تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۳۹
کد مطلب : ۴۱۶۶۴۴
یادداشت|
من درد مشترکم مرا فریاد کن
متن ارسالی؛
۰
کبنا ؛مژدهای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوشخبر از طرف سبا بازآمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
اکنونکه دیگربار در آستانه ورق خوردن برگ زرین دیگری از افتخارات نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قرارگرفتهایم و به یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک میشویم.
بدون شک تائید صلاحیت مهندس عدل هاشمی پور و حضور مجدد عرصه انتخابات کهگیلویه بزرگ، روزگار نویدبخشی که در کهگیلویه بزرگ شروع کرده است و رجای واثق داریم که این نویدبخشی، طلوع دانایی و آگاهی و دفن انحصارطلبی، قیم مآبی، دگماندیشی و منفعتطلبی، خودرأیی، جایگزینی سیاست ورزی بهجای سیاست زدگی و قطع پاهایی است که بر گلوی نحیف توسعه این دیار ثروتمند اما محروم گذاشته است.
روزگار نوید امید بخش، برای قطع ید همان کسانی که همۀ حقّ را برای خود میخواهند و همۀ تکلیف را برای دیگران!
کسانی که نگاهی طلبکارانه و حقّ بهجانب از بالا به پایین و حسابشده با هدفِ بهرهگیری حدّاکثری از خواستها، نیازها و احساسات آدمهای سادهدل و خوشباور دادند!
او بار دگر امده است تا با خدمت صادقانه و بی منت، امید را در دل مردم زجر کشیده و محروم کهگیلویه بزرگ، زنده نگهدارد.
آمده است تا بگوید:
دستت را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن می گویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
من درد مشترکم مرا فریاد کن
(با امید حمایت حداکثری)
هدهد خوشخبر از طرف سبا بازآمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
اکنونکه دیگربار در آستانه ورق خوردن برگ زرین دیگری از افتخارات نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قرارگرفتهایم و به یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک میشویم.
بدون شک تائید صلاحیت مهندس عدل هاشمی پور و حضور مجدد عرصه انتخابات کهگیلویه بزرگ، روزگار نویدبخشی که در کهگیلویه بزرگ شروع کرده است و رجای واثق داریم که این نویدبخشی، طلوع دانایی و آگاهی و دفن انحصارطلبی، قیم مآبی، دگماندیشی و منفعتطلبی، خودرأیی، جایگزینی سیاست ورزی بهجای سیاست زدگی و قطع پاهایی است که بر گلوی نحیف توسعه این دیار ثروتمند اما محروم گذاشته است.
روزگار نوید امید بخش، برای قطع ید همان کسانی که همۀ حقّ را برای خود میخواهند و همۀ تکلیف را برای دیگران!
کسانی که نگاهی طلبکارانه و حقّ بهجانب از بالا به پایین و حسابشده با هدفِ بهرهگیری حدّاکثری از خواستها، نیازها و احساسات آدمهای سادهدل و خوشباور دادند!
او بار دگر امده است تا با خدمت صادقانه و بی منت، امید را در دل مردم زجر کشیده و محروم کهگیلویه بزرگ، زنده نگهدارد.
آمده است تا بگوید:
دستت را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن می گویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
من درد مشترکم مرا فریاد کن
(با امید حمایت حداکثری)