تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۴۲
کد مطلب : ۵۰۵۲۵۲
تمرکز تصمیمگیری در حلقهای محدود و سفرهای پرهزینه بدون خروجی مشخص
چشم اسفندیار «استاندار» کیست؟ / هزینهکرد سفرهای پرابهام مشاور استاندار به تهران
۰
کبنا ؛در حالی که استان با چالشهای توسعهای و مدیریتی متعددی روبهروست، سفرهای پرهزینه و بیحاصل برخی نزدیکان استاندار به تهران، به پرسشی جدی در افکار عمومی تبدیل شده است. تمرکز تصمیمگیری در حلقهای محدود، یادآور همان «چشم اسفندیار» است که بیتوجهی به آن میتواند به نقطه ضعف اصلی مدیریت استان بدل شود.
به گزارش کبنا، در هر دورهای از تاریخ، حتی در اسطورهها و حماسهها، هیچ قهرمانی بهطور مطلق رویینتن نبوده است. همواره نقطهای آسیبپذیر وجود دارد که سرنوشت قهرمان از همانجا تغییر میکند. روایت آسیبپذیری آشیل و اسفندیار در ادبیات یونان و ایران نیز یادآور این حقیقت است که تصور مصونیت و ابدیت، خطایی پرهزینه است و بیتوجهی به نقاط ضعف میتواند به فرجامی غیرقابل بازگشت منتهی شود.
مرور سرنوشت و کارنامه بسیاری از دولتها، مدیران، نمایندگان و استانداران نیز نشان میدهد آنان یا از ابتدا دارای نقاط آسیبپذیر بودهاند و یا در ادامه مسیر به این نقطه رسیدهاند؛ اما کمتر شاهد آن بودهایم که این آسیبها ترمیم یا اصلاح شوند. در اغلب موارد، زمانی که بر این نقاط ضعف انگشت نقد گذاشته شده، واکنش متقابل چیزی جز نوعی لجاجت و اصرار بر تداوم اشتباه نبوده است.
بررسی این نقاط آسیبپذیر در سطح کلان که در ادبیات جهانی با عنوان «پاشنه آشیل» و در ادبیات رسانهای سالهای اخیر کشور با عنوان «چشم اسفندیار» شناخته میشود، در حوصله این نوشتار نیست. این یادداشت، محدوده بررسی خود را به ساختار سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد در سالهای اخیر محدود میکند.
استانداران، به عنوان مدیران کلان و اجرایی استان، معمولاً با وعده توسعه و شتاببخشی به روند رشد استان کار خود را آغاز میکنند؛ اما خیلی زود درگیر حلقههای نفوذ و گروههای ذینفع میشوند. آنچه در بیرون بازنمایی میشود، تأثیرگذاری و میدانداری یک یا چند فرد یا حلقه محدود است. این الگو از انحراف مدیریتی را پیشتر در دوره سید موسی خادمی و علی احمدزاده شاهد بودهایم و اکنون نیز نشانههایی نگرانکننده از تکرار همین الگو در دوره کنونی دیده میشود.
قانون، استفاده از نیروهای مورد اعتماد برای مدیران را ممنوع نکرده است؛ اما عکس آن نیز مستلزم تصمیمی اصولی و اثرگذار است تا نتیجهای ملموس بر روند مدیریتی داشته باشد. این رویکرد نباید به بیتوجهی به نیروهای شایسته و تمرکز بر یک طیف محدود منجر شود. با این حال، اکنون نشانههای روشنی از قدرتگیری حلقهای محدود از نزدیکان و اقوام آقای رحمانی دیده میشود. گویی اعتماد و اطمینان به نیروهای توانمند و زحمتکش مجموعه جای خود را به تمرکز کامل بر این حلقه محدود داده است و صفر تا صد تصمیمها به حضور و نقشآفرینی آنان گره خورده است.
در تازهترین نمونه و البته نه برای نخستین بار، مشاور رسانهای استاندار در سفرهای تهران، ایشان را همراهی کرده است. اینکه بخشی از امور استاندار در تهران پیگیری میشود، محل تردید نیست؛ اما اصرار بر هزینهکردهای سنگین برای سفرهای رفتوبرگشت یک مشاور و حضور او در این دیدارها، پرسشی جدی و قابل تأمل است.
از سوی دیگر، برای مدیرکل حوزه استانداری نیز ضرورت قابلتوجهی برای حضور در این جلسات متصور نیست؛ چرا که دفتر استانداری در تهران نیرو دارد و گفته میشود یکی از نزدیکان استاندار در آن دفتر مشغول فعالیت است. در چنین شرایطی، منطقیتر آن است که مدیرکل حوزه استانداری در غیاب استاندار در استان حضور داشته باشد.
از دل همین دیدارها و تصاویر منتشرشده از آنها، این پرسش برای افکار عمومی و رسانهها شکل گرفته است که آیا نتایج این سفرها به اندازه هزینههای سنگین آن (بلیت هواپیما، اقامت، حق مأموریت و...) قابل دفاع است؟
پاسخ این پرسش، شاید بیش از هر توضیح و توجیهی روشن باشد و قضاوت نهایی، بیتردید بر عهده مردم است. اما باید پیش از آنکه کار از کار بگذرد، مراقب «چشم اسفندیار» و کوری تدریجی آن بود؛ چرا که بیتوجهی به این نقطه آسیبپذیر میتواند سرنوشت مدیریت را به مسیری پیشبینیپذیر اما پرهزینه سوق دهد.
به گزارش کبنا، در هر دورهای از تاریخ، حتی در اسطورهها و حماسهها، هیچ قهرمانی بهطور مطلق رویینتن نبوده است. همواره نقطهای آسیبپذیر وجود دارد که سرنوشت قهرمان از همانجا تغییر میکند. روایت آسیبپذیری آشیل و اسفندیار در ادبیات یونان و ایران نیز یادآور این حقیقت است که تصور مصونیت و ابدیت، خطایی پرهزینه است و بیتوجهی به نقاط ضعف میتواند به فرجامی غیرقابل بازگشت منتهی شود.
مرور سرنوشت و کارنامه بسیاری از دولتها، مدیران، نمایندگان و استانداران نیز نشان میدهد آنان یا از ابتدا دارای نقاط آسیبپذیر بودهاند و یا در ادامه مسیر به این نقطه رسیدهاند؛ اما کمتر شاهد آن بودهایم که این آسیبها ترمیم یا اصلاح شوند. در اغلب موارد، زمانی که بر این نقاط ضعف انگشت نقد گذاشته شده، واکنش متقابل چیزی جز نوعی لجاجت و اصرار بر تداوم اشتباه نبوده است.
بررسی این نقاط آسیبپذیر در سطح کلان که در ادبیات جهانی با عنوان «پاشنه آشیل» و در ادبیات رسانهای سالهای اخیر کشور با عنوان «چشم اسفندیار» شناخته میشود، در حوصله این نوشتار نیست. این یادداشت، محدوده بررسی خود را به ساختار سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد در سالهای اخیر محدود میکند.
استانداران، به عنوان مدیران کلان و اجرایی استان، معمولاً با وعده توسعه و شتاببخشی به روند رشد استان کار خود را آغاز میکنند؛ اما خیلی زود درگیر حلقههای نفوذ و گروههای ذینفع میشوند. آنچه در بیرون بازنمایی میشود، تأثیرگذاری و میدانداری یک یا چند فرد یا حلقه محدود است. این الگو از انحراف مدیریتی را پیشتر در دوره سید موسی خادمی و علی احمدزاده شاهد بودهایم و اکنون نیز نشانههایی نگرانکننده از تکرار همین الگو در دوره کنونی دیده میشود.
قانون، استفاده از نیروهای مورد اعتماد برای مدیران را ممنوع نکرده است؛ اما عکس آن نیز مستلزم تصمیمی اصولی و اثرگذار است تا نتیجهای ملموس بر روند مدیریتی داشته باشد. این رویکرد نباید به بیتوجهی به نیروهای شایسته و تمرکز بر یک طیف محدود منجر شود. با این حال، اکنون نشانههای روشنی از قدرتگیری حلقهای محدود از نزدیکان و اقوام آقای رحمانی دیده میشود. گویی اعتماد و اطمینان به نیروهای توانمند و زحمتکش مجموعه جای خود را به تمرکز کامل بر این حلقه محدود داده است و صفر تا صد تصمیمها به حضور و نقشآفرینی آنان گره خورده است.
در تازهترین نمونه و البته نه برای نخستین بار، مشاور رسانهای استاندار در سفرهای تهران، ایشان را همراهی کرده است. اینکه بخشی از امور استاندار در تهران پیگیری میشود، محل تردید نیست؛ اما اصرار بر هزینهکردهای سنگین برای سفرهای رفتوبرگشت یک مشاور و حضور او در این دیدارها، پرسشی جدی و قابل تأمل است.
از سوی دیگر، برای مدیرکل حوزه استانداری نیز ضرورت قابلتوجهی برای حضور در این جلسات متصور نیست؛ چرا که دفتر استانداری در تهران نیرو دارد و گفته میشود یکی از نزدیکان استاندار در آن دفتر مشغول فعالیت است. در چنین شرایطی، منطقیتر آن است که مدیرکل حوزه استانداری در غیاب استاندار در استان حضور داشته باشد.
از دل همین دیدارها و تصاویر منتشرشده از آنها، این پرسش برای افکار عمومی و رسانهها شکل گرفته است که آیا نتایج این سفرها به اندازه هزینههای سنگین آن (بلیت هواپیما، اقامت، حق مأموریت و...) قابل دفاع است؟
پاسخ این پرسش، شاید بیش از هر توضیح و توجیهی روشن باشد و قضاوت نهایی، بیتردید بر عهده مردم است. اما باید پیش از آنکه کار از کار بگذرد، مراقب «چشم اسفندیار» و کوری تدریجی آن بود؛ چرا که بیتوجهی به این نقطه آسیبپذیر میتواند سرنوشت مدیریت را به مسیری پیشبینیپذیر اما پرهزینه سوق دهد.
