه و اجتماع و محیط نا مناسبی برای زندگی افراد و خانوادهها در جامعه میشود.
عواملی است که باعث ناامنی روانی و روحی برای افراد جامعه میشود. افراد جامعهای که در چنین محیطی زندگی و رشد میکنند نمیتوانند از عوارض و آسیبهای چنین جامعهای در امن باشند و شاید سادهترین راهی که فرد میتواند خودش را از این فسادهای موجود و آسیبهای موجود در جامعه رها بکندو اعتراض خودش را بهچنین محیطی نشان بدهد آسیب زدن به اموال و دارایی و جان افرادی است که فکر میکند باعث و بانی مشکلاتشان هستند یا افرادی که فکر میکنند با استفاده از فسادها و رانتهای خانوادگی سیاسی موجود توانستند به ثروت مقام و امتیازات خاصی برسند و یا حتی شاید افراد بیگناه را هم گرفتار خشم و انتقام خود بکنند. مثلاً ما میتوانیم خانوادههای آبروداری را در نظر بگیریم که تا قبل از تورمهای افسار گریخته و تحریمهای ظالمانه و فشارهای اقتصادی کمرشکن و فسادها و اختلاسهای گوناگون در جامعه میتوانستند بدون دغدغه زندگی خودشان را اداره کنند و شاید حقوق آنها هرچند ناچیز کفاف زندگیشان را میداد ولی در این چند سال به علت موارد گفته شده و آگاه شدن از فسادهای رایج در جامعه و رانتهای که که بعضیها میتونن استفاده بکنن ولی خود و خانواده را ازاین رانتها و فسادها برای تغییر زندگی محروم میبینند و این که نمیتوانند حتی به نیازهای زیستی خود و خانواده جامعه عمل بپوشانند باعث میشود که فرد را دچار مشکلات روحی و روانی عدیدهای کند که این فشارها از فردناکام به خانوادهها وارد شده و زندگی خانوادهها را دچار عوارض جبران ناپذیر به علت عدم تأمین نیازهای یک زندگی بخور و نمیر میکند و اینجاست که بازخورد عدم تأمین نیازهای خانوادهها و این آسیبها و فسادهایی که ذکر شد همگی برمیگردد به جامعه و اینکه جوانان و سرپرست خانوادهها شرایط زندگی خودشان را با دیگران که با استفاده از رانتهای گوناگون و ثروتهای بادآورده دارای چنان زندگی هستند، مقایسه میکنند و وسعی میکنند که با بروز رفتارهایی مثل خشونت و انواع تخلفات گوناگون از بقیه و جامعه انتقام بگیرند باتوجه به اینکه ماشاهد چنین خانوادههای به تعداد زیاد در جامعه هستیم چه انتظاری میتوان ازچنین جامعهای با چنین آسیبهای اجتماعی داشت که بعضاً افراد برای تأمین نیازهای اولیه دست به سرقتهای آنچنانی، تشکیل باندهای اراذل و اوباش و گروههای خفت گیری میزنند یا حتی درصورت عدم تأمین دست به خودکشی میزنند. یا وقتی که در جامعه ما اهداف مطلوبی مثل ثروت، ماشین آنچنانی، خانههای آنچنانی، حقوقهای انچنانی، وسایل لوکس انچنانی را به کرات تبلیغ میکنیم و افراد مشاهده میکنند ولی راههای درست رسیدن به آنها محدود و فقط عدهای کمی میتوانند به آن اهداف دست پیدا کنند و اکثر افراد جامعه محروم هستند از رسیدن به انها واینکه افراد با توجه به مشکلات و مسائل اجتماعی جامعه هر روز در زندگی فقیرانه و باتلاق گونه خود فرو میروند و راه نجاتی ندارند و دستشان به جایی بند نیست چه انتظاری میتوان از اعضای چنین جامعهای داشت
و این هست که افراد چنین جامعهای معمولاً گرفتار آسیبهای اجتماعی شوند و اینجاست که اگر مسولین بتوانند تغییر مثبتی در جامعه و اجتماع و محیط زندگی اعضای خود ایجاد کنندکه جلوی گرانیهای افسارگریخته، اختلاسها، فسادها، تبعیضها، بیعدالتیها و پارتی بازیها را بگیرند که افراد جامعه احساس کنند که برای همه این آسیبها و گرفتاریها وجود دارد و نه فقط برای آنها، افراد کمتر دچار آسیبهای ذکر شده خواهند شد و محیطی مناسب را برای رشد و پرورش شخصیت افراد فراهم کنند مطمئناً در چنین محیط و جامعهی نهادها، مؤسسات و ادارات و بخصوص نهادهای تأثیر گذار فرهنگی بهتر میتوانند وظایف خودشان را به سرانجام برسانند.
بحث بعدی که در مورد خشونتهای اخیر مطرح میشه آینه که می گویند بعضاً خشونتهای ذکر شده توسط افراد مرفه جامعه اتفاق افتاده که نیازهای مالی و اقتصادی نداشتند. اتفاقاً درباره افراد مرفه و ثروتمند چون حس طمع فراوانی دارند بعداز رفع هر نیاز یک نیاز جدید ایجاد میشود و حریصتر میشوند و معمولاً چنین افرادی دیدگاهشان این هست باتوجه به وضع مالی خوب هیچ ناممکنی برای آنها وجود ندارد و راحت دست به هرکاری میزنند که دراین مورد آقای رابرت مرتن جامعه شناس معتقد هست براساس نظریه بی هنجاری ثروتمندان و مرفهین، چنین افرادی تایه حدی میتوانند بااستفاده از هنجارها به اهداف رؤیایی دست پیداکنند وپس از آن مجبورهستند از راههای غیرمشروع استفاده کنند برای رسیدن به اهداف والاترشان که بهش میگویند بی هنجاری ثروتمندان. چون اینها معتقدهستند که هیچی جلو دارشان نیست. واینجاست که قدرت قانون و پلیس و نهادهای قضایی میتواند تأثیر گذار باشد.
تا اینجای مطالب ما از عوامل و تاثیرات اجتماعی و مسائل و مشکلات اجتماعی صحبت کردیم ولی نباید از نقش تاثیرگذار و بازدارنده نهادهای قضایی در بروز چنین رفتارهایی بگذریم متاسفانه علی رغم تلاشهای شبانه روزی مسولان و کارکنان نهادهای قضایی وپلیسی که در این مدت بر هیچ کس پوشیده نبوده و نیست به نظر میرسد که احکام صادره توسط نهادهای زیربط به نوعی بازدارنده نیستند و بعضاً مشاهده میشود که فرد متخلف، رفتن به دادگاه و زندان برای ایشان بازدارندگی ایجاد نمیکند و فرد متخلف ترس و واهمهای از دادگاه و زندان ندارد و حتی مشاهده میشود که تغییری در رفتار فرد متخلف ایجاد نمی شه به نوعی که یک فرد متخلف با داشتن چندین پرونده تخلف مشابه در زندان به سر میبرد ولی باز هم دست به کارهای خلاف میزند حتی شده در مرخصی از زندان یا حتی در خود زندان که این برای نهادهای قضایی جای سال دارد که چرا چنین اتفاقی میتواند بیافتد که فردی حتی در زندان بتواندتخلفات مشابه را انجام بدهد.
و مورد بعدی اینکه اگر قاضی در هنگام صدور احکام به سیستم یک پارچهای دسترسی داشته باشد که سوابق افراد، بخصوص افراد متخلف را مشاهده و با توجه به سوابق در لحظه صدور حکم تشدید جرائم را در نظر داشته باشد که شاید به نوعی بتواند احکام بازدارندهی را صادر بکند.
در نهایت اینکه اگر ما بخواهیم شاهد جامعهای باشیم که رفتارهای اینچنینی را در جامعه مشاهده نکنیم باید به فکر پیشگیری از تخلفها باشیم که میطلبد تغییر مثبتی در جامعه و اجتماع ایجاد بشه و از بروز آسیبهای اجتماعی و مسائل و مشکلات اجتماعی جلوگیری بشه که تاثیرات اجتماعی را در بروز چنین رفتارهایی کمتر شاهد باشیم و اگر خواهان جامعه با نشاط و سرزنده و خالی از آسیبهای اجتماعی باشیم لازم هست که تغییرات مثبت در جامعه و اجتماع ایجاد بشود و محیطی مناسب را برای افراد جامعه شاهد باشیم که آسیبهای کمتری داشته باشند. وقتی جامعهای بتواند محیط و اجتماع مناسبی را برای شهروندانش فراهم کند مطمینا افراد ان جامعه نیز رفاه مناسبی را شاهد خواهند بود.