تاریخ انتشار
شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۴۴
کد مطلب : ۴۰۸۶۱۴
یادداشت /محمدعلی وکیلی
تولدِ عنصر همدلی و همبستگی
محمدعلی وکیلی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛این روزها سیل حوادث به گونه ای است که فرصت ایستادن و تحلیلکردن را نمیدهد. سرعت تحولات به قدری است که فقط تیترهای درشت بر هم انباشته میشوند؛ بی سابقه ترین سیل، بی سابقه ترین اقدام آمریکا علیه ایران، انقلاب در یکی از کشورها، تحولات در روابط دولتها در منطقه و... در گیشه چشمان همگان تنها تیترهایشان میآید و میرود و اصلاً فرصت تحلیل و حل و هضم آنها داده نمیشود. شتاب تحولات، این فرصت را نمیدهد. یکی از این اتفاقات مهم، که در ذیل اخبار سیل و اقدام آمریکا آن چنان دیده نشد، تولدِ عنصر «همدلی و همبستگی» در وضعی ناامیدانه بود! این نکته بسیار مهمی بود. در موقعیتی که سیل به سقف خانهها رسیده بود، سیلزدههای خانهخراب، به فکر شهر و روستای همسایه بودند و دغدغه گرسنگی سایر سیلزدگان را داشتند. در فیلمها همه دیدیم که چگونه مردم عادی در اوج فشار و سختی، ایثار میکردند.
در سیل دیدیم که مردمی با دستِ خالی خود را جلوی آب انداخته بودند تا مسیر آن را منحرف کنند؛ مردمی که سیل اگر بند آنان را میرُفت، از گل و آب برمیخاستند و به سوی دشت یا دره دیگر میشتافتند تا آنجا بار دیگر با آب کُشتی بگیرند و مسیر آن را منحرف کنند. بوالعجبی بود اینسان گِل به سر و رویت بنشیند و تو ننشینی، اینسان آب و گل به سقف و سرت برسد و تو زانوانت را به گل نزنی، سدها و بندها تسلیم بشود ولی دستان تو تسلیم نشود، اینسان امید بگریزد و تو نگریزی. مردمی که سقف خانهشان را سیل برده است اما همچنان بیل را زمین نمیگذارند وامیدوارانه می جنگند و حتی رقص و پایکوبی هم میکنند! آدمی فرو میمانَد در کارِ این خلق، و درمییابد که چرا ایران صدها بار رفت بشکند و نشکست!
در قصه دستور ترامپ علیه سپاه نیز به گمانم شبیه همین اتفاق افتاد. در اوج فشار آمریکا، در وضعیتی که بههیچوجه سیاست داخلی مطلوب نیست، در نقطهای که غبار سوءتفاهم بر سر و روی سیاست نشسته است؛ تمام سلایق پشت سپاه میآیند و یکصدا در دفاع از سپاه به آمریکا میگویند «تروریست هفت جد و آبادت است»! تصور نمیکنم تاکنون در هیچ مسئلهای اینچنین همدلی و وفاق رخ داده باشد. تمام گروههای سیاسی، حتی کسانی که به نوعی رانده شدهاند، حتی منتقدین سنتی نظام، همه با صدای بلند حرف ترامپ را به خودِ او بازگرداندند. ملت ایران یکپارچه ایستاد و بر سینه ترامپ زد و گفت عقب بایست. حتی کسانی که توسط سپاه بازداشت شده بودند و سالها منتقد سپاه بودند و هستند، به غیرتشان بر خورد و بر سر آمریکا فریاد زدند که «هوی! تروریست هفت جد و آبادت است».
به نظرم نمیتوان این جوشیدن و خروشیدن را نادیده گرفت. باید در داوری پیرامون ایرانیان، این پدیدهها را در نظر گرفت. همیشه در سختی و گرفتاری، گوهر وجود هرکس نمایان میشود. در این روزگار تنگ، این رویِ گشادِ ملت به یکدیگر و این دفاع از دولت (به معنای کلیت حاکمیت)، باید همه تصمیمگیران را بیدار کند. باید در همه برچسبها تجدیدنظر کرد. باید در همه حدفها تردید کرد. باید درِ حصرها را گشود. مگر ما (به عنوان حکومت) کم اشتباه کردیم؟ اما دیدیم که ملت چگونه در دفاع از هرکدام از ما در مقابل بیگانگان، سینه جلو میاندازد و صدا کلفت میکند. حال انصاف است که ما در هر اختلافِنظر، بر آنان چندان سخت بگیریم که مجبور شوند از کشور بروند و یا در همینجا در کنج عزلت کِز کنند؟ ملتی که اینچنین در سختیها امید به ما میدهد، انصاف است که ما بر او سخت بگیریم؟ نخبگان سیاسی (حتی منتقد حکومت) در پیچها نشان دادهاند که چگونه پای ایران ایستادهاند، رواست که با قرائت سخت و تنگ، آنان را از سیاست ناامید کنیم؟ اینها سرمایهاند. ما آنچنان که نتوانستهایم از ظرفیتهای اقتصای خود در تولید قدرت ملّی استفاده کنیم، همانگونه نیز با سرمایههای انسانی خود برخورد کردهایم، یا آنان را سوزانده ایم و یا ندیده ایم.
ملت در معنای واقعی، از نخبگان تا توده ها، از روشنفکران تا فعالان سیاسی، از منتقدین تا مسئولین، نشان دادند که هیچ چیز مانند منافع ملّی برای آنان در اولویت نیست. حیات ایران میثاق اینان است. از این ملت، خودیتر پیدا نمیشود. باید سیاستهای خود را بازنگری کنیم و هرچه این وحدت ملّیِ طبیعی را مخدوش میکند اصلاح کنیم. اگرچه آمریکا با اقدام خصمانه خود، زمینه اتحادِملّی را فراهم آورد اما باید در راهبردهای داخلی به دنبال وحدت ملی بود.
در سیل دیدیم که مردمی با دستِ خالی خود را جلوی آب انداخته بودند تا مسیر آن را منحرف کنند؛ مردمی که سیل اگر بند آنان را میرُفت، از گل و آب برمیخاستند و به سوی دشت یا دره دیگر میشتافتند تا آنجا بار دیگر با آب کُشتی بگیرند و مسیر آن را منحرف کنند. بوالعجبی بود اینسان گِل به سر و رویت بنشیند و تو ننشینی، اینسان آب و گل به سقف و سرت برسد و تو زانوانت را به گل نزنی، سدها و بندها تسلیم بشود ولی دستان تو تسلیم نشود، اینسان امید بگریزد و تو نگریزی. مردمی که سقف خانهشان را سیل برده است اما همچنان بیل را زمین نمیگذارند وامیدوارانه می جنگند و حتی رقص و پایکوبی هم میکنند! آدمی فرو میمانَد در کارِ این خلق، و درمییابد که چرا ایران صدها بار رفت بشکند و نشکست!
در قصه دستور ترامپ علیه سپاه نیز به گمانم شبیه همین اتفاق افتاد. در اوج فشار آمریکا، در وضعیتی که بههیچوجه سیاست داخلی مطلوب نیست، در نقطهای که غبار سوءتفاهم بر سر و روی سیاست نشسته است؛ تمام سلایق پشت سپاه میآیند و یکصدا در دفاع از سپاه به آمریکا میگویند «تروریست هفت جد و آبادت است»! تصور نمیکنم تاکنون در هیچ مسئلهای اینچنین همدلی و وفاق رخ داده باشد. تمام گروههای سیاسی، حتی کسانی که به نوعی رانده شدهاند، حتی منتقدین سنتی نظام، همه با صدای بلند حرف ترامپ را به خودِ او بازگرداندند. ملت ایران یکپارچه ایستاد و بر سینه ترامپ زد و گفت عقب بایست. حتی کسانی که توسط سپاه بازداشت شده بودند و سالها منتقد سپاه بودند و هستند، به غیرتشان بر خورد و بر سر آمریکا فریاد زدند که «هوی! تروریست هفت جد و آبادت است».
به نظرم نمیتوان این جوشیدن و خروشیدن را نادیده گرفت. باید در داوری پیرامون ایرانیان، این پدیدهها را در نظر گرفت. همیشه در سختی و گرفتاری، گوهر وجود هرکس نمایان میشود. در این روزگار تنگ، این رویِ گشادِ ملت به یکدیگر و این دفاع از دولت (به معنای کلیت حاکمیت)، باید همه تصمیمگیران را بیدار کند. باید در همه برچسبها تجدیدنظر کرد. باید در همه حدفها تردید کرد. باید درِ حصرها را گشود. مگر ما (به عنوان حکومت) کم اشتباه کردیم؟ اما دیدیم که ملت چگونه در دفاع از هرکدام از ما در مقابل بیگانگان، سینه جلو میاندازد و صدا کلفت میکند. حال انصاف است که ما در هر اختلافِنظر، بر آنان چندان سخت بگیریم که مجبور شوند از کشور بروند و یا در همینجا در کنج عزلت کِز کنند؟ ملتی که اینچنین در سختیها امید به ما میدهد، انصاف است که ما بر او سخت بگیریم؟ نخبگان سیاسی (حتی منتقد حکومت) در پیچها نشان دادهاند که چگونه پای ایران ایستادهاند، رواست که با قرائت سخت و تنگ، آنان را از سیاست ناامید کنیم؟ اینها سرمایهاند. ما آنچنان که نتوانستهایم از ظرفیتهای اقتصای خود در تولید قدرت ملّی استفاده کنیم، همانگونه نیز با سرمایههای انسانی خود برخورد کردهایم، یا آنان را سوزانده ایم و یا ندیده ایم.
ملت در معنای واقعی، از نخبگان تا توده ها، از روشنفکران تا فعالان سیاسی، از منتقدین تا مسئولین، نشان دادند که هیچ چیز مانند منافع ملّی برای آنان در اولویت نیست. حیات ایران میثاق اینان است. از این ملت، خودیتر پیدا نمیشود. باید سیاستهای خود را بازنگری کنیم و هرچه این وحدت ملّیِ طبیعی را مخدوش میکند اصلاح کنیم. اگرچه آمریکا با اقدام خصمانه خود، زمینه اتحادِملّی را فراهم آورد اما باید در راهبردهای داخلی به دنبال وحدت ملی بود.