تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۰
کد مطلب : ۴۰۵۰۸۵
تحرکات و فعالیتهای انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد:
ضرورت پوست اندازی اصلاح طلبان و ظهور چهرههای جدید و کاریزما در بویراحمد
۱
کبنا ؛ ضرورت پوست اندازی جریان اصلاح طلبی در ایران آخرین توصیه سعید حجاریان به این جریان است. توصیه ای که شامل کلیت این جریان از تهران تا یاسوج میشود. دقت و تامل در حوادث و اتفاقاتی که از 1384 آغاز شد و در 88 به اوج رسید اولویت این ضرورت را افزون میکند. بازی قدرت و حوادثی که خارج از ارده برای این جریان و رهبران آن پیش امد نه تنها آرمانها را به حاشیه برد که در همان رقابت سیاسی دچار تشتت و تن دادن به ائتلافهایی شدند که در این اواخر برخی از تئوریسینهای اصلاح طلب این کارها را اشتباه خواندند و از ضرورت تامل و اصلاح درون جریانی سخن گفتند.
در شهرستان بویراحمد و دنا رد صلاحیت باقر موسوی در انتخابات مجلس هفتم شورای اسلامی پایان حضور مستقل آنان در مجلس شورای اسلامی بوده است. بعد از آن نه تنها نماینده اصلاح طلبی از بویراحمد به مجلس نرفته است که یک گزینه قوی اصلاح طلب و حتی میانه نیز فرصت حضور در کارزار انتخابات را پیدا نکرده است.
محمد بهرامی و نزدیکان وی البته این گزاره را قبول ندارند آنها بهرامی را یک اصلاح طلب میدانند که بخشی از نیروهای اصلاح طلب از وی حمایت نکردند و همین عدم حمایت سبب شکست سنگین بهرامی شد.
با این اوصاف منتقدین بهرامی و به رغم حمایت شورای عالی اصلاح طلبان و معرفی وی در لیست امید در دوره قبلی انتخابات معتقدند بهرامی یک اصلاح طلب اصیل نیست و در گذشته و حداقل در یک دوره از ستار هدایتخواه حمایت کرده است بنابراین نه تنها بین او و غلام محمد زارعی تفاوتی وجود ندارد که با توجه به انعطاف زارعی او گزینه بهتری برای حضور در مجلس است. نگاهی به عملکرد و مواضع زارعی در مجلس نیز موئد بخشی از همین توجیه است. با این اوصاف بهرامی کماکان خود را یک اصلاح طلب میداند و بعد از دریافت حکم ریاست ستاد محمدرضا عارف در شهرستان بویراحمد در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 خود را به محمد رضا عارف نزدیک کرد ولی بعد از گذشت پنج سال و نیم از چنین رابطه ای هیچ مسئولیتی نصیب بهرامی نشده است و در این اواخر تلاشهایی برای حضور در شهرداری تهران داشت که با رفتن افشانی نیز همه چیز برای بهرامی به پایان رسید.
در چهار دورهی قبلی که زارع در انتخابات حاضر بوده است علاوه بر رای مردمی که بخش زیادی از آن متعلق به پایگاه جریان اصلاح طلبی بوده است بخش زیادی از چهرهها و رهبران سنتی و حتی جوان این جریان نیز در کنار زارع بودهاند که در طول این 16 سال بر این جمع اضافه و گاهی کاسته شده است. رابطه زارع و اصلاح طلبان در انتخابات آینده به متغیرهای زیادی بستگی دارد که مهمترین آنها سرنوشت حضور چهرههای این طیف در رقابت نهایی انتخابات است.
یقیناً اگر چهره موجهی از این جریان تایید شود بخش رسمی و اکثریت آنها در پشت سر این نامزد قرار خواهند گرفت ولی اگر کسی تایید نشود حضور انها در گرو تصمیمات کشوری است و در نهایت نیز یا از کسی حمایت نخواهند کرد و یا به صورت روابط دوستی و قومی در پشت سر نامزدها توزیع خواهند شد.
اصلاح طلبان شق دوم احتمالات بالا را دوست ندارد و آنها امیدوارند در نهایت بتوانند با یک گزینه قوی در صحنه حاضر شوند. اینکه این گزینه قوی چه کسی خواهد بود ابداً مشخص نیست. تخریبها و فشارهای از بالا تا پایین و شکل گیری انتظارات بالا تا کنون مانع از بیان موضع رسمی از سوی مدعیان شده است و تنها در افکار عمومی و با توجه به برخی کنشها صحبت از حضور قوام فروزان در صحنه است. با این وجود فضای خاصی در استقبال از فروزان شکل نگرفته است خود او نیز به نظر میرسد کماکان در تردید به سر میبرد. حضور فروزان به عدم حضور بهرامی نیز بستگی دارد بین بهرامی و فروزان علاوه بر اشتراکات سیاسی هم پوشانی قومی و منطقه ای وجود دارد. بعد از گمانه زنیها مبنی بر حضور فروزان گفته میشود بهرامی نیز اعلام کرده است وی قصد کنار رفتن از صحنه انتخابات را ندارد. حتی اگر فروزان بیاید و تنها اصلاح طلب انتخابات باشد حمایت اصلاح طلبان از وی و ضریب موفقیت او چندان مشخص نیست و در گرو عوامل زیادی از جمله حمایت و همراهی رهبران جریان اصلاحات در بویراحمد است.
صحبت از رهبری اصلاحات در بویراحمد شد که در این مورد نیز باید گفت بعد از رفتارهای باقر موسوی در انتخابات قبلی برخی معتقدند او دیگر رهبر کامل و جامعی در جریان اصلاحات شهرستان نیست و با توجه به اینکه به رای شورای عالی اصلاح طلبان تمکین نکرد و نه تنها از بهرامی حمایتی نداشت که صریحاً علیه وی موضع گرفت طیف نزدیک به بهرامی از وی دلخور هستند حمایت رضا عسکری و جمع دیگری از اصلاح طلبان از بهرامی به تشدید این زوایه بندی نیز کمک کرد. پس بدون تعارف باید گفت اصلاح طلبان بویراحمد انسجام سالهای دور و اقتدار خود در دوران باقر موسوی را ندارند. قطعاً فقدان رهبری آسیب زا خواهد بود و حتی اگر یک نگاه فرا انتخاباتی داشته باشیم عمق این فقدان یشتر به چشم خواهد آمد. وضعیتی که هم اینک نیز در شهرستان و استان برای جریان اصلاحات حکمفرماست و با وجودی که این جریان مدعی پیروزی و حمایت از روحانی در انتخابات است اما چند دستگی و عدم انسجام میان آنها سبب شد هیچ توجه درخوری از سوی استاندار به آنها نشود و این نمایندگان و برخی تک چهرهها باشند که بتوانند تصمیم گیرنده نهایی باشند.
بحران رهبری به منزله عبور از رهبران قدیمی و نبود نیروی توانمند در این طیف در شهرستانهای بویراحمد و دنا نیست بلکه بر عکس این طیف پر از نیروهای قدرتمند و صاحب نفوذ است که برخی از آنها به جهت عملکرد موفق در مسئولیتهای ملی خود از کاریزمای بالایی نیز برخوردار هستند و این چهرههای جدید میتوانند در کنار قدیمیها به انسجام و موفقیت جریان اصلاحات در شهرستان بویراحمد کمک کنند.
حضور پناه، وکیلی، ضیاء هاشمی و غریب پور در مسئولیتهای مهم و کنش سیاسی و اجتماعی سبب مطرح شدن بیش از گذشته انها شده است چرا که این چهرهها از گذشته در سپهر سیاسی شهرستان حضور داشتهاند. با این اوصاف حضور در این مسئولیتها به معنی عملکرد قابل قبول همه آنها آنها نیست.
ضیاء هاشمی ابداً حضور موفقی در خبرگزاری «ایرنا» نداشته است و بعد از عملکرد ضعیف در این سازمان و هم چنین یک حکم در استان مورد غضب و حمله شدید رسانهها قرار گرفته است، از سوی دیگر وی هرگز نخواسته است خود را به اصلاح طلبان نزدیک کند و هیچ موضعی در این زمینه نداشته است و بیشتر متمایل بر ارایه یک رفتار میانه بوده است و همین هم سبب شده است اصلاح طلبان با وجود همه رزومه بالای مدیریتی که هاشمی دارد هیچ گاه در تصمیم گیریهایشان به وی توجهی نداشته باشند.
ارتباط غلام رضا پناه و اصلاح طلبان شکل دیگری دارد. پناه هرگز یک چهره محبوب برای اصلاح طلبان نبوده است وی اگر چه از گذشته در این فضا حضور داشته است ولی به دلایل مختلف نتوانسته است خود را به عنوان یک چهره موجه نشان دهد. پناه در دوران مدیریت خود نیز نتوانسته است برای خود اعتبارزایی سیاسی داشته باشد. وی اخیراً نیز به عنوان یکی از اعضای شورای سیاستگذاری حزب قدرتمند کارگزارن سازندگی انتخاب شد.
خداداد غریب پور اما چهره موفقی بوده است. نه در بویراحمد و دنا که در کل استان و نه تنها در طیف اصلاحات که در بین همه جریانها از وی و منش و عملکردش در مسئولیتهای اقتصادی در دولتهای یازدهم و دوازدهم به نیکی یاد میشود و افکار عمومی با نگاهی مثبت به او نگاه میکنند. غریب پور همچنین با درایت و تیزبینی به حمایت از چهرههای مطرح و جوان اصلاح طلب پرداخت و مسئولیتهای بالایی نیز برای این چهرهها ترتیب داد.
رابطه رسانهها و غریب پور نیز یک رابطه دو سویه بوده است، هم رسانهها توجهی ویژه ای به وی و عملکردش داشتهاند و هم غریب پور تعامل خوبی با رسانهها داشته است و از روابط عمومی بالایی برخوردار است.
غریب پور پیش از این دولت نیز یک چهره شناخته شده و محبوب محسوب میشد دوران موفق حضور در فرمانداری بویراحمد آنهم در اوج جوانی به همراه تعاملات بالا با مردم سبب شده بود وی در افکار عمومی از جایگاه بالایی برخوردار باشد.
محمدعلی وکیلی نیز اگر چه نماینده تهران است ولی نگاه و بخشی از توجهش بر استان کهگیلویه و بویراحمد است. وی اگر چه به اندازه غریب پور موفق به حمایت از نیروهای سیاسی استان نشده است ولی سعی کرده است، حتی المقدور از برخی نیروهای استان حمایت کند. وکیلی اگر هم برنامه ای برای بویراحمد و دنا داشته است حداقل به واسطه شرایط فعلی فعلاً ترجیح میدهد سکوت کند.
این چهرههای ملی بدون شک یک سرمایه برای جریان اصلاحات و کلیت نیروی انسانی استان محسوب میشوند. اما انچه که اصلاح طلبان باید بر روی آن تمرکز کنند حل بحران رهبری در این جریان است. آنها معتقد به تصمیم گیری شورایی هستند ولی این موضوع نیاز آنها را در نزاعهای درون جریانی به چهرههای کاریزما و صاحب نفوذ کم نمیکند.
یکی از مشکلات جریانهای سیاسی در ایران و به ویژه استان تمرکز زیاد بر مقوله انتخابات است آنها در انتخابات فعال میشوند و بعد از آن سریع کنار میروند این در حالی است به دلیل فقدان کارهای حزبی و جریانی در همان ایام انتخابات نیز با بحران همدلی و اجماع و تصمیم مشترک مواجه میشوند در حالی که اگر انها به حداقل قواعد کارهای حزبی هم رو بیاورند اولاً که در همان انتخابات میتوانند کارنامه خوبی داشته باشند و ثانیاً در قبل و بعد از انتخابات نیز قدرتمندانه در سپهر سیاسی استان و کشور حضور داشته باشند.
محدود کردن دید فعالین سیاسی به انتخابات آینده مجلس جز یاس وناامیدی و پراکندگی برای نیروها نتیجه ای نخواهد داشت. آنها باید قبل از پیدا کردن یک نیرو به فکر اصلاح وضعیت پراکنده خود باشند. اصلاح این وضعیت نیز ارتباط مستقیمی با حضور نیروهای قوی و موجه دارد و چنین نیروهایی پتانسیل اجماع و اقناع را با خود دارند نیروهایی که اگر چه ممکن است موانعی خارج از اراده خود و جریان در پیش داشته باشند ولی یقیناً اگر وارد عرصه شوند بار زیادی از این معضلات را بر دوش خواهند کشید.
کسانی همچون خداد غریب پور و برخی چهرههای دیگر با توجه به عملکرد خود قطعاً از این ظرفیت برخوردار هستند. اینکه غریب پور و یا سایر چهرههای ملی در انتخابات آینده خواهند آمد یا خیر بر کسی روشن نیست ولی برخی از آنها میتوانند نقش رهبری (لیدر) موثر و قابل پذیرش در کنار سایر بزرگان و قدیمی ترهای این جریان برای اصلاح طلبان بازی کنند.
ظرفیت حضور این چهرهها در تهران ممکن است عامل یک خطر بزرگ تر باشد که آنهم عدم حضور این چهرهها در تصمیم گیریهای درون شهرستانی باشد و آنها یا به جهت تعدد فعالیت و یا احساسی که از عدم پذیرش در استان دارند قید هر نوع دخالت در شهرستان را بزنند و باز هم شاهد شکل دیگری از نزاعها و چند دستگیها در دورههای گذشته باشیم.
خطر دیگری که نه تنها جریان اصلاحات را تهدید میکند بلکه جریان اصولگرای رسمی نیز از آن بی نصیب نیست حضور چهرههای مطلقاً قومی در انتخابات است. چهرههایی که ممکن است خود و گذشتهشان در یک جریان خاص قابل تعریف باشند ولی شعار و حضورشان کامل قومی و متکی بر رای قومی است و در دوره گذشته نیز شاهد شکل شدیدی از این موضوع بودیم تا جایی که رهبران جریان اصولگرا دلیل اصلی شکست نامزد خود را حضور یک چهره قومی در انتخابات میدانند. این چهرهها معمولاً شعار سیاسی نمیدهند و طرفدارشان نیز تاکید دارند که برای ما اصلاح طلب و اصولگرا مهم نیست.
امیدواری و خوش بینی مردم و برخی از سیاسیون برای تایید انتخابات استانی بی دلیل نیست و چنین شکلی از انتخابات را باید پایانی برای فعالیت چهرههای قومی دانست در چنین فضایی است که چهرههای واقعاً ملی در دو جریان میتوانند فعالیت کنند چهرههایی چون موحد، هدایتخواه، تاجگردون، غریب پور...
بیش از یک سال دیگر تا انتخابات مجلس مانده است متغیرهای تاثیر گذار بر انتخابات زیاد هستند و اتفاقات نیز قابل پیش بینی نیستند اما در اینکه جریان اصلاحات در ایران و به ویژه در استان کهگیلویه و بویراحمد نیاز به یک بازسازی و اصلاح انتقاداتی دارد تردیدی وجود ندارد.
نمایندگی مجلس در ایران نقطه اوج فعالیت سیاسی محسوب میشود که اگر این گونه نبود هم اینک تک چهرههایی در همین استان هستند و یا بودهاند که بسیار فعال بودهاند، به مردم و جوانان کمک کردهاند و در عین حال به اصول کار سیاسی و جریانی نیز پایبند بودهاند ولی انگار تا نماینده مجلس نشوند کارشان ناقص است.
در شهرستان بویراحمد و دنا رد صلاحیت باقر موسوی در انتخابات مجلس هفتم شورای اسلامی پایان حضور مستقل آنان در مجلس شورای اسلامی بوده است. بعد از آن نه تنها نماینده اصلاح طلبی از بویراحمد به مجلس نرفته است که یک گزینه قوی اصلاح طلب و حتی میانه نیز فرصت حضور در کارزار انتخابات را پیدا نکرده است.
محمد بهرامی و نزدیکان وی البته این گزاره را قبول ندارند آنها بهرامی را یک اصلاح طلب میدانند که بخشی از نیروهای اصلاح طلب از وی حمایت نکردند و همین عدم حمایت سبب شکست سنگین بهرامی شد.
با این اوصاف منتقدین بهرامی و به رغم حمایت شورای عالی اصلاح طلبان و معرفی وی در لیست امید در دوره قبلی انتخابات معتقدند بهرامی یک اصلاح طلب اصیل نیست و در گذشته و حداقل در یک دوره از ستار هدایتخواه حمایت کرده است بنابراین نه تنها بین او و غلام محمد زارعی تفاوتی وجود ندارد که با توجه به انعطاف زارعی او گزینه بهتری برای حضور در مجلس است. نگاهی به عملکرد و مواضع زارعی در مجلس نیز موئد بخشی از همین توجیه است. با این اوصاف بهرامی کماکان خود را یک اصلاح طلب میداند و بعد از دریافت حکم ریاست ستاد محمدرضا عارف در شهرستان بویراحمد در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 خود را به محمد رضا عارف نزدیک کرد ولی بعد از گذشت پنج سال و نیم از چنین رابطه ای هیچ مسئولیتی نصیب بهرامی نشده است و در این اواخر تلاشهایی برای حضور در شهرداری تهران داشت که با رفتن افشانی نیز همه چیز برای بهرامی به پایان رسید.
در چهار دورهی قبلی که زارع در انتخابات حاضر بوده است علاوه بر رای مردمی که بخش زیادی از آن متعلق به پایگاه جریان اصلاح طلبی بوده است بخش زیادی از چهرهها و رهبران سنتی و حتی جوان این جریان نیز در کنار زارع بودهاند که در طول این 16 سال بر این جمع اضافه و گاهی کاسته شده است. رابطه زارع و اصلاح طلبان در انتخابات آینده به متغیرهای زیادی بستگی دارد که مهمترین آنها سرنوشت حضور چهرههای این طیف در رقابت نهایی انتخابات است.
یقیناً اگر چهره موجهی از این جریان تایید شود بخش رسمی و اکثریت آنها در پشت سر این نامزد قرار خواهند گرفت ولی اگر کسی تایید نشود حضور انها در گرو تصمیمات کشوری است و در نهایت نیز یا از کسی حمایت نخواهند کرد و یا به صورت روابط دوستی و قومی در پشت سر نامزدها توزیع خواهند شد.
اصلاح طلبان شق دوم احتمالات بالا را دوست ندارد و آنها امیدوارند در نهایت بتوانند با یک گزینه قوی در صحنه حاضر شوند. اینکه این گزینه قوی چه کسی خواهد بود ابداً مشخص نیست. تخریبها و فشارهای از بالا تا پایین و شکل گیری انتظارات بالا تا کنون مانع از بیان موضع رسمی از سوی مدعیان شده است و تنها در افکار عمومی و با توجه به برخی کنشها صحبت از حضور قوام فروزان در صحنه است. با این وجود فضای خاصی در استقبال از فروزان شکل نگرفته است خود او نیز به نظر میرسد کماکان در تردید به سر میبرد. حضور فروزان به عدم حضور بهرامی نیز بستگی دارد بین بهرامی و فروزان علاوه بر اشتراکات سیاسی هم پوشانی قومی و منطقه ای وجود دارد. بعد از گمانه زنیها مبنی بر حضور فروزان گفته میشود بهرامی نیز اعلام کرده است وی قصد کنار رفتن از صحنه انتخابات را ندارد. حتی اگر فروزان بیاید و تنها اصلاح طلب انتخابات باشد حمایت اصلاح طلبان از وی و ضریب موفقیت او چندان مشخص نیست و در گرو عوامل زیادی از جمله حمایت و همراهی رهبران جریان اصلاحات در بویراحمد است.
صحبت از رهبری اصلاحات در بویراحمد شد که در این مورد نیز باید گفت بعد از رفتارهای باقر موسوی در انتخابات قبلی برخی معتقدند او دیگر رهبر کامل و جامعی در جریان اصلاحات شهرستان نیست و با توجه به اینکه به رای شورای عالی اصلاح طلبان تمکین نکرد و نه تنها از بهرامی حمایتی نداشت که صریحاً علیه وی موضع گرفت طیف نزدیک به بهرامی از وی دلخور هستند حمایت رضا عسکری و جمع دیگری از اصلاح طلبان از بهرامی به تشدید این زوایه بندی نیز کمک کرد. پس بدون تعارف باید گفت اصلاح طلبان بویراحمد انسجام سالهای دور و اقتدار خود در دوران باقر موسوی را ندارند. قطعاً فقدان رهبری آسیب زا خواهد بود و حتی اگر یک نگاه فرا انتخاباتی داشته باشیم عمق این فقدان یشتر به چشم خواهد آمد. وضعیتی که هم اینک نیز در شهرستان و استان برای جریان اصلاحات حکمفرماست و با وجودی که این جریان مدعی پیروزی و حمایت از روحانی در انتخابات است اما چند دستگی و عدم انسجام میان آنها سبب شد هیچ توجه درخوری از سوی استاندار به آنها نشود و این نمایندگان و برخی تک چهرهها باشند که بتوانند تصمیم گیرنده نهایی باشند.
بحران رهبری به منزله عبور از رهبران قدیمی و نبود نیروی توانمند در این طیف در شهرستانهای بویراحمد و دنا نیست بلکه بر عکس این طیف پر از نیروهای قدرتمند و صاحب نفوذ است که برخی از آنها به جهت عملکرد موفق در مسئولیتهای ملی خود از کاریزمای بالایی نیز برخوردار هستند و این چهرههای جدید میتوانند در کنار قدیمیها به انسجام و موفقیت جریان اصلاحات در شهرستان بویراحمد کمک کنند.
حضور پناه، وکیلی، ضیاء هاشمی و غریب پور در مسئولیتهای مهم و کنش سیاسی و اجتماعی سبب مطرح شدن بیش از گذشته انها شده است چرا که این چهرهها از گذشته در سپهر سیاسی شهرستان حضور داشتهاند. با این اوصاف حضور در این مسئولیتها به معنی عملکرد قابل قبول همه آنها آنها نیست.
ضیاء هاشمی ابداً حضور موفقی در خبرگزاری «ایرنا» نداشته است و بعد از عملکرد ضعیف در این سازمان و هم چنین یک حکم در استان مورد غضب و حمله شدید رسانهها قرار گرفته است، از سوی دیگر وی هرگز نخواسته است خود را به اصلاح طلبان نزدیک کند و هیچ موضعی در این زمینه نداشته است و بیشتر متمایل بر ارایه یک رفتار میانه بوده است و همین هم سبب شده است اصلاح طلبان با وجود همه رزومه بالای مدیریتی که هاشمی دارد هیچ گاه در تصمیم گیریهایشان به وی توجهی نداشته باشند.
ارتباط غلام رضا پناه و اصلاح طلبان شکل دیگری دارد. پناه هرگز یک چهره محبوب برای اصلاح طلبان نبوده است وی اگر چه از گذشته در این فضا حضور داشته است ولی به دلایل مختلف نتوانسته است خود را به عنوان یک چهره موجه نشان دهد. پناه در دوران مدیریت خود نیز نتوانسته است برای خود اعتبارزایی سیاسی داشته باشد. وی اخیراً نیز به عنوان یکی از اعضای شورای سیاستگذاری حزب قدرتمند کارگزارن سازندگی انتخاب شد.
خداداد غریب پور اما چهره موفقی بوده است. نه در بویراحمد و دنا که در کل استان و نه تنها در طیف اصلاحات که در بین همه جریانها از وی و منش و عملکردش در مسئولیتهای اقتصادی در دولتهای یازدهم و دوازدهم به نیکی یاد میشود و افکار عمومی با نگاهی مثبت به او نگاه میکنند. غریب پور همچنین با درایت و تیزبینی به حمایت از چهرههای مطرح و جوان اصلاح طلب پرداخت و مسئولیتهای بالایی نیز برای این چهرهها ترتیب داد.
رابطه رسانهها و غریب پور نیز یک رابطه دو سویه بوده است، هم رسانهها توجهی ویژه ای به وی و عملکردش داشتهاند و هم غریب پور تعامل خوبی با رسانهها داشته است و از روابط عمومی بالایی برخوردار است.
غریب پور پیش از این دولت نیز یک چهره شناخته شده و محبوب محسوب میشد دوران موفق حضور در فرمانداری بویراحمد آنهم در اوج جوانی به همراه تعاملات بالا با مردم سبب شده بود وی در افکار عمومی از جایگاه بالایی برخوردار باشد.
محمدعلی وکیلی نیز اگر چه نماینده تهران است ولی نگاه و بخشی از توجهش بر استان کهگیلویه و بویراحمد است. وی اگر چه به اندازه غریب پور موفق به حمایت از نیروهای سیاسی استان نشده است ولی سعی کرده است، حتی المقدور از برخی نیروهای استان حمایت کند. وکیلی اگر هم برنامه ای برای بویراحمد و دنا داشته است حداقل به واسطه شرایط فعلی فعلاً ترجیح میدهد سکوت کند.
این چهرههای ملی بدون شک یک سرمایه برای جریان اصلاحات و کلیت نیروی انسانی استان محسوب میشوند. اما انچه که اصلاح طلبان باید بر روی آن تمرکز کنند حل بحران رهبری در این جریان است. آنها معتقد به تصمیم گیری شورایی هستند ولی این موضوع نیاز آنها را در نزاعهای درون جریانی به چهرههای کاریزما و صاحب نفوذ کم نمیکند.
یکی از مشکلات جریانهای سیاسی در ایران و به ویژه استان تمرکز زیاد بر مقوله انتخابات است آنها در انتخابات فعال میشوند و بعد از آن سریع کنار میروند این در حالی است به دلیل فقدان کارهای حزبی و جریانی در همان ایام انتخابات نیز با بحران همدلی و اجماع و تصمیم مشترک مواجه میشوند در حالی که اگر انها به حداقل قواعد کارهای حزبی هم رو بیاورند اولاً که در همان انتخابات میتوانند کارنامه خوبی داشته باشند و ثانیاً در قبل و بعد از انتخابات نیز قدرتمندانه در سپهر سیاسی استان و کشور حضور داشته باشند.
محدود کردن دید فعالین سیاسی به انتخابات آینده مجلس جز یاس وناامیدی و پراکندگی برای نیروها نتیجه ای نخواهد داشت. آنها باید قبل از پیدا کردن یک نیرو به فکر اصلاح وضعیت پراکنده خود باشند. اصلاح این وضعیت نیز ارتباط مستقیمی با حضور نیروهای قوی و موجه دارد و چنین نیروهایی پتانسیل اجماع و اقناع را با خود دارند نیروهایی که اگر چه ممکن است موانعی خارج از اراده خود و جریان در پیش داشته باشند ولی یقیناً اگر وارد عرصه شوند بار زیادی از این معضلات را بر دوش خواهند کشید.
کسانی همچون خداد غریب پور و برخی چهرههای دیگر با توجه به عملکرد خود قطعاً از این ظرفیت برخوردار هستند. اینکه غریب پور و یا سایر چهرههای ملی در انتخابات آینده خواهند آمد یا خیر بر کسی روشن نیست ولی برخی از آنها میتوانند نقش رهبری (لیدر) موثر و قابل پذیرش در کنار سایر بزرگان و قدیمی ترهای این جریان برای اصلاح طلبان بازی کنند.
ظرفیت حضور این چهرهها در تهران ممکن است عامل یک خطر بزرگ تر باشد که آنهم عدم حضور این چهرهها در تصمیم گیریهای درون شهرستانی باشد و آنها یا به جهت تعدد فعالیت و یا احساسی که از عدم پذیرش در استان دارند قید هر نوع دخالت در شهرستان را بزنند و باز هم شاهد شکل دیگری از نزاعها و چند دستگیها در دورههای گذشته باشیم.
خطر دیگری که نه تنها جریان اصلاحات را تهدید میکند بلکه جریان اصولگرای رسمی نیز از آن بی نصیب نیست حضور چهرههای مطلقاً قومی در انتخابات است. چهرههایی که ممکن است خود و گذشتهشان در یک جریان خاص قابل تعریف باشند ولی شعار و حضورشان کامل قومی و متکی بر رای قومی است و در دوره گذشته نیز شاهد شکل شدیدی از این موضوع بودیم تا جایی که رهبران جریان اصولگرا دلیل اصلی شکست نامزد خود را حضور یک چهره قومی در انتخابات میدانند. این چهرهها معمولاً شعار سیاسی نمیدهند و طرفدارشان نیز تاکید دارند که برای ما اصلاح طلب و اصولگرا مهم نیست.
امیدواری و خوش بینی مردم و برخی از سیاسیون برای تایید انتخابات استانی بی دلیل نیست و چنین شکلی از انتخابات را باید پایانی برای فعالیت چهرههای قومی دانست در چنین فضایی است که چهرههای واقعاً ملی در دو جریان میتوانند فعالیت کنند چهرههایی چون موحد، هدایتخواه، تاجگردون، غریب پور...
بیش از یک سال دیگر تا انتخابات مجلس مانده است متغیرهای تاثیر گذار بر انتخابات زیاد هستند و اتفاقات نیز قابل پیش بینی نیستند اما در اینکه جریان اصلاحات در ایران و به ویژه در استان کهگیلویه و بویراحمد نیاز به یک بازسازی و اصلاح انتقاداتی دارد تردیدی وجود ندارد.
نمایندگی مجلس در ایران نقطه اوج فعالیت سیاسی محسوب میشود که اگر این گونه نبود هم اینک تک چهرههایی در همین استان هستند و یا بودهاند که بسیار فعال بودهاند، به مردم و جوانان کمک کردهاند و در عین حال به اصول کار سیاسی و جریانی نیز پایبند بودهاند ولی انگار تا نماینده مجلس نشوند کارشان ناقص است.
فقط غریب پور...فقط غریب پور...فقط غریب پور.
فقط غریب پور...فقط غریب پور...فقط غریب پور.