تاریخ انتشار
شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۳۷
کد مطلب : ۴۳۷۱۲۰
مدیرعامل اسبق شرکت نفت و گاز گچساران با ارسال متنی توضیح داد
روایت جالب «غلامرضا پاکدل» از تشییع و تدفین علی خواجوی
۰
کبنا ؛غلامرضا پاکدل مدیرعامل اسبق شرکت نفت و گاز گچساران مراسم تشییع و تدفین علی خواجوی رئیس جبهه اصلاحات استان کهگیلویه و بویراحمد را روایت کرد.
به گزارش کبنا، متن «پاکدل» به شرح زیر است؛
گرچه از هر ماتمی خیزد غمی/ فرق دارد ماتمی اا ماتمی
لاجرم در مرگ مردان بزرگ / گفت باید ای دریغا عالمی
دیروز در تشیع بزرگمردی از دیارمان شرکت کردم. مرحوم علی خواجوی، انسان فرهیختهای که حقیر او را بیشتر از طریق اعلام مواضعش در فضای مجازی و یا از طریق ذکر خیرش در محافل میشناختم و کمتر افتخار مصاحبت به او نصیبم شده بود، ولی او را انسانی فرهیخته، مؤمن، سیاستمدار، اخلاق محور، استوار، محجوب و مردمدار یافته بودم.
گویا خیلی چیزها دست بدست هم داده بود تا دیروز برای بنده روز خاصی باشد. اول که از روز قبل گچساران بودم، دوم از درگذشت این فرهنگی فرهیخته که بر فضای مجازی و واقعی شهرم به شکل عجیبی سایه انداخته بود، با خبر شدم. گر چه زمان تشیع هم از نظر فصل و روز و هم از نظر ساعت بسیار گرم بود ولی به محض اطلاع، ناخواسته برای شرکت در مراسم مصمم شدم، فرصت شرکت فراهم شد، مراسمشان برای اینجانب کلاس درسِ شناختِ بیشتر و واقعیتر ایشان بود.
سوم مجری با صلابت و توانمند از برخی ویژگیهای ایشان مخصوصاً بُعد سیاسیشان گفتند، سپس آقای رضا توفیق از عضویت، حضور مشارکت فعال، مستمر و بدون چشمداشتشان فرمودند و در نهایت یار غارشان آقای کفایی که بدلیل کهولت سن و کسالت به زحمت سخن میگفت با بغض، گریههای پی در پی همراه با هق هق هایی از عمق وجود همه را تحت تأثیر قرار داد و از ثبات و درایتشان گفت و به نیکی حق رفاقت و دوستی را ادا کرد.
بیشتر بخوانید:
مراسم تشییع و تدفین «علی خواجوی» رئیس جبهه اصلاحات کهگیلویه و بویراحمد (+ فیلم و تصاویر)
چهارم علی رغم وجود و شیوع بیماری منحوس کرونا بزرگان سیاسی همفکر ایشان از اقصی نقاط خود را رسانده و حضور داشتند. در بین آن بزرگواران حضور آقای دکتر لاهوتی از کهگیلویه برای همه و مخصوصاً برای بنده حس دیگری داشت. آقای دکتر که روزی فرماندار شهرمان بود، با وجود شرایط بیماریشان تشریف آورده بودند و تنها کسی بود که بدلیل شرایطش رو صندلی جلوس کرده بود و همه بدون استثنا، در مسیر وداع با عزیز خفته در خاک، به دیدار آقای دکتر میرفتند و با او خوش و بشی میکردند و رد میشدند. بنده که سالها افتخار زیارتشان را نداشتم هم خدمتشان سلام کرده و خودم را معرفی کردم، ناگهان دستهایم را فشرد و دقایقی به آرامی با من صحبت کرد به گذشته رفت به حال آمد و به آینده هم گریزی زد، ترافیک جمعیت پشت سر حقیر و اطرافمان ایجاد شده بود. گویا استاد خیلی حرف داشت ولی شرایط آماده نبود. در همان اندک فرصت بخاطر خاطرهای که بنده بعنوان درسی که از او گرفته بودم، در یکی از سخنرانیهایم نقل کرده بودم و «البته قصد انتشارش در آینده را هم دارم»، تشکر کرد، شماره تلفن داد و گرفت و پس از حال و احوال با سایرین در حالیکه دو عزیز دستهایش را گرفته بودند تا راحتتر بتواند قدم بردارد، به سمت مزار دوست دیرینهاش رفت و وداع آخرینش را انجام داد و تشریف برد.
مراسم یک مراسم سیاسی، تشکیلاتی و اجتماعی بود تا جاییکه نام بردن از بزرگان جریان رقیب که به رسم رفاقت آمده بودند و بیانیه هم داده بودند در لابلای بیانیهها و حضور پررنگ همفکران، فراموش میشد. تنها یاد و چهره خود مرحوم و تا حدودی گریهها و هق هق های اقای کفایی بود که همراه با فرمایشات آموزنده سیاسیشان به مراسم بار معنوی داد.
راستش وقتی آن سیل جمعیت در شرایط کرونا و آن حال و هوا را دیدم، صحبتهای همفکران ایشان در خصوص تقوا، توان و پایداریشان در مسیر و اشاره گذرایی از آقای رضا توفیق در خصوص اطلاع از شرایط زندگی ایشان را شنیدم و نیز بیانیههای متعددی که تا این لحظه منتشر شدهاند، به نظرم آمد علاوه بر همه ویژگیهایی پیشین، گرچه خود بزرگوارشان چشمداشتی نداشتهاند ولی در دنیای سیاست مظلوم هم واقع شده و حقشان حتی از طرف همفکران ادا نشده است.
خلاصه حضور اتفاقیم در گچساران، اطلاع از زمان مراسم و شرکت در آن، شناخت بیشتر آن سفر کرده، نگاه مردم به سیاسیون اخلاق مدار، یکرنگ و استوار، زیارت آقای دکتر لاهوتی و آنچه نام و خاطره انسانها را ماندگار میکند، همه و همه درسها و دستاوردهای کمتر از یک ساعت بود که میتوان پیرامونش کتابی نوشت.
به سهم خود درگذشت این فرهنگی فرهیخته را به خانواده و بازماندگان سببی و نسبی، به جامعه تربیت و تعلیم، به طایفه و ایل خوشنامشان، به مردم شهرستان گچسارن و باشت، به یادگاران دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی، به کلیه سیاسیون به ویژه جریان اصلاح طلب از شهرستان تا استان و کشور تسلیت عرض میکنم و برای همه آنها مخصوصاً اهل بیت محترم و مکرمشان آرزوی صبر و شکیبایی دارم.
باید گفت او مصداق واقعی این بیت سعدی است:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز / مرده آنست که نامش به نکویی نبرند.
روحش شاد و بهشت برین ماوایش باد
-------------------------
غلامرضا پاکدل
۲ مرداد ۱۴۰۰
به گزارش کبنا، متن «پاکدل» به شرح زیر است؛
گرچه از هر ماتمی خیزد غمی/ فرق دارد ماتمی اا ماتمی
لاجرم در مرگ مردان بزرگ / گفت باید ای دریغا عالمی
دیروز در تشیع بزرگمردی از دیارمان شرکت کردم. مرحوم علی خواجوی، انسان فرهیختهای که حقیر او را بیشتر از طریق اعلام مواضعش در فضای مجازی و یا از طریق ذکر خیرش در محافل میشناختم و کمتر افتخار مصاحبت به او نصیبم شده بود، ولی او را انسانی فرهیخته، مؤمن، سیاستمدار، اخلاق محور، استوار، محجوب و مردمدار یافته بودم.
گویا خیلی چیزها دست بدست هم داده بود تا دیروز برای بنده روز خاصی باشد. اول که از روز قبل گچساران بودم، دوم از درگذشت این فرهنگی فرهیخته که بر فضای مجازی و واقعی شهرم به شکل عجیبی سایه انداخته بود، با خبر شدم. گر چه زمان تشیع هم از نظر فصل و روز و هم از نظر ساعت بسیار گرم بود ولی به محض اطلاع، ناخواسته برای شرکت در مراسم مصمم شدم، فرصت شرکت فراهم شد، مراسمشان برای اینجانب کلاس درسِ شناختِ بیشتر و واقعیتر ایشان بود.
سوم مجری با صلابت و توانمند از برخی ویژگیهای ایشان مخصوصاً بُعد سیاسیشان گفتند، سپس آقای رضا توفیق از عضویت، حضور مشارکت فعال، مستمر و بدون چشمداشتشان فرمودند و در نهایت یار غارشان آقای کفایی که بدلیل کهولت سن و کسالت به زحمت سخن میگفت با بغض، گریههای پی در پی همراه با هق هق هایی از عمق وجود همه را تحت تأثیر قرار داد و از ثبات و درایتشان گفت و به نیکی حق رفاقت و دوستی را ادا کرد.
بیشتر بخوانید:
مراسم تشییع و تدفین «علی خواجوی» رئیس جبهه اصلاحات کهگیلویه و بویراحمد (+ فیلم و تصاویر)
چهارم علی رغم وجود و شیوع بیماری منحوس کرونا بزرگان سیاسی همفکر ایشان از اقصی نقاط خود را رسانده و حضور داشتند. در بین آن بزرگواران حضور آقای دکتر لاهوتی از کهگیلویه برای همه و مخصوصاً برای بنده حس دیگری داشت. آقای دکتر که روزی فرماندار شهرمان بود، با وجود شرایط بیماریشان تشریف آورده بودند و تنها کسی بود که بدلیل شرایطش رو صندلی جلوس کرده بود و همه بدون استثنا، در مسیر وداع با عزیز خفته در خاک، به دیدار آقای دکتر میرفتند و با او خوش و بشی میکردند و رد میشدند. بنده که سالها افتخار زیارتشان را نداشتم هم خدمتشان سلام کرده و خودم را معرفی کردم، ناگهان دستهایم را فشرد و دقایقی به آرامی با من صحبت کرد به گذشته رفت به حال آمد و به آینده هم گریزی زد، ترافیک جمعیت پشت سر حقیر و اطرافمان ایجاد شده بود. گویا استاد خیلی حرف داشت ولی شرایط آماده نبود. در همان اندک فرصت بخاطر خاطرهای که بنده بعنوان درسی که از او گرفته بودم، در یکی از سخنرانیهایم نقل کرده بودم و «البته قصد انتشارش در آینده را هم دارم»، تشکر کرد، شماره تلفن داد و گرفت و پس از حال و احوال با سایرین در حالیکه دو عزیز دستهایش را گرفته بودند تا راحتتر بتواند قدم بردارد، به سمت مزار دوست دیرینهاش رفت و وداع آخرینش را انجام داد و تشریف برد.
مراسم یک مراسم سیاسی، تشکیلاتی و اجتماعی بود تا جاییکه نام بردن از بزرگان جریان رقیب که به رسم رفاقت آمده بودند و بیانیه هم داده بودند در لابلای بیانیهها و حضور پررنگ همفکران، فراموش میشد. تنها یاد و چهره خود مرحوم و تا حدودی گریهها و هق هق های اقای کفایی بود که همراه با فرمایشات آموزنده سیاسیشان به مراسم بار معنوی داد.
راستش وقتی آن سیل جمعیت در شرایط کرونا و آن حال و هوا را دیدم، صحبتهای همفکران ایشان در خصوص تقوا، توان و پایداریشان در مسیر و اشاره گذرایی از آقای رضا توفیق در خصوص اطلاع از شرایط زندگی ایشان را شنیدم و نیز بیانیههای متعددی که تا این لحظه منتشر شدهاند، به نظرم آمد علاوه بر همه ویژگیهایی پیشین، گرچه خود بزرگوارشان چشمداشتی نداشتهاند ولی در دنیای سیاست مظلوم هم واقع شده و حقشان حتی از طرف همفکران ادا نشده است.
خلاصه حضور اتفاقیم در گچساران، اطلاع از زمان مراسم و شرکت در آن، شناخت بیشتر آن سفر کرده، نگاه مردم به سیاسیون اخلاق مدار، یکرنگ و استوار، زیارت آقای دکتر لاهوتی و آنچه نام و خاطره انسانها را ماندگار میکند، همه و همه درسها و دستاوردهای کمتر از یک ساعت بود که میتوان پیرامونش کتابی نوشت.
به سهم خود درگذشت این فرهنگی فرهیخته را به خانواده و بازماندگان سببی و نسبی، به جامعه تربیت و تعلیم، به طایفه و ایل خوشنامشان، به مردم شهرستان گچسارن و باشت، به یادگاران دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی، به کلیه سیاسیون به ویژه جریان اصلاح طلب از شهرستان تا استان و کشور تسلیت عرض میکنم و برای همه آنها مخصوصاً اهل بیت محترم و مکرمشان آرزوی صبر و شکیبایی دارم.
باید گفت او مصداق واقعی این بیت سعدی است:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز / مرده آنست که نامش به نکویی نبرند.
روحش شاد و بهشت برین ماوایش باد
-------------------------
غلامرضا پاکدل
۲ مرداد ۱۴۰۰