تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۴ ساعت ۱۹:۰۸
کد مطلب : ۵۰۱۷۱۰
حمله آمریکا به تأسیسات اتمی ایران؛
روایت خبرنگار مشهور نیویورک تایمز از ماجرای هستهای ایران؛ از ویروس استاکس نت و کدی که افشا شد تا حمله اخیر به تاسیسات اتمی
۰
کبنا ؛
برای چند سال، به نظر میرسید که عملیات موفق بوده — تا اینکه کد مخفی آن بهصورت ناخواسته افشا شد و ایرانیها که از این خرابکاری خشمگین بودند، برنامه غنیسازی خود را در سطحی فراتر از گذشته گسترش دادند.
افشای جزئیات این عملیات — از دستور اولیه جرج بوش تا روزهایی که کد فاش شد — نیویورک تایمز را وارد ۱۵ سال گزارشگری عمیقتر درباره زیرساخت هستهای ایران کرد.
در نهایت، همین تجربه باعث شد که نیویورک تایمز آمادگی پوشش تصمیم پرریسک ترامپ برای حمله نظامی در ماه گذشته و پیامدهای آن را داشته باشد.
ایالات متحده هیچگاه بهطور رسمی عملیات «بازیهای المپیک» را تأیید نکرده است؛ حتی امروز هم اکثر افرادی که در آن نقش داشتند ممنوعالکلام هستند.
اما در گزارشهای ما بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، خوانندگان به اطلاعات دقیقی از این عملیات دست یافتند. این افشاگریها موجی از گزارشها و همچنین بحثهایی درباره مدتزمان و اثربخشی استاکسنت را به راه انداخت.
این موضوع بخشی از یکی از جذابترین — و در عین حال پیچیدهترین — حوزههای خبری نیویورک تایمز است: تلاقی تکنولوژی، ژئوپلیتیک، و تسلیحاتی که کشورها برای تهدید یا حمله به یکدیگر به کار میبرند.
من بیشتر از چهار دهه است که این حوزه پرتنش — از تسلیحات هستهای گرفته تا سلاحهای سایبری و حالا هوش مصنوعی — را در تایمز پوشش میدهم، و در چند ماه اخیر، کمتر زمانی چنین دشوار بوده است.
علاقه من به این موضوع از کره شمالی شروع شد. زمانی که در اواخر بیستسالگیام خبرنگار بودم و در توکیو مستقر شده بودم، کنجکاو شدم درباره مجتمع هستهای یونگبیون، که در آن یکی از منزویترین کشورهای جهان داشت راکتورهایی میساخت که هیچ هدف آشکاری در زمینه تولید انرژی نداشتند.این تحقیقات منجر شد به انتشار برخی از نخستین گزارشهای بزرگ درباره کیم ایل سونگ، بنیانگذار کره شمالی، و جاهطلبیهای هستهایاش.
این پوشش شامل یک هفته پرتنش در تابستان ۱۹۹۴ هم میشد، زمانی که بیل کلینتون، رئیسجمهور وقت آمریکا، به فکر بمباران تأسیسات هستهای و موشکی کره شمالی افتاد.
اما کلینتون تردید کرد و در نهایت از این تصمیم صرفنظر کرد. (این همچنین فرصتی بود که من با رئیسجمهور پیشین، جیمی کارتر، دیدار کنم؛ او به کره شمالی سفر کرد تا تنشها را کاهش دهد.
کارتربه من گفت که متقاعد شده آمریکا، کره شمالی را قانع کرده که از پروژههای تسلیحاتیاش دست بکشد.)
وقتی به واشنگتن برگشتم، این پوشش خبری نیز با من همراه شد.
مثلاً آن شب در سال ۲۰۰۶ که کره شمالی نخستین آزمایش هستهای خود را انجام داد و مشخص شد که سیاست واشنگتن در قبال پیونگیانگ به یکی از شکستهای بزرگ سیاست خارجی آمریکا در دوران معاصر تبدیل شده است.
امروز، کره شمالی دستکم ۶۰ سلاح هستهای دارد.
من این درسها را با خودم آوردم، وقتی که شروع کردیم به پوشش برنامه هستهای ایران.
این کار نیازمند تخصصی بینبخشی در نیویورکتایمز بود:
از جمله کارشناسان هستهای مانند ویلیام براد؛
کارشناسان ایران؛
خبرنگاران امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل مثل رونن برگمن و مارک مازتی؛
و تیم «تحقیقات تصویری» ما که مهارت بالایی در تحلیل عکسهای ماهوارهای دارد.
این کار یادآوری میکند که یک سازمان خبری بزرگ — مثل یک دانشگاه بزرگ — باید بتواند از تخصصهای گوناگون در بخشهای مختلف و در سرتاسر جهان بهره بگیرد تا تصویری جامع از پیچیدگیهای فنی و سیاسی لحظه ترسیم کند.
این همان چالشی بود که من در پوشش ماجرای استاکسنت با آن روبهرو شدم.
اولین سرنخهای فنی زمانی آمد که من اندکی پس از کریسمس ۲۰۱۰ به آلمان سفر کردم تا با کارشناس امنیت سایبریای گفتوگو کنم که کد استاکسنت را تحلیل کرده بود — کدی که بهصورت تصادفی از تأسیسات نطنز خارج شده بود.
او به نکتهای عجیب اشاره کرد:
این کد تنها زمانی وارد حالت حمله میشد که خوشههایی شامل ۱۶۴ دستگاه را شناسایی میکرد.
از سالها پوشش برنامه هستهای ایران، من میدانستم که ۱۶۴ عدد جادویی است:
۵٬۰۰۰ سانتریفیوژ در نطنز به خوشههای ۱۶۴تایی تقسیم شده بودند.
از آن لحظه، داستان طبقهبندیشده شروع به باز شدن کرد — و من را به شراکت مخفیانه میان آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA)، موساد، و یگان سایبری تهاجمی اسرائیل رساند.
در نهایت، رد این ماجراها به کاخ سفید رسید — و به تصمیم نهایی برای بهکارگیری سلاح سایبری بهجای اعزام خرابکار یا بمبافکن.
و سپس، داستان عملیاتی که از کنترل خارج شد.
در نهایت، استاکسنت نقش مؤثری در وادار کردن ایران به مذاکره ایفا کرد.
برای دو سال، من و همکارانم مذاکرات بسیار کند با تهران برای محدود کردن برنامهاش را پوشش دادیم — که در نهایت منجر به توافق ۲۰۱۵ شد.
باز هم، جزئیات فنی اهمیت داشت.
اما اطلاعاتی که از زیرساخت هستهای ایران بهدست آوردیم، باعث شد که بتوانیم خروج ترامپ از توافق در سال ۲۰۱۸، ازسرگیری مذاکرات در آوریل گذشته، و وقتی آنها به بنبست رسیدند، تصمیمش برای حمله نظامی در ماه گذشته را پوشش دهیم.
همچنین به ما امکان داد درستی ادعای ترامپ مبنی بر اینکه برنامه ایران «نابود شده» را ارزیابی کنیم.
من در تایمز سمتهای مختلفی داشتهام — از خبرنگار کاخ سفید گرفته تا خبرنگار ارشد واشنگتن.
اما این عناوین برای خوانندگان اهمیتی ندارند.
آنچه واقعاً تأثیرگذار است، خبرنگاری خطی و مستمر (beat reporting) است — انباشت تدریجی منابع و تخصص.
من یاد گرفتهام که در دنیایی که بسیاری چیزها در طبقهبندیهای امنیتی پنهان شدهاند، دولتها از محرمانه بودن عملیات و تهدید به پیگرد افشاگران برای دلسرد کردن خبرنگاران از کندوکاو استفاده میکنند.
همچنین دریافتهام که بیشتر دولتها فکر میکنند راهحلی پایدار برای تهدیدهای هستهای یافتهاند — چه از مسیر توافقهای دیپلماتیک، چه حملات هوایی — اما در نهایت درمییابند که جاهطلبیهای ملی در حوزه قدرت، بسیار عمیقتر از آن چیزی است که تصور میکردند.
و از همه مهمتر، من دوباره درسی را به یاد آوردم که در نخستین روزهایم در نیویورکتایمز در سال ۱۹۸۲ آموختم:
بهترین راه برای انتشار خبر تازه، تسلط بر حوزه تخصصیات است.
شانزده سال پیش از آنکه رئیسجمهور ترامپ بمبافکنهای B-۲ را با بمبهای ۳۰٬۰۰۰ پوندی ضد پناهگاه به سوی تأسیسات غنیسازی اورانیوم فردو و نطنز در ایران بفرستد، یک عملیات آمریکایی-اسرائیلی دیگر با همان هدف انجام شده بود: نابودی توانایی تهران برای تولید سوخت هستهای.
به گزارش کبنا نیوز، هدف این بود که جایگزینی برای حمله نظامی سنتی باشد — یعنی بدون بمباران تأسیسات، برنامه غنیسازی را مختل کند.برای چند سال، به نظر میرسید که عملیات موفق بوده — تا اینکه کد مخفی آن بهصورت ناخواسته افشا شد و ایرانیها که از این خرابکاری خشمگین بودند، برنامه غنیسازی خود را در سطحی فراتر از گذشته گسترش دادند.
افشای جزئیات این عملیات — از دستور اولیه جرج بوش تا روزهایی که کد فاش شد — نیویورک تایمز را وارد ۱۵ سال گزارشگری عمیقتر درباره زیرساخت هستهای ایران کرد.
در نهایت، همین تجربه باعث شد که نیویورک تایمز آمادگی پوشش تصمیم پرریسک ترامپ برای حمله نظامی در ماه گذشته و پیامدهای آن را داشته باشد.
ایالات متحده هیچگاه بهطور رسمی عملیات «بازیهای المپیک» را تأیید نکرده است؛ حتی امروز هم اکثر افرادی که در آن نقش داشتند ممنوعالکلام هستند.
اما در گزارشهای ما بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، خوانندگان به اطلاعات دقیقی از این عملیات دست یافتند. این افشاگریها موجی از گزارشها و همچنین بحثهایی درباره مدتزمان و اثربخشی استاکسنت را به راه انداخت.
این موضوع بخشی از یکی از جذابترین — و در عین حال پیچیدهترین — حوزههای خبری نیویورک تایمز است: تلاقی تکنولوژی، ژئوپلیتیک، و تسلیحاتی که کشورها برای تهدید یا حمله به یکدیگر به کار میبرند.
من بیشتر از چهار دهه است که این حوزه پرتنش — از تسلیحات هستهای گرفته تا سلاحهای سایبری و حالا هوش مصنوعی — را در تایمز پوشش میدهم، و در چند ماه اخیر، کمتر زمانی چنین دشوار بوده است.
علاقه من به این موضوع از کره شمالی شروع شد. زمانی که در اواخر بیستسالگیام خبرنگار بودم و در توکیو مستقر شده بودم، کنجکاو شدم درباره مجتمع هستهای یونگبیون، که در آن یکی از منزویترین کشورهای جهان داشت راکتورهایی میساخت که هیچ هدف آشکاری در زمینه تولید انرژی نداشتند.این تحقیقات منجر شد به انتشار برخی از نخستین گزارشهای بزرگ درباره کیم ایل سونگ، بنیانگذار کره شمالی، و جاهطلبیهای هستهایاش.
این پوشش شامل یک هفته پرتنش در تابستان ۱۹۹۴ هم میشد، زمانی که بیل کلینتون، رئیسجمهور وقت آمریکا، به فکر بمباران تأسیسات هستهای و موشکی کره شمالی افتاد.
اما کلینتون تردید کرد و در نهایت از این تصمیم صرفنظر کرد. (این همچنین فرصتی بود که من با رئیسجمهور پیشین، جیمی کارتر، دیدار کنم؛ او به کره شمالی سفر کرد تا تنشها را کاهش دهد.
کارتربه من گفت که متقاعد شده آمریکا، کره شمالی را قانع کرده که از پروژههای تسلیحاتیاش دست بکشد.)
وقتی به واشنگتن برگشتم، این پوشش خبری نیز با من همراه شد.
مثلاً آن شب در سال ۲۰۰۶ که کره شمالی نخستین آزمایش هستهای خود را انجام داد و مشخص شد که سیاست واشنگتن در قبال پیونگیانگ به یکی از شکستهای بزرگ سیاست خارجی آمریکا در دوران معاصر تبدیل شده است.
امروز، کره شمالی دستکم ۶۰ سلاح هستهای دارد.
من این درسها را با خودم آوردم، وقتی که شروع کردیم به پوشش برنامه هستهای ایران.
این کار نیازمند تخصصی بینبخشی در نیویورکتایمز بود:
از جمله کارشناسان هستهای مانند ویلیام براد؛
کارشناسان ایران؛
خبرنگاران امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل مثل رونن برگمن و مارک مازتی؛
و تیم «تحقیقات تصویری» ما که مهارت بالایی در تحلیل عکسهای ماهوارهای دارد.
این کار یادآوری میکند که یک سازمان خبری بزرگ — مثل یک دانشگاه بزرگ — باید بتواند از تخصصهای گوناگون در بخشهای مختلف و در سرتاسر جهان بهره بگیرد تا تصویری جامع از پیچیدگیهای فنی و سیاسی لحظه ترسیم کند.
این همان چالشی بود که من در پوشش ماجرای استاکسنت با آن روبهرو شدم.
اولین سرنخهای فنی زمانی آمد که من اندکی پس از کریسمس ۲۰۱۰ به آلمان سفر کردم تا با کارشناس امنیت سایبریای گفتوگو کنم که کد استاکسنت را تحلیل کرده بود — کدی که بهصورت تصادفی از تأسیسات نطنز خارج شده بود.
او به نکتهای عجیب اشاره کرد:
این کد تنها زمانی وارد حالت حمله میشد که خوشههایی شامل ۱۶۴ دستگاه را شناسایی میکرد.
از سالها پوشش برنامه هستهای ایران، من میدانستم که ۱۶۴ عدد جادویی است:
۵٬۰۰۰ سانتریفیوژ در نطنز به خوشههای ۱۶۴تایی تقسیم شده بودند.
از آن لحظه، داستان طبقهبندیشده شروع به باز شدن کرد — و من را به شراکت مخفیانه میان آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA)، موساد، و یگان سایبری تهاجمی اسرائیل رساند.
در نهایت، رد این ماجراها به کاخ سفید رسید — و به تصمیم نهایی برای بهکارگیری سلاح سایبری بهجای اعزام خرابکار یا بمبافکن.
و سپس، داستان عملیاتی که از کنترل خارج شد.
در نهایت، استاکسنت نقش مؤثری در وادار کردن ایران به مذاکره ایفا کرد.
برای دو سال، من و همکارانم مذاکرات بسیار کند با تهران برای محدود کردن برنامهاش را پوشش دادیم — که در نهایت منجر به توافق ۲۰۱۵ شد.
باز هم، جزئیات فنی اهمیت داشت.
اما اطلاعاتی که از زیرساخت هستهای ایران بهدست آوردیم، باعث شد که بتوانیم خروج ترامپ از توافق در سال ۲۰۱۸، ازسرگیری مذاکرات در آوریل گذشته، و وقتی آنها به بنبست رسیدند، تصمیمش برای حمله نظامی در ماه گذشته را پوشش دهیم.
همچنین به ما امکان داد درستی ادعای ترامپ مبنی بر اینکه برنامه ایران «نابود شده» را ارزیابی کنیم.
من در تایمز سمتهای مختلفی داشتهام — از خبرنگار کاخ سفید گرفته تا خبرنگار ارشد واشنگتن.
اما این عناوین برای خوانندگان اهمیتی ندارند.
آنچه واقعاً تأثیرگذار است، خبرنگاری خطی و مستمر (beat reporting) است — انباشت تدریجی منابع و تخصص.
من یاد گرفتهام که در دنیایی که بسیاری چیزها در طبقهبندیهای امنیتی پنهان شدهاند، دولتها از محرمانه بودن عملیات و تهدید به پیگرد افشاگران برای دلسرد کردن خبرنگاران از کندوکاو استفاده میکنند.
همچنین دریافتهام که بیشتر دولتها فکر میکنند راهحلی پایدار برای تهدیدهای هستهای یافتهاند — چه از مسیر توافقهای دیپلماتیک، چه حملات هوایی — اما در نهایت درمییابند که جاهطلبیهای ملی در حوزه قدرت، بسیار عمیقتر از آن چیزی است که تصور میکردند.
و از همه مهمتر، من دوباره درسی را به یاد آوردم که در نخستین روزهایم در نیویورکتایمز در سال ۱۹۸۲ آموختم:
بهترین راه برای انتشار خبر تازه، تسلط بر حوزه تخصصیات است.