مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی
یک ضربالمثل آلمانی است که میگوید «گاهی دروغ همان کاری را میکند که یک چوب کبریت با انبار باروت میکند»
درعرصهی سیاسی ایران نیز، حرص و طمع قدرت چشم دستهای از سیاستمداران را به گونهای کور کرده که برای دستیابی به جایگاه مطلوب از شعارها و وعدههای استفاده میکنند که در سطح توده مردم با استقبال مواجه میشود و همچنین دستگاههای تبلیغاتی به گونهای شانتاژ میکنند، که مردم راهی جزء انتخاب آنان ندارند. بعد از گذشت چهاردهه از عمر نظام جمهوری اسلامی ایران، تفکری که قریب به سی سال، مدیریت اجرایی دولت را بر عهده داشته، شعارها و وعدههایی بسیارداده که تنها در سطح شعار باقی مانده و به مرحله اجرایی نرسیدند؛ درحالی که اگر به آنان عمل میشد وضعیت اینگونه نبود.
جهت دوری از اطاله کلام، تنها وضعیت کنونی را با چند مورد بررسی میکنیم و به مباحث گذشته نه چندان دور وارد نمیشویم. نکته اول این است که تفکر اصلاح طلبی نشان داده که بیش از این نمیتواند با اشخاص اصلاح طلب، قدرت را در دست بگیرد؛ لیکن از افرادی که وجوه مشترک زیادی با خود دارند و حتی در اکثرموارد از خودشان پیشتر هستند، استفاده میکند، تنها تفاوت این است که شخص یا اشخاص مورد نظر در لباس و ظاهر با جریان رقیب شباهت ظاهری دارند (بخوانید امثال حسن روحانی و...)
حاکمیت عقل گرایی، شفافیت، جوانگرایی، شایسته سالاری و عدم بهره گیری از اعمال عوامگرایانه (پوپولیستی) اصولی هستند، که اصلاحطلبان مدعیان آن هستند.
اگر بپذیریم که دولت کنونی، ترکیبی از کارگزاران، اصلاحطلبان و برخی از شخصیتهای بی تفاوت و خنثی که سفارش شده رئیس کنونی مجلس میباشند، این دولت با چنین نخبگان سیاسی، اقتصادی، فرهنگیهنری و ... باید بتواند تحولات مثبت و شگفتانگیزی را در حوزههای ذکر شده ایجاد کند که هم چرخ اقتصاد را بچرخاند و هم چرخ صنایع مهم را. اما سوالی که مطرح میشود اینست که چرا و چگونه این دولت ترکیبی، که بزرگان و افراد سرشناس زیادی را در اختیار دارد، نتوانسته است مشکل سفره ساده مردم و معیشتشان را حل کند؟
به تعبیر نویسنده فلسفه اول شکلگیری این دولت نه بر پایه رفع مشکلات مردم، بلکه به طمع کسب قدرت و دور نشدن از چرخهی منافع و همچنین به دست گرفتن جایگاه حساس ریاست جمهوری بوده است؛ درحالی که تیم اقتصادی این دولت میتوانست، با برنامهی اقتصادی مدون و مشخص در جهت رفع مشکلات اقتصادی گامی برمیداشت، اما میبینیم با گذشت 6 سال از شکلگیری این دولت، تغییری در عرصه اقتصادی ایجاد نشده است، ازسوی دیگر کابینه این دولت تقریباً درهمه دولت حضورداشته وانگیزه ای برای خدمت به مردم ندارند، مضاف برآن تفکرونسخه اقتصادی آنها قدیمی ومنسوخ شده است.
طبیعتاً وقتی دولتی نتواند به وعدههایی که داده عمل کند سعی میکند با فرار به جلو از دست انتقادات رهایی پیدا کند و اذهان عمومی را به سمت دیگری سوق دهد. دولت ترکیبی، هنگامی که تشکیل شد در در بین عوام این برداشت وجود داشت که تحولات عظیمی ایجاد میکند و با دست آویز قرار دادن مواردی همچون گرانی اجناس، افزایش قیمت دلار، اعمال پوپولیستی همچون توزیع سیب زمینی و ... در دوره آقای احمدی نژَاد آرای مردم را به دست آورد. اما اکنون دولت کنونی، که آن شعارها را سرمیداد پا جای پای گذشتگان نهاده است؛ دلار به بالاترین نرخ بعد از انقلاب رسیده، اجناس بهطور عام گران شده و اعمال پوپولیستی همچون توزیع سبد کالا و ... که جای خود دارد.
این دولت، وعده حل مشکلات اقتصادی را در 100 روز به مردم داد، ولی قریب به 6 سال از آن 100 روز گذشته، وعده پسا برجام و رفع تحریمها را داد اما پسا پسا برجام گذشت و برجام نافرجام شد؛ وعده جوانگرایی را داد اما کابینهای پیر و مسن که ترکیبی از کابینه دولت خاتمی و هاشمی بود را به روی کار آورد که توان اجرایی و حتی ایدهای برای بهبود اوضاع ندارد.
این دولت، دولت کبریتی بوده که همانند کبریت آتشی به اعتماد مردم زده و باور و نگاهشان را به ساختار، سوزانده و دچار یاس و ناامیدی نموده است. این تفکر نه راهبردی برای توسعه اقتصادی دارد و نه توان فکری و اجرایی آن را، چرا که اگر داشت در دولتهای خاتمی، هاشمی و روحانی اقداماتشان راهگشا و ثمربخش بود. نکته جالب توجه این است که دولت ترکیبی- کبریتی، تدبیر و امید، به جای اقدامات عملی در جهت رفع و تسهیل مشکلات اقتصادی، تنها با وعدههای توخالی و کذب، باعث بی اعتمادتر شدن مردم به نظام و حاکمیت و همچنین برافروخته شدن بیشتر شعله خشم میگردد. حال وظیفه ما روشن است که در انتخابات آتی دیگر فریب دروغ، ریا و تبلیغات رسانهای را نخورده و انتخابی عقلانی داشته باشیم؛ چرا که از نمایندگان مردم در مجلس فعلی بخاری بلند نمیشود؛ گویی که به جای وکیلالرعایا، وکیلالدوله هستند؛ و بیش از آنکه حامی منافع مردم باشند، پشتیبان دولت میباشند.
نکتهی آخراین است در روزهای اخیر شاهد هستیم که کابینه دولت تدبیر و امید و شخص حسن روحانی نسبت به غرب وآمریکا مواضعی اتخاذ کردند که به جز رهبری این مواضع رو تاکنون ازکسی نشنیده بودیم! نمیدانیم قسم حضرت عباس را باورکنیم یا دم خروس را! تنها مرهم درد مردم در وضعیت کنونی بهبود وضعیت اقتصادی و تغییر تیم اقتصادی میباشد، نه سر دادن شعارهایی که خودشان به آنها ایمان ندارند و زود گذر است.
----------------------------------------------------------------
حمید آذربو
دانشجوی ارشد علوم سیاسی علامه طباطبایی
-----------------------------------------------------------------
یک ضربالمثل آلمانی است که میگوید «گاهی دروغ همان کاری را میکند که یک چوب کبریت با انبار باروت میکند»
درعرصهی سیاسی ایران نیز، حرص و طمع قدرت چشم دستهای از سیاستمداران را به گونهای کور کرده که برای دستیابی به جایگاه مطلوب از شعارها و وعدههای استفاده میکنند که در سطح توده مردم با استقبال مواجه میشود و همچنین دستگاههای تبلیغاتی به گونهای شانتاژ میکنند، که مردم راهی جزء انتخاب آنان ندارند. بعد از گذشت چهاردهه از عمر نظام جمهوری اسلامی ایران، تفکری که قریب به سی سال، مدیریت اجرایی دولت را بر عهده داشته، شعارها و وعدههایی بسیارداده که تنها در سطح شعار باقی مانده و به مرحله اجرایی نرسیدند؛ درحالی که اگر به آنان عمل میشد وضعیت اینگونه نبود.
جهت دوری از اطاله کلام، تنها وضعیت کنونی را با چند مورد بررسی میکنیم و به مباحث گذشته نه چندان دور وارد نمیشویم. نکته اول این است که تفکر اصلاح طلبی نشان داده که بیش از این نمیتواند با اشخاص اصلاح طلب، قدرت را در دست بگیرد؛ لیکن از افرادی که وجوه مشترک زیادی با خود دارند و حتی در اکثرموارد از خودشان پیشتر هستند، استفاده میکند، تنها تفاوت این است که شخص یا اشخاص مورد نظر در لباس و ظاهر با جریان رقیب شباهت ظاهری دارند (بخوانید امثال حسن روحانی و...)
حاکمیت عقل گرایی، شفافیت، جوانگرایی، شایسته سالاری و عدم بهره گیری از اعمال عوامگرایانه (پوپولیستی) اصولی هستند، که اصلاحطلبان مدعیان آن هستند.
اگر بپذیریم که دولت کنونی، ترکیبی از کارگزاران، اصلاحطلبان و برخی از شخصیتهای بی تفاوت و خنثی که سفارش شده رئیس کنونی مجلس میباشند، این دولت با چنین نخبگان سیاسی، اقتصادی، فرهنگیهنری و ... باید بتواند تحولات مثبت و شگفتانگیزی را در حوزههای ذکر شده ایجاد کند که هم چرخ اقتصاد را بچرخاند و هم چرخ صنایع مهم را. اما سوالی که مطرح میشود اینست که چرا و چگونه این دولت ترکیبی، که بزرگان و افراد سرشناس زیادی را در اختیار دارد، نتوانسته است مشکل سفره ساده مردم و معیشتشان را حل کند؟
به تعبیر نویسنده فلسفه اول شکلگیری این دولت نه بر پایه رفع مشکلات مردم، بلکه به طمع کسب قدرت و دور نشدن از چرخهی منافع و همچنین به دست گرفتن جایگاه حساس ریاست جمهوری بوده است؛ درحالی که تیم اقتصادی این دولت میتوانست، با برنامهی اقتصادی مدون و مشخص در جهت رفع مشکلات اقتصادی گامی برمیداشت، اما میبینیم با گذشت 6 سال از شکلگیری این دولت، تغییری در عرصه اقتصادی ایجاد نشده است، ازسوی دیگر کابینه این دولت تقریباً درهمه دولت حضورداشته وانگیزه ای برای خدمت به مردم ندارند، مضاف برآن تفکرونسخه اقتصادی آنها قدیمی ومنسوخ شده است.
طبیعتاً وقتی دولتی نتواند به وعدههایی که داده عمل کند سعی میکند با فرار به جلو از دست انتقادات رهایی پیدا کند و اذهان عمومی را به سمت دیگری سوق دهد. دولت ترکیبی، هنگامی که تشکیل شد در در بین عوام این برداشت وجود داشت که تحولات عظیمی ایجاد میکند و با دست آویز قرار دادن مواردی همچون گرانی اجناس، افزایش قیمت دلار، اعمال پوپولیستی همچون توزیع سیب زمینی و ... در دوره آقای احمدی نژَاد آرای مردم را به دست آورد. اما اکنون دولت کنونی، که آن شعارها را سرمیداد پا جای پای گذشتگان نهاده است؛ دلار به بالاترین نرخ بعد از انقلاب رسیده، اجناس بهطور عام گران شده و اعمال پوپولیستی همچون توزیع سبد کالا و ... که جای خود دارد.
این دولت، وعده حل مشکلات اقتصادی را در 100 روز به مردم داد، ولی قریب به 6 سال از آن 100 روز گذشته، وعده پسا برجام و رفع تحریمها را داد اما پسا پسا برجام گذشت و برجام نافرجام شد؛ وعده جوانگرایی را داد اما کابینهای پیر و مسن که ترکیبی از کابینه دولت خاتمی و هاشمی بود را به روی کار آورد که توان اجرایی و حتی ایدهای برای بهبود اوضاع ندارد.
این دولت، دولت کبریتی بوده که همانند کبریت آتشی به اعتماد مردم زده و باور و نگاهشان را به ساختار، سوزانده و دچار یاس و ناامیدی نموده است. این تفکر نه راهبردی برای توسعه اقتصادی دارد و نه توان فکری و اجرایی آن را، چرا که اگر داشت در دولتهای خاتمی، هاشمی و روحانی اقداماتشان راهگشا و ثمربخش بود. نکته جالب توجه این است که دولت ترکیبی- کبریتی، تدبیر و امید، به جای اقدامات عملی در جهت رفع و تسهیل مشکلات اقتصادی، تنها با وعدههای توخالی و کذب، باعث بی اعتمادتر شدن مردم به نظام و حاکمیت و همچنین برافروخته شدن بیشتر شعله خشم میگردد. حال وظیفه ما روشن است که در انتخابات آتی دیگر فریب دروغ، ریا و تبلیغات رسانهای را نخورده و انتخابی عقلانی داشته باشیم؛ چرا که از نمایندگان مردم در مجلس فعلی بخاری بلند نمیشود؛ گویی که به جای وکیلالرعایا، وکیلالدوله هستند؛ و بیش از آنکه حامی منافع مردم باشند، پشتیبان دولت میباشند.
نکتهی آخراین است در روزهای اخیر شاهد هستیم که کابینه دولت تدبیر و امید و شخص حسن روحانی نسبت به غرب وآمریکا مواضعی اتخاذ کردند که به جز رهبری این مواضع رو تاکنون ازکسی نشنیده بودیم! نمیدانیم قسم حضرت عباس را باورکنیم یا دم خروس را! تنها مرهم درد مردم در وضعیت کنونی بهبود وضعیت اقتصادی و تغییر تیم اقتصادی میباشد، نه سر دادن شعارهایی که خودشان به آنها ایمان ندارند و زود گذر است.
----------------------------------------------------------------
حمید آذربو
دانشجوی ارشد علوم سیاسی علامه طباطبایی
-----------------------------------------------------------------