تاریخ انتشار
شنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۱۳
کد مطلب : ۴۳۲۶۳۰
کبنانیوز در گفتوگو با دکتر جهانبین حقوقدان و پژوهشگر بررسی کرد
بخش اول ) آسیب شناسی انتخابات شوراها در زیست بوم فرهنگی کهگیلویه و بویراحمد/ ناکارآمدی فرهنگ انتخاباتی استان در خصوص مدلهای انتخاباتی/ نهاد انتخابات در جامعه ایران کارنامه چندان موفقی ندارد/ جامعه توسعه نیافته و مدلهای توسعه یافته
۴
کبنا ؛او معتقد است؛ «انتخابات یک مدل توسعه یافتهای از تقسیم و تسهیم قدرت میان حاکمیت و شهروندان است که هم موجب مهار قدرت و هم اعطای صلاحیت میباشد و از رهگذر آن برآمدن و فراز و فرود در دست مردم است. این مدل توسعه یافته که نسبت به قبل راهکاری برای هر چه بیشتر کردن نقش جامعه در شکل گیری قدرت بوده، نیازمند جامعه و شهروندان آشنا با این مفهوم میباشد و توسعه یافتگی سیاسی و فرهنگی پیش فرض و پیش نیاز آن است. این مدل سیاسی و حقوقی نیازمند انسانهای توسعه یافته، فرهنگ سیاسی توسعه یافته و... هست، ولی از ابتدا دچار نوعی عدم همراهی و عدم توسعه یافتگی سیاسی و حقوقی همگام با زایش و استمرار آن بوده و از آنجا که در ایران و خصوصاً در بافت سنتی جامعه ما انتخابات پیشتر از فرهنگ انتخابی شکل گرفته، هنوز نتوانسته به آن برسد. یعنی فرهنگ سیاسی و حقوقی جامعه ما به دنبال نهادها و مفاهیمی همچون نهاد انتخابات، حاکمیت قانون و ... حرکت کرده و میکند و نه همراه آن. یعنی نوعی عقب افتادگی و عقب ماندگی میان مفاهیم حقوقی و سیاسی و عینیت جامعه حقوقی و سیاسی وجود دارد و همین را میتوان نوعی عدم جامعه پذیری حقوقی و سیاسی قلمداد کرد.» سید عبادالله جهانبین، حقوقدان، پژوهشگر، نویسنده و مدرس دانشگاه و فارغالتحصیل دکتری حقوق عمومی از دانشگاه شهید بهشتی، تهران است که «کبنا نیوز» در ایام تعطیلات نوروز فرصتی دست یافت تا پیرامون آسیب شناسی انتخابات شوراها، چند و چگونگی آن در استان کهگیلویه و بویراحمد با او به گفتوگو بنشیند. بخش اول این گفتوگو از نظرتان خواهد گذشت.
کبنا نیوز: جناب دکتر به طور کلی در ساحت نظم حقوقی و سیاسی ایران، چه تحلیلی از نهاد انتخابات دارید؟
باسلام و عرض تشکر از پایگاه خبری تحلیلی کبنا نیوز که احساس مسئولیت مینماید و دغدغه مند موضوعات مهم و ضروری در خصوص توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه است. قبل از هر چیز باید توجه داشت که انتخابات یک مفهوم وارداتی و غیربومی است که میتوان آن را رهآورد و سوغات مشروطه خواهی و مشروطه گرایی برای ایرانیان دانست. پیش از این در بستر سنت سیاسی اسلامی، مفهوم بیعت برای نقش مردم در ساحت نظم سیاسی کاربرد داشت که لوازم و اقتضائات این دو مفهوم (انتخابات و بیعت) با یکدیگر متفاوت است و نمیتوان این دو را یکی دانست. اگرچه در جای خود و در مقطع زمانی و تاریخی، باید نهاد بیعت را واجد ارزشهای به نسبت مردم سالارانه و دموکراتیک و پیشتاز در رأی و نظر مردم دانست که البته در بسیاری از مقاطع تاریخی به انحراف رفت. در سنت سیاسیِ ایرانی نیز شاهدی بر تناظر با نهاد انتخابات وجود ندارد. با این توصیف نمیتوان این دو را یگانه دید و جامعه ایران را با مفهوم و مصداق انتخابات آشنا دانست.
بنابراین میتوان گفت که نهاد انتخابات به مثابه بسیاری از مفاهیم، نظریهها و تکنولوژیهای وارداتی و... مزایای بسیار و آسیبهایی نیز داشته و جامعه ایران به درستی نتوانسته با چند و چون و چگونگی، لوازم و اقتضائات آن کنار بیاید و به نوعی در برخی موارد دچار ابتذال مصداقی و فروکاهیدگی ارزشی این نهاد شده و از سیر صحیح رشد انتخاباتی در دنیای توسعه یافته بازمانده و به انحراف رفته است.
کبنا نیوز: یعنی میفرمایید که در جریان رشد و در فرآیند گذران عمر برگزاری انتخاباتها در ایران با آنچه که در بستر حیات انتخابات در دنیایی که زادگاه این نهاد بوده، تفاوتها و تنزلهایی وجود دارد. با این توصیف سیر صحیح انتخاباتی در بستر همان زادگاه مفهومی و مصداقیِ خود چگونه بوده است؟
ببینید با مطالعه و دقت در تاریخ انتخابات و دیرینه شناسی پیدایش این نهاد در ساحت نظمهای حقوقی و سیاسی دنیای توسعه یافته، در ادواری مردم با شاخصهایی که بگوییم غلط و یا ناصحیح به مانند همین شاخصهای خودمان که با تکیه بر سنتها و قرابتها و نسبتهای اجتماعی همچون محله، دوستی و ... رأی میدانند و با رشد و تکوین بلوغ سیاسی از این مرحله به سطح انتخاب و حمایت از نگرشها و جریانهای سیاسی رسیدند. مثلاً در این دورهها با توجه به نگرشهای سیاسی (مثل لیبرالیسم، سوسیالیسم و یا احزاب سیاسی و....) رأی میدانند و در مرحله سوم، نگرش سیاسی مردم از انتخاب و حمایت از جریانهای سیاسی به نگرش برنامه محور روی آورد. یعنی در سیر نهایی رشد فرهنگ انتخاباتی این جوامع، مبنای رأی دهی، برنامههای ارائه شده از سوی انتخاب شوندگان (افراد و یا احزاب) است. امروزه شهروندان جوامع توسعه یافته با دقت در برنامههای دقیق اجرائی و عملیاتی (و نه کلی و مبهم) کاندیداها و جریانها و احزاب سیاسی، تصمیم میگیرند و انتساب به شاخصهای سنتی و اجتماعی قدیمی (همچون قبلیه گرایی ما) و یا انتساب به جریانها و احزاب سیاسی ملاک عمل آنها نخواهد بود.
در مقایسه با جامعه ایرانی و به طور خاص جامعه عشیرهای - قبیلهای استان کهگیلویه و بویراحمد میتوان گفت که فرهنگ جامعه ما غالباً در سطح اول (تکیه بر شاخصهای مصطلح اجتماعی همچون طایفه، قبیله، دوست، محله و ...) مانده و در مقاطعی جهشی کوتاه تا سطح دوم یعنی گرایش به جریانهای سیاسی داشته و باز به عقب برگشته و در همین بازه نوسان میکند و نتوانسته به بلوغ سیاسی و بالندگی فرهنگ انتخاباتی منجر شود.
کبنا نیوز: به نظر شما چرا ما نتوانستیم در این چرخه به پیش برویم و به تعبیر شما گرفتار یک نوسان ناقص و نزولی شدهایم؟
شاید بتوان گفت که دلیل گرفتار شدن در این چرخه و فلج ماندن در آن به وارداتی بودن این مفهوم و عدم رشد فرهنگ سیاسیِ همگام و همراه آن در یکصدساله اخیر دانست و جامعه ایرانی به علت عُلقه ها و علایق خاص فرهنگی و عاطفی خود نتوانسته به طول عمر قانونی شدن انتخابات، خود را بالا کشیده و قد بکشد و این درخت تنومند را به درستی بارور کند.
یعنی میبایست این مساله را از دو بُعد واکاوی کرد؛ یکی همان مقوله وارداتی بودن این نهاد (انتخابات) و عدم زایش فرهنگی و سیاسی آن در زیست بوم جامعه ما و دیگری هم رفتارشناسی و خصایص ایرانی و به طور خاص مردم دیار ما که در بسیاری از مواقع باورداشت های آنها متفاوت از مؤلفههای پیش نیاز انتخابات است که خود بحث مفصلی است و به گفتگو نشستن آن مجالی دیگر را میطلبد. رفتارشناسی حقوقی ما ایرانیان بحث جالبی است که آنجا میتوان موانع بسیاری از عدم جامعه پذیری حقوقی و نابهنجاریهای حقوقی را تحلیل و بررسی و آسیب شناسی کرده و برای اصلاح آن تلاش کرد. البته از منظری دیگر و در جایی دگر هم باید این مساله در فراگرد مقررات، تصمیمات و اقدامات نهادهای مجری و ناظر بر انتخابات دیده شود.
کبنا نیوز: پس میتوان گفت که در خصوص نهاد انتخابات و اقتضائات آن و تطبیق فرهنگ سیاسی متناظر با آن، جامعه ما و به طور خاص بافت سنتی ما عقب مانده و نتوانسته نوعی جامعه پذیری حقوقی و سیاسی و... از خود نشان دهد؟
توجه داشته باشیم که این مسأله یک امر صرفاً حقوقی نیست، آمیختگی بسیار دارد و باید به این موضوع از زوایای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... بنگریم، یعنی غالب مسائل و موضوعات حقوقی واجد جنبههای اجتماعی دیگر هم هستند. لذا حداقل باید بگویم جامعه پذیری سیاسی و حقوقی و از این رهگذر هر دو را لحاظ کنیم.
به طور کلی انتخابات یک مدل توسعه یافتهای از تقسیم و تسهیم قدرت میان حاکمیت و شهروندان است که هم موجب مهار قدرت و هم اعطای صلاحیت میباشد و از رهگذر آن برآمدن و فراز و فرود در دست مردم است. این مدل توسعه یافته که نسبت به قبل راهکاری برای هر چه بیشتر کردن نقش جامعه در شکل گیری قدرت بوده، نیازمند جامعه و شهروندان و آشنا با این مفهوم میباشد و توسعه یافتگی سیاسی و فرهنگی پیش فرض و پیش نیاز آن است. این در حالی است که میتوان گفت که عملاً فرهنگ سیاسی و حقوقی جامعه ایران (به طور خاص بافت سنتی استان ما) همچنان با این مفهوم احساس غریبگی و بیگانگی دارد!
این مدل سیاسی و حقوقی نیازمند انسانهای توسعه یافته، فرهنگ سیاسی توسعه یافته و... هست، ولی از ابتدا دچار نوعی عدم همراهی و عدم توسعه یافتگی سیاسی و حقوقی همگام با زایش و استمرار آن بوده و از آنجا که در ایران و خصوصاً در بافت سنتی جامعه ما انتخابات پیشتر از فرهنگ انتخابی شکل گرفته، هنوز نتوانسته به آن برسد. یعنی فرهنگ سیاسی و حقوقی جامعه ما به دنبال نهادها و مفاهیمی همچون نهاد انتخابات، حاکمیت قانون و ... حرکت کرده و میکند و نه همراه آن. یعنی نوعی عقب افتادگی و عقب ماندگی میان مفاهیم حقوقی و سیاسی و عینیت جامعه حقوقی و سیاسی وجود دارد و همین را میتوان نوعی عدم جامعه پذیری حقوقی و سیاسی قلمداد کرد.
کبنا نیوز: منظور شما از اینکه در بافت سنتی جامعه ایران و به طور خاص جامعه سنتی ما نهاد انتخابات پیش از فرهنگ انتخاباتی شکل گرفت چیست؟ لطفاً اگر ممکن هست مقداری واضحتر توضیح بدهید؟
ببیند قصد نیست که در سطح کلان و کلیت جامعهی ایران به این موضوع بپردازم، اما اگر دقت کنید در ساحت فرهنگ عشیرهای و قبیلهای استان کهگیلویه و بویراحمد، تا چند دهه پیش، بر مناسبات اجتماعی و سیاسی منطقه، نظام ارباب - رعیتی حاکم بود. در قاموس این نظام، شاخصهای قدرت و... متفاوت بود و اساساً قدرت سیاسی از آن کسی بود که قدرت نظامی و تقریباً کیاست سیاسی متناسب با آن را داشت. یعنی قدرت از بالا شکل میگرفت و بقیه در سطوح پایین و با سهم کمتر و یا بدون سهم از اضلاع قدرت قرار میگرفتند.
به تعبیری قدرت از بالا به پایین شکل میگرفت که با پایان نظام ارباب - رعیتی، یک مرتبه جامعه ما به جامعه سیاسی مبتنی بر انتخابات ورود پیدا کرد و اساساً به این فضا که باید انتخاب کننده، انتخاب گر و انتخاب شونده باشد پرت شد. یعنی از فضای مبتنی بر سنتهای اجتماعی کهنه به دنیای جدید مبتنی بر مفاهیم حقوقی و سیاسی ورود پیدا کرد. بنابراین با همان رویکرد قبیلهای و عشیرهای و با همان عالم ذهنی به فضای جدید وارد شد و مفاهیم سنتی را در قامت نوع جدیدی از مفاهیم و مناسبات بازتولید کرده و هنوز هم که میبینیم با همان عالم ذهنی و بایستهها و الزامات آن به زیست سیاسی خود ادامه میدهد و همچنان با معیارهای ایل، قبیله و طایفه و ... در ساحت مدرن سیاسی و حقوقی انتخابات تصمیم میگیرد و رأی میدهد!
کبنا نیوز: پس میتوان گفت که با دوعالم متفاوت سنتی و مدرن سیاسی مواجه هستیم که بدون طی منطقی این فاصله و بلوغ، از یک مرحله به مرحله دیگر وارد شدهایم و به نوعی در فضای جدید احساس گم شدگی کردهایم؟
خیلی مختصر و جهت جلوگیری از اطاله کلام عرض کنم بله تا حدودی همین بوده که فرمودید!
اما اجازه بدید یک تذکری بدهم که فکر میکنم نوع سؤالات و مدیریت گفتگوی شما دارد ما را از موضوع اصلی گفتگو دور میکند و شنونده را درگیر مبانی نظری مساله میکند که نه در اینجا ضرورت پردازش دارد و نه نوع مخاطب این اجازه را میدهد و فرصت بحث هم به میزانی نیست که بتوان مسائل را عمیق واکاوی کرد و نهایتاً شاید چندان مفید نباشد.
چون داریم از موضوع گفتگو فاصله میگیریم و یا میشود گفت که بحث دارد عمق میگیرد که خاص این فضاهای ژورنالیستی نیست. ضمن اینکه دچار یک آمیختگی حقوقی و سیاسی عمیق نیز میشود ....
کبنا نیوز: بله! ببخشید آقای دکتر، دیگر به قولی الکلام یجر الکلام و چون موضوع شیرینی بود و شما هم به خوبی و با حوصله توضیح دادید، ناخواسته اندکی فاصله گرفتیم...
ادامه دارد (در حال پیاده شدن)...
کبنا نیوز: جناب دکتر به طور کلی در ساحت نظم حقوقی و سیاسی ایران، چه تحلیلی از نهاد انتخابات دارید؟
باسلام و عرض تشکر از پایگاه خبری تحلیلی کبنا نیوز که احساس مسئولیت مینماید و دغدغه مند موضوعات مهم و ضروری در خصوص توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه است. قبل از هر چیز باید توجه داشت که انتخابات یک مفهوم وارداتی و غیربومی است که میتوان آن را رهآورد و سوغات مشروطه خواهی و مشروطه گرایی برای ایرانیان دانست. پیش از این در بستر سنت سیاسی اسلامی، مفهوم بیعت برای نقش مردم در ساحت نظم سیاسی کاربرد داشت که لوازم و اقتضائات این دو مفهوم (انتخابات و بیعت) با یکدیگر متفاوت است و نمیتوان این دو را یکی دانست. اگرچه در جای خود و در مقطع زمانی و تاریخی، باید نهاد بیعت را واجد ارزشهای به نسبت مردم سالارانه و دموکراتیک و پیشتاز در رأی و نظر مردم دانست که البته در بسیاری از مقاطع تاریخی به انحراف رفت. در سنت سیاسیِ ایرانی نیز شاهدی بر تناظر با نهاد انتخابات وجود ندارد. با این توصیف نمیتوان این دو را یگانه دید و جامعه ایران را با مفهوم و مصداق انتخابات آشنا دانست.
بنابراین میتوان گفت که نهاد انتخابات به مثابه بسیاری از مفاهیم، نظریهها و تکنولوژیهای وارداتی و... مزایای بسیار و آسیبهایی نیز داشته و جامعه ایران به درستی نتوانسته با چند و چون و چگونگی، لوازم و اقتضائات آن کنار بیاید و به نوعی در برخی موارد دچار ابتذال مصداقی و فروکاهیدگی ارزشی این نهاد شده و از سیر صحیح رشد انتخاباتی در دنیای توسعه یافته بازمانده و به انحراف رفته است.
کبنا نیوز: یعنی میفرمایید که در جریان رشد و در فرآیند گذران عمر برگزاری انتخاباتها در ایران با آنچه که در بستر حیات انتخابات در دنیایی که زادگاه این نهاد بوده، تفاوتها و تنزلهایی وجود دارد. با این توصیف سیر صحیح انتخاباتی در بستر همان زادگاه مفهومی و مصداقیِ خود چگونه بوده است؟
ببینید با مطالعه و دقت در تاریخ انتخابات و دیرینه شناسی پیدایش این نهاد در ساحت نظمهای حقوقی و سیاسی دنیای توسعه یافته، در ادواری مردم با شاخصهایی که بگوییم غلط و یا ناصحیح به مانند همین شاخصهای خودمان که با تکیه بر سنتها و قرابتها و نسبتهای اجتماعی همچون محله، دوستی و ... رأی میدانند و با رشد و تکوین بلوغ سیاسی از این مرحله به سطح انتخاب و حمایت از نگرشها و جریانهای سیاسی رسیدند. مثلاً در این دورهها با توجه به نگرشهای سیاسی (مثل لیبرالیسم، سوسیالیسم و یا احزاب سیاسی و....) رأی میدانند و در مرحله سوم، نگرش سیاسی مردم از انتخاب و حمایت از جریانهای سیاسی به نگرش برنامه محور روی آورد. یعنی در سیر نهایی رشد فرهنگ انتخاباتی این جوامع، مبنای رأی دهی، برنامههای ارائه شده از سوی انتخاب شوندگان (افراد و یا احزاب) است. امروزه شهروندان جوامع توسعه یافته با دقت در برنامههای دقیق اجرائی و عملیاتی (و نه کلی و مبهم) کاندیداها و جریانها و احزاب سیاسی، تصمیم میگیرند و انتساب به شاخصهای سنتی و اجتماعی قدیمی (همچون قبلیه گرایی ما) و یا انتساب به جریانها و احزاب سیاسی ملاک عمل آنها نخواهد بود.
در مقایسه با جامعه ایرانی و به طور خاص جامعه عشیرهای - قبیلهای استان کهگیلویه و بویراحمد میتوان گفت که فرهنگ جامعه ما غالباً در سطح اول (تکیه بر شاخصهای مصطلح اجتماعی همچون طایفه، قبیله، دوست، محله و ...) مانده و در مقاطعی جهشی کوتاه تا سطح دوم یعنی گرایش به جریانهای سیاسی داشته و باز به عقب برگشته و در همین بازه نوسان میکند و نتوانسته به بلوغ سیاسی و بالندگی فرهنگ انتخاباتی منجر شود.
کبنا نیوز: به نظر شما چرا ما نتوانستیم در این چرخه به پیش برویم و به تعبیر شما گرفتار یک نوسان ناقص و نزولی شدهایم؟
شاید بتوان گفت که دلیل گرفتار شدن در این چرخه و فلج ماندن در آن به وارداتی بودن این مفهوم و عدم رشد فرهنگ سیاسیِ همگام و همراه آن در یکصدساله اخیر دانست و جامعه ایرانی به علت عُلقه ها و علایق خاص فرهنگی و عاطفی خود نتوانسته به طول عمر قانونی شدن انتخابات، خود را بالا کشیده و قد بکشد و این درخت تنومند را به درستی بارور کند.
یعنی میبایست این مساله را از دو بُعد واکاوی کرد؛ یکی همان مقوله وارداتی بودن این نهاد (انتخابات) و عدم زایش فرهنگی و سیاسی آن در زیست بوم جامعه ما و دیگری هم رفتارشناسی و خصایص ایرانی و به طور خاص مردم دیار ما که در بسیاری از مواقع باورداشت های آنها متفاوت از مؤلفههای پیش نیاز انتخابات است که خود بحث مفصلی است و به گفتگو نشستن آن مجالی دیگر را میطلبد. رفتارشناسی حقوقی ما ایرانیان بحث جالبی است که آنجا میتوان موانع بسیاری از عدم جامعه پذیری حقوقی و نابهنجاریهای حقوقی را تحلیل و بررسی و آسیب شناسی کرده و برای اصلاح آن تلاش کرد. البته از منظری دیگر و در جایی دگر هم باید این مساله در فراگرد مقررات، تصمیمات و اقدامات نهادهای مجری و ناظر بر انتخابات دیده شود.
کبنا نیوز: پس میتوان گفت که در خصوص نهاد انتخابات و اقتضائات آن و تطبیق فرهنگ سیاسی متناظر با آن، جامعه ما و به طور خاص بافت سنتی ما عقب مانده و نتوانسته نوعی جامعه پذیری حقوقی و سیاسی و... از خود نشان دهد؟
توجه داشته باشیم که این مسأله یک امر صرفاً حقوقی نیست، آمیختگی بسیار دارد و باید به این موضوع از زوایای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... بنگریم، یعنی غالب مسائل و موضوعات حقوقی واجد جنبههای اجتماعی دیگر هم هستند. لذا حداقل باید بگویم جامعه پذیری سیاسی و حقوقی و از این رهگذر هر دو را لحاظ کنیم.
به طور کلی انتخابات یک مدل توسعه یافتهای از تقسیم و تسهیم قدرت میان حاکمیت و شهروندان است که هم موجب مهار قدرت و هم اعطای صلاحیت میباشد و از رهگذر آن برآمدن و فراز و فرود در دست مردم است. این مدل توسعه یافته که نسبت به قبل راهکاری برای هر چه بیشتر کردن نقش جامعه در شکل گیری قدرت بوده، نیازمند جامعه و شهروندان و آشنا با این مفهوم میباشد و توسعه یافتگی سیاسی و فرهنگی پیش فرض و پیش نیاز آن است. این در حالی است که میتوان گفت که عملاً فرهنگ سیاسی و حقوقی جامعه ایران (به طور خاص بافت سنتی استان ما) همچنان با این مفهوم احساس غریبگی و بیگانگی دارد!
این مدل سیاسی و حقوقی نیازمند انسانهای توسعه یافته، فرهنگ سیاسی توسعه یافته و... هست، ولی از ابتدا دچار نوعی عدم همراهی و عدم توسعه یافتگی سیاسی و حقوقی همگام با زایش و استمرار آن بوده و از آنجا که در ایران و خصوصاً در بافت سنتی جامعه ما انتخابات پیشتر از فرهنگ انتخابی شکل گرفته، هنوز نتوانسته به آن برسد. یعنی فرهنگ سیاسی و حقوقی جامعه ما به دنبال نهادها و مفاهیمی همچون نهاد انتخابات، حاکمیت قانون و ... حرکت کرده و میکند و نه همراه آن. یعنی نوعی عقب افتادگی و عقب ماندگی میان مفاهیم حقوقی و سیاسی و عینیت جامعه حقوقی و سیاسی وجود دارد و همین را میتوان نوعی عدم جامعه پذیری حقوقی و سیاسی قلمداد کرد.
کبنا نیوز: منظور شما از اینکه در بافت سنتی جامعه ایران و به طور خاص جامعه سنتی ما نهاد انتخابات پیش از فرهنگ انتخاباتی شکل گرفت چیست؟ لطفاً اگر ممکن هست مقداری واضحتر توضیح بدهید؟
ببیند قصد نیست که در سطح کلان و کلیت جامعهی ایران به این موضوع بپردازم، اما اگر دقت کنید در ساحت فرهنگ عشیرهای و قبیلهای استان کهگیلویه و بویراحمد، تا چند دهه پیش، بر مناسبات اجتماعی و سیاسی منطقه، نظام ارباب - رعیتی حاکم بود. در قاموس این نظام، شاخصهای قدرت و... متفاوت بود و اساساً قدرت سیاسی از آن کسی بود که قدرت نظامی و تقریباً کیاست سیاسی متناسب با آن را داشت. یعنی قدرت از بالا شکل میگرفت و بقیه در سطوح پایین و با سهم کمتر و یا بدون سهم از اضلاع قدرت قرار میگرفتند.
به تعبیری قدرت از بالا به پایین شکل میگرفت که با پایان نظام ارباب - رعیتی، یک مرتبه جامعه ما به جامعه سیاسی مبتنی بر انتخابات ورود پیدا کرد و اساساً به این فضا که باید انتخاب کننده، انتخاب گر و انتخاب شونده باشد پرت شد. یعنی از فضای مبتنی بر سنتهای اجتماعی کهنه به دنیای جدید مبتنی بر مفاهیم حقوقی و سیاسی ورود پیدا کرد. بنابراین با همان رویکرد قبیلهای و عشیرهای و با همان عالم ذهنی به فضای جدید وارد شد و مفاهیم سنتی را در قامت نوع جدیدی از مفاهیم و مناسبات بازتولید کرده و هنوز هم که میبینیم با همان عالم ذهنی و بایستهها و الزامات آن به زیست سیاسی خود ادامه میدهد و همچنان با معیارهای ایل، قبیله و طایفه و ... در ساحت مدرن سیاسی و حقوقی انتخابات تصمیم میگیرد و رأی میدهد!
کبنا نیوز: پس میتوان گفت که با دوعالم متفاوت سنتی و مدرن سیاسی مواجه هستیم که بدون طی منطقی این فاصله و بلوغ، از یک مرحله به مرحله دیگر وارد شدهایم و به نوعی در فضای جدید احساس گم شدگی کردهایم؟
خیلی مختصر و جهت جلوگیری از اطاله کلام عرض کنم بله تا حدودی همین بوده که فرمودید!
اما اجازه بدید یک تذکری بدهم که فکر میکنم نوع سؤالات و مدیریت گفتگوی شما دارد ما را از موضوع اصلی گفتگو دور میکند و شنونده را درگیر مبانی نظری مساله میکند که نه در اینجا ضرورت پردازش دارد و نه نوع مخاطب این اجازه را میدهد و فرصت بحث هم به میزانی نیست که بتوان مسائل را عمیق واکاوی کرد و نهایتاً شاید چندان مفید نباشد.
چون داریم از موضوع گفتگو فاصله میگیریم و یا میشود گفت که بحث دارد عمق میگیرد که خاص این فضاهای ژورنالیستی نیست. ضمن اینکه دچار یک آمیختگی حقوقی و سیاسی عمیق نیز میشود ....
کبنا نیوز: بله! ببخشید آقای دکتر، دیگر به قولی الکلام یجر الکلام و چون موضوع شیرینی بود و شما هم به خوبی و با حوصله توضیح دادید، ناخواسته اندکی فاصله گرفتیم...
ادامه دارد (در حال پیاده شدن)...