کبنا ؛این همه فاصله دلگیر نبود؟
گفتیم تو مشتاق تر هستی به ظهور
غروب که به شب رسید !سحر شب گیر نبود
باغ ها لاله زده
این همه راه شهید
گل به چمن گیر نبود
غم دوران چرا ؟پایان زمان پیر نبود
گره وصل دلم بر دل تو گیر نبود
اگر ان بودم که باید !قطعا کار من گیر نبود
مادری شاید ز گناهم زمین گیر نبود
عقده ی دل سر بغضش به زنجیر نبود
پهلویی با در و دیوار درگیر نبود
گره آمدنت باز چنان گیر نبود
من تورا به دام انداخته ام...
تو که بالت به زنجیر نبود
گریه هایت شده برای بخشش من
وگرنه چشم تو که پیر نبود
ببخش که صورتت سیلی خورده
ای کاش دلم به دام شیطان گیرنبود
تو به هایم رنگ بد عهدی گرفته به خود
باز خواندی مرا !
انگار برای توبه هنوز دیر نبود
معصومه بادست
گفتیم تو مشتاق تر هستی به ظهور
غروب که به شب رسید !سحر شب گیر نبود
باغ ها لاله زده
این همه راه شهید
گل به چمن گیر نبود
غم دوران چرا ؟پایان زمان پیر نبود
گره وصل دلم بر دل تو گیر نبود
اگر ان بودم که باید !قطعا کار من گیر نبود
مادری شاید ز گناهم زمین گیر نبود
عقده ی دل سر بغضش به زنجیر نبود
پهلویی با در و دیوار درگیر نبود
گره آمدنت باز چنان گیر نبود
من تورا به دام انداخته ام...
تو که بالت به زنجیر نبود
گریه هایت شده برای بخشش من
وگرنه چشم تو که پیر نبود
ببخش که صورتت سیلی خورده
ای کاش دلم به دام شیطان گیرنبود
تو به هایم رنگ بد عهدی گرفته به خود
باز خواندی مرا !
انگار برای توبه هنوز دیر نبود
معصومه بادست