تاریخ انتشار
چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۵۸
کد مطلب : ۴۱۳۱۴۸
یادداشت|
ضرورت انقلاب در آموزشوپرورش
دکتر سید علی سینا رخشندهمند
۲
کبنا ؛(هیچ گنجی نیست از فرهنگ به)
فرهنگ و اقتصاد، دو مقولهی مرتبط با همند. فرهنگ، اقتصاد را میآفریند و اقتصاد، فرهنگ را تولید میکند. درگذشتهای نهچندان دور کسی که ازلحاظ اقتصادی در پایینترین سطح قرار داشت، فرزندش را به مدرسه نمیفرستاد؛ چون توان مالی نداشت. وقتیکه آن فرزند بیسواد بزرگ میشد، کودک خود را به مدرسه نمیفرستاد، چون نمیدانست. این نمونهی عینی است که نشان میدهد فقر فرهنگی به فقر اقتصادی دامن میزند و فقر اقتصادی، فقر فرهنگی را تولید میکند. از آنجایی که اقتصاد علم است، زیرمجموعهی فرهنگ است و در عین حال قادر است که بر مادر خود، یعنی فرهنگ تأثیر بگذارد.
فرهنگ، بنمایه، اساس و اصل کنشهای فردی، جمعی، اجتماع، سیاست، اقتصاد و... است. از همین روی بسیاری از رفتارهای ما، همریشه و بنمایهی فرهنگی و اقتصادی دارد و هم آثار فرهنگی و اقتصادی از خود برجای میگذارد. وقتی فساد زیاد میشود، همریشهی فرهنگی و هم آثار فرهنگی دارد؛ وقتی هرکسی که از توان مالی برخوردار است، باافتخار اعلام میکند که کالای ایرانی نمیخرد و در همان زمان به دولت ناسزا میگوید که چرا کارخانهها تعطیلشده است و بچههای مردم بیکار هستند و شغل و درآمدی ندارند! این ریشهی فرهنگی و آثار وخیم اقتصادی و فرهنگی دارد. وقتی در ایام تعطیلات مردم به تفریح میروند و پنجه بر روی طبیعت میکشند و ویرانهای از خود برجای میگذارند! وقتی جان انسانها در بیمارستانها همانند کرامت انسانها در ادارات بیارزشترین کالا میشود! وقتی آمار جرم، کلاهبرداری، نزاع، اعتیاد، طلاق، خودکشی و... زیاد میشود! وقتیکه مدرک تحصیلی، معرف شایستگی افراد نیست. وقتیکه کسانی با روشهای رابطهای و رانتی و انواع شگردها «نخوانده ملأ » میشوند! وقتیکه جادههای ما و رانندگی ما بیشترین مرگومیر را در کرهی زمین دارد و هرچه مسئولان امر، هشدار میدهند و نهادهای مختلف از طریق سخنرانی، پلاکارد، خبررسانی، ساخت کارتون، انیمیشن سعی در اصلاح این فرهنگ میکنند؛ اما بیفایده است و با التماس و موعظه و طنز و... سعی میکنند تا مخاطبان را به شیوهی صحیح رهنمون سازند! وقتی جمعیت یارانهبگیران، از کل جمعیت کشور بیشتر میشود! و هزار مسئلهی ریزودرشت دیگری که در این مقال نمیگنجد، همریشهی فرهنگی و اقتصادی و هم تبعات فرهنگی و اقتصادی دارد.
رواج و تداوم چنین رفتارهایی در سرزمینی که دارای فرهنگی غنی در درازنای تاریخ است، باید گروههای مرجع جامعه را به فکر چاره و اندیشه برانگیزد.
کار فرهنگی و اقتصادی در کوتاهمدت نتیجهبخش نیست؛ ولی این را نباید بهانهای کرد و از تلاش و کوشش بازماند و در مسیر بادهای ناموافق و مسموم نشست.
همچنانکه فرهنگ بر همهچیز تأثیر میگذارد، هزاران عامل دیگری بر فرهنگ یک ملت تأثیرگذار است. از این میان باید از خانواده و نظام آموزشی بهعنوان دو عامل مهم و تأثیرگذار بر فرهنگ و رفتار یک ملت یاد کرد.
شوربختانه بسیاری از خانوادههای ما بهدرستی آموزش نیافته و ناهنجاریهای نسلهای گذشته را بازتولید کردهاند و به نسلهای بعدی منتقل کردهاند! خانوادهها نیازمند آموزشهای مفید در همهی حوزهها هستند. در حال حاضر این آموزش بر عهدهی هیچ نهادی نیست!
نظام آموزشی کشور، دومین عامل اثرگذار بر فرهنگ جامعه است که غمگنانه هنوز ضعفهای بسیاری دارد! این سخن نیازی به اثبات نداد. همهی رفتارها و اتفاقاتی که در آغاز این یادداشت نامبرده شد و همهی آنچه گفته نشده و همهی آنچه هرروز به چشم میبینیم، یک سر آن در نظام آموزشوپرورش است و ریشهی آن بهنظام آموزشوپرورش برمیگردد.
اصلاحات در آموزشوپرورش به ۶ کلاسه کردن دورهی ابتدایی و تغییراتی از این قبیل نیست؛ بلکه نظام آموزشی ما نیازمند اصلاح اساسی و بنیادی با اتکا به همهی تجربههای جهانی است.
افت تحصیلی در مقاطع مختلف همچنان یکی از مشکلات جدی و مصائب این سازمان است. روشهای آموزشی و محتوای کتابهای درسی، با انتقادهای جدی کارشناسان مواجه است. رواج بزهکاری و حتی اعتیاد در میان دانشآموزان یکی دیگر از مشکلات جدی بزرگترین نهاد زیربنایی و آموزشی کشور است.
وضع سواد فارِغالتحصیلان مدارس فعلی را در نظر بگیرید! هنوز هم وقتی میخواهیم مثال بزنیم، میگوییم فلانی «شش قدیم» دارد! این بهمنزلهی آن است که باوجود همه پیشرفتها و تکنولوژی جدید آموزشی، «شش قدیم» بر «دوازده جدید» برتر است!
به مطالب تابلوها و بیلبوردها دقت کنید- مطالبی از قبیل: «بهداشت فردی را رعایت کنید»، «در مکانهای عمومی سیگار نکشید»، » در اتوبوس، تاکسی و... بلند صحبت نکنید و بلند نخندید" و... آیا این نکات پیشپاافتاده را باید در خیابان به دیگران بیاموزیم؟! یا این مطالب را باید در خانه و مدرسه آموخت؟
اینجا فرصت تشریح و برشمردن مشکلات و تنگناهای بیشمار نظام آموزشی نیست. همینکه اشاراتی باشد کافی است. -چراکه آنکس است اهل بشارت که اشارت داند و در خانه اگر کس است یک حرف بس است- و گرنه باید در یک نظام آموزشی مبتنی بر اصالت و ارزش بیبدیل «سرمایهی انسانی»، معلمها و آموزگاران باید با وسواسیترین شیوهی ممکن برگزیده و انگیزهیابی شوند. چراکه «مداد العلماء افضل من دماء شهداء».
پایینبودن سطح سواد در جوامع، از دلایل اصلی توسعهنیافتگی محسوب میشود؛ از سوی دیگر، رشد فکری- فرهنگی جوامع، ازجملۀ شاخصههای بنیادین توسعهیافتگی است.
جامعهشناسان معتقد هستند که اگر فرهنگ یک جامعه به پویایی و پختگی لازم و شایسته نرسیده باشد، پیشرفت، انکشاف و توسعۀ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و … آن جامعه میسر نخواهد بود.
در حقیقت اگر آموزشوپرورش بخواهد تحول سازماندهی جدی را آغاز کند، باید روشهایی را برگزیند که باهوشترین، با دانشترین، دلسوزترین و متعهدترین و سالمترین افراد جامعه را برای معلمی و آموزگاری برگزیند و آنها را تحت تعلیمات منظم و مدرن قرار دهد و مرتب دورههای بازآموزی و بازاندیشی برگزار کند. آنگاه مهمترین و بزرگترین سرمایههای کشور را به دست آنان بسپارد و صدالبته باید به این مهم اشاره کرد که ازلحاظ معیشتی باید در بالاترین سطح رفاهی قرار داشته باشند تا همّ آنان فقط مسئلهی آموزشوپرورش باشد نه اینکه توان ذهنی و جسمی خویش را برای رفع نیازهای معیشتی خود در شغل دوم هزینه کنند.
متولیان امر باید بدانند که اگر صدها ساعت در مدح و منقبت و جایگاه معلم سخن بگویند و آنگاه دستمزدشان کمتر از پولتوجیبی یک طفل غربی باشد، آب در هاون کوبیدن است.
در مورد اقتصاد اینک مجال سخن نیست. هرچند اقتصاد علاوه بر کار زیربنایی؛ به دلیل ارتباط آنی با آبونان مردم، نیازمند اقدامات فوری و ضربتی و روبنایی است که باید انجام بشود؛ اما باید بپذیریم که اگر فرهنگ اصلاح شود، اقتصاد اصلاح میشود.
_______
ز دانا بپرسید پس دادگر
که «فرهنگ» بهتر بود یا گهر؟
چنین داد پاسخ بدو رهنمون
که «فرهنگ» باشد ز گوهر فزون
که فرهنگ آرایش جان بود
ز گوهر سخن گفتن آسان بود
گهر بی هنر زار و خوار است و سست
به فرهنگ باشد روان تندرست
در دانش از گنج نامی تر است
همان نزد دانا گرامیتر است
سخن ماند از ما همی یادگار
تو با گنج دانش برابر مدار
《فردوسی》
=================
دکتر سید علی سینا رخشندهمند
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
فرهنگ و اقتصاد، دو مقولهی مرتبط با همند. فرهنگ، اقتصاد را میآفریند و اقتصاد، فرهنگ را تولید میکند. درگذشتهای نهچندان دور کسی که ازلحاظ اقتصادی در پایینترین سطح قرار داشت، فرزندش را به مدرسه نمیفرستاد؛ چون توان مالی نداشت. وقتیکه آن فرزند بیسواد بزرگ میشد، کودک خود را به مدرسه نمیفرستاد، چون نمیدانست. این نمونهی عینی است که نشان میدهد فقر فرهنگی به فقر اقتصادی دامن میزند و فقر اقتصادی، فقر فرهنگی را تولید میکند. از آنجایی که اقتصاد علم است، زیرمجموعهی فرهنگ است و در عین حال قادر است که بر مادر خود، یعنی فرهنگ تأثیر بگذارد.
فرهنگ، بنمایه، اساس و اصل کنشهای فردی، جمعی، اجتماع، سیاست، اقتصاد و... است. از همین روی بسیاری از رفتارهای ما، همریشه و بنمایهی فرهنگی و اقتصادی دارد و هم آثار فرهنگی و اقتصادی از خود برجای میگذارد. وقتی فساد زیاد میشود، همریشهی فرهنگی و هم آثار فرهنگی دارد؛ وقتی هرکسی که از توان مالی برخوردار است، باافتخار اعلام میکند که کالای ایرانی نمیخرد و در همان زمان به دولت ناسزا میگوید که چرا کارخانهها تعطیلشده است و بچههای مردم بیکار هستند و شغل و درآمدی ندارند! این ریشهی فرهنگی و آثار وخیم اقتصادی و فرهنگی دارد. وقتی در ایام تعطیلات مردم به تفریح میروند و پنجه بر روی طبیعت میکشند و ویرانهای از خود برجای میگذارند! وقتی جان انسانها در بیمارستانها همانند کرامت انسانها در ادارات بیارزشترین کالا میشود! وقتی آمار جرم، کلاهبرداری، نزاع، اعتیاد، طلاق، خودکشی و... زیاد میشود! وقتیکه مدرک تحصیلی، معرف شایستگی افراد نیست. وقتیکه کسانی با روشهای رابطهای و رانتی و انواع شگردها «نخوانده ملأ » میشوند! وقتیکه جادههای ما و رانندگی ما بیشترین مرگومیر را در کرهی زمین دارد و هرچه مسئولان امر، هشدار میدهند و نهادهای مختلف از طریق سخنرانی، پلاکارد، خبررسانی، ساخت کارتون، انیمیشن سعی در اصلاح این فرهنگ میکنند؛ اما بیفایده است و با التماس و موعظه و طنز و... سعی میکنند تا مخاطبان را به شیوهی صحیح رهنمون سازند! وقتی جمعیت یارانهبگیران، از کل جمعیت کشور بیشتر میشود! و هزار مسئلهی ریزودرشت دیگری که در این مقال نمیگنجد، همریشهی فرهنگی و اقتصادی و هم تبعات فرهنگی و اقتصادی دارد.
رواج و تداوم چنین رفتارهایی در سرزمینی که دارای فرهنگی غنی در درازنای تاریخ است، باید گروههای مرجع جامعه را به فکر چاره و اندیشه برانگیزد.
کار فرهنگی و اقتصادی در کوتاهمدت نتیجهبخش نیست؛ ولی این را نباید بهانهای کرد و از تلاش و کوشش بازماند و در مسیر بادهای ناموافق و مسموم نشست.
همچنانکه فرهنگ بر همهچیز تأثیر میگذارد، هزاران عامل دیگری بر فرهنگ یک ملت تأثیرگذار است. از این میان باید از خانواده و نظام آموزشی بهعنوان دو عامل مهم و تأثیرگذار بر فرهنگ و رفتار یک ملت یاد کرد.
شوربختانه بسیاری از خانوادههای ما بهدرستی آموزش نیافته و ناهنجاریهای نسلهای گذشته را بازتولید کردهاند و به نسلهای بعدی منتقل کردهاند! خانوادهها نیازمند آموزشهای مفید در همهی حوزهها هستند. در حال حاضر این آموزش بر عهدهی هیچ نهادی نیست!
نظام آموزشی کشور، دومین عامل اثرگذار بر فرهنگ جامعه است که غمگنانه هنوز ضعفهای بسیاری دارد! این سخن نیازی به اثبات نداد. همهی رفتارها و اتفاقاتی که در آغاز این یادداشت نامبرده شد و همهی آنچه گفته نشده و همهی آنچه هرروز به چشم میبینیم، یک سر آن در نظام آموزشوپرورش است و ریشهی آن بهنظام آموزشوپرورش برمیگردد.
اصلاحات در آموزشوپرورش به ۶ کلاسه کردن دورهی ابتدایی و تغییراتی از این قبیل نیست؛ بلکه نظام آموزشی ما نیازمند اصلاح اساسی و بنیادی با اتکا به همهی تجربههای جهانی است.
افت تحصیلی در مقاطع مختلف همچنان یکی از مشکلات جدی و مصائب این سازمان است. روشهای آموزشی و محتوای کتابهای درسی، با انتقادهای جدی کارشناسان مواجه است. رواج بزهکاری و حتی اعتیاد در میان دانشآموزان یکی دیگر از مشکلات جدی بزرگترین نهاد زیربنایی و آموزشی کشور است.
وضع سواد فارِغالتحصیلان مدارس فعلی را در نظر بگیرید! هنوز هم وقتی میخواهیم مثال بزنیم، میگوییم فلانی «شش قدیم» دارد! این بهمنزلهی آن است که باوجود همه پیشرفتها و تکنولوژی جدید آموزشی، «شش قدیم» بر «دوازده جدید» برتر است!
به مطالب تابلوها و بیلبوردها دقت کنید- مطالبی از قبیل: «بهداشت فردی را رعایت کنید»، «در مکانهای عمومی سیگار نکشید»، » در اتوبوس، تاکسی و... بلند صحبت نکنید و بلند نخندید" و... آیا این نکات پیشپاافتاده را باید در خیابان به دیگران بیاموزیم؟! یا این مطالب را باید در خانه و مدرسه آموخت؟
اینجا فرصت تشریح و برشمردن مشکلات و تنگناهای بیشمار نظام آموزشی نیست. همینکه اشاراتی باشد کافی است. -چراکه آنکس است اهل بشارت که اشارت داند و در خانه اگر کس است یک حرف بس است- و گرنه باید در یک نظام آموزشی مبتنی بر اصالت و ارزش بیبدیل «سرمایهی انسانی»، معلمها و آموزگاران باید با وسواسیترین شیوهی ممکن برگزیده و انگیزهیابی شوند. چراکه «مداد العلماء افضل من دماء شهداء».
پایینبودن سطح سواد در جوامع، از دلایل اصلی توسعهنیافتگی محسوب میشود؛ از سوی دیگر، رشد فکری- فرهنگی جوامع، ازجملۀ شاخصههای بنیادین توسعهیافتگی است.
جامعهشناسان معتقد هستند که اگر فرهنگ یک جامعه به پویایی و پختگی لازم و شایسته نرسیده باشد، پیشرفت، انکشاف و توسعۀ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و … آن جامعه میسر نخواهد بود.
در حقیقت اگر آموزشوپرورش بخواهد تحول سازماندهی جدی را آغاز کند، باید روشهایی را برگزیند که باهوشترین، با دانشترین، دلسوزترین و متعهدترین و سالمترین افراد جامعه را برای معلمی و آموزگاری برگزیند و آنها را تحت تعلیمات منظم و مدرن قرار دهد و مرتب دورههای بازآموزی و بازاندیشی برگزار کند. آنگاه مهمترین و بزرگترین سرمایههای کشور را به دست آنان بسپارد و صدالبته باید به این مهم اشاره کرد که ازلحاظ معیشتی باید در بالاترین سطح رفاهی قرار داشته باشند تا همّ آنان فقط مسئلهی آموزشوپرورش باشد نه اینکه توان ذهنی و جسمی خویش را برای رفع نیازهای معیشتی خود در شغل دوم هزینه کنند.
متولیان امر باید بدانند که اگر صدها ساعت در مدح و منقبت و جایگاه معلم سخن بگویند و آنگاه دستمزدشان کمتر از پولتوجیبی یک طفل غربی باشد، آب در هاون کوبیدن است.
در مورد اقتصاد اینک مجال سخن نیست. هرچند اقتصاد علاوه بر کار زیربنایی؛ به دلیل ارتباط آنی با آبونان مردم، نیازمند اقدامات فوری و ضربتی و روبنایی است که باید انجام بشود؛ اما باید بپذیریم که اگر فرهنگ اصلاح شود، اقتصاد اصلاح میشود.
_______
ز دانا بپرسید پس دادگر
که «فرهنگ» بهتر بود یا گهر؟
چنین داد پاسخ بدو رهنمون
که «فرهنگ» باشد ز گوهر فزون
که فرهنگ آرایش جان بود
ز گوهر سخن گفتن آسان بود
گهر بی هنر زار و خوار است و سست
به فرهنگ باشد روان تندرست
در دانش از گنج نامی تر است
همان نزد دانا گرامیتر است
سخن ماند از ما همی یادگار
تو با گنج دانش برابر مدار
《فردوسی》
=================
دکتر سید علی سینا رخشندهمند
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
تاسف هست.اولا شما توان این را که یه پاراگراف متن
ادبی و ادبیات بنویسید ندارید.فارسی گپ زدن تا سوادادبی
داشتن فرق دارد.دوما شما دانشگاه آزادلیسانس
وفوق لیسانس بامعدل پایین گرفتید.ده ترم لیسانس
گرفتید.چرا می نوبسی عضو بنیادنخبگان
اخه اگر تو عضو نخبگانی که به..
همه ی دانشجویان این استان نخبه اند