تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۴۰
کد مطلب : ۴۳۴۸۱۶
یادداشتی از سیدعلی عباس محدث؛
عدالت بدون وحدت؟
۱
کبنا ؛سیدعلی عباس محدث دانشجوی دکتری جامعه شناسی در یادداشتی نوشت: موقع انتظار به سرآمد. هشت سال دندههای مردم را به نام برجام در شکمشان خورد کردند تا نوزاد نامشروع کدخدا را در رحم اجارهای لیبرالسیم بنفش، و به قیمت خدمت در برابر جان دادن و دین سپردن ملت، بزرگ کنند. فرزندی که از ابتدا هم نه روح داشت و نه حق حضانتی برای مادرش قائل بودند. در واقع شائبهای ایجاد کردند تا غرب گدایان، ما را به تمسخر بکشند و ملتمان را از اراده خود وانهند.
اما این ملتی است که 42 سال شائبهی شوم وابستگی را به دلشان گذاشتند و هر ننگی را با هر رنگی به رسوایی رساندند. آنجا که مرحوم امام (ره) خطرشان را از هر بیگانهای بدتر دانست، توجه نکردیم، آنجا که ملت را در سختترین شرایط تاریخی (جنگ تحمیلی) گرفتار خیانتهای خود کردند و در رفتند، باز هم از رنگ و ریشها فریب خوردیم و دوباره به مصیبت آزادی طلبان دروغین و تمدن جویان فرهنگ باخته و بی کیاست گرفتار شدیم.
توطئه و خطرات را بی شمار رد کردیم و نفرت و کینه توزی از ملت را تجربه کردیم، ولی دوباره دَمَل چرکین جاسوسی و انسدادِ در رونق و موفقیت بر پای ملت ظاهر شد. هرچه امید و انتظار، هرچه گشایش بود و اقتدار، تولید و ابتکار، اتحاد و بود و انسجام و در یک کلمه، تمام داشتههایی که در هستهای و کشاورزی و مسکن و اشتغال و ... داشتیم را، با «کلیدی» زنگار زده از بی خردی و نالایقی قفل زده و با قطار بی مدیریتیِ دولتی فرسوده، منزوی، متمول و ناکارآمد، به ته دره جهل و جمود انداختند.
کسانی که عملکردشان 8 سال تیره بختی بود، بر ناقوس بی خردی نواختند که اگر «ابراهیم» از خراسان آمد، خیابانها مرزبندی، چرخ اقتصاد شکسته، تولید مسدود، آزادی محدود و جنگی دوباره گریبان گیرمان خواهد شد. از آن وقیحتر آن بود که با نفوذ دادن «تتلو» به حریم امن عدالتخواهی، بهانهای یافتند تا همانگونه که میخواستند جای شهید و جلاد را عوض کنند، فرهنگ تتلویسیم که نتیجه تعامل جنبشهای سبز و بنفش با منادیان حقوق ستیز بشر بود، تصوری بسازند که انگار با لکهای حرام میتوانند اقیانوسی را حرام کنند.
چرخ روزگار چرخید تا عدالتخوانه مملکتمان به دست حکیم و مرادی فرزانه افتاد. با جوانان و آزادی خواهان صمیمیتر از مادر بود. برای بازار و کسب کار ملت، به تنهایی دموکراتیکترین دولت شد. فقط با محوریت قراردادن ملت، بزرگترین کارخانههای تولیدی را که با تدبیر دولت، مسدود و مقروض و مستهلک شده بودند، در اندک زمان ممکن در مسیر تولید و اشتغال و حمایت از مردم قرار داد. بدون از کشیدن روبان، در تمام خیابانهای این ممکلت و با مردم خود همراه شد و گره از مشکلاتشان باز کرد. و این شد که ساربان منافع ملت، خواستگاه ملت شد. حتی کسانی که به نوعی در دستگاههای دولتی، دستشان تا مفرغ در فسادهای متعدد آلوده است، ناامید از دنیای عادلانهاش نیستند.
آری، سخن از عادلِ دادگسترمان، سید ابراهیم رئیسی است.
این نسیم خوش دادگری و عدالتخواهی را چگونه تقسیم کردهایم؟
بدون شک؛ مهمترین جریان فکری حامی حضرت آیت الله رئیسی، مردمی هستند که از رنگها و تعلقات چپ و راست، متنفر شدهاند. مردمی که خود انقلابی بوده و در این سالهای به هیچ رنگی درنیامدهاند و اگر حمایتی داشتهاند، به حکم انسانیت و عقلاینت خود رأی داده و به مصلحت نظام و انقلاب پشتیبانی کردهاند. ملتی که عقد اخوتی با هیچ کس نبسته و آرمانهای اسلام، انقلاب، امام (ره)، شهدا و رهبری را افضل بر هر اندیشهای دانستهاند.
پس هر جبههای و ائتلافی و گروهی که به نام وحدت باشد، باید مقبولیت مردمی را هم داشته باشد. علمدارانی که امروز بیرق خودخوانده برافراشته تا افتخار قیام ملت را به نام خود سند بزنند، باید بدانند، راه ملت و رویدادی که ان شاء الله رقم خواهد خورد، نشأت گرفته از خون هزارانی شهیدی است که پای در چکمه عد آلت داشتند و مهر بر ولایت بسته بودند تا خونشان مبنای اتحاد ملت باشد.
بر رفتار خود بنگرید. آیا یک مشی و این همه نام سزاوار است؟ یک هدف و این همه فراز پذیرفتنی است؟ یک مسیر و این همه کارشکنی در جریان عدالت شایسته است؟ اگر افق اتحاد تا پایان روز 28 خرداد نیست، پس چرا همه را به نام وحدت نام نهادهاید؟
خرسندی ملت به این است که این بار منفعت طلبان نمیتوانند دست در جیبشان کرده و هر آنچه اندوختهاند را به یغما ببرند. شادمانی مردم به این است که خدمت صادقانه آیت الله رئیسی را دراین مدت اندک به عینه دیدهاند. فکر نکنید که هر کسی را لایق فرماندهی بر مردم است؟ امروز، همه ملت ایران امیدوار هستند که با انتخاب حضرت آیت الله رئیسی، طوق وابستگیهای سیاسی به چپ و راست را برداشته و انزوای اقتصادی را کنار زده و برای سربلندی ایران اسلامی از کمترین جفا هم نگذرند تا بزرگترین افتخارات را بدست آورند.
بنابراین هر عَلَمی به غیر از وحدت ملت و هر نشانهای به جز نشانِ تعلق به ولایت در ذهن مردم نیست.
اما این ملتی است که 42 سال شائبهی شوم وابستگی را به دلشان گذاشتند و هر ننگی را با هر رنگی به رسوایی رساندند. آنجا که مرحوم امام (ره) خطرشان را از هر بیگانهای بدتر دانست، توجه نکردیم، آنجا که ملت را در سختترین شرایط تاریخی (جنگ تحمیلی) گرفتار خیانتهای خود کردند و در رفتند، باز هم از رنگ و ریشها فریب خوردیم و دوباره به مصیبت آزادی طلبان دروغین و تمدن جویان فرهنگ باخته و بی کیاست گرفتار شدیم.
توطئه و خطرات را بی شمار رد کردیم و نفرت و کینه توزی از ملت را تجربه کردیم، ولی دوباره دَمَل چرکین جاسوسی و انسدادِ در رونق و موفقیت بر پای ملت ظاهر شد. هرچه امید و انتظار، هرچه گشایش بود و اقتدار، تولید و ابتکار، اتحاد و بود و انسجام و در یک کلمه، تمام داشتههایی که در هستهای و کشاورزی و مسکن و اشتغال و ... داشتیم را، با «کلیدی» زنگار زده از بی خردی و نالایقی قفل زده و با قطار بی مدیریتیِ دولتی فرسوده، منزوی، متمول و ناکارآمد، به ته دره جهل و جمود انداختند.
کسانی که عملکردشان 8 سال تیره بختی بود، بر ناقوس بی خردی نواختند که اگر «ابراهیم» از خراسان آمد، خیابانها مرزبندی، چرخ اقتصاد شکسته، تولید مسدود، آزادی محدود و جنگی دوباره گریبان گیرمان خواهد شد. از آن وقیحتر آن بود که با نفوذ دادن «تتلو» به حریم امن عدالتخواهی، بهانهای یافتند تا همانگونه که میخواستند جای شهید و جلاد را عوض کنند، فرهنگ تتلویسیم که نتیجه تعامل جنبشهای سبز و بنفش با منادیان حقوق ستیز بشر بود، تصوری بسازند که انگار با لکهای حرام میتوانند اقیانوسی را حرام کنند.
چرخ روزگار چرخید تا عدالتخوانه مملکتمان به دست حکیم و مرادی فرزانه افتاد. با جوانان و آزادی خواهان صمیمیتر از مادر بود. برای بازار و کسب کار ملت، به تنهایی دموکراتیکترین دولت شد. فقط با محوریت قراردادن ملت، بزرگترین کارخانههای تولیدی را که با تدبیر دولت، مسدود و مقروض و مستهلک شده بودند، در اندک زمان ممکن در مسیر تولید و اشتغال و حمایت از مردم قرار داد. بدون از کشیدن روبان، در تمام خیابانهای این ممکلت و با مردم خود همراه شد و گره از مشکلاتشان باز کرد. و این شد که ساربان منافع ملت، خواستگاه ملت شد. حتی کسانی که به نوعی در دستگاههای دولتی، دستشان تا مفرغ در فسادهای متعدد آلوده است، ناامید از دنیای عادلانهاش نیستند.
آری، سخن از عادلِ دادگسترمان، سید ابراهیم رئیسی است.
این نسیم خوش دادگری و عدالتخواهی را چگونه تقسیم کردهایم؟
بدون شک؛ مهمترین جریان فکری حامی حضرت آیت الله رئیسی، مردمی هستند که از رنگها و تعلقات چپ و راست، متنفر شدهاند. مردمی که خود انقلابی بوده و در این سالهای به هیچ رنگی درنیامدهاند و اگر حمایتی داشتهاند، به حکم انسانیت و عقلاینت خود رأی داده و به مصلحت نظام و انقلاب پشتیبانی کردهاند. ملتی که عقد اخوتی با هیچ کس نبسته و آرمانهای اسلام، انقلاب، امام (ره)، شهدا و رهبری را افضل بر هر اندیشهای دانستهاند.
پس هر جبههای و ائتلافی و گروهی که به نام وحدت باشد، باید مقبولیت مردمی را هم داشته باشد. علمدارانی که امروز بیرق خودخوانده برافراشته تا افتخار قیام ملت را به نام خود سند بزنند، باید بدانند، راه ملت و رویدادی که ان شاء الله رقم خواهد خورد، نشأت گرفته از خون هزارانی شهیدی است که پای در چکمه عد آلت داشتند و مهر بر ولایت بسته بودند تا خونشان مبنای اتحاد ملت باشد.
بر رفتار خود بنگرید. آیا یک مشی و این همه نام سزاوار است؟ یک هدف و این همه فراز پذیرفتنی است؟ یک مسیر و این همه کارشکنی در جریان عدالت شایسته است؟ اگر افق اتحاد تا پایان روز 28 خرداد نیست، پس چرا همه را به نام وحدت نام نهادهاید؟
خرسندی ملت به این است که این بار منفعت طلبان نمیتوانند دست در جیبشان کرده و هر آنچه اندوختهاند را به یغما ببرند. شادمانی مردم به این است که خدمت صادقانه آیت الله رئیسی را دراین مدت اندک به عینه دیدهاند. فکر نکنید که هر کسی را لایق فرماندهی بر مردم است؟ امروز، همه ملت ایران امیدوار هستند که با انتخاب حضرت آیت الله رئیسی، طوق وابستگیهای سیاسی به چپ و راست را برداشته و انزوای اقتصادی را کنار زده و برای سربلندی ایران اسلامی از کمترین جفا هم نگذرند تا بزرگترین افتخارات را بدست آورند.
بنابراین هر عَلَمی به غیر از وحدت ملت و هر نشانهای به جز نشانِ تعلق به ولایت در ذهن مردم نیست.