تاریخ انتشار
يکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۳۷
کد مطلب : ۴۷۰۷۰۶
تحلیلی بر انتخابات حوزه انتخابیه شهرستانهای بویراحمد، دنا و مارگون؛
سناریوی اصلاحطلبان برای بهرامی
۱
کبنا ؛مطابق انتظار با نزدیکشدن به موسم انتخابات، جریانهای رسمی سیاسی حرکات متفاوتی از حاشیه به متن سیاست دارند. در این بین جریان اصلاحطلبی در استان کهگیلویه و بویراحمد چراغ خاموش رفتارهای دارند. به نظر میرسد رصد فضای رسانهای و مصاحبههای رنگارنگ و گعدههای این روزهای نامزدها و چهرههای سیاسی مهمترین کار اصلاحطلبان و حامیان دولت روحانی در این استان باشد. سران و تشکیلات اصلاحطلب تاکنون تحرک انتخاباتی نداشتهاند. با این وجود برخی چهرههای کوچک و بزرگ اصلاحطلب در متینگهای سیاسی حضور پیدا میکنند و به نفع کاندیدای مورد نظرشان سخنرانی مفصلی دارند. علیرغم نظر برخی از چهرههای اصلاحطلب که مواضع رادیکالتری دارند، اصلاحطلبانی هستند که با وجود انتقاد به روال موجود طرفدار حضور در فضای سیاسی و انتخابات بوده و معتقد به بازیگری در عرصه قدرت ولو بهصورت حداقلی هستند.
اگر بخواهیم مرور کوتاهی بر فعالیت اصلاحطلبان در استان کهگیلویه و بویراحمد داشته باشیم، حمایت از سید باقر موسوی، غلاممحمد زارعی [یک دوره] و دولت حسن روحانی موفقترین فعالیت سیاسی این جریان سیاسی در استان کهگیلویه و بویراحمد بود. اما به نظر میرسد که جریان سیاسی اصلاحطلب و حامیان دولت حسن روحانی فعلاً به گوشه رینگ رفته و حرکتی ندارند. عدم فعالیت جریانهای سیاسی و احزاب در دراز مدت آسیبهای جدی در پی خواهد داشت و در این خلاء دستهبندیهای قومی، قبیلهای و طایفهای رشد میکنند که پیامدهای منفی آنها به مراتب بیشتر است.
اصلاحطلبان بعد از «سید باقر»، نتوانستند گزینه «مورد وثوق» همه طرفداران جریان اصلاحات را به میدان سیاست بیاورد. بخشی از این مشکل به ساختارها بر میگردد و بخشی از آن به عدم توانایی این جریان در معرفی نیروی اجماعساز مرتبط میشود. حدود 70 روز تا مارتن نفسگیر انتخابات مجلس شورای اسلامی مانده و هنوز بسیاری از تصمیمات در خفا گرفته میشود و از جلسات درون احزاب و جریانهای سیاسی خبر چندانی در دست نیست و مردم اطلاع از تصمیم و نوع کنشگری این جریانهای سیاسی در انتخابات پیشرو خبری ندارند. سناریوهای اصلاحطلبان حوزه انتخابیه شهرستانهای بویراحمد، دنا و مارگون و دو حوزه انتخابیه دیگر نیز مشخص نیست. شاید هنوز به جمعبندی نهایی نرسیدهاند که چه تصمیمی برای انتخابات بگیرند. اصلاحطلبان حوزه انتخابیه بویراحمد اسفند 98 آرای خود را از سبد انتخاباتی «غلاممحمد زارعی» پس گرفتند و به سبد «محمد بهرامی» ریختند. «بهرامی» در آن رقابت بعد از مهدی روشنفکر نفر دوم انتخابات شد. چهار سال از آن زمان گذشته و با توجه به شرایطی که به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی وجود دارد، کمی کار سخت است.
سناریوی که بهرامی روی آن حساب باز کرده، این است که بتوانند همانند انتخابات 98، نظر اصلاحطلبان را جلب و با استفاده از ظرفیت آنان اتفاق خوشی را اسفند 1402 برای خود رقم بزند. این شاید محتملترین سناریویی باشد که ممکن است اصلاحطلبان حوزه انتخابیه بوبراحمد را به کرسی بهارستان نزدیک کند. با این همه یک مشکل اساسی وجود دارد. بهرامی هیچ وقت گزینه موردنظر طرفداران و همه تشکلات سیاسی اصلاحطلب نبود و این یک چالش جدی است که در مسیر بهرامی قرار دارد.
محمد بهرامی، یکی از چهرههای پرتکرار برای انتخاباتی مجلس در استان کهگیلویه و بویراحمد است. او که تاکنون سابقه حضور ناموفق در سه دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خود دارد، همواره از خود به عنوان یکی از اصلاحطلبان این استان یاد کرده است. با این حال، او در هیچ دورهای موفق به کسب نمایندگی مجلس از سوی اصلاحطلبان استان کهگیلویه و بویراحمد نشده است.
به نظر میرسد دلایل مختلفی برای این امر وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره میکنیم: اولین و مهمترین دلیل، فقدان حضور فعال و مؤثر بهرامی در عرصههای سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبانه است. او در هیچ یک از انتخابات و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبان در استان کهگیلویه و بویراحمد حضور چشمگیری نداشته است. این امر باعث شده است که او در بین اصلاحطلبان استان به عنوان یک چهره جدی و قابل اعتماد شناخته نشود.
دومین دلیل، فقدان پیشینه مدیریتی اصلاحطلبانه در کارنامه بهرامی است. او که عمده فعالیتهای خود را در شهرداری یاسوج و دانشگاه آزاد سپری کرده است، هیچ سابقه مدیریتی در دولتهای اصلاحطلب نداشته است. این امر نیز باعث شده است که او نتواند اعتماد کامل همه تشکلهای سیاسی اصلاحطلبان را برای حضور در عرصه انتخابات مجلس جلب کند و کسی او را دیوانسالار اصلاح طلب نمیداند.
سومین دلیل، فقدان تفکر و اندیشه اصلاحطلبانه در بهرامی است. او در اظهارات و مواضع خود، بارها از اصول و ارزشهای اصلاحطلبی سخن گفته است، اما این اظهارات و مواضع، همواره با انتقاداتی از سوی اصلاحطلبان همراه بوده است. برخی از اصلاحطلبان معتقدند که بهرامی درک درستی از اصول و ارزشهای اصلاحطلبی ندارد و صرفاً از این شعارها برای کسب آرا استفاده میکند.
چهارمین دلیل، حضور فعال و مؤثر بهرامی در مناسبتهای سیاسی و اجتماعی اصولگرایانه است. او در بسیاری از برنامهها و مناسبتهای اصولگرایانه حضور داشته است و این موضوع باعث شده است که برخی از اصلاحطلبان، بهرامی را به اصولگرایی متهم کنند و از او به عنوان یک چهره دوگانه یاد کنند که برای جلب نظر دستگاههای تصمیمگیر دست به این رفتارها میزند.
در مجموع، میتوان گفت که دلایل مختلفی برای عدم موفقیت «محمد بهرامی» برای جلب نظر همه تشکلهای سیاسی اصلاحطلب وجود دارد. فقدان حضور فعال و مؤثر در عرصههای سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبانه، فقدان پیشینه مدیریتی اصلاحطلبانه، فقدان تفکر واندیشه اصلاحطلبانه و حضور فعال و مؤثر در عرصههای سیاسی و اجتماعی اصولگرایانه، از جمله مهمترین دلایل این امر هستند.
البته، این نکته نیز قابل ذکر است که بهرامی همواره از خود به عنوان یک اصلاحطلب یاد کرده است و بارها اعلام کرده است که به اصول و ارزشهای اصلاحطلبی پایبند است. با این حال، عملکرد او در عرصههای سیاسی و اجتماعی، نشان میدهد که این ادعاها چندان با واقعیت همخوانی ندارد. با این وجود همه چیز به اصلاحطلبان حوزه انتخابیه بویراحمد، دنا و مارگون ربط دارد و کسی از جلسات درونی این جریانهای سیاسی اصلاحطلب خبری ندارد و نمیدانند چه سناریو و تاکتیکی را برای حمایت یا عدم حمایت از «بهرامی» تدارک دیدهاند.
اگر بخواهیم مرور کوتاهی بر فعالیت اصلاحطلبان در استان کهگیلویه و بویراحمد داشته باشیم، حمایت از سید باقر موسوی، غلاممحمد زارعی [یک دوره] و دولت حسن روحانی موفقترین فعالیت سیاسی این جریان سیاسی در استان کهگیلویه و بویراحمد بود. اما به نظر میرسد که جریان سیاسی اصلاحطلب و حامیان دولت حسن روحانی فعلاً به گوشه رینگ رفته و حرکتی ندارند. عدم فعالیت جریانهای سیاسی و احزاب در دراز مدت آسیبهای جدی در پی خواهد داشت و در این خلاء دستهبندیهای قومی، قبیلهای و طایفهای رشد میکنند که پیامدهای منفی آنها به مراتب بیشتر است.
اصلاحطلبان بعد از «سید باقر»، نتوانستند گزینه «مورد وثوق» همه طرفداران جریان اصلاحات را به میدان سیاست بیاورد. بخشی از این مشکل به ساختارها بر میگردد و بخشی از آن به عدم توانایی این جریان در معرفی نیروی اجماعساز مرتبط میشود. حدود 70 روز تا مارتن نفسگیر انتخابات مجلس شورای اسلامی مانده و هنوز بسیاری از تصمیمات در خفا گرفته میشود و از جلسات درون احزاب و جریانهای سیاسی خبر چندانی در دست نیست و مردم اطلاع از تصمیم و نوع کنشگری این جریانهای سیاسی در انتخابات پیشرو خبری ندارند. سناریوهای اصلاحطلبان حوزه انتخابیه شهرستانهای بویراحمد، دنا و مارگون و دو حوزه انتخابیه دیگر نیز مشخص نیست. شاید هنوز به جمعبندی نهایی نرسیدهاند که چه تصمیمی برای انتخابات بگیرند. اصلاحطلبان حوزه انتخابیه بویراحمد اسفند 98 آرای خود را از سبد انتخاباتی «غلاممحمد زارعی» پس گرفتند و به سبد «محمد بهرامی» ریختند. «بهرامی» در آن رقابت بعد از مهدی روشنفکر نفر دوم انتخابات شد. چهار سال از آن زمان گذشته و با توجه به شرایطی که به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی وجود دارد، کمی کار سخت است.
سناریوی که بهرامی روی آن حساب باز کرده، این است که بتوانند همانند انتخابات 98، نظر اصلاحطلبان را جلب و با استفاده از ظرفیت آنان اتفاق خوشی را اسفند 1402 برای خود رقم بزند. این شاید محتملترین سناریویی باشد که ممکن است اصلاحطلبان حوزه انتخابیه بوبراحمد را به کرسی بهارستان نزدیک کند. با این همه یک مشکل اساسی وجود دارد. بهرامی هیچ وقت گزینه موردنظر طرفداران و همه تشکلات سیاسی اصلاحطلب نبود و این یک چالش جدی است که در مسیر بهرامی قرار دارد.
محمد بهرامی، یکی از چهرههای پرتکرار برای انتخاباتی مجلس در استان کهگیلویه و بویراحمد است. او که تاکنون سابقه حضور ناموفق در سه دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خود دارد، همواره از خود به عنوان یکی از اصلاحطلبان این استان یاد کرده است. با این حال، او در هیچ دورهای موفق به کسب نمایندگی مجلس از سوی اصلاحطلبان استان کهگیلویه و بویراحمد نشده است.
به نظر میرسد دلایل مختلفی برای این امر وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره میکنیم: اولین و مهمترین دلیل، فقدان حضور فعال و مؤثر بهرامی در عرصههای سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبانه است. او در هیچ یک از انتخابات و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبان در استان کهگیلویه و بویراحمد حضور چشمگیری نداشته است. این امر باعث شده است که او در بین اصلاحطلبان استان به عنوان یک چهره جدی و قابل اعتماد شناخته نشود.
دومین دلیل، فقدان پیشینه مدیریتی اصلاحطلبانه در کارنامه بهرامی است. او که عمده فعالیتهای خود را در شهرداری یاسوج و دانشگاه آزاد سپری کرده است، هیچ سابقه مدیریتی در دولتهای اصلاحطلب نداشته است. این امر نیز باعث شده است که او نتواند اعتماد کامل همه تشکلهای سیاسی اصلاحطلبان را برای حضور در عرصه انتخابات مجلس جلب کند و کسی او را دیوانسالار اصلاح طلب نمیداند.
سومین دلیل، فقدان تفکر و اندیشه اصلاحطلبانه در بهرامی است. او در اظهارات و مواضع خود، بارها از اصول و ارزشهای اصلاحطلبی سخن گفته است، اما این اظهارات و مواضع، همواره با انتقاداتی از سوی اصلاحطلبان همراه بوده است. برخی از اصلاحطلبان معتقدند که بهرامی درک درستی از اصول و ارزشهای اصلاحطلبی ندارد و صرفاً از این شعارها برای کسب آرا استفاده میکند.
چهارمین دلیل، حضور فعال و مؤثر بهرامی در مناسبتهای سیاسی و اجتماعی اصولگرایانه است. او در بسیاری از برنامهها و مناسبتهای اصولگرایانه حضور داشته است و این موضوع باعث شده است که برخی از اصلاحطلبان، بهرامی را به اصولگرایی متهم کنند و از او به عنوان یک چهره دوگانه یاد کنند که برای جلب نظر دستگاههای تصمیمگیر دست به این رفتارها میزند.
در مجموع، میتوان گفت که دلایل مختلفی برای عدم موفقیت «محمد بهرامی» برای جلب نظر همه تشکلهای سیاسی اصلاحطلب وجود دارد. فقدان حضور فعال و مؤثر در عرصههای سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبانه، فقدان پیشینه مدیریتی اصلاحطلبانه، فقدان تفکر واندیشه اصلاحطلبانه و حضور فعال و مؤثر در عرصههای سیاسی و اجتماعی اصولگرایانه، از جمله مهمترین دلایل این امر هستند.
البته، این نکته نیز قابل ذکر است که بهرامی همواره از خود به عنوان یک اصلاحطلب یاد کرده است و بارها اعلام کرده است که به اصول و ارزشهای اصلاحطلبی پایبند است. با این حال، عملکرد او در عرصههای سیاسی و اجتماعی، نشان میدهد که این ادعاها چندان با واقعیت همخوانی ندارد. با این وجود همه چیز به اصلاحطلبان حوزه انتخابیه بویراحمد، دنا و مارگون ربط دارد و کسی از جلسات درونی این جریانهای سیاسی اصلاحطلب خبری ندارد و نمیدانند چه سناریو و تاکتیکی را برای حمایت یا عدم حمایت از «بهرامی» تدارک دیدهاند.