تاریخ انتشار
جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۳:۵۲
کد مطلب : ۴۶۵۳۰۲
شام غریبان/ مهمان بانوی صبر و استقامت؛
نماز نشسته پیامبر کربلا در شام غریبان/ زینب(س) چگونه به مقام «مارایت الا جمیلا» رسید؟
۰
کبنا ؛از امام سجاد (ع) نیز نقل شده است که در شب یازدهم محرم که شام غریبان بود، حضرت زینب(س) نماز شبش را ترک نکرد؛ اما به سبب ضعفی که او را فرا گرفته بود، نماز را نشسته خواند.
سوزناکتر از عصر عاشورا نیست، درست همان زمانی که خیمهها به غارت رفت و هیچ پناهی برای اهل حرم باقی نماند. شام غربیان به راستی واژه غریبی است. روز دهم پیکار تا وقت نماز عصر به طول انجامید و آنگونه که منابع و مقاتل نوشتهاند حضرت سالار شهیدان (ع) عصر عاشورا آخرین نفری بودند که توسط شمر بن ذی الجوشن لعنت الله علیه به شهادت رسیدند.
عمر بن سعد غروب عاشورا سر امام حسین (ع) را با خولی اصبحی و حمید بن مسلم ازدی و سرهای یاران و خاندان او را که هفتاد و دو سر بود، به همراه شمر، قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزره بن قیس نزد ابن زیاد فرستاد.
عمر سعد خود با جمعی از لشکریانش آن شب را در کربلا ماند و روز بعد نزدیک ظهر پس از دفن کشتگان سپاه خود، همراه اهل بیت امام حسین (ع) و دیگر بازماندگان، به سمت کوفه حرکت کرد.
پس از شهادت امام حسین علیه السلام، روی لشکر اشقیا به خیمه ها باز شد و هرآنچه بود و نبود را از خیمهها به غارت بردند و به جان زنان و کودکان رحم نکردند.
بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت (ع)، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد کشید: چه کسی حاضر است که اسب بر پشت و سینه حسین (ع) بتازاند! 10 نفر داوطلب شدند و پیکر مطهر امام حسین (ع) را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.
برای زنان و کودکانی که چند روزی تشنگی را تاب آوردند و شهادت همسر، برادر و پسر دیدند، اسارت بار سنگینی بود که باید تا کوفه آن را میکشاندند. کاروان اسرا به پرچمداری زینب کبری (س) از کربلا به سمت کوفه به حرکت درآمد و پس از آن به سمت شام مسیر خود را ادامه دادند.
در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای که زینب دختر فاطمه (س) را از کنار کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند. او از سوز دل مینالید ... و امام سجاد (ع) میفرماید: ... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب (س) وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم.
از امام سجاد (ع) نیز نقل شده است که در شب یازدهم محرم که شام غریبان بود، حضرت زینب (س) نماز شبش را ترک نکرد؛ اما به سبب ضعفی که او را فرا گرفته بود، نماز را نشسته خواند.
در طول مدتی که اسرای کربلا در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت میکردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوهها جا داده شده بودند. کوفیان که خیال میکردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه (یزید) عاصی شدهاند، به ایشان جسارت و اهانت میکردند.
عدهای هم از نسب اسرا سؤال میکردند. اسرا با این وضع وارد دارالاماره میشوند. در مجلس عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین (ع) است، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارک امام حسین علیه السلام میزد و خود را پیروز میدان میخواند و کشته شدن امام حسین (ع) را خواست خدا قلمداد میکرد. ولی با جوابهایی که از جانب حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) میشنید، بیشتر رسوا میشد.
صبرحضرت زینب ازنگاه فرزند شهید مدافع حرم
حضرت زینب (س) اسوۀ صبر و استقامت
صبر، نياز به يك پشتوانه معرفتي دارد؛ يعني انسان بايد حقيقت امور را بشناسد تا بتواند صبر كند، اگر انسان بداند كه در پس آنچه برايش اتفاق ميافتد، چه حقيقت و حكمتي نهفته است، آنگاه در برابر سختيها صبر و شكيبايي ميكند كه اين امر در حضرت زينب(س) مصداق مييابد.
حضرت زينب(س) از جمله افرادي در خاندان رسولالله(ص) هستند كه نام شريفشان را خود خداوند متعال تعيين كردهاند؛ يعني اين فرزند بزرگوار اميرالمؤمنين علي(ع) از ابتداي تولدشان مورد توجه خاص خداوند متعال بودهاند، ايشان تحت تعاليم الگوهاي بالاي انسانيت؛ يعني در كنار خاندان وحي تربيت شدند و يكي از توصيفات حضرت زينب(س) اين بود كه پيامبر اكرم(ص) درباره ايشان فرمودند: «او شبيه همسرم خديجه(س) است».
ويژگي ممتاز بانوي صبر و استقامت
ويژگيهاي حضرت زينب(س) اين بود كه تا حدي كه توان داشت، به خانواده خود، چه به برادرانش و چه به همسرش عبدالله بن جعفر خدمت ميكرد، به طوري که در تاريخ آمده كه هيچگاه خلاف خواسته شوهر خود كاري انجام نداد و البته تمام اينها را از مادرش حضرت فاطمه(س) آموخته بودند.
جمله اي در بيان مقام علم لدني حضرت زينب(س)
امام سجاد(ع) جمله معروفي درباره حضرت زينب(س) دارند، كه به ايشان ميفرمايند: أنْتِ الْحَمْدُ للهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفَهِّمَة؛ شكر خدا، تو داناي بدون آموزگار هستي و تو بانوي فهيمي هستي كه فهمانندهاي نداشتهاي.
حضرت زينالعابدين(ع) در اين جملات به صراحت اعلام ميكنند كه عمهشان حضرت زينب(س) علم لدني دارند؛ يعني خداوند متعال مستقيما علم الهي را در وجود اين بانوي بزرگوار قرار داد و ايشان بدون اينكه تحت تعليم ظاهري قرار بگيرند، واجد علوم الهي شدند.
عفت و حجب و حياي حضرت زينب(س)
نقل است كه يكي از همسايگان اميرالمؤمنين(ع) در كوفه ميگويد: «من پنج سال در همسايگي ايشان زندگي ميكردم، اسمي از زينب(س) شنيدم، ولي شخصيت او را نديدم» يعني آنقدر حيا و عفت حضرت زينب(س) زياد بود كه حتي در برابر چشمان نامحرمان ظاهر نميشد.
ايشان در تمام جنگها همراه اميرالمؤمنين(ع) و امام حسن(ع) بود و بردباري بسيار زيادي داشت.
ايشان صبر و رضا را از پدر و برادر خود آموخته بود، صبر پدر را در فقدان حضرت زهرا(س) و صبر برادر را در برابر دشواريهاي كربلا ديده بود، همانطور كه امام حسين(ع) ميفرمايد: «إلهِي صَبْراً بِقَضَائِكَ، تَسْليماً لِأمْرِكَ؛ خدايا من، در برابر قضاء تو صبر ميكنم و در برابر امر تو تسليم هستم» حضرت زينب(س) نيز در برابر امر و تقدير الهي كاملاً صبور و شكيبا بود.
حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر گفتند: «مرا در نماز شبت دعا كن» وقتي امام معصوم(ع) به كسي بگويد مرا دعا كن، جايگاه چنين فردي بسيار بالا و متعالي است و اين نشان ميدهد كه حضرت زينب(س) به جايگاه عصمت بسيار نزديك بودهاند.
آرامش خواهر به واسطه دعاي برادر
اگرچه حضرت زينب(س) در واقعه عاشورا بسيار بيتابي ميكردند، ولي امام حسين(ع) دعا كردند كه خداوند آرامش و سكينه را بر قلب ايشان فرود آورد و بدين ترتيب، ايشان آرامش پيدا كردند و تمام سختيها و مصيبتهاي كربلا را تحمل كردند و توانستند پيام كربلا را به گوش كسانيكه از آن غافل بودند و از ترس، به ياري سيدالشهداء(ع) نيامدند، برسانند.
رضايت و تسليم محض در برابر پيشگاه خداوند
وقتي حضرت زينب(س) پيكر آغشته به خون برادر را ديدند، به خداوند عرضه كرد: أللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقُرْبان؛ پروردگارا اين قرباني را از ما بپذير» و حضرت با اين جمله نشان دادند كه رضايت و تسليم در برابر امر الهي در گفتار و شخصيت او موج ميزند .
يکي ديگر ازجملات حضرت زينب(س) كه نشاندهنده صبر بالاي ايشان است، اين جمله است كه فرمودند: ألْحَمْدُ للهِ الَّذي أكْرَمَنَا بِالشَّهَادَةِ؛ سپاس خدايي را كه ما را با شهادت گرامي داشت، حتي حضرت زينب(س) هنگاميكه فرزندان خود را در كربلا از دست داد، از خيمه بيرون نيامدند و اين نشان ميدهد كه روح اين بانوي بزرگوار، چقدر باعظمت بوده است.
جز زيبايي هيچ نديدم !
پس از واقعه كربلا، هنگاميكه يزيد به حضرت زينب(س) گفت: «آيا ديدي خداوند با شما چه كرد و در كربلا چه به سرتان آمد؟» حضرت در جواب يزيد فرمودند: «مَا رَأيْتُ إلَّا جَمِيلاَ؛ من چيزي جز زيبايي نديدم. اين جمله بسيار پر معناي حضرت زينب(س) نشاندهنده مقام صبر و رضاي اين بانوي با عظمت است كه هميشه تسليم امر و قضاي الهي بودند و هيچگاه به درگاه الهي شكوه و شكايت نكردند.
زينب (س) حافظ پيام عاشورا بود!
سخنراني حضرت زينب(س) در كوفه كه هيچ مردي جرأت بيان آن سخنان را نداشت، حقيقتا براي همه بهتآور بود، اگر سخنراني حضرت زينب(س) در كوفه نبود، قطعا حضرت سيدالشهداء(ع) نميتوانستند پيام خود را به گوش جهانيان برسانند.
چگونه ميتوان از اين صبر و شكيبايي حضرت زينب(س) الگو گرفت؟
صبر، نياز به يك پشتوانه معرفتي دارد؛ يعني انسان بايد حقيقت امور را بشناسد تا بتواند صبر كند، اگر انسان بداند كه در پس آنچه برايش اتفاق ميافتد، چه حقيقت، معنا و حكمتي نهفته است، آنگاه ميتواند در برابر سختيها و ناملايماتي كه برايش رخ ميدهد، صبر و شكيبايي كند.
نكته ديگر براي الگو گرفتن از صبر و شكيبايي حضرت زينب(س) توجه به جايگاه صابرين در قرآن كريم است، آنجا كه خداوند متعال ميفرمايد: إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ؛ شكيبايان پاداش خود را بى حساب [و] به تمام خواهند يافت. (سوره مباركه زمر، آيه شريفه 10)
عقیله بنیهاشم چگونه و در کجا وفات یافت
در خصوص تاريخ درگذشت حضرت زينب (س) اختلاف نظر است . برخي تاريخ وفات وي را سال 63 هجري قمري دانستهاند و بعضي ديگر 65 هجري قمري . ولي مشهور آن است كه وي در سال 62 هجري قمري درگذشته است بر اين اساس حضرت بعد از حادثه عاشورا تنها يك سال و اندي زنده بود.
حضرت زينب (س) بعد از حادثه عاشورا به پاسداري از قيام امام حسين(ع) پرداخته و سرپرستي اهل بيت را بر عهده گرفت. بيترديد اگر خطبه هاي آتشين و آموزنده حضرت نبود، يزيد و يزيديان ، نهضت عاشورا را تحريف و خون شهدا را پايمال ميكردند.
حضرت زينب (س) در كوفه خطبه خواند تا مردم را از خواب غفلت بيدار كند و افكار عمومي را متحول نمايد . خطبه حضرت در كوفه به گونه اي مؤثر بود كه زمينههاي قيام توابين را فراهم كرد و نگرش مردم كوفه را نسبت به قيام امام و اهداف حضرت تغيير داد. افزون بر آن، آنان را از رفتارشان نسبت به اهل بيت پشيمان كرد.
حضرت زينب (س) در شام با خطبه خواندن و اتخاذ سياستهاي منطقي، افكار عمومي حاكم بر شام را نيز تغيير داد. هر كلمه خطب? او همانند رعد و برق بر كاخ يزيد فرود ميآمد.
بعد از خطبه خواندن امام سجاد(ع) و حضرت زينب ، چنان مردم تحت تأثير قرار گرفتند، كه يزيد مجبور شد اهل بيت امام حسين(ع) را به مدينه بفرستد و از كار خود اعلام نارضايتي كند.
اهل بيت(ع) در شام به معرفي امام حسين و اهداف قيام او پرداخته و از مظلوميت ايشان سخن گفته و جنايات يزيد و يزيديان را معرفي كردند.
زينب (س) بعد از برگشت به مدينه نيز به پاسداري از قيام امام حسين(ع) پرداخته و ظلم و ستم يزيد را بيان نمود. فعاليت هاي حضرت در قالب روضه خواني، عزاداري و ... ظهور نمود.
وجود بانوي بانوان، زينب در مدينه كافي بود كه آتش حزن بر شهيدان را شعلهور كند و مردم را بر ضد ستمكاران بشوراند. كار به جايي رسيد كه نزديك شد شورش بر ضد بنياميه صورت گيرد. فرماندار مدينه به يزيد گزارش داد: " بودن زينب ميان اهل مدينه، احساسات را بر مي انگيزاند. او زني است فصيح، خردمند و دانا. او و كساني كه با وي هستند، تصميم گرفتهاند براي خون خواهي قيام كنند." يزيد دستور داد باقي مانده اهل بيت را به شهرها و نقاط مختلف تبعيد كرده و پراكنده سازند. فرماندار از حضرت زينب (س) خواست از مدينه بيرون رود و هر جاي كه ميخواهد اقامت كند.
هشداری که از خطبه زینب کبری در کوفه باید آموخت
رهبر معظم انقلاب: ما قضیه را اینگونه طرح کردیم که چطور شد جامعه اسلامی به محوریّت پیامبر عظیمالشّأن، آن عشق مردم به او، آن ایمان عمیق مردم به او، آن جامعه سرتاپا حماسه و شور دینی و آن احکامی که بعداً مقداری درباره آن عرض خواهم کرد، همین جامعه ساخته و پرداخته، همان مردم، حتّی بعضی همان کسانی که دورههای نزدیک به پیامبر را دیده بودند، بعد از پنجاه سال کارشان به آنجا رسید که جمع شدند، فرزند همین پیامبر را با فجیعترین وضعی کشتند؟! انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از این بیشتر چه میشود؟!
زینب کبری سلاماللَّهعلیها در بازار کوفه، آن خطبه عظیم را اساساً بر همین محور ایراد کرد: «یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر، أتبکون؟!». مردم کوفه وقتی که سرِ مبارک امام حسین را بر روی نیزه مشاهده کردند و دختر علی را اسیر دیدند و فاجعه را از نزدیک لمس کردند، بنا به ضجّه و گریه کردند. فرمود: «أتبکون؟!»؛ گریه میکنید؟! «فلا رقات الدمعه ولاهدئت الرنه»؛ گریهتان تمامی نداشته باشد. بعد فرمود: «انّما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتّخذون ایمانکم دخلاً بینکم». این، همان برگشت است؛ برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زنی هستید که پشمها یا پنبهها را با مغزل نخ میکند؛ بعد از آن که این نخها آماده شد، دوباره شروع میکند نخها را از نو باز کردن و پنبه نمودن! شما در حقیقت نخهای رشته خود را پنبه کردید. این، همان برگشت است. این، عبرت است. هر جامعه اسلامی، در معرض همین خطر هست.
نیروی صبر زینب(س) همان نیروی صبر مادرشان حضرت زهرا(س) بود
آیت الله میرباقری: واقعه عظیم عاشورا سه چهره دارد، چهره اول کار دشمن است که در زشتترین شکل ممکن صورت گرفت و ما گناهی، جرمی و جنایتی در طول تاریخ بزرگتر از صحنه عاشورا و کاری که دشمنان نبی اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) در عاشورا انجام دادند، نداریم. این چهره مستحق لعن و عذاب و برائت و امثال این هاست. چهره دوم کار حضرت و اصحاب و اهل بیت (علیهم السلام) است که در اوج زیبایی است، یعنی بالاتر از بندگی و وفای به عهد، رضا به قضای الهی، تسلیم بودن به خدا و ولی او که در صحنه عاشورا اتفاق افتاده است. اما چهره سوم عاشورا، تدبیر و ربوبیت خدای متعال است که در متن این حادثه جبهه سیدالشهدا(علیهالسلام) را پرورش داده و از زیباترین چهرههای خدای متعال ربوبیت او نسبت به اولیای خداست. حال در این ربوبیتی که خدای متعال نسبت به سیدالشهدا(علیهالسلام) داشته است جمال کار کجاست؟
نخستین نکته وفای امام حسین(علیهالسلام)، عبادت، رضای ایشان به قضای الهی و صبر و استواری ایشان است. نکته دوم این بود که خدای متعال پس از اینکه سیدالشهدا(علیهالسلام) با امداد و کمک الهی به عهدشان وفا کردند، برای بار دوم خدای متعال وفا کرد و در این وفای عهد، بهترین ضیافت را برای این امام همام و اهل بیت (علیهم السلام) رقم زد. ضیافتی به عظمت«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ» . اما نکته دیگر نصرت و عظمتی است که خدای متعال به امام حسین(علیهالسلام) عنایت کرد و با اینکه ظاهرا شکست خوردند، اما دشمن هم میدانست که پیروز نشده و ظفر یافته واقعی خاندان عترت هستند. همه این حقایق برای زینب(سلام الله علیها) کافی بود که ایشان جز زیبایی ندیده باشند و در واقع پاسخ ایشان حقانیت قیام سیدالشهدا(علیهالسلام) را بر همگان روشن کرد.
شاید برای خیلی از ما پیش آمده که همواره در استقامت این بانو متحیر مانده ایم؛ اما پاسخ روشن است و انسان تا در مقام محبت خدای متعال قرار نگرفته باشد، حجابها از جلوی چشمان او کنار نمیرود تا بتواند جمال صنع خدا را مشاهده کند. انسان تا در مقام محبت و رضا قرار نگیرد، نمیتواند زیبایی کار خدا را در بلا ببیند، بنابراین بر بلا صبر کرده و میداند که خدای متعال مهربان است . درک جمال حاصل مقام محبت و رضاست و به اندازهای که انسان در مقام محبت و رضا رفعت پیدا کند. حضرت زینب(سلام الله علیها) بانویی هستند که میتوانند در روز عاشورا در گودی قتلگاه دو جمال را مشاهده کنند، یکی جمال عبودیت سیدالشهدا (علیهالسلام) و بالاتر از آن جمال ربوبیت خدای متعال را و این مقام خیلی رفیعی در توحید میخواهد و رسیدن به این مقام؛ جلوه شخصیتی زینب (سلام الله علیها) است که فرمودند: «ما رأیت الا جمیلا» و این یعنی بانوی بی قرینه اسلام در اوج مقام محبت و رضای الهی است.
بله همین طور است و ایشان در حقیقت صبر، ایستادگی و تسلیم رضای خدا بودن را در کربلا و وقایع پس از آن به نمایش گذاشتند و کربلا و قیام عاشورا جلوه گاهی بود تا حقایق دیگری از شخصیت بانوی استقامت در مقابل عصرها و نسلها قرار بگیرد. راستی چه کسی جز حضرت زینب (سلام الله علیها) میتواند این همه شهادتها، داغها و اسارت را به دیده ببیند و دلخون نباشد و نشکند؟ ایشان به استقامت و صبر معنا دادند و این حقیقت برای همه ما به یادگار ماند که گشایش و فرج وعده الهی برای صابران و شکیبایان است. صبر در الگوی رفتاری حضرت زینب(سلام الله علیها) موجب تجلی عزتمندی، آزادگی، حیا، عفت و عظمت در رفتار ایشان است و اگر آن بانو به درجه عصمت صغری نرسیده بودند، هرگز مورد وصیت امام حسین (علیهالسلام) قرار نمیگرفتند و حضرتش پرچم قیام عاشوراییان را به خواهر نمیسپردند.
حضرت زینب(علیها السلام) در مجلس ابن زیاد برابر چشمان نامحرمان آن قدر با جلال و عظمت وارد شدند که توجه ابن زیاد را جلب کرد، گویا آن قاتل، از تکبر، حیا، وقار و شجاعت حضرت در مجلس به حیرت آمده باشد لب به سخن گشوده و از هویت ایشان میپرسد و براستی چه کسی میتواند در لباس اسارت این گونه با جلال وارد مجلس دشمنش شود؟
نیروی صبر زینب(سلام الله علیها) همان نیرویی است که در وجود مادرشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود، مادری که بر اثر عبادت فراوان، پاهای مبارکش ورم میکرد و ما عین همین عشق به عبادت را در حضرت زینب (سلام الله علیها) نیز شاهدیم. چنانکه امام سجاد (علیهالسلام) در شرح حال عمه ارجمندشان در سفر اسارت میفرمایند: «عمه ام زینب(سلام الله علیها) با تمام مصیبتهایی که بر ما وارد شده بعد از کربلا تا شام، هیچ گاه نوافل خود را ترک نکرد.» ایشان حتی با مصایب فوق العاده کمرشکن و طاقت فرسای روز دهم محرم و با آن شدت خستگی، نافله نمازشان ترک نشد.
حضرت زینب(سلام الله علیها) در تمامی بلایا و مصایب، با صبر جمیل، ایمانشان را به درجات والای یقین رساندند تا جایی که عظمت مناجاتهای شبانه ایشان مورد عنایت امام زمانشان قرار گرفت و امام حسین( علیهالسلام) در هنگامه سخت وداع به خواهر فرمودند: «یا اختاه لاتنسینی فی نافلة اللیل؛ خواهرجان مرا در نماز شب خود فراموش نکن».
سوزناکتر از عصر عاشورا نیست، درست همان زمانی که خیمهها به غارت رفت و هیچ پناهی برای اهل حرم باقی نماند. شام غربیان به راستی واژه غریبی است. روز دهم پیکار تا وقت نماز عصر به طول انجامید و آنگونه که منابع و مقاتل نوشتهاند حضرت سالار شهیدان (ع) عصر عاشورا آخرین نفری بودند که توسط شمر بن ذی الجوشن لعنت الله علیه به شهادت رسیدند.
عمر بن سعد غروب عاشورا سر امام حسین (ع) را با خولی اصبحی و حمید بن مسلم ازدی و سرهای یاران و خاندان او را که هفتاد و دو سر بود، به همراه شمر، قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزره بن قیس نزد ابن زیاد فرستاد.
عمر سعد خود با جمعی از لشکریانش آن شب را در کربلا ماند و روز بعد نزدیک ظهر پس از دفن کشتگان سپاه خود، همراه اهل بیت امام حسین (ع) و دیگر بازماندگان، به سمت کوفه حرکت کرد.
پس از شهادت امام حسین علیه السلام، روی لشکر اشقیا به خیمه ها باز شد و هرآنچه بود و نبود را از خیمهها به غارت بردند و به جان زنان و کودکان رحم نکردند.
بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت (ع)، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد کشید: چه کسی حاضر است که اسب بر پشت و سینه حسین (ع) بتازاند! 10 نفر داوطلب شدند و پیکر مطهر امام حسین (ع) را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.
برای زنان و کودکانی که چند روزی تشنگی را تاب آوردند و شهادت همسر، برادر و پسر دیدند، اسارت بار سنگینی بود که باید تا کوفه آن را میکشاندند. کاروان اسرا به پرچمداری زینب کبری (س) از کربلا به سمت کوفه به حرکت درآمد و پس از آن به سمت شام مسیر خود را ادامه دادند.
در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای که زینب دختر فاطمه (س) را از کنار کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند. او از سوز دل مینالید ... و امام سجاد (ع) میفرماید: ... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب (س) وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم.
از امام سجاد (ع) نیز نقل شده است که در شب یازدهم محرم که شام غریبان بود، حضرت زینب (س) نماز شبش را ترک نکرد؛ اما به سبب ضعفی که او را فرا گرفته بود، نماز را نشسته خواند.
در طول مدتی که اسرای کربلا در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت میکردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوهها جا داده شده بودند. کوفیان که خیال میکردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه (یزید) عاصی شدهاند، به ایشان جسارت و اهانت میکردند.
عدهای هم از نسب اسرا سؤال میکردند. اسرا با این وضع وارد دارالاماره میشوند. در مجلس عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین (ع) است، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارک امام حسین علیه السلام میزد و خود را پیروز میدان میخواند و کشته شدن امام حسین (ع) را خواست خدا قلمداد میکرد. ولی با جوابهایی که از جانب حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) میشنید، بیشتر رسوا میشد.
صبرحضرت زینب ازنگاه فرزند شهید مدافع حرم
حضرت زینب (س) اسوۀ صبر و استقامت
صبر، نياز به يك پشتوانه معرفتي دارد؛ يعني انسان بايد حقيقت امور را بشناسد تا بتواند صبر كند، اگر انسان بداند كه در پس آنچه برايش اتفاق ميافتد، چه حقيقت و حكمتي نهفته است، آنگاه در برابر سختيها صبر و شكيبايي ميكند كه اين امر در حضرت زينب(س) مصداق مييابد.
حضرت زينب(س) از جمله افرادي در خاندان رسولالله(ص) هستند كه نام شريفشان را خود خداوند متعال تعيين كردهاند؛ يعني اين فرزند بزرگوار اميرالمؤمنين علي(ع) از ابتداي تولدشان مورد توجه خاص خداوند متعال بودهاند، ايشان تحت تعاليم الگوهاي بالاي انسانيت؛ يعني در كنار خاندان وحي تربيت شدند و يكي از توصيفات حضرت زينب(س) اين بود كه پيامبر اكرم(ص) درباره ايشان فرمودند: «او شبيه همسرم خديجه(س) است».
ويژگي ممتاز بانوي صبر و استقامت
ويژگيهاي حضرت زينب(س) اين بود كه تا حدي كه توان داشت، به خانواده خود، چه به برادرانش و چه به همسرش عبدالله بن جعفر خدمت ميكرد، به طوري که در تاريخ آمده كه هيچگاه خلاف خواسته شوهر خود كاري انجام نداد و البته تمام اينها را از مادرش حضرت فاطمه(س) آموخته بودند.
جمله اي در بيان مقام علم لدني حضرت زينب(س)
امام سجاد(ع) جمله معروفي درباره حضرت زينب(س) دارند، كه به ايشان ميفرمايند: أنْتِ الْحَمْدُ للهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفَهِّمَة؛ شكر خدا، تو داناي بدون آموزگار هستي و تو بانوي فهيمي هستي كه فهمانندهاي نداشتهاي.
حضرت زينالعابدين(ع) در اين جملات به صراحت اعلام ميكنند كه عمهشان حضرت زينب(س) علم لدني دارند؛ يعني خداوند متعال مستقيما علم الهي را در وجود اين بانوي بزرگوار قرار داد و ايشان بدون اينكه تحت تعليم ظاهري قرار بگيرند، واجد علوم الهي شدند.
عفت و حجب و حياي حضرت زينب(س)
نقل است كه يكي از همسايگان اميرالمؤمنين(ع) در كوفه ميگويد: «من پنج سال در همسايگي ايشان زندگي ميكردم، اسمي از زينب(س) شنيدم، ولي شخصيت او را نديدم» يعني آنقدر حيا و عفت حضرت زينب(س) زياد بود كه حتي در برابر چشمان نامحرمان ظاهر نميشد.
ايشان در تمام جنگها همراه اميرالمؤمنين(ع) و امام حسن(ع) بود و بردباري بسيار زيادي داشت.
ايشان صبر و رضا را از پدر و برادر خود آموخته بود، صبر پدر را در فقدان حضرت زهرا(س) و صبر برادر را در برابر دشواريهاي كربلا ديده بود، همانطور كه امام حسين(ع) ميفرمايد: «إلهِي صَبْراً بِقَضَائِكَ، تَسْليماً لِأمْرِكَ؛ خدايا من، در برابر قضاء تو صبر ميكنم و در برابر امر تو تسليم هستم» حضرت زينب(س) نيز در برابر امر و تقدير الهي كاملاً صبور و شكيبا بود.
حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر گفتند: «مرا در نماز شبت دعا كن» وقتي امام معصوم(ع) به كسي بگويد مرا دعا كن، جايگاه چنين فردي بسيار بالا و متعالي است و اين نشان ميدهد كه حضرت زينب(س) به جايگاه عصمت بسيار نزديك بودهاند.
آرامش خواهر به واسطه دعاي برادر
اگرچه حضرت زينب(س) در واقعه عاشورا بسيار بيتابي ميكردند، ولي امام حسين(ع) دعا كردند كه خداوند آرامش و سكينه را بر قلب ايشان فرود آورد و بدين ترتيب، ايشان آرامش پيدا كردند و تمام سختيها و مصيبتهاي كربلا را تحمل كردند و توانستند پيام كربلا را به گوش كسانيكه از آن غافل بودند و از ترس، به ياري سيدالشهداء(ع) نيامدند، برسانند.
رضايت و تسليم محض در برابر پيشگاه خداوند
وقتي حضرت زينب(س) پيكر آغشته به خون برادر را ديدند، به خداوند عرضه كرد: أللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقُرْبان؛ پروردگارا اين قرباني را از ما بپذير» و حضرت با اين جمله نشان دادند كه رضايت و تسليم در برابر امر الهي در گفتار و شخصيت او موج ميزند .
يکي ديگر ازجملات حضرت زينب(س) كه نشاندهنده صبر بالاي ايشان است، اين جمله است كه فرمودند: ألْحَمْدُ للهِ الَّذي أكْرَمَنَا بِالشَّهَادَةِ؛ سپاس خدايي را كه ما را با شهادت گرامي داشت، حتي حضرت زينب(س) هنگاميكه فرزندان خود را در كربلا از دست داد، از خيمه بيرون نيامدند و اين نشان ميدهد كه روح اين بانوي بزرگوار، چقدر باعظمت بوده است.
جز زيبايي هيچ نديدم !
پس از واقعه كربلا، هنگاميكه يزيد به حضرت زينب(س) گفت: «آيا ديدي خداوند با شما چه كرد و در كربلا چه به سرتان آمد؟» حضرت در جواب يزيد فرمودند: «مَا رَأيْتُ إلَّا جَمِيلاَ؛ من چيزي جز زيبايي نديدم. اين جمله بسيار پر معناي حضرت زينب(س) نشاندهنده مقام صبر و رضاي اين بانوي با عظمت است كه هميشه تسليم امر و قضاي الهي بودند و هيچگاه به درگاه الهي شكوه و شكايت نكردند.
زينب (س) حافظ پيام عاشورا بود!
سخنراني حضرت زينب(س) در كوفه كه هيچ مردي جرأت بيان آن سخنان را نداشت، حقيقتا براي همه بهتآور بود، اگر سخنراني حضرت زينب(س) در كوفه نبود، قطعا حضرت سيدالشهداء(ع) نميتوانستند پيام خود را به گوش جهانيان برسانند.
چگونه ميتوان از اين صبر و شكيبايي حضرت زينب(س) الگو گرفت؟
صبر، نياز به يك پشتوانه معرفتي دارد؛ يعني انسان بايد حقيقت امور را بشناسد تا بتواند صبر كند، اگر انسان بداند كه در پس آنچه برايش اتفاق ميافتد، چه حقيقت، معنا و حكمتي نهفته است، آنگاه ميتواند در برابر سختيها و ناملايماتي كه برايش رخ ميدهد، صبر و شكيبايي كند.
نكته ديگر براي الگو گرفتن از صبر و شكيبايي حضرت زينب(س) توجه به جايگاه صابرين در قرآن كريم است، آنجا كه خداوند متعال ميفرمايد: إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ؛ شكيبايان پاداش خود را بى حساب [و] به تمام خواهند يافت. (سوره مباركه زمر، آيه شريفه 10)
عقیله بنیهاشم چگونه و در کجا وفات یافت
در خصوص تاريخ درگذشت حضرت زينب (س) اختلاف نظر است . برخي تاريخ وفات وي را سال 63 هجري قمري دانستهاند و بعضي ديگر 65 هجري قمري . ولي مشهور آن است كه وي در سال 62 هجري قمري درگذشته است بر اين اساس حضرت بعد از حادثه عاشورا تنها يك سال و اندي زنده بود.
حضرت زينب (س) بعد از حادثه عاشورا به پاسداري از قيام امام حسين(ع) پرداخته و سرپرستي اهل بيت را بر عهده گرفت. بيترديد اگر خطبه هاي آتشين و آموزنده حضرت نبود، يزيد و يزيديان ، نهضت عاشورا را تحريف و خون شهدا را پايمال ميكردند.
حضرت زينب (س) در كوفه خطبه خواند تا مردم را از خواب غفلت بيدار كند و افكار عمومي را متحول نمايد . خطبه حضرت در كوفه به گونه اي مؤثر بود كه زمينههاي قيام توابين را فراهم كرد و نگرش مردم كوفه را نسبت به قيام امام و اهداف حضرت تغيير داد. افزون بر آن، آنان را از رفتارشان نسبت به اهل بيت پشيمان كرد.
حضرت زينب (س) در شام با خطبه خواندن و اتخاذ سياستهاي منطقي، افكار عمومي حاكم بر شام را نيز تغيير داد. هر كلمه خطب? او همانند رعد و برق بر كاخ يزيد فرود ميآمد.
بعد از خطبه خواندن امام سجاد(ع) و حضرت زينب ، چنان مردم تحت تأثير قرار گرفتند، كه يزيد مجبور شد اهل بيت امام حسين(ع) را به مدينه بفرستد و از كار خود اعلام نارضايتي كند.
اهل بيت(ع) در شام به معرفي امام حسين و اهداف قيام او پرداخته و از مظلوميت ايشان سخن گفته و جنايات يزيد و يزيديان را معرفي كردند.
زينب (س) بعد از برگشت به مدينه نيز به پاسداري از قيام امام حسين(ع) پرداخته و ظلم و ستم يزيد را بيان نمود. فعاليت هاي حضرت در قالب روضه خواني، عزاداري و ... ظهور نمود.
وجود بانوي بانوان، زينب در مدينه كافي بود كه آتش حزن بر شهيدان را شعلهور كند و مردم را بر ضد ستمكاران بشوراند. كار به جايي رسيد كه نزديك شد شورش بر ضد بنياميه صورت گيرد. فرماندار مدينه به يزيد گزارش داد: " بودن زينب ميان اهل مدينه، احساسات را بر مي انگيزاند. او زني است فصيح، خردمند و دانا. او و كساني كه با وي هستند، تصميم گرفتهاند براي خون خواهي قيام كنند." يزيد دستور داد باقي مانده اهل بيت را به شهرها و نقاط مختلف تبعيد كرده و پراكنده سازند. فرماندار از حضرت زينب (س) خواست از مدينه بيرون رود و هر جاي كه ميخواهد اقامت كند.
هشداری که از خطبه زینب کبری در کوفه باید آموخت
رهبر معظم انقلاب: ما قضیه را اینگونه طرح کردیم که چطور شد جامعه اسلامی به محوریّت پیامبر عظیمالشّأن، آن عشق مردم به او، آن ایمان عمیق مردم به او، آن جامعه سرتاپا حماسه و شور دینی و آن احکامی که بعداً مقداری درباره آن عرض خواهم کرد، همین جامعه ساخته و پرداخته، همان مردم، حتّی بعضی همان کسانی که دورههای نزدیک به پیامبر را دیده بودند، بعد از پنجاه سال کارشان به آنجا رسید که جمع شدند، فرزند همین پیامبر را با فجیعترین وضعی کشتند؟! انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از این بیشتر چه میشود؟!
زینب کبری سلاماللَّهعلیها در بازار کوفه، آن خطبه عظیم را اساساً بر همین محور ایراد کرد: «یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر، أتبکون؟!». مردم کوفه وقتی که سرِ مبارک امام حسین را بر روی نیزه مشاهده کردند و دختر علی را اسیر دیدند و فاجعه را از نزدیک لمس کردند، بنا به ضجّه و گریه کردند. فرمود: «أتبکون؟!»؛ گریه میکنید؟! «فلا رقات الدمعه ولاهدئت الرنه»؛ گریهتان تمامی نداشته باشد. بعد فرمود: «انّما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتّخذون ایمانکم دخلاً بینکم». این، همان برگشت است؛ برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زنی هستید که پشمها یا پنبهها را با مغزل نخ میکند؛ بعد از آن که این نخها آماده شد، دوباره شروع میکند نخها را از نو باز کردن و پنبه نمودن! شما در حقیقت نخهای رشته خود را پنبه کردید. این، همان برگشت است. این، عبرت است. هر جامعه اسلامی، در معرض همین خطر هست.
نیروی صبر زینب(س) همان نیروی صبر مادرشان حضرت زهرا(س) بود
آیت الله میرباقری: واقعه عظیم عاشورا سه چهره دارد، چهره اول کار دشمن است که در زشتترین شکل ممکن صورت گرفت و ما گناهی، جرمی و جنایتی در طول تاریخ بزرگتر از صحنه عاشورا و کاری که دشمنان نبی اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) در عاشورا انجام دادند، نداریم. این چهره مستحق لعن و عذاب و برائت و امثال این هاست. چهره دوم کار حضرت و اصحاب و اهل بیت (علیهم السلام) است که در اوج زیبایی است، یعنی بالاتر از بندگی و وفای به عهد، رضا به قضای الهی، تسلیم بودن به خدا و ولی او که در صحنه عاشورا اتفاق افتاده است. اما چهره سوم عاشورا، تدبیر و ربوبیت خدای متعال است که در متن این حادثه جبهه سیدالشهدا(علیهالسلام) را پرورش داده و از زیباترین چهرههای خدای متعال ربوبیت او نسبت به اولیای خداست. حال در این ربوبیتی که خدای متعال نسبت به سیدالشهدا(علیهالسلام) داشته است جمال کار کجاست؟
نخستین نکته وفای امام حسین(علیهالسلام)، عبادت، رضای ایشان به قضای الهی و صبر و استواری ایشان است. نکته دوم این بود که خدای متعال پس از اینکه سیدالشهدا(علیهالسلام) با امداد و کمک الهی به عهدشان وفا کردند، برای بار دوم خدای متعال وفا کرد و در این وفای عهد، بهترین ضیافت را برای این امام همام و اهل بیت (علیهم السلام) رقم زد. ضیافتی به عظمت«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ» . اما نکته دیگر نصرت و عظمتی است که خدای متعال به امام حسین(علیهالسلام) عنایت کرد و با اینکه ظاهرا شکست خوردند، اما دشمن هم میدانست که پیروز نشده و ظفر یافته واقعی خاندان عترت هستند. همه این حقایق برای زینب(سلام الله علیها) کافی بود که ایشان جز زیبایی ندیده باشند و در واقع پاسخ ایشان حقانیت قیام سیدالشهدا(علیهالسلام) را بر همگان روشن کرد.
شاید برای خیلی از ما پیش آمده که همواره در استقامت این بانو متحیر مانده ایم؛ اما پاسخ روشن است و انسان تا در مقام محبت خدای متعال قرار نگرفته باشد، حجابها از جلوی چشمان او کنار نمیرود تا بتواند جمال صنع خدا را مشاهده کند. انسان تا در مقام محبت و رضا قرار نگیرد، نمیتواند زیبایی کار خدا را در بلا ببیند، بنابراین بر بلا صبر کرده و میداند که خدای متعال مهربان است . درک جمال حاصل مقام محبت و رضاست و به اندازهای که انسان در مقام محبت و رضا رفعت پیدا کند. حضرت زینب(سلام الله علیها) بانویی هستند که میتوانند در روز عاشورا در گودی قتلگاه دو جمال را مشاهده کنند، یکی جمال عبودیت سیدالشهدا (علیهالسلام) و بالاتر از آن جمال ربوبیت خدای متعال را و این مقام خیلی رفیعی در توحید میخواهد و رسیدن به این مقام؛ جلوه شخصیتی زینب (سلام الله علیها) است که فرمودند: «ما رأیت الا جمیلا» و این یعنی بانوی بی قرینه اسلام در اوج مقام محبت و رضای الهی است.
بله همین طور است و ایشان در حقیقت صبر، ایستادگی و تسلیم رضای خدا بودن را در کربلا و وقایع پس از آن به نمایش گذاشتند و کربلا و قیام عاشورا جلوه گاهی بود تا حقایق دیگری از شخصیت بانوی استقامت در مقابل عصرها و نسلها قرار بگیرد. راستی چه کسی جز حضرت زینب (سلام الله علیها) میتواند این همه شهادتها، داغها و اسارت را به دیده ببیند و دلخون نباشد و نشکند؟ ایشان به استقامت و صبر معنا دادند و این حقیقت برای همه ما به یادگار ماند که گشایش و فرج وعده الهی برای صابران و شکیبایان است. صبر در الگوی رفتاری حضرت زینب(سلام الله علیها) موجب تجلی عزتمندی، آزادگی، حیا، عفت و عظمت در رفتار ایشان است و اگر آن بانو به درجه عصمت صغری نرسیده بودند، هرگز مورد وصیت امام حسین (علیهالسلام) قرار نمیگرفتند و حضرتش پرچم قیام عاشوراییان را به خواهر نمیسپردند.
حضرت زینب(علیها السلام) در مجلس ابن زیاد برابر چشمان نامحرمان آن قدر با جلال و عظمت وارد شدند که توجه ابن زیاد را جلب کرد، گویا آن قاتل، از تکبر، حیا، وقار و شجاعت حضرت در مجلس به حیرت آمده باشد لب به سخن گشوده و از هویت ایشان میپرسد و براستی چه کسی میتواند در لباس اسارت این گونه با جلال وارد مجلس دشمنش شود؟
نیروی صبر زینب(سلام الله علیها) همان نیرویی است که در وجود مادرشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود، مادری که بر اثر عبادت فراوان، پاهای مبارکش ورم میکرد و ما عین همین عشق به عبادت را در حضرت زینب (سلام الله علیها) نیز شاهدیم. چنانکه امام سجاد (علیهالسلام) در شرح حال عمه ارجمندشان در سفر اسارت میفرمایند: «عمه ام زینب(سلام الله علیها) با تمام مصیبتهایی که بر ما وارد شده بعد از کربلا تا شام، هیچ گاه نوافل خود را ترک نکرد.» ایشان حتی با مصایب فوق العاده کمرشکن و طاقت فرسای روز دهم محرم و با آن شدت خستگی، نافله نمازشان ترک نشد.
حضرت زینب(سلام الله علیها) در تمامی بلایا و مصایب، با صبر جمیل، ایمانشان را به درجات والای یقین رساندند تا جایی که عظمت مناجاتهای شبانه ایشان مورد عنایت امام زمانشان قرار گرفت و امام حسین( علیهالسلام) در هنگامه سخت وداع به خواهر فرمودند: «یا اختاه لاتنسینی فی نافلة اللیل؛ خواهرجان مرا در نماز شب خود فراموش نکن».
مرجع : جهان نیوز