تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۵
کد مطلب : ۴۱۰۱۳۲
واکنش کشدار به سخنان «محمود منطقیان»؛
آقای منطقیان؛ زر نداری مشت خود را وا مکن
۲
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی:
جناب استاد محمود منطقیان
سلام علیکم
ضمن عرض سلام و آرزوی قبولی عبادات و سلامتی و توفیق در زندگی برای جنابعالی مطالبی در فضای مجازی و گروههای اجتماعی مطرح گردید که در تاریخ 9 خرداد 98 واقع در جلسه تالار پارسیان دهدشت حضرتعالی بیان فرمودید. که لازم دیدم بنا به رسالت انسانی و حق شهروندی نه گرایش قومیتی که آن شب به ظاهر در ضدیت با آن جاناته سخن گفتید مطالبی را خدمتتان جهت روشن شدن افکارعمومی عرض کنم. انشاالله مقبول افتد.
1-همانطوری که مستحضرید ورود به مسائل و کارزار سیاسی نیاز به دقت و دوراندیشی و باریک بینی در کنار تجربه و پختگی و ده ها ویژگی دیگر دارد گاهی تجربه هست اما پختگی و دقت نیست ممکن است کسانی باشند که تعصبات کور اجازه یادگیری دقت و پختگی لازم را به آنها ندهد حتی اگر صد سال از عمرشان گذشته باشد کودکان بزرگسالی هستند.
روانشناسی هم تحت عنوان " من کودک" من والد " من بالغ " این مطلب را تأیید و اثبات کرده است. بویژه اگر نظر دهنده و سخنران فردی صاحب نام و شناخته شده باشد. مثل اینکه شما پشت تریبونی حرف میزنید که ملت نه تنها صدای شما را میشنوند بلکه بادقت تحلیل میکنند که دادن یک گاف سیاسی همان و سقوط سیاسی همان بویژه امروز که ما در دنیای شیشهای و دهکده جهانی زندگی میکنیم که اگر پای خروس ننه بزرگ زخمی شد همه با خبر میشوند.
لذا خارج از اینکه جلسه مربوط به جریان اصلاحات و دوستانتان بود و چرایی و چگونگی آن ارتباطی با امثال بنده تدارد اما شما در آن جلسه در محکومیت قومیت گرایی حرف زدید و به این فکر و اندیشه حمله کردید اما متاسفانه با روشی سراسر بی دقت با قومیت گرایی و تعصب و مرزبندیهای انسای تمام، علیه قومیت گرایی و تأسف بار تر اینکه این اولین بار نیست بلکه در عرصههای گذشته چه در انتخابات و چه در عزل و نصبهای دوران جناب استاندا ر خادمی پرچم قومیت گرایی را درپنهان بالا بردید غافل از اینکه که همه دانستند و میدانند.
نمونهها مثل شورای شهر و انتخاب شهردار و فرمانداری و آموزش و پرورش و وووووو
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
2- جناب آقای منطقیان؛
سادات بطور عموم مثل همه طوایف و ایلات این استان مردمی مؤمن، ساده زیست، کم توقع، صبور، با گذشت و دارای صدها فضایل اخلاقی و انسانی دیگر اما ناشتاخته هستند انصاف نبود با بکار بردن کلمه عام سادات صفت جاه طلبی را به آنان نسبت دهید.
شاید مظلومیت و عدم شناخت آنها علت این هجمه باشد.
جناب استاد؛
این عدم شناخت سادات ریشه در تاریخ دارد. آقای محمدی اشتهاردی در کتاب سوگنامه آل محمد میگوید وقتی اسرای کربلا را در شام میبردند مأمورین یزید تبلیغ کردند که اینها خارجی هستند و میخواهند کشور را خراب کنند عدهای از مردم آمدند و اسرا را فحاشی کردند پیرمرد محاسن سفیدی بین آنها با اشاره دست به امام سجاد (ع) فحاشی کرد. امام از او پرسید آیا ما را میشناسید و خود را معرفی کرد و نسبت اسرا به پیامبر اکرم ) ص) را فرمودند پیرمرد همانجا خاک بر سر خود ریخت و توبه کرد. جهت اطلاع و شناخت بیشتر این سادات از نوادگان اون کاروانند آن جا هم سادات ناشناخته مظلوم واقع شدند.
مرغی که خبر ندارد از آب زلال
منقار در آب شور دارد همه حال
3- اصلاحیه پر اشکال بعدی شما گاف های زیادی داشت که متاسفانه بدتر از سخنان در تالار حضرتعالی، بین سادات مرزبندی جدیدی قائل شدید و با بیان اینکه منظورم فلان سادات نبودند که بازتاب رسانهای و واکنش انفجاری آن نه فقط سادات که افکار عمومی شهرستان را جریحه دار کرد تا جایی که این یورش بی جا و ناپخته چنان پر بانگ شد که سالیان درازی فراموش نخواهد شد.
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین رنگها زشت یا زیبا مکن
4- فرمودید منظورم از سادات کس یا افرادی از جمع اصلاح طلب بود اگر چنین منظوری داشتید چرا بجای بکار بردن کلمه سادات از اسم خودشان استفاده نکردید تا هم جرئت مغفول نماند هم جماعت کثیری را در گستره جغرافیای استان ناراحت نکنید بدتر از اینها با این مرزبندی جدید بین مردم دو دستگی ایجاد کردهاید این است اصلاح جامعه و مشی اصلاح طلبی؟
شما ادبیات خواندید و با ادبیات گفتاری آشنایی دارید. شاید هم سادات را در حد همان همفکران خود میشناسید بنابر این شما بخشی از مردم را آزرده خاطر کردید بحث چند نفر و صد نفر نیست.
بقول فریدون مشیری
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند.
5- در مطلب بعدی شما تحت عنوان «برای روشن شدن حقایق» نام همه سادات را آورده و ارادت خو د را ابراز کردید. انسان میتواند هم سخن زیبا وهم زیبا سخن بگوید اما آنچه قلوب را تسخیر میکند و مورد پسند جامعه است عمل زیباست.
این جملات شما را که سادات راجاه طلب و روحانیت را عاشقترین آدمها به پول معرفی کردهاید و مرزبندی بین سادات را قائل شدید را با این گفته شما که ما همه اسیر قومیت هستیم و مانند بسیاری از انسانهای شاخص دنیا همه ما باید انسانی فکر کنیم و قومیت گرایی را محکوم کنیم
کنار هم قرار دهید. آیا کوچکترین همخوانی و یکپارچگی در آنها وجود دارد؟ نه فقط یکپارچگی گفتاری و ماهیتی که یکپارچگی سیاسی هم وجود ندارد. آن هم از ناحیه کسی که سوابق سیاسی " فرهنگی و اجتماعی دارد و مدعی اصلاح جامعه است.
اگر همین خطاها وتوهین ها ازناحیه فرد یا افراد دیگری بود که با لباس مبارزه دروغین با قومیت گرایی و تعصب، درخت تلخ و مذموم و کشنده قومیت گرایی و تعصب را آبیاری و مواظبت میکردند خود شما عنان از کف داده و بر مرکب قلم مینشستید وکاغذها مصرف میکردید وآنان را با عناوین منحرف و نا آگاه و متعصب به جامعه معرفی میکردید. آیا چنانکه مینمایی هستی؟
من اگر سیبی از این باغ بچینم دزدم
تو اگرباغ همه غصب کنی مصلحت است
من اگر از در میخانه گذشتم نجسم
تو اگر دود کنی نصف جهان عافیت است
این ترازوی عدالت که تو را گشته نصیب
عمهات داده به دستت که چنین خوش جهت است.
6- جناب آقای منطقیان
برخی از روحانیت مثل همه اقشار دیگر جامعه ممکن است ناکارآمدیهایی داشته باشند اما آنچه تاریخ روایت میکند و ما به عینه می یینیم روحانیون عزیز از مسیر مأموریت خود که هدایت جامعه و تبلیغ دین است خارج نشدهاند واگر امروز من و شما فضایی پر امنیت و نعمت نظام جمهوری اسلامی را داریم از برکت و مبارزه روحانی و سیدی است. که یگانه تاریخ بوده و هست، اما بدانید که عاشقترین آدمها به پول روحانیت منبری نبوده و نیستند. جناب استاد گذشت آن زمانی که افرادی با پرچم مخالفت و ضدیت با روحانیت سند روشنفکری و منورالفکر بودن خود را ثبت میکردند تا تعدادی را دور خود جمع کنند و سرود آگاهی بخوانند.
بقول شیخ بهایی؛
خود گنه کاریم واز دنیا شکایت میکنیم
غافل از خود دیگری را هم قضاوت میکنیم
7- ونکته آخر بیایید در جنگ و دعواهای درون حزبی خود با عناوین پر طمطراق، اصلاح طلب و مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و نحلههای نو ظهور و بی محتوا با شمشیر قومیت گرایی و تعصب و یورش بردن به جمعی و گروهی بر پیکر نحیف سادات وهمه مردم این استان زخم نزنید. اگر این تعصبات کور وحزبی شما نبود امروز سوء مدیریت در استان ما در لایه های مختلف به یک بیماری مزمن تبدیل نمیشد. قطعاً سهم تقصر جنابعالی و دوستانتان در این مورد کم نیست باشد که هم درس عبرت شود و هم مایه انذار اگر بدانیم و بدانید.
در پایان شعری را تقدیم میکنم شاید در تاریکخانههای زرنگار گرفته سیاسی بکار آید.
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آینه سنگ نیست
سوگند میخورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست
در کارگاه رنگ رزان دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست
از بردگی مقام بلالی گرفتهاند
در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست
تنها یکی به قله تاریخ میرسد
هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست
اراتمند شما
نعمت اله خرسندی
جناب استاد محمود منطقیان
سلام علیکم
ضمن عرض سلام و آرزوی قبولی عبادات و سلامتی و توفیق در زندگی برای جنابعالی مطالبی در فضای مجازی و گروههای اجتماعی مطرح گردید که در تاریخ 9 خرداد 98 واقع در جلسه تالار پارسیان دهدشت حضرتعالی بیان فرمودید. که لازم دیدم بنا به رسالت انسانی و حق شهروندی نه گرایش قومیتی که آن شب به ظاهر در ضدیت با آن جاناته سخن گفتید مطالبی را خدمتتان جهت روشن شدن افکارعمومی عرض کنم. انشاالله مقبول افتد.
1-همانطوری که مستحضرید ورود به مسائل و کارزار سیاسی نیاز به دقت و دوراندیشی و باریک بینی در کنار تجربه و پختگی و ده ها ویژگی دیگر دارد گاهی تجربه هست اما پختگی و دقت نیست ممکن است کسانی باشند که تعصبات کور اجازه یادگیری دقت و پختگی لازم را به آنها ندهد حتی اگر صد سال از عمرشان گذشته باشد کودکان بزرگسالی هستند.
روانشناسی هم تحت عنوان " من کودک" من والد " من بالغ " این مطلب را تأیید و اثبات کرده است. بویژه اگر نظر دهنده و سخنران فردی صاحب نام و شناخته شده باشد. مثل اینکه شما پشت تریبونی حرف میزنید که ملت نه تنها صدای شما را میشنوند بلکه بادقت تحلیل میکنند که دادن یک گاف سیاسی همان و سقوط سیاسی همان بویژه امروز که ما در دنیای شیشهای و دهکده جهانی زندگی میکنیم که اگر پای خروس ننه بزرگ زخمی شد همه با خبر میشوند.
لذا خارج از اینکه جلسه مربوط به جریان اصلاحات و دوستانتان بود و چرایی و چگونگی آن ارتباطی با امثال بنده تدارد اما شما در آن جلسه در محکومیت قومیت گرایی حرف زدید و به این فکر و اندیشه حمله کردید اما متاسفانه با روشی سراسر بی دقت با قومیت گرایی و تعصب و مرزبندیهای انسای تمام، علیه قومیت گرایی و تأسف بار تر اینکه این اولین بار نیست بلکه در عرصههای گذشته چه در انتخابات و چه در عزل و نصبهای دوران جناب استاندا ر خادمی پرچم قومیت گرایی را درپنهان بالا بردید غافل از اینکه که همه دانستند و میدانند.
نمونهها مثل شورای شهر و انتخاب شهردار و فرمانداری و آموزش و پرورش و وووووو
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
2- جناب آقای منطقیان؛
سادات بطور عموم مثل همه طوایف و ایلات این استان مردمی مؤمن، ساده زیست، کم توقع، صبور، با گذشت و دارای صدها فضایل اخلاقی و انسانی دیگر اما ناشتاخته هستند انصاف نبود با بکار بردن کلمه عام سادات صفت جاه طلبی را به آنان نسبت دهید.
شاید مظلومیت و عدم شناخت آنها علت این هجمه باشد.
جناب استاد؛
این عدم شناخت سادات ریشه در تاریخ دارد. آقای محمدی اشتهاردی در کتاب سوگنامه آل محمد میگوید وقتی اسرای کربلا را در شام میبردند مأمورین یزید تبلیغ کردند که اینها خارجی هستند و میخواهند کشور را خراب کنند عدهای از مردم آمدند و اسرا را فحاشی کردند پیرمرد محاسن سفیدی بین آنها با اشاره دست به امام سجاد (ع) فحاشی کرد. امام از او پرسید آیا ما را میشناسید و خود را معرفی کرد و نسبت اسرا به پیامبر اکرم ) ص) را فرمودند پیرمرد همانجا خاک بر سر خود ریخت و توبه کرد. جهت اطلاع و شناخت بیشتر این سادات از نوادگان اون کاروانند آن جا هم سادات ناشناخته مظلوم واقع شدند.
مرغی که خبر ندارد از آب زلال
منقار در آب شور دارد همه حال
3- اصلاحیه پر اشکال بعدی شما گاف های زیادی داشت که متاسفانه بدتر از سخنان در تالار حضرتعالی، بین سادات مرزبندی جدیدی قائل شدید و با بیان اینکه منظورم فلان سادات نبودند که بازتاب رسانهای و واکنش انفجاری آن نه فقط سادات که افکار عمومی شهرستان را جریحه دار کرد تا جایی که این یورش بی جا و ناپخته چنان پر بانگ شد که سالیان درازی فراموش نخواهد شد.
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین رنگها زشت یا زیبا مکن
4- فرمودید منظورم از سادات کس یا افرادی از جمع اصلاح طلب بود اگر چنین منظوری داشتید چرا بجای بکار بردن کلمه سادات از اسم خودشان استفاده نکردید تا هم جرئت مغفول نماند هم جماعت کثیری را در گستره جغرافیای استان ناراحت نکنید بدتر از اینها با این مرزبندی جدید بین مردم دو دستگی ایجاد کردهاید این است اصلاح جامعه و مشی اصلاح طلبی؟
شما ادبیات خواندید و با ادبیات گفتاری آشنایی دارید. شاید هم سادات را در حد همان همفکران خود میشناسید بنابر این شما بخشی از مردم را آزرده خاطر کردید بحث چند نفر و صد نفر نیست.
بقول فریدون مشیری
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند.
5- در مطلب بعدی شما تحت عنوان «برای روشن شدن حقایق» نام همه سادات را آورده و ارادت خو د را ابراز کردید. انسان میتواند هم سخن زیبا وهم زیبا سخن بگوید اما آنچه قلوب را تسخیر میکند و مورد پسند جامعه است عمل زیباست.
این جملات شما را که سادات راجاه طلب و روحانیت را عاشقترین آدمها به پول معرفی کردهاید و مرزبندی بین سادات را قائل شدید را با این گفته شما که ما همه اسیر قومیت هستیم و مانند بسیاری از انسانهای شاخص دنیا همه ما باید انسانی فکر کنیم و قومیت گرایی را محکوم کنیم
کنار هم قرار دهید. آیا کوچکترین همخوانی و یکپارچگی در آنها وجود دارد؟ نه فقط یکپارچگی گفتاری و ماهیتی که یکپارچگی سیاسی هم وجود ندارد. آن هم از ناحیه کسی که سوابق سیاسی " فرهنگی و اجتماعی دارد و مدعی اصلاح جامعه است.
اگر همین خطاها وتوهین ها ازناحیه فرد یا افراد دیگری بود که با لباس مبارزه دروغین با قومیت گرایی و تعصب، درخت تلخ و مذموم و کشنده قومیت گرایی و تعصب را آبیاری و مواظبت میکردند خود شما عنان از کف داده و بر مرکب قلم مینشستید وکاغذها مصرف میکردید وآنان را با عناوین منحرف و نا آگاه و متعصب به جامعه معرفی میکردید. آیا چنانکه مینمایی هستی؟
من اگر سیبی از این باغ بچینم دزدم
تو اگرباغ همه غصب کنی مصلحت است
من اگر از در میخانه گذشتم نجسم
تو اگر دود کنی نصف جهان عافیت است
این ترازوی عدالت که تو را گشته نصیب
عمهات داده به دستت که چنین خوش جهت است.
6- جناب آقای منطقیان
برخی از روحانیت مثل همه اقشار دیگر جامعه ممکن است ناکارآمدیهایی داشته باشند اما آنچه تاریخ روایت میکند و ما به عینه می یینیم روحانیون عزیز از مسیر مأموریت خود که هدایت جامعه و تبلیغ دین است خارج نشدهاند واگر امروز من و شما فضایی پر امنیت و نعمت نظام جمهوری اسلامی را داریم از برکت و مبارزه روحانی و سیدی است. که یگانه تاریخ بوده و هست، اما بدانید که عاشقترین آدمها به پول روحانیت منبری نبوده و نیستند. جناب استاد گذشت آن زمانی که افرادی با پرچم مخالفت و ضدیت با روحانیت سند روشنفکری و منورالفکر بودن خود را ثبت میکردند تا تعدادی را دور خود جمع کنند و سرود آگاهی بخوانند.
بقول شیخ بهایی؛
خود گنه کاریم واز دنیا شکایت میکنیم
غافل از خود دیگری را هم قضاوت میکنیم
7- ونکته آخر بیایید در جنگ و دعواهای درون حزبی خود با عناوین پر طمطراق، اصلاح طلب و مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و نحلههای نو ظهور و بی محتوا با شمشیر قومیت گرایی و تعصب و یورش بردن به جمعی و گروهی بر پیکر نحیف سادات وهمه مردم این استان زخم نزنید. اگر این تعصبات کور وحزبی شما نبود امروز سوء مدیریت در استان ما در لایه های مختلف به یک بیماری مزمن تبدیل نمیشد. قطعاً سهم تقصر جنابعالی و دوستانتان در این مورد کم نیست باشد که هم درس عبرت شود و هم مایه انذار اگر بدانیم و بدانید.
در پایان شعری را تقدیم میکنم شاید در تاریکخانههای زرنگار گرفته سیاسی بکار آید.
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آینه سنگ نیست
سوگند میخورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست
در کارگاه رنگ رزان دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست
از بردگی مقام بلالی گرفتهاند
در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست
تنها یکی به قله تاریخ میرسد
هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست
اراتمند شما
نعمت اله خرسندی