تاریخ انتشار
شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۲۳:۰۹
کد مطلب : ۴۴۷۲۷۹
یادداشت|
بحث ساسی مانکن، رقص بی. تی. اس. فحث مکتب علی
سروش درست
۲
کبنا ؛شاه مردان، بهترین الگوی جوانان است.
در قرن بیستم، با بهره گیری از تڪنولوژی و امڪانات مادی، زندگی راحت و آسانی داریم. حتی برخی ها، به قول بعضیها لاڪچری زندگی میکنند. لاڪچری، ارتباطی به خوب بودن انسان ندارد، بلکه به معنای این است که از ابزار بهتر و لوکستری بهره میبریم.
در قرنی ڪه بشر، به طور نسبی فاتح آسمان ها، دریاها و زمین و برخی سیارات شده، هنوز برخی از ماها نتوانستهایم الگوی خوبی به فرزندان خویش معرفی کنیم.
برخی دلخوشیشان به چهرههای ست که هنوز معنی خودشان را نمیدانند. دنبال ساسی مانکن تا آنتالیا و ترکیه پر پرواز میگیرند. برخی با گروه چشم بادامی «بی. تی. اس.» چشمها را بادامی میکنند. بعضی ها، با چاک دماغ و پف لب و چهرههای مصنوعی بیروح، با برداشتی از چهرههای هالیوودی و بالیوودی، این دماغ و دِماغ، حالی به حالشان میدهد و بالی به بال شان.
در ڪشور اسلامی ایران نیز برخی از هنرمندان و ورزشکاران انصافا، چهرههای خوبی هستند. هر چند برخیها اندر خَم یک «ڪیچِه» اند. کیچه همان کوچه است.
مقولهی الگو، الگو گیری و الگودهی ست. برخی از به قول معروف الگوها، با معنای انسانیت، آشنایند.
اما، وحشت از فهمیدگان، برهان نافهمیدگی ست.
نافهمیها و کج فهمهایی که پس از انقلاب، تقویت شد. در سرزمینی ڪه من نَفَس میڪشم، حضرت عباس”ع “، عَیّار و عیار جوانمردی ست.
هرڪس به هرکجا رسید از ادب رسید.
مردمان ایران، دست ارادت بر سینهی ادب میگذارند و خاکبوس دولت ائمه اطهار «ع» ند.
الگویی بسان، شاه مردان در دنیا نیست. مولی الموحدین، شهسوارِ لافتیٰ ست، پیشوای انبیاست. سیدِ اوصیاست. قبلهی اصحاب دعاست، شاه اولیاست.
والا گُهری بسانِ مولای متقیان نیست. نیڪو ثمر و فرخنده فَّر است. عالِم است و صاحب نظر!
هم تاجور است هم نامور؛ هم صاحبِ تیغ دوسرْ!
مَرد است؛ مِیرِ خداست، شیرِخدا، ابتدا و مقتدا و رهنماست. فوق است در بیان؛ پیش رب، سِّر نهان.
نوری ست عیان، بر هر زبانی، در هر مکانی در خارج و ایران:
«یا علی! جاری ست و ساری!»
نخست امام است، بابِ مُراد است و دستِ خطاب! رمز حساب است و روح کتاب.
مولای من، امیرالمؤمنین، عِشقِ مُجسَّم است و آیتِ مُحڪم.
خِطاب مُبّْرَم است و منجی عالم…
القصه، راهبر نور است، همدَم موسیٰ ست. یاور عیسیٰ، دمخور یوسف و یحییٰ ست. ساقی ڪوثر است و ولی داور!
این ذرهای از وصف شاه مردان علی است، در دنیا، بینظیر است این ناطق قرآن و کاتب قرآن.
در شجاعت، مَردی ست جوانمرد و همآورد ندارد.
در گشاده دستی و سخاوت، علی ست که در رڪوع انگشتر میبخشد به نیازمند اَنگِشت.
خیبر گشاست، بدرآفرین، شوهر لایق و عاشق بیبی دو عالم حضرت مرضیه راضیه فاطمه زهرا” س“ست.
پدر آزادگان عالم است. شیرْ فرزندانی چون عباس دارد و حسین «علیهم آلاف تحیة و الثناه!»
در مردی، شب از دل بزرگش خبر دارد، چاه و نخلستان.
همسایهشناس است نه در نام و نشان، در عمل. با همسایهها به قول ما کهگیلویه و بویراحمدیها «آرک بَرَڪ» - بخوانید مراوده - دارد.
با اقوام، صله رحم دارد. شوهری وظیفهشناس است؛ همان که گاه ذوالفقار تیز دودَم میبندد، به جا، پیش بند آشپزی خدمت به ڪدبانوی منزل.
صاحب فضل است و فاضل، راغب عدل است و عادل. دستش گشاده، لبخندش به راهست، وداعش، درود است و سلامش، وداع.
این همه، قطرهای از دریای انسانی ستْ وارث مؤمنین و قاتل مشرکین.
یَل افراشته قامت و قَد و بالایی، قدقامت تا قیامت.
مولای جهان، شیر مردان علی ست. الگویی در دانش، شجاعت، در مهرآیینی، در انسانیت و…:
پس، الگو داریم. اما چرا ما نتوانستهایم به فرزندان خویش الگو معرفی کنیم. آن جناب مسئول نتوانسته است این چنین الگویی را به جامعه معرفی کند. آن کسی که لع لع میزند برای پُست و مقام و ترس و لرز دارد از روزی ڪه پست را زِکف دهد، آن مدیر، مسئول است.
آموزش و پروش کدام برنامه عملی و کاربردی را در ترویج و تقویت الگوگیری از بهترین دانشمند، برترین عارف، والاترین انسان شجاع ترین، سخی ترین، مردترین مَردِ جهان، ارایه داده است. من نویسنده، چند بار در باب بهترین الگو قلم زده ام.
دانشگاهها و مراکز علمی عالی در ڪجای برنامههای خویش، الگوسازی کرده اند.
ادارات و سازمانهایی که با فرهنگ و هنر و ارشاد سر وکار دارند، کجای این تدبیر و الگوسازی جامعهای علوی اند!
یک مدیرک قدکوتاهی- در اندیشه- میگفت ده کار کردیم چنین است و چنان است. خاک عالم بر سرتان با آن کاری که با انگشت، انگشتْ نماست.
امام «علی» علیه صلواة و السلام نیکوترین، ارجمندترین و ارجمندترین الگوی انسانسازی ست.
در تمام دنیا، برای آتیه فرزندان خویش، نمادها و نهادهایی تعریف کرده اند. فارغ از خوب یا بد بودن جهان بینی و ایدئولوژی آنان، تعریف و تبیین الگو در جامعه برایشان بس پر اهمیّت است.
تفکر ما با علوی بودن تفاوت دارد! راه ما حسینی نیست! ؛ شیعه ایم، عاشق ولایتیم، حیدر تباریم؛ لاکن من آخوند نتوانستهام جاذبهای داشته باشم. من آموزگار، منِ پدر، مادر و صاحب نظران نتوانستهایم موفق عمل کنیم.
برای شناخت وضعیت جامعه، به سراغ مدارس بروید. حرف از بی. تی. اس. است. لفظ بچهی یاسوجی شیعهی اثنی عشری جعفری آن هم ایلیاتی عشیرهای غیرتی بویراحمدی با ساسی و ماسی تفاوتی ندارد.
الگوسازی ها، باید به سامان شوند. شاید بگویید دلت خوش است در زمانهای که گرفتار نان شبیم از فرهنگ میسرایی و از الگو سازی.
برادران عزیز، خواهران نجیب، تا فرهنگ به سامان نشود، اقتصاد بسامان نخواهد شد.
تا من از مولایم تأسی نگیرم و یاد که «النجاة فی الصدق= نجات در راستگویی ست.» همچنان، دروغ میگویم؛ اصولی خدمت نمیکنم. رشوه میگیرم. بیت المال را مال خود میدانم. در ماه رمضان، حرمت میشکنم. در روزگاری ڪه سفرهها خالیست، بار سفر با استانبول میبندم. کارشکنی میکنم. بر پیشانیام پینهای مُهری است و بر دلم کینهی بی
مِهری:
بیمهری به وطن، بیمهری به مَردمانم، بیمهری به خودمم.
بیمهری به وظیفه ام، بیمهری به آیندهی ایرانم و ی مهری به کودکانی ڪه بیالگویی، زباله گردشان کرد.
کودکانی که در مدرسه- هر چند آموزگاران نجیب و شریفی زحمت میکشند– درسشان بوی غریبی میدهد و مشقشان طعم نانجیبی! وقتی زبان باز میکند، نوع لحن و طعن و کلام و سلام شان، نشان از بیالگویی دارند.
بیایید پس از یک هزاره از شهادت الگومردی بزرگ، الگویش قرار دهیم ڪه ادبیات پنداریش زیباست. ادبیات گفتاریش، فوق العاده است و ادبیات رفتاریش، سرمشق و مهرآفرین.
سروش درست
شب ۲۱رمضان ۱۴۴۳ق.
سوم اردیبهشت ۱۴۰۱خ.
یاسوج سیاهپوش
در قرن بیستم، با بهره گیری از تڪنولوژی و امڪانات مادی، زندگی راحت و آسانی داریم. حتی برخی ها، به قول بعضیها لاڪچری زندگی میکنند. لاڪچری، ارتباطی به خوب بودن انسان ندارد، بلکه به معنای این است که از ابزار بهتر و لوکستری بهره میبریم.
در قرنی ڪه بشر، به طور نسبی فاتح آسمان ها، دریاها و زمین و برخی سیارات شده، هنوز برخی از ماها نتوانستهایم الگوی خوبی به فرزندان خویش معرفی کنیم.
برخی دلخوشیشان به چهرههای ست که هنوز معنی خودشان را نمیدانند. دنبال ساسی مانکن تا آنتالیا و ترکیه پر پرواز میگیرند. برخی با گروه چشم بادامی «بی. تی. اس.» چشمها را بادامی میکنند. بعضی ها، با چاک دماغ و پف لب و چهرههای مصنوعی بیروح، با برداشتی از چهرههای هالیوودی و بالیوودی، این دماغ و دِماغ، حالی به حالشان میدهد و بالی به بال شان.
در ڪشور اسلامی ایران نیز برخی از هنرمندان و ورزشکاران انصافا، چهرههای خوبی هستند. هر چند برخیها اندر خَم یک «ڪیچِه» اند. کیچه همان کوچه است.
مقولهی الگو، الگو گیری و الگودهی ست. برخی از به قول معروف الگوها، با معنای انسانیت، آشنایند.
اما، وحشت از فهمیدگان، برهان نافهمیدگی ست.
نافهمیها و کج فهمهایی که پس از انقلاب، تقویت شد. در سرزمینی ڪه من نَفَس میڪشم، حضرت عباس”ع “، عَیّار و عیار جوانمردی ست.
هرڪس به هرکجا رسید از ادب رسید.
مردمان ایران، دست ارادت بر سینهی ادب میگذارند و خاکبوس دولت ائمه اطهار «ع» ند.
الگویی بسان، شاه مردان در دنیا نیست. مولی الموحدین، شهسوارِ لافتیٰ ست، پیشوای انبیاست. سیدِ اوصیاست. قبلهی اصحاب دعاست، شاه اولیاست.
والا گُهری بسانِ مولای متقیان نیست. نیڪو ثمر و فرخنده فَّر است. عالِم است و صاحب نظر!
هم تاجور است هم نامور؛ هم صاحبِ تیغ دوسرْ!
مَرد است؛ مِیرِ خداست، شیرِخدا، ابتدا و مقتدا و رهنماست. فوق است در بیان؛ پیش رب، سِّر نهان.
نوری ست عیان، بر هر زبانی، در هر مکانی در خارج و ایران:
«یا علی! جاری ست و ساری!»
نخست امام است، بابِ مُراد است و دستِ خطاب! رمز حساب است و روح کتاب.
مولای من، امیرالمؤمنین، عِشقِ مُجسَّم است و آیتِ مُحڪم.
خِطاب مُبّْرَم است و منجی عالم…
القصه، راهبر نور است، همدَم موسیٰ ست. یاور عیسیٰ، دمخور یوسف و یحییٰ ست. ساقی ڪوثر است و ولی داور!
این ذرهای از وصف شاه مردان علی است، در دنیا، بینظیر است این ناطق قرآن و کاتب قرآن.
در شجاعت، مَردی ست جوانمرد و همآورد ندارد.
در گشاده دستی و سخاوت، علی ست که در رڪوع انگشتر میبخشد به نیازمند اَنگِشت.
خیبر گشاست، بدرآفرین، شوهر لایق و عاشق بیبی دو عالم حضرت مرضیه راضیه فاطمه زهرا” س“ست.
پدر آزادگان عالم است. شیرْ فرزندانی چون عباس دارد و حسین «علیهم آلاف تحیة و الثناه!»
در مردی، شب از دل بزرگش خبر دارد، چاه و نخلستان.
همسایهشناس است نه در نام و نشان، در عمل. با همسایهها به قول ما کهگیلویه و بویراحمدیها «آرک بَرَڪ» - بخوانید مراوده - دارد.
با اقوام، صله رحم دارد. شوهری وظیفهشناس است؛ همان که گاه ذوالفقار تیز دودَم میبندد، به جا، پیش بند آشپزی خدمت به ڪدبانوی منزل.
صاحب فضل است و فاضل، راغب عدل است و عادل. دستش گشاده، لبخندش به راهست، وداعش، درود است و سلامش، وداع.
این همه، قطرهای از دریای انسانی ستْ وارث مؤمنین و قاتل مشرکین.
یَل افراشته قامت و قَد و بالایی، قدقامت تا قیامت.
مولای جهان، شیر مردان علی ست. الگویی در دانش، شجاعت، در مهرآیینی، در انسانیت و…:
پس، الگو داریم. اما چرا ما نتوانستهایم به فرزندان خویش الگو معرفی کنیم. آن جناب مسئول نتوانسته است این چنین الگویی را به جامعه معرفی کند. آن کسی که لع لع میزند برای پُست و مقام و ترس و لرز دارد از روزی ڪه پست را زِکف دهد، آن مدیر، مسئول است.
آموزش و پروش کدام برنامه عملی و کاربردی را در ترویج و تقویت الگوگیری از بهترین دانشمند، برترین عارف، والاترین انسان شجاع ترین، سخی ترین، مردترین مَردِ جهان، ارایه داده است. من نویسنده، چند بار در باب بهترین الگو قلم زده ام.
دانشگاهها و مراکز علمی عالی در ڪجای برنامههای خویش، الگوسازی کرده اند.
ادارات و سازمانهایی که با فرهنگ و هنر و ارشاد سر وکار دارند، کجای این تدبیر و الگوسازی جامعهای علوی اند!
یک مدیرک قدکوتاهی- در اندیشه- میگفت ده کار کردیم چنین است و چنان است. خاک عالم بر سرتان با آن کاری که با انگشت، انگشتْ نماست.
امام «علی» علیه صلواة و السلام نیکوترین، ارجمندترین و ارجمندترین الگوی انسانسازی ست.
در تمام دنیا، برای آتیه فرزندان خویش، نمادها و نهادهایی تعریف کرده اند. فارغ از خوب یا بد بودن جهان بینی و ایدئولوژی آنان، تعریف و تبیین الگو در جامعه برایشان بس پر اهمیّت است.
تفکر ما با علوی بودن تفاوت دارد! راه ما حسینی نیست! ؛ شیعه ایم، عاشق ولایتیم، حیدر تباریم؛ لاکن من آخوند نتوانستهام جاذبهای داشته باشم. من آموزگار، منِ پدر، مادر و صاحب نظران نتوانستهایم موفق عمل کنیم.
برای شناخت وضعیت جامعه، به سراغ مدارس بروید. حرف از بی. تی. اس. است. لفظ بچهی یاسوجی شیعهی اثنی عشری جعفری آن هم ایلیاتی عشیرهای غیرتی بویراحمدی با ساسی و ماسی تفاوتی ندارد.
الگوسازی ها، باید به سامان شوند. شاید بگویید دلت خوش است در زمانهای که گرفتار نان شبیم از فرهنگ میسرایی و از الگو سازی.
برادران عزیز، خواهران نجیب، تا فرهنگ به سامان نشود، اقتصاد بسامان نخواهد شد.
تا من از مولایم تأسی نگیرم و یاد که «النجاة فی الصدق= نجات در راستگویی ست.» همچنان، دروغ میگویم؛ اصولی خدمت نمیکنم. رشوه میگیرم. بیت المال را مال خود میدانم. در ماه رمضان، حرمت میشکنم. در روزگاری ڪه سفرهها خالیست، بار سفر با استانبول میبندم. کارشکنی میکنم. بر پیشانیام پینهای مُهری است و بر دلم کینهی بی
مِهری:
بیمهری به وطن، بیمهری به مَردمانم، بیمهری به خودمم.
بیمهری به وظیفه ام، بیمهری به آیندهی ایرانم و ی مهری به کودکانی ڪه بیالگویی، زباله گردشان کرد.
کودکانی که در مدرسه- هر چند آموزگاران نجیب و شریفی زحمت میکشند– درسشان بوی غریبی میدهد و مشقشان طعم نانجیبی! وقتی زبان باز میکند، نوع لحن و طعن و کلام و سلام شان، نشان از بیالگویی دارند.
بیایید پس از یک هزاره از شهادت الگومردی بزرگ، الگویش قرار دهیم ڪه ادبیات پنداریش زیباست. ادبیات گفتاریش، فوق العاده است و ادبیات رفتاریش، سرمشق و مهرآفرین.
سروش درست
شب ۲۱رمضان ۱۴۴۳ق.
سوم اردیبهشت ۱۴۰۱خ.
یاسوج سیاهپوش
روحانی هستم از تهران. زیبا و مسجع قلم می زند. عاشقِ سجع ها و محتواهای به روزش هستم. ڪاش بیشتر ملی قلم می زد. باز هم دست مریزاد!
سپاس