تاریخ انتشار
جمعه ۳ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۴۶
کد مطلب : ۴۰۷۴۱۳
یادداشت|
نمایندهی اصولگرا، من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم ...
سید علی عباس محدث
۰
کبنا ؛متن ارسالی: در ایام برگزاری هجدهمین نمایشگاه بزرگ کتاب استان، ایدهای نو بکار گرفته شده بود که مایه مسرت اهل قلم و صاحبان اندیشههای متعدد سیاسی و اجتماعی گردید.به همت مدیر کل محترم ارشاد اسلامی استان جناب آقای دکتر دهبانی، غرفههایی توسط برخی از اصحاب رسانه و سایتهای اینترنتی دایر بود که فرصت مناسبی را برای خبرنگاران و مطالبه گری حقوق اجتماعی، فرهنگی و بعضاٌ سیاسی مردم استان، به وجود آورده بود.همزمان با فعالیت این نمایشگاه، تغییر و تحولی در فرمانداری شهرستان گچساران به وجود آمده بود که همین کافی بود تا مدیر محترم سایت کبنا نیوز، موضوع دوگانگی برخورد مدیر ارشد، نمایندگان و چهرههای تأثیرگذار استان و مقایسه بین اینگونه برنامهها در شهرستانهای گچساران و باشت با آنچه در کهگیلویه بزرگ انجام میگیرد را از مراجعین خاص خودش بپرسد.
بهراستی چرا چنین برخوردهای تبعیض آمیزی صورت گرفته است؟ چرا فرماندارانی که سالها در مسند مدیریت اجرایی شهرستانهای کهگیلویه بزرگ بودند، نخواستند که در جلسهای در خورد شأن مردم، به اقدامات انجام شدهی خود پاسخگو باشند؟ چرا مدیر اجرایی استان اجازه ندادند که فرمانداران جدید، برنامههای خود را به مردم ارائه بدهند؟ چرا استاندار استان به بهانه سیاست زدگی کهگیلویه و برای رهایی و خلاص شدن مردم از این بحران، چاره کار را در اجرای این برنامههای سخیف دیده است؟ چگونه سیاست زدگیی در این بی تدبیریها نهفته است؟ بازیهای سیاسی در کهگیلویه چگونه پیش میرود؟ لمپن های سیاسی کدام جریان فکری مسبب این وقایع هستند؟
اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، پس از مجلس سوم تاکنون، همه نمایندگان منتخب مردم کهگیلویه، از جریان فکری راست که بعداً اصولگرا نامیده شدند، بوده و از دوره آقای احمدی نژاد نیز، همگونی بین دولت و مجلس در شهرستان کهگیلویه بزرگ، نمود بیشتری داشت.پس از استقلال نمایندگان گچساران و کهگیلویه تا کنون، تقریباٌ ثبات سیاسی نمایندگان برقرار بوده است.ابتدا که آقای موحد با دیپلیسین خاص سیاسی که داشت، تیم مدیریتی و تصمیم گیری بسیار قدری را انتخاب نمود که بهخوبی توانستند به مدت چهار دوره در کهگیلویه و یک دوره هم در شهرستان بهبهان، تمامی رقیبان را با اختلاف غیر قابل بحثی از میدان خارج نمایند.به این که در حوزههای عمرانی، صنعتی، زیربنایی و ساختاری، چه کارهایی انجام گرفت، کاری ندارم.ولی به طور قطع یقین شاید بالاترین نرخ توسعه نیروی انسانی را به نسبت سایر شهرستانهای استان داشتیم.بدون شک اگر چنین نبود، شاید امروز آقای موحد نمیتوانست این همه صلابت و ابهت نمایندگی را برای خود محفوظ بدارد.
آقای موحد شاید نتوانست که در توسعه متوازن توفیقی داشته باشد و بعضاٌ باعث گلایههای قومیتی هم شد ولی برای حل مشکل مردم و رفع نیازهای مهم و ضروری که مردم برای خود اولویت بندی کرده بودند، در سطح کشور موفقیت مناسبی را به دست آوردند.در دوره نمایندگی حاج آقا موحد، اقتدار نمایندگان استان به وجود ایشان بود.صلابت و تخصصشان در حوزه حقوقی و چگونگی دفاع از حقوق مردم هم در دستگاهای اجرایی و هم در دستگاه قضا، باعث شد تا هنوز هم هیبت نمایندگی ایشان به مخاطره نیافتد و همچنان راهگشای حل مشکلات مردم باشد.
یکی دیگر از امیتازات حاج آقای موحد در کسوت نمایندگی مجلس، در دسترس بودن و سهل الوصول بودن ارتباط با ایشان بود.به گفته کسانی که در دوره نمایندگی ایشان به پایتخت رفته بودند، در طبقه پایین منزل شخصی ایشان، جایگاهی داشتند برای موکلینش که نگران محل و مأوای سکونت نباشند.این حرکت ایشان برای مردم حوزه انتخابیهاش و بلکه سایر مردم استان، غنیمتی بود تا هیچکس احساس نکند که برای دیدار با نماینده خود باید دهها واسطه و رایزن مهم را ببیند.
البته ضعفهای دوره نمایندگی حاج آقای موحد نیز بر کسی پوشیده نیست.در این دوران بود که تضاد قومیتی بین منطقه ثلاث و طیبی با مردم بویراحمد به وجود آمد.در همین دوران بود که کل کهگیلویه را دهدشتی و این قوم را در مقابل بویراحمد قرار دادند.یکی دیگر از ضعفهای این دوران، سهل انگاری در حوزههای زیر بنایی و ساختار سازی کهگیلویه بزرگ بود که که البته در هشت سال دولت اصلاحات، اوج عقب ماندگی و واپسگرایی کهگیلویه بزرگ رقم خورد.
در دوره اصلاحات، شاید آقای موحد با زیرکی و ذکاوت کم نظیری که در سیاست داشتند، در انتصابات هیچ دخالتی نکرده و خود را هم بدنام معرفی اشخاصی که مورد وثوقش نبودند، نکرد.با این حال تعداد زیادی از بچههای کهگیلویه بزرگ را پست مدیریتی دادند.گرچه هیچکدام نتوانستند توفیقی برای مدرمی داشته باشند، ولی همانطور که در ادامه خواهم گفت، حاج آقا موحد بدنام مدیران بی کفایت و نالایق اصلاح طلب نشد.به طور مثال، در هشت سال دولت اصلاحات و در حوزه سادات امام زاده علی (ع) و مخصوصاٌ در مناطق سردسیری، درگیر و تخریب اراضی کشاورزی و باغات به وفور صورت میگرفت که پس از آن دیگر خبری از این مسائل نبود.در حوزه بهداشت و درمان کمترین رشد زیربنایی و بدترین دوران مدیریتی را در دانشگاه علوم پزشکی استان و کهگیلویه بزرگ داشتیم.در هیمن دوران، بدترین و هرج و مرج ترین و بی ثباتترین دوران مدیریتی را در ثبت احوال شهرستان کهگیلویه بزرگ داشتیم.در همین دوران بی برنامگی و سوء تدبیر برنامه ریزی را در استانداری استان داشتیم.و البته بقیه هم کمتر از این رویه را نداشتند.و انصافاً حاج آقای موحد در این سوء تدبیر و بی مدیریتیها هیچ نقشی نداشتند.
وقتی حاج آقای موحد به بهبهان رفتند، حاج آقای بزرگواری در شهرستان کهگیلویه بزرگ، کاندید منتخب مردم شدند.دوران آقای بزرگواری مصادف شد با دولت جناب آقای احمدی نژاد.دولتی که در شش سال اول، شبانه روز مشغول انجام وظیفه بود.به نحوی که خیلی از مخالفانش نیز به صداقت و تلاش ایشان اذعان کردند.بارقههای امید در دل مستضعفان به وجود آمد.روستائیان و عشایر به سبک زندگی خود افتخار کردند.صدای دولت از دل مستضعفان بیرون میآمد.هیچ مسئولی بر مردم فخر نمیفروخت و درب اتاق هیچ مسئولی نیز به روی مردم بسته نبود.مجلس و اعضاء مجلس بهویژه نمایندگان استانهای محروم، دغدغه فقر و فقرا را نداشتند.آنها مطمئن بودند که هر آنچه را برای مردم مصوب میکنند، نیازی به اعطای پورسانت به وزرا برای اجرا مصوبات نداشتند.
در دوره آقای بزرگواری صداقت و روراستی را به وضوح مشاهده کردیم.ایشان سعی داشتند در مجلس شورای اسلامی بیشتر از گذشته در نطقها و اظهار نظرها پرتلاش نشان بدهند.به اینکه شاید وزیری از نیش کلامش برنجد و خدمتی در حوزه انتخابیهاش را انجام ندهد، ابایی از خود نشان نداد.وقتی دولت به بنفش پوشانِ ساکن در رحم اجارهای سپرده شد، حاج آقای بزرگواری از بن و بیخ با کلیات دولت مخالف نمود.هیچگونه تسامح و تساهلی را در کارش نداشت.مستمراً مسئولان کشوری را در حوزهی انتخابیه خود حاضر میکرد و کهگیلویه بزرگ را توسعه بخشید.شهرستانهایی را تأسیس کرد که شایسته بود زودتر از اینها قدرت شهرستانی میگرفتند.کارهای زیربنایی و زیر ساختی خوبی را پیگیری، آغاز و تأسیس نمود.مسیر کهگیلویه بزرگ به سمت مرکز استان را متنوعتر و نزدیکتر نمود.جاده مال رو را بین المللی و بسیاری از نداشته های شهرستان را تأمین نمود و در پایان نیز بسیار شرافتمندانه و بزرگ منشانه اعلام کرد دیگر کاندیدا نمیشود و هرکس که گوشه چشمی بر این عروس دارد، بسم الله...
ولی هرکاری که وظیفهی نمایندگی بود را به نحو اکمل و اتمم انجام داد، اِلا در حوزه نیروی انسانی که نه تنها کاری نکرد بلکه برای دوران بعد از خود نیز رویهای بسیار نامیمون را بجا گذشت.اولاً، در شهرستان کهگیلویه و نیز در مرکز استان، نه مشاور یا مشاوران اصلح و شایستهای داشت و نه کارگزاران شایسته، تحصیکرده و آگاهی را منصوب کرده بود.بر خلاف حاج آقای موحد که تیم برنامه ریزیاش، حتی در دورانی که هیچ مسئولیتی هم نداشت، از ایشان غافل نبوده و از او دور نشدند، حاج آقای بزرگواری آنقدر تیم مدیریتیاش بی کفایت بودند که در روزهای آغازین دولت کاسبان، از او دور شدند و کاملاً او را تنها گذاشتند.البته این اشتباه حاج آقای بزرگواری نه تنها به خود ضربه زد بلکه آن همه خدمات رسانی و تلاش و فعالیت گسترده ایشان را نیز نتوانستند، و یا بهتر بگویم که نخواستند در اذهان مردم باقی بماند.
دوماً، حتی یک نفر مدیر با ارزش و لایق در هیچ شهرستانی بکار نگرفتند.بدترین فرمانداران را انتخاب نمود.خود را تمام و کمال هزینه افرادی کرد که شایسته یه ثانیه نشستن بر آن مسندها را نیز نداشتند.او که خود را وقف نیازهای مردم کرده بود، آنقدر در انتصابات ضعیف عمل کرد که در دوران بنفش پوشان، در بعضی از حوزهها، به کمک ضعیفترین استاندار دوران پس از انقلاب آمد و نیروهای موسوم به اصلاح طلبان را معرفی کرد.فرمانداری را انتخاب کرد که هیچگاه مدیریت در پائین ترین حوزههای کاری را نیز تجربه نکرده بود.
سوماً، بهترین و اصلحترین یارانش را که عمری به درازای عمر انقلاب اسلامی در تمامی صحنهها در کنار هم بودند و یار غار همدیگر شناخته میشدند را به راحتی فراموش کرد.کسانی که اگر در جایگاههای رفیعی بکار گرفته میشدند، به یقین ادعا میکنم که حتی اکر دولتهای بدتر از دولت شیخ حسنبه روی کار میآمد، باز هم نظر مردم بر حاج آقای بزرگواری بود.دلیل ادعایم علاوه بر یقینی که نسبت به توانمندی و تخصص محوری یاران حاج آقای بزرگواری دارم، خلوص ایمان، صداقت و سادگی، روراستی و جسارت، پاکدستی و عدم منفعت طلبی آنان بود و این ویژگیها همان خواستههای مردمی بود که عمری به دنبالش بودند.
و نهایتاً این شد که امروز، نه یاران قدیمیاش «چون همه را پشت سر نهاد» میتوانند از خدماتش دفاع کنند، و نه مدیرانش توان و معرفت همراهی و همگامی با او را دارند، چراکه همهی مدیرانش به محض تغییر دولت، از تفکر حاج آقا تبری جسته و به آغوش کاسبان برجام پیوستند.ولذا چون در حوزه نیروی انسانی به نوعی خود را مقطوع النسل کرد، ارثیه دوران خدمتش را به یغما بردند و نامش را (البته نزد بوقچی های دنیا طلب)، از طرحهایش پاک کردند.هرچند «انا الله سمیع العلیم» است.
پس از پایان دوران هشت سالهی حاج آقای بزرگواری، رویهی دیگری در کهگیلویه به وجود آمده که خیلی خاص است.اولاً، نرخ مهاجرت در کهگیلویه به اوج رسیده است.به نحوی که خیلیها اذعان داشتند که تا چند سال آینده، دهدشت خالی از سکنه خواهد شد.دوماً، بزرگان اصلاح طلبی در کهگیلویه که خود بانی افتراق این جریان سیاسی هستند و به صورت علنی یا زیر لحافی از جریان اصولگرایی حمایت میکنند و منتفع میشوند، به دور از چشم مردم از خدمات و عنایات نمایندگان اصولگرا بهره میبرند و گاهاً اظهار نظرهای مخفیانه هم میکنند.سوماً، قومیت گرایی استاندار قبلی آن هم نه با انتخاب اقوام صاحب فهم و درایت که با انتصاب عدهای از مجهول الفکرانی که از چپ به راست و بالعکس موج سواری کردند و از بی تدبیر آقای استاندار نهایت بهره را بردند تا نام طایفه بزرگ سادات امام زاده علی (ع) را حداقل تا چند سال آینده در مقابل سایر قبایل و طوایف قرار دهند، به بدترین شکل ممکن زندگی عادی مردم را به خطر انداخته است.چهارماً، پدیده زشت قدرت طلبی برخی از نمانیدگان دیگر استان که به انحاء مختلف سعی در انتصابات حداکثری را فقط از نیروهای شهرستان خود در دستگاههای اداری استان داشته باشند، کهگیلویه بزرگ و نیروهای فعال، خلاق و مستعد آن را به حاشیه برده و مدافع سیاسی هم ندارند.
دوره آقای هاشمی پور با هر آنچه بوده و هست را سنجش نمیکنم.چرا؟
به چند دلیل؛
1- شورا شهر دهدشت را جمعیتی بیش از 40 هزار نفر انتخاب میکنند.سپس اکثرت این اعضاء که همگی در وااسفای شهر دهدشت، منتخب مردم بودهاند، مستمع یک نفر میشوند تا آن یک نفر برای این بیش از 40 هزار نفر، شهردار انتخاب کند.بعد، همه این بیش از چهل هزار نفر و اعضاء شورای اسلامی و همان یک نفر، صدای یا واویلایشان مبنی بر ضرورت اجرای دمکراسی و آزادی بیان، رعایت حقوق شهروندی، نظارت مردم بر همه امور شهری، رعایت قانون و قانون مداری مسئولان، ضرورت بهکارگیری شایستهترین و متبحرترین مدیران در رأس امور، عقلانیت گرایی و اصلاح نگری در همه امور، گوش فلک را کر کرده است.به این شرایط چه باید گفت؟ آیا نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بر درد آگاه است؟ درمانش را میداند؟ اظهار نظری کرده است؟ به هر حال، دردم از یار است و درمان نیز هم ...........
2- برای مجلس شورای اسلامی، نمایندهای انتخاب شد که با این بینش عمومی و هزینههایی که مردم کهیگلویه بزرگ در این 40 سال متحمل شدند، باید این دوره را نیز تجربه میکردند.چون اگر چنین نمیشد، یاد نمیگرفتیم که صفات برجسته نمایندگی کدام است؟ اگر اینگونه نمیشد، یاد نمیگرفتیم که چرا دهدشت داره خالی از سکنه میشود؟ چرا دهدشت دستخوش تحولات ساختاری مفیدی نمیشود؟ چرا پس از 40 سال دویدن به دنبال سیاسیون و سیاسی بودن و سیاسی انتخاب کردنها، به جرم سیاسی بودن مردم کهگیلویه، استاندار استان، فرمانداران کهگیلویه بزرگ را آنهم توسط معاون سیاسیاش در پستوی فرمانداریها عزل و نصب میکند و بر این مَشکِ به اصطلاح محلی-(گاتلیش شدهی) مدیریت استان، سیاسی بودن مردم کهگیلویه را عامل بدبختی و عقب ماندگی عنوان میکند و مردم این دیار را شایسته آنگونه معرفی شدن مدیرانش میداند؟ اگر این چنین نمیشد، نمیدانستیم که برای انتخاب مدیرانی از کهگیلویه بزرگ، باید شبانه به منزل آقای دکتر تاجگردون رفته و با التماس، موافقتش را برای انتصابهای آبکی اخذ نموده و روزانه با صورت خاک آلوده از عمل خود به تهران بر میگردند.اگر اینگونه نمیشد، نمیدانستیم که چقدر تحقیر شدهایم که با وجود عدم قیاس فکری، سیاسی، مدیریتی، ذکاوت و تدبیر بچههای کهگیلویه بزرگ با سایر مناطق استان، مدیر اجرایی شهر دهدشت را باید خارج از شهرستان انتخاب کنند.این حقارت را نباید نادیده گرفت بلکه باید مردم کهگیلویه بزرگ به به عواقب انتخابها هم برای مجلس شورای اسلامی و هم برای شورای شهر دقت نموده و با انتخاب بهترینها، زمنیه انتصاب عالیترینها را فرهم کنند.
چرا نماینده در تمامی سخنرانیهای با ربط و بی ربط خود، از عدم وابستگیاش به جریانهای اصولگرایی و اصلاح طلبی سخن میگوید؟ مگر دولتمردان استانی به تبع از سیاست مدارن پایتخت، در رحم اجارهای خود، با ریتم اصلاح طلبی نمیرقصند؟ مگر آقای دکتر احمدی استاندار فعلی استان، بدترین ترکیب مدیریتی را در حوزههای سیاسی استانداری که همه از اصلاح طلبان و از عمدهترین عامل مؤثر در مرزبندیهای بین مردم هستند، بکار نگرفتند؟ مگر چینش مدیریتی در استان و آنهم در جایگاههای مهمی از قبیل آموزش و پرورش، راه و شهرسازی، برنامه و بودجه، صنعت و معدن، تعاون کار و رفاه اجتماعی و خیلیهای دیگر و در رأس آنها استاندار استان، از توان مدیریتی بچههای کهگیلویه خالی نیست؟ پس این همه اصرار آقای هاشمی پور مبنی بر اینکه هیچ وابستگی به اصولگرایان ندارد برای چیست؟ چرا باید در تمامی تریبونها سوگند یاد کند که وابسته به اصولگرایان نیست؟ مگر چه کسی یا چه کسانی منتظر این سوگند نامه ا را از ایشان میخواهند؟ مگر در روزهای قبل از انتخابات نگفتند که حاج آقای میراحمد تقوی که به قول خودشان جایگاه پدری را برایشان دارند، توصیه کرده که بین نماز و مجلس شورای اسلامی مجلس را برگزینید، آیا میر احمد تقوی اصلاح طلب هستند؟
لذا نصحیتم به جناب سردار این است که، با این طناب پوسیدهی به اصطلاح اصلاح طلبانِ متفرق شدهی کهگیلویه، نجات پیدا نمیکنی.خود را دریاب که این بار، این ره که تو میروی به ترکستان است ...
3- مردم کهگیلویه بزرگ به وحدت نیاز دارند اما نه وحدت نخبگان.چرا که بر این باورم نخبه کسی است که بتواند از ظرفیتهای موجود برای حل بحرانها و چالشهای بزرگ چاره اندیشی کند.و الان چنین نخبگانی را در کهگیلویه بزرگ نداریم.گروهی از حرف بلدهایی را در لوای اصولگرایی و اصلاح طلبی در گلوگاههای عبور از بحرانها داریم که به موقع ورود میکنند و با سیاه بازیهای سیاسی خود، مردم را عقبتر از همیشه نگه میدارند.چون نمایندهای را که مردم انتخاب میکنند، قدرت درک چنین بحرانیهایی را ندارد.چون نمایندهای را که مردم انتخاب میکنند نمیتواند آسیب شناسی کند.چون نماینده منتخب مردم نمیتواند با نیازهای مهم مردم خود را همگن سازد.چون نماینده منتخب مردم را برای چهار سال از همهی شایستگیهایی که در کهگیلویه بزرگ وجود دارد، بیگانه میسازند.چون نماینده اگر وابسته شد که میشود، دیگر نماینده مردم نیست، نماینده افکار آلوده به توهمات و وهمیات عدهای فرصت سوز و واژه ساز است که باید به امید حمایت در چهار سال بعدی هرکه را گفتند به دوش کشد و هرچه را خواستند به دیده منت بگذارد.پس بر این درد خود خواسته چه بگویم؟
4- بزرگانِ منصف و متعهدِ به مردم، شاید باورتان نشود، یا از سر دلسوزی سکوت کردهاند و یا توسط نوکیسگانِ بیسواد و کلاش مسکوت شدهاند.آنقدر در این شهرستان بحران ساختند و امنیت روحی و آرامش مردم را به حاشیه بردند که مردم نمیخواهند بیدار شوند.اینها بدتر از دیروز را میپذیرند و لذا هیچ کس نمیتواند که وسط دعوا نرخ تعیین کند.این بزرگان معمولاٌ تجارب مدیریتی عالی، تحصیلات و تخصص تأثیر گذار، برخورداری از انصاف سیاسی و اجتماعی، تعهد به عمل وتهذیب نفسشان در همه دورانهای انقلاب بر همگان محرز بوده است.اکنون که مصلحین سیاسی- اجتماعی در این مدیریت نقشی نداشته و جای ارزش و بی ارزشی، صداقت و صداقت بازی، اعتقاد و ادا پردازی در دین و هنجار شکنی و سطحی نگری ملاک انتخاب مدیران خرد تا کلان شده است، ما نمایندهای داریم که از ارزشهای انقلاب دفاع کند و در مرز نااهلان قرار نگیرد؟ دیگر بر این ماتمکده موجود چه بگویم؟
5- همه ملت میدانند که دولتمردان اشرافی و مدیران ناتوان، چنان به زندگی لیبرالی خود مشغول بوده و در تمامی معاملات ارزی و صنفی و واردات و صادرات انحصاری مشغول بوده که هیچ ایدهای نو و نظریهای قابل تحلیل برای ایجاد تحولی شگرف و اصلاح ساختار در نهادهای مدنی ندارند، مردم نمیتوانند از رفاه نسبی برخوردار شوند.نمیشود گسلهای موجود در طبقات اجتماعی را ترمیم نمود.نمیتوان از نهادهای اجتماعی و دستگاههای اداری تولید تصمیم و همانند سازی با مقررات و قوانین را انتظار داشت.وقتی نمایندهای نمیداند که همهی نیازهای مردم فقط در پیمانهای کلان در حوزههای راه و شهرسازی و شرکتهای آب و گاز و برق نیست و نیروی انسانی کارآمد است که می تواد توسعه همه جانبه را مدیریت کند، بر کدام عامل متأثر بر بدبختی شهرستانهای کهگیلویه بزرگ بایدگریست؟ آیا نماینده کهگیلویه بزرگ بر این امر اکتفا نموده است که اگر دارا کریمی نژاد فرماندار لنده نبود و یکی مثل سایر فرمانداران شهرستان کهگیلویه بزرگ در لنده حضور میداشت، توسعه شهر لنده به کجا میانجامید؟ نمایندهای که نه در انتخاب فرماندارش نقشی داشته و نه در محورهای عملیاتی پایلوتش تصمیمی اتخاذ کرده است.با این شرایط بر کدام درد بنالیم که درمانی بر آن کارساز باشد؟
در دوره اصلاحات، به نمایندگی از رئیس بهزیستی کهگیلویه و به همراه شورای اداری شهرستان به منطقه دیشموک سفر کردیم.در بخشداری نشسته بودیم که کسی آمد پیش آقای رضاتوفیقی فرماندار علمی و باصلابت آن روزهای کهگیلویه و به ایشان گفتند که؛ در روستای ما «ظاهراً خیلی دور از مرکز بخش بود»، معلم روستایمان بومی و سابقهی کاری خوب دارد و معتمد مردم هستند که تعداد کمی دانش آموز روستا را خیلی خوب تدریس میکند و در همه امور هم امین مردم است.ما به ایشان اعتماد داریم.تنها مشکل ایشان این است که طرفدار دولت اصلاحات نیستند و اصولگرا است.حال رئیس آموزش و پرورش، جوانی را فرستاده تا به عنوان مدیر مدرسه باشد و این فرد معتمد مردم را به صِرف اینکه همراه دولت نیست، از مدیریت دبستان عزل کردهاند.از جنابعالی (رضاتوفیقی)، به عنوان فرماندار میخواهم که مانع این تصمیم آموزش و پرورش بشوید.آقای رضا توفیقی به ایشان گفتند که من از تصمیم رئیس آموزش و پرورش دفاع میکنم.چون دولت، دولت اصلاحات هست و اگر قرار باشد که در این دولت کارها خوب انجام بگیرد یا بد، باید همه کارگزاران از خاتمی تا همین مدیر در این روستای محروم از یک تفکر باشند.
به اینکه حرف آقای رضاتوفیقی و همچنین تعبیرشان از اصلاحات به معنای آنچه در کشورمان تجربه کردهایم و اینکه با شایسته سالاری در نظام دارای دمکراسی چقدر سنخیت دارد، اظهار نظر ارزشی نمیکنم.اما ابتداییترین برداشت این است که در این نظام مدیریتی که دست و پا شکسته دو جناح فکری مدیریت آن را در قبضه دارند، از چپ به راست رفتن و بالعکس آن نمیتوانیم آیندهی خوبی را برای مردم ترسیم کنیم.همانطور که آلان هم میبینیم، کسانی که راهنمای چپ میزنند و به راست میپیچند، تنها به فکر منافع فردی و گروهی خود هستند و مردم را درک نمیکنند.در دولت اشرافی شیخ حسن روحانی و مجلس یک جانبه گرای لاریجانی، هیچ مصوبه و قانونی که به معیشت مردم، کنترل فقر، کاهش آسیبهای اجتماعی، کاهش فاصله طبقاتی، اصلاح نظام اداری و بهبود ساختارهای اجتماعی-اقتصادی- سیاسی و فرهنگی جامعه کمک نموده و در راستای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، سند چشم انداز ایران 1404، فرمان 8 مادهای رهبری و توصیههای سالیانه رهبر معظم انقلاب باشد، جزء تصمیمات این دو قوه مهم نظام، نداشتهایم.چرا که مستمراً شاهد کاهش قدرت خرید مردم بهویژه کارمندان و اقشار متوسط جامعه هستیم.فقر و نداری مردم را با افزایش مستمری بگیران نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد حضرت امام و سازمان بهزیستی و تسهیل شرایط تحت پوشش قرار گرفتن بخشهای بیشتری از مردم شدهاند.آسیبهای اجتماعی را نه تنها کنترل نکردیم که به متدهای نوینی نیز توسعه و گسترش داده شدند.شکاف طبقاتی در همهی عرصههای زندگی اجتماعی بیشتر و بیشتر میشود.بدون تردید باید اذعان نمود که فسادهای سازمان یافتهای را در دستگاهای اداری به کرات شاهدیم و برخوردهای قضایی که روزانه در رسانه میشنویم، مصدق این ادعا است که حاشیه امنیتی در نظام اداری وجود ندارد.
به هر حال، نخبگان شهرستانهای کهگیلویه عموماً، و بسیاری از بزرگان انقلابی که در ادوار مختلف هر سه نماینده اصولگرای (حاج آقا موحد، حاج آقا بزرگواری و آقای هاشمی پور) به خاطر بی توجهی این بزرگان، بهویژه حاج آقای بزرگواری و هاشمی پور که با بکار گرفتن افرادی نا آشنای به مدیریت و نا آگاه در مردم داری زمینه افتراق و جداییشان شدند، دیگر نمیتوانند با مردمی سخن بگویند، چرا که مردم همهاش دروغ شنیدهاند. نمیتوانند برای مردمی تصمیم گیری کنند که تماماٌ بی صداقتی و طمع ورزی دیدهاند. راهی برای اعاده حقانیت نمیبینند. مردمی که شعورشان مورد سوء استفاده قرار گرفته و به اسم اصولگرایی رأی دادهاند و اکنون نمایندهشان بهصورت شبانه با لیدر اصلاح طلب مینشیند و مدیران بی کیفیت و بیسواد و فاقد اندیشه و ایدئولوژی را معرفی میکند، چگونه میتوانند به کسانی که روزگاری یار گرمابه و گلستانشان بودند، اعتماد کنند؟
آقایان موحد، بزرگواری و هاشمی پور؛
با این تفاسیر باز هم معتقدم که میشود جریانهای اجتماعی را با وجود نیروهای انقلابی مخلص و متعهد رهبری کرد.در جایی که فسادِ مادرِ رحم اجارهای و نوزادان در این رحم بر هیچ کس پوشیده نمانده است، باید صداقت نگری در گفتار، تعهد، علم گرایی و نگاه عملیاتی در رفتار و برنامههای توسعه طلبانهی قابل فهم برای مردم، ملاک نزدیکی خردمندان و نخبگان با مردم قرار گیرد. میشود زندگی سیاسی و مدیریتی امام و رهبری را ملاک عمل قرار داد.میتوانیم از فرامین و دستورات الهی و انبیاء الهی استفاده نمود و در دلهای بندگان خدا جای گرفت.به شرط آنکه هدف و عمل، زبان و مرام، روش و کنش، دانش و درایت، و رازها و نیازها را با مردمی که اموراتشان را به شما میسپارند، یکی باشد.میشود که از انتخاب آدمهایی که هیچ منفعتی در دنیای تخصص گرا و صاحب خرد ندارند چشم پوشی نمود. همانگونه که قبلاً شما تجربه کردید و مردم هم تماشا نمودند، این افراد به دنبال دنیا بودند و به نام شما به هرچه خواستند رسیدند.چشم خود را باز کنید و اگر کسی را مصداق اندیشه و تفکر خودتان نمیبینید، دور بریزید.آگاه باشید که چون بر محور انقلاب، امام، رهبری و ولایت فقیه بودید، انتخاب شدید و حق این مردم نیست که به مکر شما گرفتار آیند.حق این مردم نیست که با اندیشه ولایی رأیشان را بگیرید و مدیرانی را بدون اندیشه و غرق در فساد و بی تدبیری را در اجرای اموراتشان منصوب کنید.
توانگری نه به مالست پیش اهل کمال که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
----------------------------------
سید علی عباس محدث
----------------------------------
بهراستی چرا چنین برخوردهای تبعیض آمیزی صورت گرفته است؟ چرا فرماندارانی که سالها در مسند مدیریت اجرایی شهرستانهای کهگیلویه بزرگ بودند، نخواستند که در جلسهای در خورد شأن مردم، به اقدامات انجام شدهی خود پاسخگو باشند؟ چرا مدیر اجرایی استان اجازه ندادند که فرمانداران جدید، برنامههای خود را به مردم ارائه بدهند؟ چرا استاندار استان به بهانه سیاست زدگی کهگیلویه و برای رهایی و خلاص شدن مردم از این بحران، چاره کار را در اجرای این برنامههای سخیف دیده است؟ چگونه سیاست زدگیی در این بی تدبیریها نهفته است؟ بازیهای سیاسی در کهگیلویه چگونه پیش میرود؟ لمپن های سیاسی کدام جریان فکری مسبب این وقایع هستند؟
اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، پس از مجلس سوم تاکنون، همه نمایندگان منتخب مردم کهگیلویه، از جریان فکری راست که بعداً اصولگرا نامیده شدند، بوده و از دوره آقای احمدی نژاد نیز، همگونی بین دولت و مجلس در شهرستان کهگیلویه بزرگ، نمود بیشتری داشت.پس از استقلال نمایندگان گچساران و کهگیلویه تا کنون، تقریباٌ ثبات سیاسی نمایندگان برقرار بوده است.ابتدا که آقای موحد با دیپلیسین خاص سیاسی که داشت، تیم مدیریتی و تصمیم گیری بسیار قدری را انتخاب نمود که بهخوبی توانستند به مدت چهار دوره در کهگیلویه و یک دوره هم در شهرستان بهبهان، تمامی رقیبان را با اختلاف غیر قابل بحثی از میدان خارج نمایند.به این که در حوزههای عمرانی، صنعتی، زیربنایی و ساختاری، چه کارهایی انجام گرفت، کاری ندارم.ولی به طور قطع یقین شاید بالاترین نرخ توسعه نیروی انسانی را به نسبت سایر شهرستانهای استان داشتیم.بدون شک اگر چنین نبود، شاید امروز آقای موحد نمیتوانست این همه صلابت و ابهت نمایندگی را برای خود محفوظ بدارد.
آقای موحد شاید نتوانست که در توسعه متوازن توفیقی داشته باشد و بعضاٌ باعث گلایههای قومیتی هم شد ولی برای حل مشکل مردم و رفع نیازهای مهم و ضروری که مردم برای خود اولویت بندی کرده بودند، در سطح کشور موفقیت مناسبی را به دست آوردند.در دوره نمایندگی حاج آقا موحد، اقتدار نمایندگان استان به وجود ایشان بود.صلابت و تخصصشان در حوزه حقوقی و چگونگی دفاع از حقوق مردم هم در دستگاهای اجرایی و هم در دستگاه قضا، باعث شد تا هنوز هم هیبت نمایندگی ایشان به مخاطره نیافتد و همچنان راهگشای حل مشکلات مردم باشد.
یکی دیگر از امیتازات حاج آقای موحد در کسوت نمایندگی مجلس، در دسترس بودن و سهل الوصول بودن ارتباط با ایشان بود.به گفته کسانی که در دوره نمایندگی ایشان به پایتخت رفته بودند، در طبقه پایین منزل شخصی ایشان، جایگاهی داشتند برای موکلینش که نگران محل و مأوای سکونت نباشند.این حرکت ایشان برای مردم حوزه انتخابیهاش و بلکه سایر مردم استان، غنیمتی بود تا هیچکس احساس نکند که برای دیدار با نماینده خود باید دهها واسطه و رایزن مهم را ببیند.
البته ضعفهای دوره نمایندگی حاج آقای موحد نیز بر کسی پوشیده نیست.در این دوران بود که تضاد قومیتی بین منطقه ثلاث و طیبی با مردم بویراحمد به وجود آمد.در همین دوران بود که کل کهگیلویه را دهدشتی و این قوم را در مقابل بویراحمد قرار دادند.یکی دیگر از ضعفهای این دوران، سهل انگاری در حوزههای زیر بنایی و ساختار سازی کهگیلویه بزرگ بود که که البته در هشت سال دولت اصلاحات، اوج عقب ماندگی و واپسگرایی کهگیلویه بزرگ رقم خورد.
در دوره اصلاحات، شاید آقای موحد با زیرکی و ذکاوت کم نظیری که در سیاست داشتند، در انتصابات هیچ دخالتی نکرده و خود را هم بدنام معرفی اشخاصی که مورد وثوقش نبودند، نکرد.با این حال تعداد زیادی از بچههای کهگیلویه بزرگ را پست مدیریتی دادند.گرچه هیچکدام نتوانستند توفیقی برای مدرمی داشته باشند، ولی همانطور که در ادامه خواهم گفت، حاج آقا موحد بدنام مدیران بی کفایت و نالایق اصلاح طلب نشد.به طور مثال، در هشت سال دولت اصلاحات و در حوزه سادات امام زاده علی (ع) و مخصوصاٌ در مناطق سردسیری، درگیر و تخریب اراضی کشاورزی و باغات به وفور صورت میگرفت که پس از آن دیگر خبری از این مسائل نبود.در حوزه بهداشت و درمان کمترین رشد زیربنایی و بدترین دوران مدیریتی را در دانشگاه علوم پزشکی استان و کهگیلویه بزرگ داشتیم.در هیمن دوران، بدترین و هرج و مرج ترین و بی ثباتترین دوران مدیریتی را در ثبت احوال شهرستان کهگیلویه بزرگ داشتیم.در همین دوران بی برنامگی و سوء تدبیر برنامه ریزی را در استانداری استان داشتیم.و البته بقیه هم کمتر از این رویه را نداشتند.و انصافاً حاج آقای موحد در این سوء تدبیر و بی مدیریتیها هیچ نقشی نداشتند.
وقتی حاج آقای موحد به بهبهان رفتند، حاج آقای بزرگواری در شهرستان کهگیلویه بزرگ، کاندید منتخب مردم شدند.دوران آقای بزرگواری مصادف شد با دولت جناب آقای احمدی نژاد.دولتی که در شش سال اول، شبانه روز مشغول انجام وظیفه بود.به نحوی که خیلی از مخالفانش نیز به صداقت و تلاش ایشان اذعان کردند.بارقههای امید در دل مستضعفان به وجود آمد.روستائیان و عشایر به سبک زندگی خود افتخار کردند.صدای دولت از دل مستضعفان بیرون میآمد.هیچ مسئولی بر مردم فخر نمیفروخت و درب اتاق هیچ مسئولی نیز به روی مردم بسته نبود.مجلس و اعضاء مجلس بهویژه نمایندگان استانهای محروم، دغدغه فقر و فقرا را نداشتند.آنها مطمئن بودند که هر آنچه را برای مردم مصوب میکنند، نیازی به اعطای پورسانت به وزرا برای اجرا مصوبات نداشتند.
در دوره آقای بزرگواری صداقت و روراستی را به وضوح مشاهده کردیم.ایشان سعی داشتند در مجلس شورای اسلامی بیشتر از گذشته در نطقها و اظهار نظرها پرتلاش نشان بدهند.به اینکه شاید وزیری از نیش کلامش برنجد و خدمتی در حوزه انتخابیهاش را انجام ندهد، ابایی از خود نشان نداد.وقتی دولت به بنفش پوشانِ ساکن در رحم اجارهای سپرده شد، حاج آقای بزرگواری از بن و بیخ با کلیات دولت مخالف نمود.هیچگونه تسامح و تساهلی را در کارش نداشت.مستمراً مسئولان کشوری را در حوزهی انتخابیه خود حاضر میکرد و کهگیلویه بزرگ را توسعه بخشید.شهرستانهایی را تأسیس کرد که شایسته بود زودتر از اینها قدرت شهرستانی میگرفتند.کارهای زیربنایی و زیر ساختی خوبی را پیگیری، آغاز و تأسیس نمود.مسیر کهگیلویه بزرگ به سمت مرکز استان را متنوعتر و نزدیکتر نمود.جاده مال رو را بین المللی و بسیاری از نداشته های شهرستان را تأمین نمود و در پایان نیز بسیار شرافتمندانه و بزرگ منشانه اعلام کرد دیگر کاندیدا نمیشود و هرکس که گوشه چشمی بر این عروس دارد، بسم الله...
ولی هرکاری که وظیفهی نمایندگی بود را به نحو اکمل و اتمم انجام داد، اِلا در حوزه نیروی انسانی که نه تنها کاری نکرد بلکه برای دوران بعد از خود نیز رویهای بسیار نامیمون را بجا گذشت.اولاً، در شهرستان کهگیلویه و نیز در مرکز استان، نه مشاور یا مشاوران اصلح و شایستهای داشت و نه کارگزاران شایسته، تحصیکرده و آگاهی را منصوب کرده بود.بر خلاف حاج آقای موحد که تیم برنامه ریزیاش، حتی در دورانی که هیچ مسئولیتی هم نداشت، از ایشان غافل نبوده و از او دور نشدند، حاج آقای بزرگواری آنقدر تیم مدیریتیاش بی کفایت بودند که در روزهای آغازین دولت کاسبان، از او دور شدند و کاملاً او را تنها گذاشتند.البته این اشتباه حاج آقای بزرگواری نه تنها به خود ضربه زد بلکه آن همه خدمات رسانی و تلاش و فعالیت گسترده ایشان را نیز نتوانستند، و یا بهتر بگویم که نخواستند در اذهان مردم باقی بماند.
دوماً، حتی یک نفر مدیر با ارزش و لایق در هیچ شهرستانی بکار نگرفتند.بدترین فرمانداران را انتخاب نمود.خود را تمام و کمال هزینه افرادی کرد که شایسته یه ثانیه نشستن بر آن مسندها را نیز نداشتند.او که خود را وقف نیازهای مردم کرده بود، آنقدر در انتصابات ضعیف عمل کرد که در دوران بنفش پوشان، در بعضی از حوزهها، به کمک ضعیفترین استاندار دوران پس از انقلاب آمد و نیروهای موسوم به اصلاح طلبان را معرفی کرد.فرمانداری را انتخاب کرد که هیچگاه مدیریت در پائین ترین حوزههای کاری را نیز تجربه نکرده بود.
سوماً، بهترین و اصلحترین یارانش را که عمری به درازای عمر انقلاب اسلامی در تمامی صحنهها در کنار هم بودند و یار غار همدیگر شناخته میشدند را به راحتی فراموش کرد.کسانی که اگر در جایگاههای رفیعی بکار گرفته میشدند، به یقین ادعا میکنم که حتی اکر دولتهای بدتر از دولت شیخ حسنبه روی کار میآمد، باز هم نظر مردم بر حاج آقای بزرگواری بود.دلیل ادعایم علاوه بر یقینی که نسبت به توانمندی و تخصص محوری یاران حاج آقای بزرگواری دارم، خلوص ایمان، صداقت و سادگی، روراستی و جسارت، پاکدستی و عدم منفعت طلبی آنان بود و این ویژگیها همان خواستههای مردمی بود که عمری به دنبالش بودند.
و نهایتاً این شد که امروز، نه یاران قدیمیاش «چون همه را پشت سر نهاد» میتوانند از خدماتش دفاع کنند، و نه مدیرانش توان و معرفت همراهی و همگامی با او را دارند، چراکه همهی مدیرانش به محض تغییر دولت، از تفکر حاج آقا تبری جسته و به آغوش کاسبان برجام پیوستند.ولذا چون در حوزه نیروی انسانی به نوعی خود را مقطوع النسل کرد، ارثیه دوران خدمتش را به یغما بردند و نامش را (البته نزد بوقچی های دنیا طلب)، از طرحهایش پاک کردند.هرچند «انا الله سمیع العلیم» است.
پس از پایان دوران هشت سالهی حاج آقای بزرگواری، رویهی دیگری در کهگیلویه به وجود آمده که خیلی خاص است.اولاً، نرخ مهاجرت در کهگیلویه به اوج رسیده است.به نحوی که خیلیها اذعان داشتند که تا چند سال آینده، دهدشت خالی از سکنه خواهد شد.دوماً، بزرگان اصلاح طلبی در کهگیلویه که خود بانی افتراق این جریان سیاسی هستند و به صورت علنی یا زیر لحافی از جریان اصولگرایی حمایت میکنند و منتفع میشوند، به دور از چشم مردم از خدمات و عنایات نمایندگان اصولگرا بهره میبرند و گاهاً اظهار نظرهای مخفیانه هم میکنند.سوماً، قومیت گرایی استاندار قبلی آن هم نه با انتخاب اقوام صاحب فهم و درایت که با انتصاب عدهای از مجهول الفکرانی که از چپ به راست و بالعکس موج سواری کردند و از بی تدبیر آقای استاندار نهایت بهره را بردند تا نام طایفه بزرگ سادات امام زاده علی (ع) را حداقل تا چند سال آینده در مقابل سایر قبایل و طوایف قرار دهند، به بدترین شکل ممکن زندگی عادی مردم را به خطر انداخته است.چهارماً، پدیده زشت قدرت طلبی برخی از نمانیدگان دیگر استان که به انحاء مختلف سعی در انتصابات حداکثری را فقط از نیروهای شهرستان خود در دستگاههای اداری استان داشته باشند، کهگیلویه بزرگ و نیروهای فعال، خلاق و مستعد آن را به حاشیه برده و مدافع سیاسی هم ندارند.
دوره آقای هاشمی پور با هر آنچه بوده و هست را سنجش نمیکنم.چرا؟
به چند دلیل؛
1- شورا شهر دهدشت را جمعیتی بیش از 40 هزار نفر انتخاب میکنند.سپس اکثرت این اعضاء که همگی در وااسفای شهر دهدشت، منتخب مردم بودهاند، مستمع یک نفر میشوند تا آن یک نفر برای این بیش از 40 هزار نفر، شهردار انتخاب کند.بعد، همه این بیش از چهل هزار نفر و اعضاء شورای اسلامی و همان یک نفر، صدای یا واویلایشان مبنی بر ضرورت اجرای دمکراسی و آزادی بیان، رعایت حقوق شهروندی، نظارت مردم بر همه امور شهری، رعایت قانون و قانون مداری مسئولان، ضرورت بهکارگیری شایستهترین و متبحرترین مدیران در رأس امور، عقلانیت گرایی و اصلاح نگری در همه امور، گوش فلک را کر کرده است.به این شرایط چه باید گفت؟ آیا نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بر درد آگاه است؟ درمانش را میداند؟ اظهار نظری کرده است؟ به هر حال، دردم از یار است و درمان نیز هم ...........
2- برای مجلس شورای اسلامی، نمایندهای انتخاب شد که با این بینش عمومی و هزینههایی که مردم کهیگلویه بزرگ در این 40 سال متحمل شدند، باید این دوره را نیز تجربه میکردند.چون اگر چنین نمیشد، یاد نمیگرفتیم که صفات برجسته نمایندگی کدام است؟ اگر اینگونه نمیشد، یاد نمیگرفتیم که چرا دهدشت داره خالی از سکنه میشود؟ چرا دهدشت دستخوش تحولات ساختاری مفیدی نمیشود؟ چرا پس از 40 سال دویدن به دنبال سیاسیون و سیاسی بودن و سیاسی انتخاب کردنها، به جرم سیاسی بودن مردم کهگیلویه، استاندار استان، فرمانداران کهگیلویه بزرگ را آنهم توسط معاون سیاسیاش در پستوی فرمانداریها عزل و نصب میکند و بر این مَشکِ به اصطلاح محلی-(گاتلیش شدهی) مدیریت استان، سیاسی بودن مردم کهگیلویه را عامل بدبختی و عقب ماندگی عنوان میکند و مردم این دیار را شایسته آنگونه معرفی شدن مدیرانش میداند؟ اگر این چنین نمیشد، نمیدانستیم که برای انتخاب مدیرانی از کهگیلویه بزرگ، باید شبانه به منزل آقای دکتر تاجگردون رفته و با التماس، موافقتش را برای انتصابهای آبکی اخذ نموده و روزانه با صورت خاک آلوده از عمل خود به تهران بر میگردند.اگر اینگونه نمیشد، نمیدانستیم که چقدر تحقیر شدهایم که با وجود عدم قیاس فکری، سیاسی، مدیریتی، ذکاوت و تدبیر بچههای کهگیلویه بزرگ با سایر مناطق استان، مدیر اجرایی شهر دهدشت را باید خارج از شهرستان انتخاب کنند.این حقارت را نباید نادیده گرفت بلکه باید مردم کهگیلویه بزرگ به به عواقب انتخابها هم برای مجلس شورای اسلامی و هم برای شورای شهر دقت نموده و با انتخاب بهترینها، زمنیه انتصاب عالیترینها را فرهم کنند.
چرا نماینده در تمامی سخنرانیهای با ربط و بی ربط خود، از عدم وابستگیاش به جریانهای اصولگرایی و اصلاح طلبی سخن میگوید؟ مگر دولتمردان استانی به تبع از سیاست مدارن پایتخت، در رحم اجارهای خود، با ریتم اصلاح طلبی نمیرقصند؟ مگر آقای دکتر احمدی استاندار فعلی استان، بدترین ترکیب مدیریتی را در حوزههای سیاسی استانداری که همه از اصلاح طلبان و از عمدهترین عامل مؤثر در مرزبندیهای بین مردم هستند، بکار نگرفتند؟ مگر چینش مدیریتی در استان و آنهم در جایگاههای مهمی از قبیل آموزش و پرورش، راه و شهرسازی، برنامه و بودجه، صنعت و معدن، تعاون کار و رفاه اجتماعی و خیلیهای دیگر و در رأس آنها استاندار استان، از توان مدیریتی بچههای کهگیلویه خالی نیست؟ پس این همه اصرار آقای هاشمی پور مبنی بر اینکه هیچ وابستگی به اصولگرایان ندارد برای چیست؟ چرا باید در تمامی تریبونها سوگند یاد کند که وابسته به اصولگرایان نیست؟ مگر چه کسی یا چه کسانی منتظر این سوگند نامه ا را از ایشان میخواهند؟ مگر در روزهای قبل از انتخابات نگفتند که حاج آقای میراحمد تقوی که به قول خودشان جایگاه پدری را برایشان دارند، توصیه کرده که بین نماز و مجلس شورای اسلامی مجلس را برگزینید، آیا میر احمد تقوی اصلاح طلب هستند؟
لذا نصحیتم به جناب سردار این است که، با این طناب پوسیدهی به اصطلاح اصلاح طلبانِ متفرق شدهی کهگیلویه، نجات پیدا نمیکنی.خود را دریاب که این بار، این ره که تو میروی به ترکستان است ...
3- مردم کهگیلویه بزرگ به وحدت نیاز دارند اما نه وحدت نخبگان.چرا که بر این باورم نخبه کسی است که بتواند از ظرفیتهای موجود برای حل بحرانها و چالشهای بزرگ چاره اندیشی کند.و الان چنین نخبگانی را در کهگیلویه بزرگ نداریم.گروهی از حرف بلدهایی را در لوای اصولگرایی و اصلاح طلبی در گلوگاههای عبور از بحرانها داریم که به موقع ورود میکنند و با سیاه بازیهای سیاسی خود، مردم را عقبتر از همیشه نگه میدارند.چون نمایندهای را که مردم انتخاب میکنند، قدرت درک چنین بحرانیهایی را ندارد.چون نمایندهای را که مردم انتخاب میکنند نمیتواند آسیب شناسی کند.چون نماینده منتخب مردم نمیتواند با نیازهای مهم مردم خود را همگن سازد.چون نماینده منتخب مردم را برای چهار سال از همهی شایستگیهایی که در کهگیلویه بزرگ وجود دارد، بیگانه میسازند.چون نماینده اگر وابسته شد که میشود، دیگر نماینده مردم نیست، نماینده افکار آلوده به توهمات و وهمیات عدهای فرصت سوز و واژه ساز است که باید به امید حمایت در چهار سال بعدی هرکه را گفتند به دوش کشد و هرچه را خواستند به دیده منت بگذارد.پس بر این درد خود خواسته چه بگویم؟
4- بزرگانِ منصف و متعهدِ به مردم، شاید باورتان نشود، یا از سر دلسوزی سکوت کردهاند و یا توسط نوکیسگانِ بیسواد و کلاش مسکوت شدهاند.آنقدر در این شهرستان بحران ساختند و امنیت روحی و آرامش مردم را به حاشیه بردند که مردم نمیخواهند بیدار شوند.اینها بدتر از دیروز را میپذیرند و لذا هیچ کس نمیتواند که وسط دعوا نرخ تعیین کند.این بزرگان معمولاٌ تجارب مدیریتی عالی، تحصیلات و تخصص تأثیر گذار، برخورداری از انصاف سیاسی و اجتماعی، تعهد به عمل وتهذیب نفسشان در همه دورانهای انقلاب بر همگان محرز بوده است.اکنون که مصلحین سیاسی- اجتماعی در این مدیریت نقشی نداشته و جای ارزش و بی ارزشی، صداقت و صداقت بازی، اعتقاد و ادا پردازی در دین و هنجار شکنی و سطحی نگری ملاک انتخاب مدیران خرد تا کلان شده است، ما نمایندهای داریم که از ارزشهای انقلاب دفاع کند و در مرز نااهلان قرار نگیرد؟ دیگر بر این ماتمکده موجود چه بگویم؟
5- همه ملت میدانند که دولتمردان اشرافی و مدیران ناتوان، چنان به زندگی لیبرالی خود مشغول بوده و در تمامی معاملات ارزی و صنفی و واردات و صادرات انحصاری مشغول بوده که هیچ ایدهای نو و نظریهای قابل تحلیل برای ایجاد تحولی شگرف و اصلاح ساختار در نهادهای مدنی ندارند، مردم نمیتوانند از رفاه نسبی برخوردار شوند.نمیشود گسلهای موجود در طبقات اجتماعی را ترمیم نمود.نمیتوان از نهادهای اجتماعی و دستگاههای اداری تولید تصمیم و همانند سازی با مقررات و قوانین را انتظار داشت.وقتی نمایندهای نمیداند که همهی نیازهای مردم فقط در پیمانهای کلان در حوزههای راه و شهرسازی و شرکتهای آب و گاز و برق نیست و نیروی انسانی کارآمد است که می تواد توسعه همه جانبه را مدیریت کند، بر کدام عامل متأثر بر بدبختی شهرستانهای کهگیلویه بزرگ بایدگریست؟ آیا نماینده کهگیلویه بزرگ بر این امر اکتفا نموده است که اگر دارا کریمی نژاد فرماندار لنده نبود و یکی مثل سایر فرمانداران شهرستان کهگیلویه بزرگ در لنده حضور میداشت، توسعه شهر لنده به کجا میانجامید؟ نمایندهای که نه در انتخاب فرماندارش نقشی داشته و نه در محورهای عملیاتی پایلوتش تصمیمی اتخاذ کرده است.با این شرایط بر کدام درد بنالیم که درمانی بر آن کارساز باشد؟
در دوره اصلاحات، به نمایندگی از رئیس بهزیستی کهگیلویه و به همراه شورای اداری شهرستان به منطقه دیشموک سفر کردیم.در بخشداری نشسته بودیم که کسی آمد پیش آقای رضاتوفیقی فرماندار علمی و باصلابت آن روزهای کهگیلویه و به ایشان گفتند که؛ در روستای ما «ظاهراً خیلی دور از مرکز بخش بود»، معلم روستایمان بومی و سابقهی کاری خوب دارد و معتمد مردم هستند که تعداد کمی دانش آموز روستا را خیلی خوب تدریس میکند و در همه امور هم امین مردم است.ما به ایشان اعتماد داریم.تنها مشکل ایشان این است که طرفدار دولت اصلاحات نیستند و اصولگرا است.حال رئیس آموزش و پرورش، جوانی را فرستاده تا به عنوان مدیر مدرسه باشد و این فرد معتمد مردم را به صِرف اینکه همراه دولت نیست، از مدیریت دبستان عزل کردهاند.از جنابعالی (رضاتوفیقی)، به عنوان فرماندار میخواهم که مانع این تصمیم آموزش و پرورش بشوید.آقای رضا توفیقی به ایشان گفتند که من از تصمیم رئیس آموزش و پرورش دفاع میکنم.چون دولت، دولت اصلاحات هست و اگر قرار باشد که در این دولت کارها خوب انجام بگیرد یا بد، باید همه کارگزاران از خاتمی تا همین مدیر در این روستای محروم از یک تفکر باشند.
به اینکه حرف آقای رضاتوفیقی و همچنین تعبیرشان از اصلاحات به معنای آنچه در کشورمان تجربه کردهایم و اینکه با شایسته سالاری در نظام دارای دمکراسی چقدر سنخیت دارد، اظهار نظر ارزشی نمیکنم.اما ابتداییترین برداشت این است که در این نظام مدیریتی که دست و پا شکسته دو جناح فکری مدیریت آن را در قبضه دارند، از چپ به راست رفتن و بالعکس آن نمیتوانیم آیندهی خوبی را برای مردم ترسیم کنیم.همانطور که آلان هم میبینیم، کسانی که راهنمای چپ میزنند و به راست میپیچند، تنها به فکر منافع فردی و گروهی خود هستند و مردم را درک نمیکنند.در دولت اشرافی شیخ حسن روحانی و مجلس یک جانبه گرای لاریجانی، هیچ مصوبه و قانونی که به معیشت مردم، کنترل فقر، کاهش آسیبهای اجتماعی، کاهش فاصله طبقاتی، اصلاح نظام اداری و بهبود ساختارهای اجتماعی-اقتصادی- سیاسی و فرهنگی جامعه کمک نموده و در راستای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، سند چشم انداز ایران 1404، فرمان 8 مادهای رهبری و توصیههای سالیانه رهبر معظم انقلاب باشد، جزء تصمیمات این دو قوه مهم نظام، نداشتهایم.چرا که مستمراً شاهد کاهش قدرت خرید مردم بهویژه کارمندان و اقشار متوسط جامعه هستیم.فقر و نداری مردم را با افزایش مستمری بگیران نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد حضرت امام و سازمان بهزیستی و تسهیل شرایط تحت پوشش قرار گرفتن بخشهای بیشتری از مردم شدهاند.آسیبهای اجتماعی را نه تنها کنترل نکردیم که به متدهای نوینی نیز توسعه و گسترش داده شدند.شکاف طبقاتی در همهی عرصههای زندگی اجتماعی بیشتر و بیشتر میشود.بدون تردید باید اذعان نمود که فسادهای سازمان یافتهای را در دستگاهای اداری به کرات شاهدیم و برخوردهای قضایی که روزانه در رسانه میشنویم، مصدق این ادعا است که حاشیه امنیتی در نظام اداری وجود ندارد.
به هر حال، نخبگان شهرستانهای کهگیلویه عموماً، و بسیاری از بزرگان انقلابی که در ادوار مختلف هر سه نماینده اصولگرای (حاج آقا موحد، حاج آقا بزرگواری و آقای هاشمی پور) به خاطر بی توجهی این بزرگان، بهویژه حاج آقای بزرگواری و هاشمی پور که با بکار گرفتن افرادی نا آشنای به مدیریت و نا آگاه در مردم داری زمینه افتراق و جداییشان شدند، دیگر نمیتوانند با مردمی سخن بگویند، چرا که مردم همهاش دروغ شنیدهاند. نمیتوانند برای مردمی تصمیم گیری کنند که تماماٌ بی صداقتی و طمع ورزی دیدهاند. راهی برای اعاده حقانیت نمیبینند. مردمی که شعورشان مورد سوء استفاده قرار گرفته و به اسم اصولگرایی رأی دادهاند و اکنون نمایندهشان بهصورت شبانه با لیدر اصلاح طلب مینشیند و مدیران بی کیفیت و بیسواد و فاقد اندیشه و ایدئولوژی را معرفی میکند، چگونه میتوانند به کسانی که روزگاری یار گرمابه و گلستانشان بودند، اعتماد کنند؟
آقایان موحد، بزرگواری و هاشمی پور؛
با این تفاسیر باز هم معتقدم که میشود جریانهای اجتماعی را با وجود نیروهای انقلابی مخلص و متعهد رهبری کرد.در جایی که فسادِ مادرِ رحم اجارهای و نوزادان در این رحم بر هیچ کس پوشیده نمانده است، باید صداقت نگری در گفتار، تعهد، علم گرایی و نگاه عملیاتی در رفتار و برنامههای توسعه طلبانهی قابل فهم برای مردم، ملاک نزدیکی خردمندان و نخبگان با مردم قرار گیرد. میشود زندگی سیاسی و مدیریتی امام و رهبری را ملاک عمل قرار داد.میتوانیم از فرامین و دستورات الهی و انبیاء الهی استفاده نمود و در دلهای بندگان خدا جای گرفت.به شرط آنکه هدف و عمل، زبان و مرام، روش و کنش، دانش و درایت، و رازها و نیازها را با مردمی که اموراتشان را به شما میسپارند، یکی باشد.میشود که از انتخاب آدمهایی که هیچ منفعتی در دنیای تخصص گرا و صاحب خرد ندارند چشم پوشی نمود. همانگونه که قبلاً شما تجربه کردید و مردم هم تماشا نمودند، این افراد به دنبال دنیا بودند و به نام شما به هرچه خواستند رسیدند.چشم خود را باز کنید و اگر کسی را مصداق اندیشه و تفکر خودتان نمیبینید، دور بریزید.آگاه باشید که چون بر محور انقلاب، امام، رهبری و ولایت فقیه بودید، انتخاب شدید و حق این مردم نیست که به مکر شما گرفتار آیند.حق این مردم نیست که با اندیشه ولایی رأیشان را بگیرید و مدیرانی را بدون اندیشه و غرق در فساد و بی تدبیری را در اجرای اموراتشان منصوب کنید.
توانگری نه به مالست پیش اهل کمال که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
----------------------------------
سید علی عباس محدث
----------------------------------