تاریخ انتشار
دوشنبه ۹ تير ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۷
کد مطلب : ۴۲۲۶۸۱
شهربانو امانی؛
برخی میخواهند با حذف رای مردم جاده يكطرفه شود
۰
کبنا ؛ در کنار همه گمانهزنیهایی که در خصوص انتخابات ۱۴۰۰ و روند اصلاحطلبانه یا اصولگرایانه آن مطرح میشود، باید نگاهی هم به اصل موضوع یعنی اقبال مردم به این انتخابات داشته باشیم، اینکه چه شرایطی نیاز است که مردم باز هم به صندوقهای رای و حل مشکلات اعتماد کنند و البته راهکاری که برای آن تعیین میشود، از موضوعاتی است که با توجه به شرایط امروز مقدم بر هر مانیفست جریانی است. شهربانو امانی، فعال سیاسی اصلاحطلب در این رابطه معتقد است: بهسرعت نمیتوان زخمهای کهنه را درمان کرد و سرمایه اجتماعی ازدسترفته را بازگرداند، نباید در درمان زخمهای جامعه عجول باشیم. اصلاحطلبان باید از اشتباهات خود عذرخواهی کنند و بابت برنامههایی که نتوانستند اجرایی کنند با مردم با شفافیت سخن بگویند. در همین رابطه و برای بررسی بیشتر ابعاد این موضوع «آرمان ملی» با شهربانو امانی به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید
باتوجه به شرايطي که در شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان شاهد آن هستيم و نزديکي به انتخابات 1400 فکر ميکنيد اتفاقات اخير در شوراي عالي را با چه ديدگاهي بايد ارزيابي کنيم؟
از ديدگاه من اصلاحطلبان به نقد دروني نياز دارند و شوراي عالي اصلاحطلبان هم به عنوان يک سازوکار تسهيلکننده براي اين جريان از اين نقد مستثنا نيست، هرچند که درخصوص انتخاباتهايي که شکل گرفت شوراي عالي در جهت ايجاد نشاط اجتماعي و اقناع مردم براي حضور پاي صندوقهاي راي و همچنين ارائه ليست و ايجاد شور در مردم اقدامات خوبي داشتند و نميتوان فقط با ديدگاه نقادانه به عملکرد اين شورا نگاه کرد. شوراي عالي اصلاحطلبان در گذشته قرار بوده فقط فعاليت انتخاباتي داشته باشد و صرفا در انتخاباتها براي بستن ليست يا معرفي کانديداي نهايي فعاليت کند، بعد از اتمام مجلس دهم که بازخواني عملکرد شوراي عالي صورت گرفت و نقاط ضعف و قوت آن بيشتر به چشم آمد؛ در همين راستا و پس از اتفاقاتي که در سال 1398 رخ داد، عملکرد اصلاحطلبان با شعارهاي آنها در بحث ساختاري و اميدي که در مردم ايجاد کرده بودند به نوعي متفاوت بود و عملکرد موفقيتآميزي نداشتند و بخشي از سرمايه اجتماعي خود را از دست دادند؛ از طرف ديگر هم کرونا و بسياري از مشکلات ديگر مزيد بر علت شد تا بخشي از اصلاحطلبان که ميتوانستند پژواک صداي مردم باشند هم محدود شدند و اعتمادسازي هم به وجود نيامد، کمااينکه امروز همه نگران هستند که انتخابات 1400 به چه شکلي پيش خواهد رفت. در نهايت شوراي عالي با همه تغييرات خود بايد هرچه سريعتر سازوکاري را تبيين کند تا براي انتخابات 1400 آماده شود، حال آنکه اين سازوکار پارلمان اصلاحات باشد يا تغيير ساختار شورا.
با اين وجود پيشبيني ميکنيد اصلاحطلبان تا زمان برگزاري انتخابات 1400 بتوانند اعتماد جامعه را براي حضور پاي صندوقهاي راي بازگردانند؟
جامعه در انتخابات مجلس يازدهم با عدم حضور پاي صندوقهاي راي بخشي از اعتراض خود را به شرايط موجود نشان داد؛ به عنوان مثال، اصلاحطلبان بهعنوان جرياني که مردم همواره نسبت به آنها اقبال نشان داده است، امکان حضور و رقابت در انتخابات مجلس را پيدا نکردند و مردم مايوستر شدند؛ در نتيجه آن هم مجلسي با حداقل مشارکت مردم تشکيل شد که امروز شاهد عملکرد و رفتارهاي نمايندگان آن هستيم. اصلاحطلبان بايد به اين نتيجه برسند که وظايف اجتماعي آنها در اولويت از منافع اجتماعيشان است؛ البته که بايد در اين بازه از زمان که کشور از هر سو درگير مشکلات مختلف است، کمي با ديدگاهي وسيعتر به مسائل نگاه کنيم و اگر مشارکت مردم در انتخابات 1400 براي ما اهميت دارد بايد در برخي سياستها صرفنظر شود که اجازه فعاليت به احزاب يکي از آنهاست. هر موضوعي بايد به اقتضاي زمان خود سنجيده شود و شرايط امروز کشور هم يک شرايط خاص است که ريسکپذير نيست. در نهايت، نگرانيهاي زيادي براي آينده وجود دارد. مردم نارضايتي خود را از عملکرد ضعيف دولت و ساير قسمتهاي مديريتي که در ماههاي قبل نيز وجود داشت با مشارکت کمتر نسبت به دورههاي قبل در انتخابات مجلس نشان دادند. اين امر به مراتب ميتواند بسيار خطرناکتر از هر امري باشد؛ زيرا کاهش سرمايه اجتماعي در زماني که تحت شديدترين فشارها قرار گرفتهايم ميتواند بسيار خطرناک باشد. در همين بحران کرونا ثابت شد که مهمترين مقولهاي که کمک ساز دولت است، سرمايه اجتماعي است که ميتواند گرهگشايي کند؛ زيرا نيازمند يک عزم جدي در اين عرصه هستيم. متاسفانه هرچه بيشتر جلو ميرويم احساس نگراني بيشتر ميشود. نمايندگاني هم به عرصه مجلس راه يافتهاند غالبا تجربه کمتري دارند و توان مديريتي را در روزهاي سخت ندارند. از سوي ديگر نيز برخي رسانهها براي مقابله با اين امر اقدام به تخريب چهرههاي اصلاحطلب ميکنند. از همين رو شاهد خواهيم بود که مجلس يازدهم پس از روي کار آمدن به مقابله با دولت پرداخته است.
براي بازگشت اعتماد مردم چه عاملي را بيش از همه موثر ميدانيد؟
آشتي ملي، حفظ کرامت انساني و آزاديهاي فردي که توسط رئيس دولت اصلاحات هم مطرح شد، اما به اين سرعت نميتوان زخمهاي کهنه را درمان کرد و سرمايه اجتماعي را بازگرداند، نبايد در درمان مشکلات عجول باشيم. اصلاحطلبان بايد از اشتباهات خود عذرخواهي کنند و بابت برنامههايي که نتوانستند اجرايي کنند با مردم با شفافيت سخن بگويند. در فرصتهاي بهوجودآمده توسط هر جرياني شعارهايي داده ميشود اما در ميدان عمل اجرايي کردن آنها سخت خواهد شد و در همين اتفاق مطالبات مردم بر زمين ميماند.
با اين تفاسير فکر ميکنيد اولين اقدام حاکميت در راستاي بازگشت اعتماد عمومي بايد در چه راستايي باشد؟
سرمايه اجتماعي به نازلترين سطح رسيده و مردم در شرايط فعلي در سختي امر را ميگذرانند چراکه از سويي عملکرد روحاني که مورد حمايت جريان اصلاحات بود آنها را نااميد کرد و عملکرد اصولگرايان هم در گذشته شاهد آن بوديم. اگر رقباي اصلاحطلبان فکر کنند با حداقل راي ميتوانند به کرسيهاي مهم و به نمايندگي از مردم تکيه کنند و هرآنچه تصميم ميگيرند مقبوليت بالا و حداکثري دارد کمي در تحليل خود اشتباه ميکنند. عدم پاسخگويي بخشهايي هر روز به فاصله بين ملت، دولت ميافزايد و تنازعات سياسي هم اگر بخواهند در اين شرايط ايجاد شوند بياعتمادي مردم دوچندان ميشود، جريان رقيب اصلاحطلبان اگر بهجاي نقد بيوقفه اصلاحطلبان بتواند پاسخ بدهد چرا با وجود تبليغات بسيار و ابزارهايي که در دست داشتند باز هم نتوانستند در پايتخت سياسي کشور راي قابلقبولي کسب کنند، به چرايي بسياري از مشکلات خواهند رسيد. اصلاح امور در کشور ما نبايد تابو شود و اين از دلايل عمده بياعتمادي است. اصلاح نبايد در هيچ کشوري تابو شود و اگر در حال حاضر بتوانيم اين نگاه را تغيير دهيم بخشي از اعتماد مردم باز خواهد گشت. هموار کردن مسير اعمال نظر مردم در امور کشور و دخالت آنها در سرنوشت خود نتيجهاي جز پاشيدن بذر اميد در جامعه ندارد اين رويه بايد ادامه يابد تا پس از آن بتوانيم از انتخاباتي پرشور سخن بگوييم؛ در غير اين صورت اتفاقات ممکن است با هزينههايي همراه باشد. مردم ديگر با انتخاب يک کانديدا براي فرار از ديگري در انتخابات مشارکت نميکنند مردم انقلاب را دوست دارند و به حاکميت قانون احترام ميگذارند، لذا نميتوانيم آنها را مدام در شرايطي قرار بدهيم که حق انتخاب نداشته باشند يا انتخابات را کمرمق برگزار کنيم.
نقش رسانهها را در اين بين چه ميزان موثر ميدانيد؟
از موضوعاتي که در روند اعتمادي مردم تاثيرگذار است عملکرد صداوسيما و رسانهها در کشور است، چراکه جامعه در شرايطي که صداوسيما مدام اعتراضات خارجيها را نشان ميدهد، اما گويي از وضع و حال مردم گزارش درست و جامعي براساس استانداردهاي رسانهاي عرش نميکند يا خيلي کم به آن مبادرت دارد، اعتماد خود را از دست ميدهد. در هر بازهاي از زمان و به هر دليلي مردم ايران انتقاد کردند و اين در حالي است که ما در رسانه ملي در حد مطلوب همگان به اين مقوله توجه لازم را نداريم.
با اين وجود فکر ميکنيد ماندن در کنار مردم و کنارهگيري از قدرت توسط اصلاحطلبان بايد صورت بگيرد يا تلاش براي معرفي کانديدا به هر قيمتي؟
اصلاحطلبان در شرايط فعلي که يخ بندان سياسي است قطعا کانديدا معرفي ميکنند، همانطور که در انتخابات مجلس هم تلاش داشتند کانديدا معرفي کنند اما موانعي براي آنها ايجاد شد که از رقابتهاي سياسي بازماندند. البته که در حال حاضر به نظر ميرسد برخي خوشحال هستند که جادههاي سياسي در ايران يکطرفه شده و فقط عقايد و طيفهايي در سياست بازي داده ميشوند که به مذاق برخي افراد خوش بيايد. به نظر ميرسد برخي سعي دارند قهر مردم با صندوقهاي راي را نهادينه کنند و اين افراد همانهايي هستند که مدام به اصلاحطلبان توصيه ميکنند کانديدا معرفي نکنند. افرادي که سعي دارند مشارکت مردم در انتخابات را کماهميت جلوه بدهند بايد از پيامدهاي آن هم آگاه باشند اگر شرايطي ايجاد شود که گلايهها بيش از امروز بالا برود با بيتوجهي مردم مواجه ميشويم که اين اتفاق به نفع هيچ کس نيست. اصلاحطلبان وظيفه دارند از مطالبات مردم دفاع کنند و در اين جهت برنامه داشته باشند و اين وظيفه را هم انجام خواهند داد؛ البته که بايد کانديدايي معرفي کنند که در شرايط فعلي توان مديريت کشور را داشته باشد، جريان اصلاحات بايد کانديدايي معرفي کند که با برنامه و مانيفست اصلاحطلبان همخواني داشته باشد و مهمتر از آن بتواند اين برنامهها را در شرايط امروز کشور عملي کند. از مشکلاتي که باعث کاهش عقبه اجتماعي اصلاحات شد بيپاسخ ماندن برنامههاي آنها و عدم اجراي آن در نحوه اداره کشور بود.
اگر با انتخاباتي نظير انتخابات اسفند 98 مواجه شويم، چطور؟
همه اين موارد به نحوه برگزاري انتخابات بستگي دارد و اينکه آيا اجازه ميدهند رقابت سياسي در شکل و ابعاد واقعي آن شکل بگيرد يا خير، چرا که برخي عقيده دارند اهميتي ندارد مشارکت پايين باشد يا بالا و اگر بخواهند با اين روش پيش بروند پيامدهاي مثبتي ندارد. نبايد به جامعه القا کنيم که راي آنها در سپهر سياسي کشور کماثر است. رئيسجمهور بهعنوان اولين مقام اجرايي کشور بايد توسط مردم انتخاب شود و در اين صورت آنها را که صاحبان کشور هستند در سرنوشت سياسي خودشان دخالت بدهيم. امروز شرايط کشور به شکلي است که بايد رضايت اکثريت مردم به دست آورده شود و مشارکت اکثريت جامعه را در انتخابات داشته باشيم براي اين امر هم تنها و تنها فضاي باز رقابتي ميتواند، پاسخگو باشد.(آرمان ملی)
باتوجه به شرايطي که در شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان شاهد آن هستيم و نزديکي به انتخابات 1400 فکر ميکنيد اتفاقات اخير در شوراي عالي را با چه ديدگاهي بايد ارزيابي کنيم؟
از ديدگاه من اصلاحطلبان به نقد دروني نياز دارند و شوراي عالي اصلاحطلبان هم به عنوان يک سازوکار تسهيلکننده براي اين جريان از اين نقد مستثنا نيست، هرچند که درخصوص انتخاباتهايي که شکل گرفت شوراي عالي در جهت ايجاد نشاط اجتماعي و اقناع مردم براي حضور پاي صندوقهاي راي و همچنين ارائه ليست و ايجاد شور در مردم اقدامات خوبي داشتند و نميتوان فقط با ديدگاه نقادانه به عملکرد اين شورا نگاه کرد. شوراي عالي اصلاحطلبان در گذشته قرار بوده فقط فعاليت انتخاباتي داشته باشد و صرفا در انتخاباتها براي بستن ليست يا معرفي کانديداي نهايي فعاليت کند، بعد از اتمام مجلس دهم که بازخواني عملکرد شوراي عالي صورت گرفت و نقاط ضعف و قوت آن بيشتر به چشم آمد؛ در همين راستا و پس از اتفاقاتي که در سال 1398 رخ داد، عملکرد اصلاحطلبان با شعارهاي آنها در بحث ساختاري و اميدي که در مردم ايجاد کرده بودند به نوعي متفاوت بود و عملکرد موفقيتآميزي نداشتند و بخشي از سرمايه اجتماعي خود را از دست دادند؛ از طرف ديگر هم کرونا و بسياري از مشکلات ديگر مزيد بر علت شد تا بخشي از اصلاحطلبان که ميتوانستند پژواک صداي مردم باشند هم محدود شدند و اعتمادسازي هم به وجود نيامد، کمااينکه امروز همه نگران هستند که انتخابات 1400 به چه شکلي پيش خواهد رفت. در نهايت شوراي عالي با همه تغييرات خود بايد هرچه سريعتر سازوکاري را تبيين کند تا براي انتخابات 1400 آماده شود، حال آنکه اين سازوکار پارلمان اصلاحات باشد يا تغيير ساختار شورا.
با اين وجود پيشبيني ميکنيد اصلاحطلبان تا زمان برگزاري انتخابات 1400 بتوانند اعتماد جامعه را براي حضور پاي صندوقهاي راي بازگردانند؟
جامعه در انتخابات مجلس يازدهم با عدم حضور پاي صندوقهاي راي بخشي از اعتراض خود را به شرايط موجود نشان داد؛ به عنوان مثال، اصلاحطلبان بهعنوان جرياني که مردم همواره نسبت به آنها اقبال نشان داده است، امکان حضور و رقابت در انتخابات مجلس را پيدا نکردند و مردم مايوستر شدند؛ در نتيجه آن هم مجلسي با حداقل مشارکت مردم تشکيل شد که امروز شاهد عملکرد و رفتارهاي نمايندگان آن هستيم. اصلاحطلبان بايد به اين نتيجه برسند که وظايف اجتماعي آنها در اولويت از منافع اجتماعيشان است؛ البته که بايد در اين بازه از زمان که کشور از هر سو درگير مشکلات مختلف است، کمي با ديدگاهي وسيعتر به مسائل نگاه کنيم و اگر مشارکت مردم در انتخابات 1400 براي ما اهميت دارد بايد در برخي سياستها صرفنظر شود که اجازه فعاليت به احزاب يکي از آنهاست. هر موضوعي بايد به اقتضاي زمان خود سنجيده شود و شرايط امروز کشور هم يک شرايط خاص است که ريسکپذير نيست. در نهايت، نگرانيهاي زيادي براي آينده وجود دارد. مردم نارضايتي خود را از عملکرد ضعيف دولت و ساير قسمتهاي مديريتي که در ماههاي قبل نيز وجود داشت با مشارکت کمتر نسبت به دورههاي قبل در انتخابات مجلس نشان دادند. اين امر به مراتب ميتواند بسيار خطرناکتر از هر امري باشد؛ زيرا کاهش سرمايه اجتماعي در زماني که تحت شديدترين فشارها قرار گرفتهايم ميتواند بسيار خطرناک باشد. در همين بحران کرونا ثابت شد که مهمترين مقولهاي که کمک ساز دولت است، سرمايه اجتماعي است که ميتواند گرهگشايي کند؛ زيرا نيازمند يک عزم جدي در اين عرصه هستيم. متاسفانه هرچه بيشتر جلو ميرويم احساس نگراني بيشتر ميشود. نمايندگاني هم به عرصه مجلس راه يافتهاند غالبا تجربه کمتري دارند و توان مديريتي را در روزهاي سخت ندارند. از سوي ديگر نيز برخي رسانهها براي مقابله با اين امر اقدام به تخريب چهرههاي اصلاحطلب ميکنند. از همين رو شاهد خواهيم بود که مجلس يازدهم پس از روي کار آمدن به مقابله با دولت پرداخته است.
براي بازگشت اعتماد مردم چه عاملي را بيش از همه موثر ميدانيد؟
آشتي ملي، حفظ کرامت انساني و آزاديهاي فردي که توسط رئيس دولت اصلاحات هم مطرح شد، اما به اين سرعت نميتوان زخمهاي کهنه را درمان کرد و سرمايه اجتماعي را بازگرداند، نبايد در درمان مشکلات عجول باشيم. اصلاحطلبان بايد از اشتباهات خود عذرخواهي کنند و بابت برنامههايي که نتوانستند اجرايي کنند با مردم با شفافيت سخن بگويند. در فرصتهاي بهوجودآمده توسط هر جرياني شعارهايي داده ميشود اما در ميدان عمل اجرايي کردن آنها سخت خواهد شد و در همين اتفاق مطالبات مردم بر زمين ميماند.
با اين تفاسير فکر ميکنيد اولين اقدام حاکميت در راستاي بازگشت اعتماد عمومي بايد در چه راستايي باشد؟
سرمايه اجتماعي به نازلترين سطح رسيده و مردم در شرايط فعلي در سختي امر را ميگذرانند چراکه از سويي عملکرد روحاني که مورد حمايت جريان اصلاحات بود آنها را نااميد کرد و عملکرد اصولگرايان هم در گذشته شاهد آن بوديم. اگر رقباي اصلاحطلبان فکر کنند با حداقل راي ميتوانند به کرسيهاي مهم و به نمايندگي از مردم تکيه کنند و هرآنچه تصميم ميگيرند مقبوليت بالا و حداکثري دارد کمي در تحليل خود اشتباه ميکنند. عدم پاسخگويي بخشهايي هر روز به فاصله بين ملت، دولت ميافزايد و تنازعات سياسي هم اگر بخواهند در اين شرايط ايجاد شوند بياعتمادي مردم دوچندان ميشود، جريان رقيب اصلاحطلبان اگر بهجاي نقد بيوقفه اصلاحطلبان بتواند پاسخ بدهد چرا با وجود تبليغات بسيار و ابزارهايي که در دست داشتند باز هم نتوانستند در پايتخت سياسي کشور راي قابلقبولي کسب کنند، به چرايي بسياري از مشکلات خواهند رسيد. اصلاح امور در کشور ما نبايد تابو شود و اين از دلايل عمده بياعتمادي است. اصلاح نبايد در هيچ کشوري تابو شود و اگر در حال حاضر بتوانيم اين نگاه را تغيير دهيم بخشي از اعتماد مردم باز خواهد گشت. هموار کردن مسير اعمال نظر مردم در امور کشور و دخالت آنها در سرنوشت خود نتيجهاي جز پاشيدن بذر اميد در جامعه ندارد اين رويه بايد ادامه يابد تا پس از آن بتوانيم از انتخاباتي پرشور سخن بگوييم؛ در غير اين صورت اتفاقات ممکن است با هزينههايي همراه باشد. مردم ديگر با انتخاب يک کانديدا براي فرار از ديگري در انتخابات مشارکت نميکنند مردم انقلاب را دوست دارند و به حاکميت قانون احترام ميگذارند، لذا نميتوانيم آنها را مدام در شرايطي قرار بدهيم که حق انتخاب نداشته باشند يا انتخابات را کمرمق برگزار کنيم.
نقش رسانهها را در اين بين چه ميزان موثر ميدانيد؟
از موضوعاتي که در روند اعتمادي مردم تاثيرگذار است عملکرد صداوسيما و رسانهها در کشور است، چراکه جامعه در شرايطي که صداوسيما مدام اعتراضات خارجيها را نشان ميدهد، اما گويي از وضع و حال مردم گزارش درست و جامعي براساس استانداردهاي رسانهاي عرش نميکند يا خيلي کم به آن مبادرت دارد، اعتماد خود را از دست ميدهد. در هر بازهاي از زمان و به هر دليلي مردم ايران انتقاد کردند و اين در حالي است که ما در رسانه ملي در حد مطلوب همگان به اين مقوله توجه لازم را نداريم.
با اين وجود فکر ميکنيد ماندن در کنار مردم و کنارهگيري از قدرت توسط اصلاحطلبان بايد صورت بگيرد يا تلاش براي معرفي کانديدا به هر قيمتي؟
اصلاحطلبان در شرايط فعلي که يخ بندان سياسي است قطعا کانديدا معرفي ميکنند، همانطور که در انتخابات مجلس هم تلاش داشتند کانديدا معرفي کنند اما موانعي براي آنها ايجاد شد که از رقابتهاي سياسي بازماندند. البته که در حال حاضر به نظر ميرسد برخي خوشحال هستند که جادههاي سياسي در ايران يکطرفه شده و فقط عقايد و طيفهايي در سياست بازي داده ميشوند که به مذاق برخي افراد خوش بيايد. به نظر ميرسد برخي سعي دارند قهر مردم با صندوقهاي راي را نهادينه کنند و اين افراد همانهايي هستند که مدام به اصلاحطلبان توصيه ميکنند کانديدا معرفي نکنند. افرادي که سعي دارند مشارکت مردم در انتخابات را کماهميت جلوه بدهند بايد از پيامدهاي آن هم آگاه باشند اگر شرايطي ايجاد شود که گلايهها بيش از امروز بالا برود با بيتوجهي مردم مواجه ميشويم که اين اتفاق به نفع هيچ کس نيست. اصلاحطلبان وظيفه دارند از مطالبات مردم دفاع کنند و در اين جهت برنامه داشته باشند و اين وظيفه را هم انجام خواهند داد؛ البته که بايد کانديدايي معرفي کنند که در شرايط فعلي توان مديريت کشور را داشته باشد، جريان اصلاحات بايد کانديدايي معرفي کند که با برنامه و مانيفست اصلاحطلبان همخواني داشته باشد و مهمتر از آن بتواند اين برنامهها را در شرايط امروز کشور عملي کند. از مشکلاتي که باعث کاهش عقبه اجتماعي اصلاحات شد بيپاسخ ماندن برنامههاي آنها و عدم اجراي آن در نحوه اداره کشور بود.
اگر با انتخاباتي نظير انتخابات اسفند 98 مواجه شويم، چطور؟
همه اين موارد به نحوه برگزاري انتخابات بستگي دارد و اينکه آيا اجازه ميدهند رقابت سياسي در شکل و ابعاد واقعي آن شکل بگيرد يا خير، چرا که برخي عقيده دارند اهميتي ندارد مشارکت پايين باشد يا بالا و اگر بخواهند با اين روش پيش بروند پيامدهاي مثبتي ندارد. نبايد به جامعه القا کنيم که راي آنها در سپهر سياسي کشور کماثر است. رئيسجمهور بهعنوان اولين مقام اجرايي کشور بايد توسط مردم انتخاب شود و در اين صورت آنها را که صاحبان کشور هستند در سرنوشت سياسي خودشان دخالت بدهيم. امروز شرايط کشور به شکلي است که بايد رضايت اکثريت مردم به دست آورده شود و مشارکت اکثريت جامعه را در انتخابات داشته باشيم براي اين امر هم تنها و تنها فضاي باز رقابتي ميتواند، پاسخگو باشد.(آرمان ملی)