تاریخ انتشار
جمعه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۵۳
کد مطلب : ۴۹۸۶۸۱
خلیج فارس در یک قدمی رویارویی فراگیر
دست رد عربستان و امارات به سینه آمریکا/ چرا ریاض و ابوظبی با واشنگتن برای رویارویی با یمن همصدا نشدهاند؟
۰
کبنا ؛ رویارویی آمریکا و حوثیها بستر را برای افزایش تنشها در خلیج فارس هموار کرده، هرچند تا به امروز عربستان و امارات تلاش دارند تا با خویشتنداری از رویارویی با حوثیها سرباز بزنند؛ با این همه، به ادعای ناظران، تداوم حملات اسرائیل به غزه در کنار حملات آمریکا به یمن میتواند معادلات را پیچیدهتر کرده و زمینه را برای رویارویی تمام عیار هموار سازد.
به گزارش کبنا نیوز، وبگاه The Cradle با انتشار یادداشتی مدعی شد: جنگ آمریکا علیه یمن اکنون وارد دومین مرحله خود شده و بیش از یک ماه از آغاز آن گذشته است؛ بیآنکه دستاوردی روشن یا جدول زمانی مشخصی برای موفقیت داشته باشد. در عوض، آنچه بهوضوح در حال شکلگیری است، خطر فزایند تشدید درگیری است؛ خطری که میتواند بازیگران منطقهای، بهویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی را وارد رویارویی مستقیم کند.
با این حال، مجموعهای از عوامل ممکن است این سناریو را به تأخیر بیندازد یا حتی مانع از وقوع آن شود؛ مشابه آنچه در سال گذشته روی داد. برای درک مسیری که این جنگ ممکن است در پیش گیرد، باید چشمانداز کلی را شناخت؛ یمن چگونه به این نبرد مینگرد، واکنش همسایگان آن در خلیج فارس چیست و چه عواملی میتواند منجر به گسترش درگیری یا بازگشت به میز مذاکره شود.
استراتژی صنعا
این وبگاه در ادامه مدعی شد: حتی در محافل غربی تردیدی وجود ندارد که جنگ علیه یمن بهشدت با جنگ اسرائیل در غزه گره خورده است. واشنگتن در دوران ریاستجمهوری جو بایدن تلاش کرد میان این دو جبهه تمایز قائل شود، اما واقعیت میدانی حکایت از هماهنگی کامل عملیاتهای نظامی صنعا با تحولات فلسطین دارد.
این پیوند پس از آتشبس ژانویه ۲۰۲۵ میان حماس و اسرائیل آشکارتر شد؛ آتشبسی که موجب توقف موقت حملات یمن شد، تا آنکه تلآویو طبق پیشبینیها از تعهدات خود عقبنشینی کرد. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید هم با ازسرگیری حملات علیه یمن همراه شد، آن هم به بهانه حفاظت از کشتیرانی بینالمللی. اما این حملات هرگز اتفاق نمیافتادند، اگر واشنگتن پیشتر متعهد به حمایت از کشتیهای اسرائیلی نشده بود.
برخلاف دولت پیشین، دولت جدید حتی تلاشی برای پنهانسازی این پیوند نمیکند. استراتژی یمن از ابتدا روشن بود؛ فعالیت نظامیاش با مقاومت در غزه هماهنگ است. جناحهای فلسطینی آهنگ تنش یا آرامش را تعیین میکنند و یمن آماده است که تبعات آن را بپذیرد. صنعا برای این موضعبندی بهایی سنگین پرداخته است. واشنگتن مذاکرات اقتصادی میان یمن و عربستان را به حالت تعلیق درآورده تا یمن را بابت پافشاری بر حمایت نظامی از غزه تنبیه کند. ایالات متحده در ازای بیطرفی، مشوقهای اقتصادی پیشنهاد داده است؛ پیشنهادهایی که سایر کشورهای عربی بهراحتی پذیرفتهاند، اما یمن زیر بار نرفته است.
در برابر انتخابی دوقطبی -تداوم حمایت از فلسطین و پذیرش توقف در پیشرفت داخلی و گشودن جبههای دوم علیه ریاض و ابوظبی- یمن تصمیم گرفت بر موضع خود باقی بماند. این تصمیم بر سه باور اساسی استوار بود؛ حمایت از فلسطین باید بیقید و شرط باشد، حتی اگر به بهای منافع فوری ملی تمام شود. هویت سیاسی انصارالله بر ضدیت با سلطه اسرائیل استوار است و با عادیسازی روابط خلیج فارس سازگار نیست و اینکه نباید اجازه داد آمریکا و اسرائیل، با ایجاد جنگهای فرعی، تمرکز راهبردی یمن را برهم زنند.
نارضایتی خلیج فارس از سیاست یمن
شریکان عرب آمریکا، یعنی عربستان و امارات، از تصمیم یمن خشنود نیستند. هر دو کشور از این موقعیت برای عقبنشینی از آتشبس آوریل ۲۰۲۲ و تحمیل هزینههای تنبیهی به صنعا استفاده کردهاند. اما این وضعیت به نفع این دو کشور تمام نشده است. امارات کاملاً روابط خود با اسرائیل را عادی کرده و عربستان هم به دنبال عادی سازی است.
موضع یمن با همراستایی ژئوپولیتیک عربستان و امارات -که در مدار واشنگتن جای دارند- ناسازگار است، اما واکنش این کشورها تاکنون بیشتر جنبه بیانی داشته تا عملی. با وجود عضویت در ائتلاف «نگهبان رفاه»، نه عربستان و نه امارات از آغاز حملات جدید آمریکا، دست به اقدام نظامی جدی علیه یمن نزدهاند.
ریاض ابتدا تلاش کرد عملیات دریایی یمن را به جنگ غزه گره بزند، اما بهزودی به زبان مبهم تهدیدات علیه تجارت دریایی متوسل شد. در ژانویه، پیامهای سیاسی عربستان تغییر جهت یافت. این کشور از مشارکت در حملات هوایی مشترک آمریکا و بریتانیا خودداری کرد و وزارت دفاع آن بهسرعت گزارشها مبنی بر باز شدن حریم هوایی برای حملات آمریکا را تکذیب و هرگونه نقش اسرائیل را هم رد کرد.
پیام ریاض روشن بود؛ در حال حاضر، تمایلی برای ورود به جنگی تمامعیار با یمن ندارد. یمن هم با رویکردی محتاطانه، ریاض و ابوظبی را به حفظ بیطرفی دعوت کرده است؛ نه از روی خوشبینی، بلکه از سر واقعگرایی. اجتناب از جنگی گسترده با خلیج فارس، جلوی انفجار منطقهای خطرناکی را میگیرد. هدف صنعا، هدایت تصمیمسازی عربستان و امارات به دور از تقابل نظامی، بسیج نیابتی یا تشدید اقتصادی است.
مورد اخیر در ژوئیه ۲۰۲۴ نزدیک بود توازن را بر هم بزند؛ زمانی که ریاض دولت دست نشاندهاش در عدن را وادار کرد بانک مرکزی یمن را از صنعا منتقل کند؛ تحریکی آشکار و عبور از خط قرمز. تنها چند روز بعد، عبدالملک الحوثی در سخنرانی ۷ ژوئیه ۲۰۲۴ هشدار تندی داد و این اقدام را بخشی از طرح اسرائیلی–آمریکایی توصیف کرد. احتمالاً این سیاست سعودیها نوعی آزمون برای سنجش میزان آمادگی یمن بود، شاید با این تصور که صنعا بیش از حد درگیر است -در برابر ائتلافی به رهبری آمریکا و با مشکلات داخلی روبهافزایش- تا بتواند واکنشی قاطع نشان دهد؛ اگر چنین بود، ریاض بهشدت اشتباه محاسبه کرد.
رویکرد محتاطانه عربستان و امارات
یک روز پس از هشدار الحوثی، تظاهرات گستردهای در سراسر یمن به راه افتاد. میلیونها نفر در محکومیت اقدامات تحریکآمیز عربستان به خیابانها آمدند. ریاض بهخوبی میداند که بسیاری از مردم یمن عربستان و امارات را مسئول فاجعهای میدانستند که حتی سازمان ملل آن را بدترین بحران انسانی جهان نامید. هر جنگ جدیدی، تنها این خشم را تشدید خواهد کرد.
در مواجهه با تهدید تلافی مستقیم، عربستان از اقدام بانکی خود عقبنشینی کرد. خاطره حملات گذشته یمن به تأسیسات نفتی سعودی -بهویژه در سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱- هنوز در ذهن رهبران سعودی زنده است. امروز، توانمندیهای یمن افزایش یافته است. این کشور اکنون موشکهای مافوق صوت و فناوری پهپادی پیشرفتهتری در اختیار دارد. همین پیشرفتهاست که باعث شده واشنگتن نتواند خلیج فارس را به جنگی دوباره وارد کند. هیچ تضمین امنیتی معناداری از سوی آمریکا ارائه نشده؛ هیچ چیز که بتواند از میادین نفتی، زیرساختهای حیاتی یا خطوط کشتیرانی خلیج فارس در برابر پیامدهای جنگ محافظت کند.
نشانههای شکست این سیاستها آشکار است. ائتلاف «نگهبان رفاه» موفق به توقف حملات یمن به کشتیهای مرتبط با اسرائیل نشده و حملات هوایی آمریکا و بریتانیا هم نتوانستهاند قدرت یمن در هدفگیری عمق اسرائیل را متوقف کنند. این واقعیتهای میدانی، معادلات را در ریاض و ابوظبی تغییر دادهاند. در حال حاضر، گزینه تشدید درگیری از روی میز کنار گذاشته شده است و صنعا بار دیگر پیشنهاد مذاکرات منطقهای با ریاض را روی میز گذاشته است. این پیشنهاد، با وجود تداوم حملات آمریکاییها، حاکی از تمایل یمن برای اجتناب از جنگی تمامعیار و مدیریت مسیر درگیری است.
همزمان، نشانههایی از تردید در واشنگتن دیده میشود؛ بهویژه با توجه به اینکه مرحلهی دوم جنگ علیه یمن هم بدون نتیجه ملموس در حال پیشروی است. در یک بازه زمانی پرسش کلیدی این بود؛ آیا دولت بایدن، که تحت فشارهای انتخاباتی و استراتژیک داخلی و خارجی قرار دارد، میخواهد وارد باتلاقی دیگر شود؟ یا آماده است که مسیر دیپلماسی را از نو بگشاید و به صدای متحدان منطقهای خود که نگران گسترش درگیری هستند، گوش دهد؟
این تردیدها با بازگشت ترامپ به قدرت پیچیدهتر شدهاند. ترامپ طی دوره اول ریاستجمهوریاش نشان داده بود که تمایل به انزواگرایی دارد، اما همزمان، در برابر اسرائیل بیشترین انعطافپذیری را از خود نشان میداد. اکنون با بازگشت او، توازن میان حمایت بیقید از اسرائیل و تمایل به کاهش تعهدات نظامی خارجی در تضاد قرار گرفتهاند. در همین حال، یمن نیز بهروشنی نشان داده که آماده پرداخت بهای ایستادگی است.
سیاست مهار یا تشدید تنش؟
مسیر پیش روی جنگ آمریکا علیه یمن، به نقطه حساسی رسیده است. از یکسو، ایالات متحده در حال از دست دادن کنترل ابتکار عمل است؛ از سوی دیگر، همپیمانان منطقهایاش دیگر تمایلی به همراهی کامل با آن ندارند. در این میان، یمن با پافشاری بر اصول خود، نشان داده که حاضر نیست منافع مقاومت را قربانی فشارهای دیپلماتیک یا اقتصادی کند.
اگر واشنگتن مسیر تشدید را ادامه دهد، خطر ورود ریاض و ابوظبی به جنگی ناخواسته افزایش مییابد. اما اگر راه دیپلماسی گشوده شود -بر اساس احترام متقابل و پذیرش واقعیتهای جدید منطقه- ممکن است این بحران به فرصتی برای بازتعریف ترتیبات امنیتی خلیج فارس بدل شود.
در نهایت، انتخاب با واشنگتن است؛ یا پذیرش توازن نوین منطقهای، یا افتادن در تلهای که خود، با حمایت بیقید از اسرائیل و نادیدهگرفتن تحولات در یمن، برایش چیده است.
به گزارش کبنا نیوز، وبگاه The Cradle با انتشار یادداشتی مدعی شد: جنگ آمریکا علیه یمن اکنون وارد دومین مرحله خود شده و بیش از یک ماه از آغاز آن گذشته است؛ بیآنکه دستاوردی روشن یا جدول زمانی مشخصی برای موفقیت داشته باشد. در عوض، آنچه بهوضوح در حال شکلگیری است، خطر فزایند تشدید درگیری است؛ خطری که میتواند بازیگران منطقهای، بهویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی را وارد رویارویی مستقیم کند.
با این حال، مجموعهای از عوامل ممکن است این سناریو را به تأخیر بیندازد یا حتی مانع از وقوع آن شود؛ مشابه آنچه در سال گذشته روی داد. برای درک مسیری که این جنگ ممکن است در پیش گیرد، باید چشمانداز کلی را شناخت؛ یمن چگونه به این نبرد مینگرد، واکنش همسایگان آن در خلیج فارس چیست و چه عواملی میتواند منجر به گسترش درگیری یا بازگشت به میز مذاکره شود.
استراتژی صنعا
این وبگاه در ادامه مدعی شد: حتی در محافل غربی تردیدی وجود ندارد که جنگ علیه یمن بهشدت با جنگ اسرائیل در غزه گره خورده است. واشنگتن در دوران ریاستجمهوری جو بایدن تلاش کرد میان این دو جبهه تمایز قائل شود، اما واقعیت میدانی حکایت از هماهنگی کامل عملیاتهای نظامی صنعا با تحولات فلسطین دارد.
این پیوند پس از آتشبس ژانویه ۲۰۲۵ میان حماس و اسرائیل آشکارتر شد؛ آتشبسی که موجب توقف موقت حملات یمن شد، تا آنکه تلآویو طبق پیشبینیها از تعهدات خود عقبنشینی کرد. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید هم با ازسرگیری حملات علیه یمن همراه شد، آن هم به بهانه حفاظت از کشتیرانی بینالمللی. اما این حملات هرگز اتفاق نمیافتادند، اگر واشنگتن پیشتر متعهد به حمایت از کشتیهای اسرائیلی نشده بود.
برخلاف دولت پیشین، دولت جدید حتی تلاشی برای پنهانسازی این پیوند نمیکند. استراتژی یمن از ابتدا روشن بود؛ فعالیت نظامیاش با مقاومت در غزه هماهنگ است. جناحهای فلسطینی آهنگ تنش یا آرامش را تعیین میکنند و یمن آماده است که تبعات آن را بپذیرد. صنعا برای این موضعبندی بهایی سنگین پرداخته است. واشنگتن مذاکرات اقتصادی میان یمن و عربستان را به حالت تعلیق درآورده تا یمن را بابت پافشاری بر حمایت نظامی از غزه تنبیه کند. ایالات متحده در ازای بیطرفی، مشوقهای اقتصادی پیشنهاد داده است؛ پیشنهادهایی که سایر کشورهای عربی بهراحتی پذیرفتهاند، اما یمن زیر بار نرفته است.
در برابر انتخابی دوقطبی -تداوم حمایت از فلسطین و پذیرش توقف در پیشرفت داخلی و گشودن جبههای دوم علیه ریاض و ابوظبی- یمن تصمیم گرفت بر موضع خود باقی بماند. این تصمیم بر سه باور اساسی استوار بود؛ حمایت از فلسطین باید بیقید و شرط باشد، حتی اگر به بهای منافع فوری ملی تمام شود. هویت سیاسی انصارالله بر ضدیت با سلطه اسرائیل استوار است و با عادیسازی روابط خلیج فارس سازگار نیست و اینکه نباید اجازه داد آمریکا و اسرائیل، با ایجاد جنگهای فرعی، تمرکز راهبردی یمن را برهم زنند.
نارضایتی خلیج فارس از سیاست یمن
شریکان عرب آمریکا، یعنی عربستان و امارات، از تصمیم یمن خشنود نیستند. هر دو کشور از این موقعیت برای عقبنشینی از آتشبس آوریل ۲۰۲۲ و تحمیل هزینههای تنبیهی به صنعا استفاده کردهاند. اما این وضعیت به نفع این دو کشور تمام نشده است. امارات کاملاً روابط خود با اسرائیل را عادی کرده و عربستان هم به دنبال عادی سازی است.
موضع یمن با همراستایی ژئوپولیتیک عربستان و امارات -که در مدار واشنگتن جای دارند- ناسازگار است، اما واکنش این کشورها تاکنون بیشتر جنبه بیانی داشته تا عملی. با وجود عضویت در ائتلاف «نگهبان رفاه»، نه عربستان و نه امارات از آغاز حملات جدید آمریکا، دست به اقدام نظامی جدی علیه یمن نزدهاند.
ریاض ابتدا تلاش کرد عملیات دریایی یمن را به جنگ غزه گره بزند، اما بهزودی به زبان مبهم تهدیدات علیه تجارت دریایی متوسل شد. در ژانویه، پیامهای سیاسی عربستان تغییر جهت یافت. این کشور از مشارکت در حملات هوایی مشترک آمریکا و بریتانیا خودداری کرد و وزارت دفاع آن بهسرعت گزارشها مبنی بر باز شدن حریم هوایی برای حملات آمریکا را تکذیب و هرگونه نقش اسرائیل را هم رد کرد.
پیام ریاض روشن بود؛ در حال حاضر، تمایلی برای ورود به جنگی تمامعیار با یمن ندارد. یمن هم با رویکردی محتاطانه، ریاض و ابوظبی را به حفظ بیطرفی دعوت کرده است؛ نه از روی خوشبینی، بلکه از سر واقعگرایی. اجتناب از جنگی گسترده با خلیج فارس، جلوی انفجار منطقهای خطرناکی را میگیرد. هدف صنعا، هدایت تصمیمسازی عربستان و امارات به دور از تقابل نظامی، بسیج نیابتی یا تشدید اقتصادی است.
مورد اخیر در ژوئیه ۲۰۲۴ نزدیک بود توازن را بر هم بزند؛ زمانی که ریاض دولت دست نشاندهاش در عدن را وادار کرد بانک مرکزی یمن را از صنعا منتقل کند؛ تحریکی آشکار و عبور از خط قرمز. تنها چند روز بعد، عبدالملک الحوثی در سخنرانی ۷ ژوئیه ۲۰۲۴ هشدار تندی داد و این اقدام را بخشی از طرح اسرائیلی–آمریکایی توصیف کرد. احتمالاً این سیاست سعودیها نوعی آزمون برای سنجش میزان آمادگی یمن بود، شاید با این تصور که صنعا بیش از حد درگیر است -در برابر ائتلافی به رهبری آمریکا و با مشکلات داخلی روبهافزایش- تا بتواند واکنشی قاطع نشان دهد؛ اگر چنین بود، ریاض بهشدت اشتباه محاسبه کرد.
رویکرد محتاطانه عربستان و امارات
یک روز پس از هشدار الحوثی، تظاهرات گستردهای در سراسر یمن به راه افتاد. میلیونها نفر در محکومیت اقدامات تحریکآمیز عربستان به خیابانها آمدند. ریاض بهخوبی میداند که بسیاری از مردم یمن عربستان و امارات را مسئول فاجعهای میدانستند که حتی سازمان ملل آن را بدترین بحران انسانی جهان نامید. هر جنگ جدیدی، تنها این خشم را تشدید خواهد کرد.
در مواجهه با تهدید تلافی مستقیم، عربستان از اقدام بانکی خود عقبنشینی کرد. خاطره حملات گذشته یمن به تأسیسات نفتی سعودی -بهویژه در سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱- هنوز در ذهن رهبران سعودی زنده است. امروز، توانمندیهای یمن افزایش یافته است. این کشور اکنون موشکهای مافوق صوت و فناوری پهپادی پیشرفتهتری در اختیار دارد. همین پیشرفتهاست که باعث شده واشنگتن نتواند خلیج فارس را به جنگی دوباره وارد کند. هیچ تضمین امنیتی معناداری از سوی آمریکا ارائه نشده؛ هیچ چیز که بتواند از میادین نفتی، زیرساختهای حیاتی یا خطوط کشتیرانی خلیج فارس در برابر پیامدهای جنگ محافظت کند.
نشانههای شکست این سیاستها آشکار است. ائتلاف «نگهبان رفاه» موفق به توقف حملات یمن به کشتیهای مرتبط با اسرائیل نشده و حملات هوایی آمریکا و بریتانیا هم نتوانستهاند قدرت یمن در هدفگیری عمق اسرائیل را متوقف کنند. این واقعیتهای میدانی، معادلات را در ریاض و ابوظبی تغییر دادهاند. در حال حاضر، گزینه تشدید درگیری از روی میز کنار گذاشته شده است و صنعا بار دیگر پیشنهاد مذاکرات منطقهای با ریاض را روی میز گذاشته است. این پیشنهاد، با وجود تداوم حملات آمریکاییها، حاکی از تمایل یمن برای اجتناب از جنگی تمامعیار و مدیریت مسیر درگیری است.
همزمان، نشانههایی از تردید در واشنگتن دیده میشود؛ بهویژه با توجه به اینکه مرحلهی دوم جنگ علیه یمن هم بدون نتیجه ملموس در حال پیشروی است. در یک بازه زمانی پرسش کلیدی این بود؛ آیا دولت بایدن، که تحت فشارهای انتخاباتی و استراتژیک داخلی و خارجی قرار دارد، میخواهد وارد باتلاقی دیگر شود؟ یا آماده است که مسیر دیپلماسی را از نو بگشاید و به صدای متحدان منطقهای خود که نگران گسترش درگیری هستند، گوش دهد؟
این تردیدها با بازگشت ترامپ به قدرت پیچیدهتر شدهاند. ترامپ طی دوره اول ریاستجمهوریاش نشان داده بود که تمایل به انزواگرایی دارد، اما همزمان، در برابر اسرائیل بیشترین انعطافپذیری را از خود نشان میداد. اکنون با بازگشت او، توازن میان حمایت بیقید از اسرائیل و تمایل به کاهش تعهدات نظامی خارجی در تضاد قرار گرفتهاند. در همین حال، یمن نیز بهروشنی نشان داده که آماده پرداخت بهای ایستادگی است.
سیاست مهار یا تشدید تنش؟
مسیر پیش روی جنگ آمریکا علیه یمن، به نقطه حساسی رسیده است. از یکسو، ایالات متحده در حال از دست دادن کنترل ابتکار عمل است؛ از سوی دیگر، همپیمانان منطقهایاش دیگر تمایلی به همراهی کامل با آن ندارند. در این میان، یمن با پافشاری بر اصول خود، نشان داده که حاضر نیست منافع مقاومت را قربانی فشارهای دیپلماتیک یا اقتصادی کند.
اگر واشنگتن مسیر تشدید را ادامه دهد، خطر ورود ریاض و ابوظبی به جنگی ناخواسته افزایش مییابد. اما اگر راه دیپلماسی گشوده شود -بر اساس احترام متقابل و پذیرش واقعیتهای جدید منطقه- ممکن است این بحران به فرصتی برای بازتعریف ترتیبات امنیتی خلیج فارس بدل شود.
در نهایت، انتخاب با واشنگتن است؛ یا پذیرش توازن نوین منطقهای، یا افتادن در تلهای که خود، با حمایت بیقید از اسرائیل و نادیدهگرفتن تحولات در یمن، برایش چیده است.