تاریخ انتشار
دوشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۲۴
کد مطلب : ۴۲۳۴۴۸
امید نوروزی اصل، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد دهدشت در گفت وگو با کبنا؛
عدم ارتقای فرهنگ و مشارکت مدنی پاشنه آشیل «شوراهای شهر دهدشت» / ناشنوایی شورا پس از انتخابات / بازوی مشورتی نیاز مبرم شهردار / اشکالات شهر ناشی از سلیقه بنجل پسند
۲
کبنا ؛پس از استعفای شهردار دهدشت، گمانه زنی برای انتخاب شهردار جدید آغاز شده و همگان منتظرند تا بیینند اعضای شورای پنجم شهر دهدشت از این آزمون به خوبی میگذرند یا همچنان مصائب شهر دهدشت پا برجا خواهد ماند!
به همین منظور به سراغ تعدادی از فعالین حوزه فرهنگ و اجتماع رفتیم تا نظر آنها را درباره چالشهای مدیریت شهری در دهدشت، جویا شویم. امید نوروزی اصل عضو هیات علمی دانشگاه آزاد دهدشت که سالها سابقه معاونت دانشگاه؛ معاونت آموزشی و معاونت دانشجویی و فرهنگی و همچنین عضویت و ریاست انجمن اهل قلم را در کارنامه خود دارد، در گفتوگو با کبنا نیوز به مسائل مختلف پیرامون شهر و عملکرد شورای شهر دهدشت پرداخت که از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
کبنا؛ تحلیل شما از عملکرد اعضای شورای پنجم و شهردار منتخب آنها چیست؟
در همین طلیعه سخن لازم است نکتهای مهم را یادآوری نمایم؛ من الان در مقام یک کارشناس مطلع از جزییات امور شهرداری و یا به عنوان یک ارزیاب خبرهی نحوه تعاملات این نهاد با شهروندان، اظهار نظر نمیکنم. چون چنین فرد کارشناسی باید اطلاعات دقیق از وضعیت شهرداری، در این سالهای اخیر، داشته باشد. از جمله میزان درآمد شهرداری، بدهیها و مطالبات کارکنان و پیمانکاران، مطالبات شهرداری از افراد و نهادها، داراییها، املاک، مستغلات، تجهیزات و ماشینآلات، میزان تخصص و کارآمدی کارکنان، انگیزه و نوع تمایلات آنها.
همچنین اطلاعی دقیق از نحوه تعاملات و میزان رضایت مندی شهروندان از عملکرد مجموعه شهرداری ندارم. داشتن اطلاعاتی در این باره، مستلزم تحقیق میدانی وسیع است و با پرسیدن و نظر سنجی و مصاحبه از شهروندان، مخصوصاً ارباب رجوع، به دست میآید.
اینجانب در اینجا به عنوان یک شهروند، که شاید نگاه اندکی عمیقتر به مسائل پیرامون خود دارد، اظهار نظر میکنم.
شاید بهتر باشد مقایسه عملکرد شورای پنجم و شهردار منتخبشان، با سلفشان، یعنی شورای چهارم، صورت گیرد. چون تقریباً شرایط عمومی کشور برای هر دو دسته منتخبین، مشابه تلقی میشود و هر دو، همزمان با دو دولت روحانی، انتخاب شدند. به علاوه، عملکرد شورای قبل، بیشتر از منتخبین ادوار قبلتر، در اذهان مانده است. ضمن قدرشناسی از زحمات شورا و شهردار سابق، استنباط من این است که شورای پنجم در مقایسه با سلف خود، یعنی شورای چهارم، از بدو شروع به کار تا امروز، عملکرد قابل قبولتری دارد زیرا اولاً؛ دچار انشقاق و دو دستگی مشهود نشد. با اینکه اختلاف نظر در آن وجود دارد، که البته طبیعی است، اما اعضا، جنم لازم را دارند که اختلاف نظر را مدیریت نمایند و بیخود آن را به رسانهها و افکار عمومی نکشانند. ثانیاً؛ رابطه آنها با شهردار منتخب، بر خلاف دوره قبل، همراه با منازعه و چالشهای پر دامنه نبود. ثالثاً افراد شورا، خود را درگیر حواشی فرساینده، ننمودند. انتخاب ریاست شورا و نماینده در شورای عالی استان و کشور، بدون تنش و در فضایی معقول صورت گرفته است. به هر حال از این بابت به عنوان یک شهروند رفتارشان را حرفهای و قابل تقدیر می دانم. شما تصور نمایید شهروندان، عدهای را انتخاب کنند که کمکی به رفاه شهر و آرامش جسم و روانشان نمایند، اما این عده، از همان آغاز تا فرجام، دائماً درگیر تنش، تنازع، چالش و حاشیه باشند. قطعاً این تنش به شهروندان منتقل میشود و عملکرد آنها روی اعصاب شهروندان خواهد بود. نتیجه میشود مصداق همان ضرب المثل مشهور «ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان!». خوشبختانه شورای جدید از این بابت عملکردشان قابل تقدیر است. همین خصلت به نظر من نکته مهمی است و نشان از بلوغ و پختگی افراد، به خصوص طیف اقلیت - البته اگر اقلیت و اکثریتی وجود داشته باشد- دارد.
در ارتباط با شهردار و مجموعه عوامل شهرداری، باز نظری مساعد دارم چون به ظاهر، اداره شهرداری متعادل بود و مدرکی دال بر وجود تنش میان مجموعه ندارم. همچنین نشنیدم اتهامی مالی متوجه شهردار یا دیگر کارکنان شده باشد.
کبنا؛ شما تا الان سویه مثبت تحلیل خود را بیان نمودید چه نقدی به عملکرد مجموعه شورا و شهردار مستعفی دارید؟
در مثل است که «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی». حالا من تقدم و تأخر را برعکس نمودم! اول هنر را گفتم و حالا به عیبها اشاره میکنم.
بدون شک بر عملکرد شورا و شهردار، عیوبی نیز مترتب است. بیان آنها را برای اصلاح لازم می دانم. به هر حال همه اعضا، دوستان ما هستند و موفقیت آنها، رضایت عمومی را به دنبال خواهد آورد. شرط مودت و انصاف است که بی تعارف و تکلف، حسن و عیب را برشمرد.
به نظر من، مسائل و مصائب شهر دهدشت و شهروندانش به قوت خود باقی هستند. اینها مجموعه مسائل و مشکلاتی هستند که معمولاً کاندیداها در کمپین انتخاباتی خود تاکید بر حل آنها داشتند. وقتی همچنان قابل طرح هستند یعنی عملکرد آنها اقناع کننده نیست. مطمعنم اگر دوباره در انتخابات آتی تمایلی به شرکت داشته باشند، همان شعارها و مطالبات را مجدداً مطرح مینمایند. ابتدا تعدادی از آنها را بر میشمارم:
کانالهای فاضلاب شهری، همچنان منظری کریه دارند و بویی مشمئز کننده از آنها متصاعد میشود. فضاهای سبز شهر، اندکند و بعضی غیر قابل استفاده. چاله چولههای خیابانها و کوچهها بیشمارند.
یک خیابان دارای سطح و آسفالت استاندارد را، حتی در مرکز شهر، نمیتوان پیدا نمود. آنچه نهضت آسفالت نامیدند، پدیدهای بود که چندان به چشم نیامد. ورودیهای شهر همچنان بر سیاق قبل میباشند. هر چهار تا، غیر استاندارد و حتی پر مخاطره هستند. نمای بسیاری ساختمانها، نابهنجار و بخش قابل توجهی از بافتهای خیابانهای اصلی، مفلوک هستند. خیلی از ساختمانهای بد ریخت، با اینکه سالها از کاربری آنها میگذرد اما بدون نما ماندهاند. مرکز شهر که تجاری و اداری است و تردد خودرو بالایی دارد فاقد فضای لازم برای پارکینگهای عمومی است. آذین بندی شهر با بدسلیقگی همراه است و نه تنها تنوعی ایجاد نمیکند بلکه زشتی مناظر شهری را تشدید مینماید. هیچ طرح جامعی برای ساماندهی میدان مرکزی شهر وجود ندارد.
شیوه جمع آوری زبالهها و امحا آنها، همچنان سنتی است. طرحی برای تفکیک زبالهها در مبدأ و بازیافت آنها یا تبدیل به کمپوست و بیوگاز و اخذ انرژی از آن وجود ندارد. شهرداری همچنان فاقد درآمدهای پایدار است. اینها مسائلی هستند که همه اعضا کم و بیش در برنامه انتخاباتی خود، حل آنها را وعده داده بودند. اما تا اینجا کارنامهشان کامیاب نبود. البته متناسب با شرایط مالی، قطعاً فعالیتهایی صورت گرفت. تعمیر و نگهداری آسفالت خیابانها، زیر سازی و روسازی معابر جدید، اقدام برای ساخت بازارچه بزرگ شهر، رنگ آمیزی بلوارها، سنگفرش نمودن پیاده روها و اقداماتی مشابه انجام شد. اما آنقدر نیست که تغییر، قابل توجه باشد. حتی گاهی کسانی که بعد از چند سال به شهر برمی گردند احساس میکنند شهر، فرتوت و فرسودهتر شده است.
کبنا؛ به نظر شما شهردار دهدشت واجد چه ویژگیهایی باید باشد؟ آیا شما اولویت را به افراد فنی میدهید یا عالم در مدیریت؟ جوان باشد یا مجرب؟
مصدر شهرداری، یک موقعیت مدیریتی عالی محسوب میشود. در علم مدیریت، سه سطح از مدیران در یک سازمان، اداره یا نهاد وجود دارد: سطح عالی، سطح میانی و سطح عملیاتی. شهردار، اداره کننده همه امور شهر شامل؛ طراحی، توسعه، تعریض، ایجاد معابر، جداول، فضاهای کالبدی، المانها، امور مربوط به نظم و انضباط و نظافت شهری، مراقبتهای محیط زیستی و بهداشتی و غیره و ذالک میباشد. وظایف، محدود به همین امور سخت افزاری نیست بلکه تلاش برای ارتقای فرهنگ عمومی و مدنی شدن شهروندان و مشارکت فعالانه آنها در امور شهری نیز از وظایف شهرداری است. نه تنها امور زندهها، بلکه متولی امور متوفیان نیز شهرداری است.
یک مدیر در هر سطح عالی، میانی و عملیاتی باید حدی از مهارتهای مدیریتی را داشته باشد. عالمان علم مدیریت، از سه و گاهی چهار دسته مهارت نام میبرند؛ مهارتهای ادراکی، مهارتهای انسانی و مهارتهای فنی و تخصصی و چهارم مهارتهای سیاسی.
شهردار دهدشت، از نظر علم مدیریت، تفاوتی با شهردار یا فرماندار ابرقو، علی آباد یا کرمان و تهران ندارد. یک مدیر عالی محسوب میشود که مهارت ادراکی بالایی باید داشته باشد. یعنی کلیت نهاد تحت مدیریت خود را خوب بشناسد و رابطه میان اجزا و بخشها را بتواند درک نماید. همچنین واجد مهارتهای انسانی بالایی باشد تا بتواند شناخت جامعی از کارکنان، تواناییها و انگیزههای آنها داشته باشد و ارتباط معقولی با شهروندان برقرار نماید. یک مدیر کلان سازمانی قاعدتاً باید مهارت فنی و تخصصی نیز داشته باشد. یا حداقل بداند که کارکنان عملیاتی چه نوع وظیفهای دارند و چطور باید خدمات یا تولیدات خود را به بهینهترین فرم ممکن ارائه دهند. شدت و میزان این سه مهارت، از سومی به اولی، در مدیران عالی باید افزایش یابد. در مدیران عملیاتی، روند برعکس میباشد. یعنی مدیران عالی بیشتر دارای مهارتهای ادراکی، و مدیران عملیاتی بیشتر از مهارتهای فنی برخوردار باشند. مهارتهای سیاسی هم به قابلیت فرد برای برکشیدن خود و توانایی لابی کردن با شخصیتهای حقیقی متنفذ و شخصیتهای حقوقی مثل فرماندار، استاندار، نماینده مجلس، مدیران کل و در سطوح بالاتر، وزرا و مقامات کشوری، بستگی دارد.
بنابراین من چندان قائل نیستم که شهردار حتماً باید متخصص شهرسازی یا مهندس عمران و غیره باشد. این تخصصها در سطوح کارشناسی و فنی و مدیران عملیاتی، حائز اهمیت فراوان هستند و نه الزاماً در سطح عالی. البته یک مهندس و شهرساز هم ممکن است توانایی جبلی و ذاتی مدیریت بر یک مجموعه خرد یا کلان را داشته باشند. طبیعتاً، تجربه و بصیرت فردی نقش مهمی در مدیریت دارد. اما دو مهارت مهم ادراکی و انسانی به دانش عمومی فرد، قدرت تحلیل و پردازش اطلاعات، خرد و بصیرت فرد، تجارب و اطلاعات علمی او از این دو حوزه بستگی دارد.
مخلص کلام اینکه، چنین تواناییهایی باید معیار و ملاک باشد و نه شاخصههای مثل سن یا رشته تحصیلی و تجربه کاری. افرادی را میشناسم که سالها مدیر بودند و تجربه مدیریت دارند اما چندان چیزی در چنتهشان نیست و با یک کارمند دون پایه تفاوت قابل توجهی ندارند. مصادر در مملکت ما همیشه بر اساس شایسته سالاری و توان حرفهای اشغال نمیشوند بلکه عواملی که مدخلیت دارند متعددند.
برخه شهردار سابق دهدشت
کبنا؛ کدام برنامهها را برای شهردار دهدشت در اولویت قرار میدهید؟
در پاسخهای پیشین، اشاره نمودم که شهردار یک مدیر عالی در شهر محسوب میشود و وظایف کلاسیک یک مدیر عبارتند از سازماندهی، برنامه ریزی، هدایت و رهبری، کنترل و ارزیابی. همه این وظایف محوله، نیاز به استفاده از «خرد جمعی» دارد. شما این اصطلاح را از مدیران و کارشناسان و مابقی، زیاد شنیدید. اما فرد تا با علم مدیریت آشنا نباشد چندان به اهمیت موضوع واقف نیست. باید اعتراف کنم تا وقتی که تعدادی از دروس علم مدیریت را نخواندم، چندان به فلسفه استفاده از خرد جمعی واقف نبودم. عمده کارهای پژوهشی که در علم مدیریت صورت میگیرد چه در حوزه برنامه ریزی و تدوین استراتژی یا خط مشی گذاری و چه در حوزه کنترل و ارزیابی، بخش مهم پژوهش، استفاده از نظرات خبرگان و کارشناسان ذی ربط است. این نظرات و آرا از طریق پرسشنامه یا مصاحبه احصا میشود و بعد به اطلاعات کیفی و کمی تبدیل میشود و پروژه را به نتیجه میرساند.
شورا و شهردار حتماً باید بازوی مشورتی داشته باشند و در بخشهای مختلف، حداقل از پیشنهادات خبرگان خود را بی نیاز ندانند.
مخصوصاً در شهرداری دهدشت، که درآمدها اندک است، مدیریت بهینه بر منابع بسیار ضروری است و عوامل شهرداری حق آزمون و خطا را ندارند. مثال بارز آن، تغییر مداوم المانهای فلکه و میدان مرکزی شهر است که به نظرم همچنان مضحک و در نهایت کج سلیقگی است. وقتی تأمین منابع مالی، با دشواری زیادی همراه است، خرج نمودن آنها باید با نهایت درایت و تدبیر همراه باشد. مثلاً اگر قرار است پنجاه میلیون خرج یک المان شهری شود فقط سلیقه شهردار، یا عضو شورا یا مسئول مرتبط، ملاک نباشد. المانهایی که در شهر نسب شده، عمدهشان ناشی از سلیقه بنجل پسند است و نه سلیقه فاخر هنرشناس!
حقیقتاً وقتی که اینها را میبینم متأثر میشوم. پولی که با زحمت و مرارت فراهم میشود، هزینه چیزی میشود که نه تنها زیبایی منظر شهری را افزون نمیکند بلکه نقشی زشت بر چهره شهر اضافه مینماید!
دوم، پیدا کردن راههایی برای درآمد زایی. البته نباید از هر ترفندی استفاده نمود. هر راهکاری، باید غیر فساد آور و مستلزم خدمت رسانی برای شهروندان باشد. مثلاً؛ پمپ بنزین شهرداری یا ایستگاه سیان جی، ضمن اینکه باعث کسب درآمد میشود خدمتی نیز به شهروندان ارائه میدهد. یا کارخانه تولید شن و ماسه و آسفالت یا به کارگیری تجهیزات و ماشین آلات و کسب درآمد از آنها. هر کدام از این موارد، یا گزینههای دیگر، باید با نهایت دقت و نظارت از سوی عوامل مرتبط در شهرداری و شورای شهر انجام گیرد که کوچکترین شبههای بر آنها وارد نباشد. چون چنین مواردی، همراه خود زمینه ایجاد فساد و سوئ استفاده را فراهم میکند.
ایجاد درآمد پایدار میتواند زمینه را برای برقراری عدالت در همه محلات شهر فراهم نماید و پروژههای زیباسازی شهر را تسریع نماید.
راهکار سوم، رفع تبعیض در اخذ عوارض از شهروندان و ادارات و نهادها و مکانیزه کردن آن با استفاده از سیستم اتوماسیون اداری، که میتواند اعتماد شهروندان را افزایش دهد.
برنامه مهم دیگر تدوین طرحهای بلندمدت برای توسعه و زیباسازی شهر است. چنین برنامه جامعی ممکن است حتی نیم قرن به درازا بکشد تا صورت اجرا به خود ببیند. مثلاً به نظرم میدان مرکزی شهر، این قابلیت را داراست که با تعریف یک طرح بلند مدت، آن را تبدیل به فضا و سازههایی با نظم هندسی خاص نمود. مثلاً دروازههای ورودی آن را طراحی هندسی نمود. ارتفاع و مصالح و نقشه و معماری فروشگاهها و بناهای اطراف میدان را تعریف کرد و تقارن ویژهای را برای آن در نظر گرفت، به طوری که با تخریب و نوسازی تدریجی ساختمانها در گذر ایام، توسط مالکان، همه را مقید نمود از نقشه و ارتفاع و مصالح تعریف شده تبعیت نمایند. بعد از پنجاه سال شاید بتوان فضایی دل انگیز و چشم نواز و متقارن که از نظمی هندسی برخوردار است، در آن پدید آورد.
چه راهکاری برای مشارکت مدنی شهروندان پیشنهاد میدهید؟
مشارکت شهروندان در همه جای جهان پیشرفته، امری مهم تلقی میشود. بسیاری از برنامههای توسعه پایدار در حوزه شهری، بدون مشارکت شهروندان، به نتیجه دلخواه نخواهد رسید. اما باید توجه داشت که مشارکت شهروندان هنگامی عینیت مییابد که آنها را در تصمیم سازی شریک محسوب نمود. مسئولیت، جایی معنا مییابد که اختیار وجود داشته باشد و سطحی از اختیار در اداره شهر را باید به شهروندان واگذار نمود. اینجانب تاکنون چند بار طرح خود را به شوراهای ادوار مختلف شفاهاً ارائه دادم. به نظرم نه تنها پیچیده نیست، بلکه ساده و اجرایی است. اساس این طرح، راه اندازی شورای مشورتی در محلات است. شهر را به حدود بیست محله تقسیم نمایند و هر عضو شورا، مرتبط با سه محله باشد. از هر کوچه یک نفر توسط همسایگان انتخاب و از میان آنها پنج نفر معتمد به عنوان شورای محله انتخاب شوند. این انتخابات، سازوکار پیچیدهای ندارد. افراد ممکن است خودشان، بدون نیاز به یک برگه رأی، افراد معتمد را انتخاب نمایند. در مسجد محله، هر از گاهی افراد منتخب هر کوچه، جمع میشوند و مطالبات و پیشنهادات خود را برای ارتقای وضع محله، ارائه میدهند. افراد شورا و شهردار هم تلاش مینماید تا همه یا بخشی از مطالبات معقول را پاسخ دهند و از پیشنهادات در تصمیم سازی برای مدیریت شهر، بهره ببرند. سالی دو یا سه یا چهار جلسه هم کافی است و حداکثر حدود هشت ساعت وقت برای هر محله در سال صرف میشود. در صورت عملی شدن، شهروندان به مسئولیت خود واقف میشوند و مشارکت آنها در تصمیم سازی، انگیزه مضاعف به آنها میدهد. اما تاکنون چنین طرحی اجرا نشده است. افراد منتخب و شهردار، مدتی بعد از انتخابات و فروکش نمودن هیجان ناشی از فعالیت جمع آوری آرا و رأی آوری، حتی پیشنهادات سادهتر از این را ناشنیده میگیرند!
چون چنین باوری در آنها راسخ نشده که به اهمیت آن واقف باشند. در همه ادوار، افراد منتخب، در همان آغاز کار که احساساتشان ماساژ گرمی خورده (!)، جلسهای با افراد خبره منعقد میکنند و قول تداوم جلسات را میدهند، اما دریغ از برگزاری یک جلسه مشورتی دیگر تا پایان دوره!
به هر حال این ایرادی است که همه ادوار شورای شهر و شهردار دچارش بودند.
بنابراین قبل از تلاش برای مشارکت شهروندان در امور اداره شهر، باید اعضای شورا را تحت آموزشی سخت قرار داد تا چنین باوری در ذهنشان حکاکی شود! اما افسوس که چنین دستگاه آموزشی وجود ندارد و نخواهد داشت. تنها راه این است که شهروندان افرادی را به عنوان عضو شورا انتخاب نمایند که فهم و درک عمیقی از ماجرا داشته باشند. حتی به نظرم حضور دو یا سه نفر فرد معتقد به چنین مبانی، در شورای شهر، برای عملیاتی کردن چنین ایدههایی کافی است.
نکته دیگری که لازم میبینم طرح نمایم، رسالت شورا و شهرداری در ارتقای فهم زیبایی شناسی شهروندان است. ارتقای سلیقه رابطه مستقیمی با درک و فهم و مطالعه و تجربه دارد. حتی در شهری مثل پاریس که مهد فرهنگ شمرده میشود، واگذاری امور مشاء به سلیقه و انتخاب شهروندان نیست. مثلاً در خیابان شانزه لیزه، همه مقید هستند از طرح و معماری تعریف شده توسط شهرداری، تبعیت نمایند و هیچ کس حق ندارد ایده دلبخواه خود را عملیاتی نماید. بسیاری از شهروندان دهدشت هنوز دانش کافی از زیباشناسی ندارند و کارکرد مصالح ساختمانی را نمیشناسند. به همین دلیل است که فاجعه حیرت انگیز در نما و منظر دهدشت اتفاق افتاده است و آن استفاده از سرامیک در نمای ساختمانهاست! در هیچ کتاب و تکست علمی نمیتوانید چنین کاربردی برای سرامیک پیدا کنید! معلوم نیست کدام شیرپاک خوردهای چنین ایده مزخرفی را اولین بار در این شهر ترویج نمود. حالا این عمل نامربوط، با سلیقه بنجل پسند شهروندان ناآگاه پیوند خورده و رنگهای عجق وجقی به منظر شهر داده که باید یک عمر منتظر ماند تا اثر پلید آن با تخریب بنا، یا نوسازی آن، از بین برود!
وظیفه مهم شهرداری ورود به همچین مواردی است. ساختمان مسکونی اگرچه ملک شخصی است اما نمای آن مشاء است و مربوط به همه شهروندان. شهرداری باید با جلوگیری از این عمل نابخردانه، ذائقه و سلیقه شهروندان را ارتقا دهد.
کبنا؛ آیا نقطه یا تحول مثبت و امید بخشی از منظر شهر سازی در شهر دهدشت قابل مشاهده است؟
به نظرم پاسخ مثبت است. این نکته مثبت، ارتباط وثیقی با شهرداری و شورا ندارد. بلکه حاصل تربیت نسلی جدید و درس خوانده در رشته معماری است. در دو، سه سال اخیر توجه شهروندان به طراحی زیباتر نمای بیرون ساختمان معطوف شد و بازی با احجام در نمای ساختمانها دارد جای شایسته خود را پیدا میکند. تعدادی ساختمان مسکونی اجرا شد که تا حدی، ولو اندک، فضای خیابانها و کوچهها و در مجموع نمای شهر را جلوه بهتری میبخشد.
مفتخرم که دانشگاه آزاد دهدشت در این ارتقای سلیقه، نقشی مهم داراست. در این یک دهه، ما نسلی از دانشجویان رشته معماری را فارغ التحصیل نمودیم که با حداقلهای اصول معماری و طراحی منظر شهری آشنایی دارند. چند نفری از طراحان مدرن شهر ما از دانشجویان فارغ التحصیل دانشگاه آزاد دهدشت میباشند. اینجانب با اینکه تخصصم معماری نیست و در رشتههای شیمی و مدیریت محیط زیست تحصیل نمودم اما سالها مدیر گروه رشته معماری بودم و درس شناخت مصالح ساختمانی را برای دانشجویان معماری تدریس نمودم. در کلاسهایم همیشه به اهمیت رشته معماری و نقش دانشجویان این رشته در تغییر منظر شهری و ذائقه زیبایی شناسی شهروندان تاکید داشتم و نقدهایم به کاربرد ناموجه مصالح ساختمانی در دهدشت، از جمله سرامیک و شیشه سکوریت درنمای بیرونی منازل، تمامی نداشت!
آرزوی توفیق برای اعضای محترم شورای شهر و شهردار منتخبشان دارم.
به همین منظور به سراغ تعدادی از فعالین حوزه فرهنگ و اجتماع رفتیم تا نظر آنها را درباره چالشهای مدیریت شهری در دهدشت، جویا شویم. امید نوروزی اصل عضو هیات علمی دانشگاه آزاد دهدشت که سالها سابقه معاونت دانشگاه؛ معاونت آموزشی و معاونت دانشجویی و فرهنگی و همچنین عضویت و ریاست انجمن اهل قلم را در کارنامه خود دارد، در گفتوگو با کبنا نیوز به مسائل مختلف پیرامون شهر و عملکرد شورای شهر دهدشت پرداخت که از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
کبنا؛ تحلیل شما از عملکرد اعضای شورای پنجم و شهردار منتخب آنها چیست؟
در همین طلیعه سخن لازم است نکتهای مهم را یادآوری نمایم؛ من الان در مقام یک کارشناس مطلع از جزییات امور شهرداری و یا به عنوان یک ارزیاب خبرهی نحوه تعاملات این نهاد با شهروندان، اظهار نظر نمیکنم. چون چنین فرد کارشناسی باید اطلاعات دقیق از وضعیت شهرداری، در این سالهای اخیر، داشته باشد. از جمله میزان درآمد شهرداری، بدهیها و مطالبات کارکنان و پیمانکاران، مطالبات شهرداری از افراد و نهادها، داراییها، املاک، مستغلات، تجهیزات و ماشینآلات، میزان تخصص و کارآمدی کارکنان، انگیزه و نوع تمایلات آنها.
همچنین اطلاعی دقیق از نحوه تعاملات و میزان رضایت مندی شهروندان از عملکرد مجموعه شهرداری ندارم. داشتن اطلاعاتی در این باره، مستلزم تحقیق میدانی وسیع است و با پرسیدن و نظر سنجی و مصاحبه از شهروندان، مخصوصاً ارباب رجوع، به دست میآید.
اینجانب در اینجا به عنوان یک شهروند، که شاید نگاه اندکی عمیقتر به مسائل پیرامون خود دارد، اظهار نظر میکنم.
شاید بهتر باشد مقایسه عملکرد شورای پنجم و شهردار منتخبشان، با سلفشان، یعنی شورای چهارم، صورت گیرد. چون تقریباً شرایط عمومی کشور برای هر دو دسته منتخبین، مشابه تلقی میشود و هر دو، همزمان با دو دولت روحانی، انتخاب شدند. به علاوه، عملکرد شورای قبل، بیشتر از منتخبین ادوار قبلتر، در اذهان مانده است. ضمن قدرشناسی از زحمات شورا و شهردار سابق، استنباط من این است که شورای پنجم در مقایسه با سلف خود، یعنی شورای چهارم، از بدو شروع به کار تا امروز، عملکرد قابل قبولتری دارد زیرا اولاً؛ دچار انشقاق و دو دستگی مشهود نشد. با اینکه اختلاف نظر در آن وجود دارد، که البته طبیعی است، اما اعضا، جنم لازم را دارند که اختلاف نظر را مدیریت نمایند و بیخود آن را به رسانهها و افکار عمومی نکشانند. ثانیاً؛ رابطه آنها با شهردار منتخب، بر خلاف دوره قبل، همراه با منازعه و چالشهای پر دامنه نبود. ثالثاً افراد شورا، خود را درگیر حواشی فرساینده، ننمودند. انتخاب ریاست شورا و نماینده در شورای عالی استان و کشور، بدون تنش و در فضایی معقول صورت گرفته است. به هر حال از این بابت به عنوان یک شهروند رفتارشان را حرفهای و قابل تقدیر می دانم. شما تصور نمایید شهروندان، عدهای را انتخاب کنند که کمکی به رفاه شهر و آرامش جسم و روانشان نمایند، اما این عده، از همان آغاز تا فرجام، دائماً درگیر تنش، تنازع، چالش و حاشیه باشند. قطعاً این تنش به شهروندان منتقل میشود و عملکرد آنها روی اعصاب شهروندان خواهد بود. نتیجه میشود مصداق همان ضرب المثل مشهور «ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان!». خوشبختانه شورای جدید از این بابت عملکردشان قابل تقدیر است. همین خصلت به نظر من نکته مهمی است و نشان از بلوغ و پختگی افراد، به خصوص طیف اقلیت - البته اگر اقلیت و اکثریتی وجود داشته باشد- دارد.
در ارتباط با شهردار و مجموعه عوامل شهرداری، باز نظری مساعد دارم چون به ظاهر، اداره شهرداری متعادل بود و مدرکی دال بر وجود تنش میان مجموعه ندارم. همچنین نشنیدم اتهامی مالی متوجه شهردار یا دیگر کارکنان شده باشد.
کبنا؛ شما تا الان سویه مثبت تحلیل خود را بیان نمودید چه نقدی به عملکرد مجموعه شورا و شهردار مستعفی دارید؟
در مثل است که «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی». حالا من تقدم و تأخر را برعکس نمودم! اول هنر را گفتم و حالا به عیبها اشاره میکنم.
بدون شک بر عملکرد شورا و شهردار، عیوبی نیز مترتب است. بیان آنها را برای اصلاح لازم می دانم. به هر حال همه اعضا، دوستان ما هستند و موفقیت آنها، رضایت عمومی را به دنبال خواهد آورد. شرط مودت و انصاف است که بی تعارف و تکلف، حسن و عیب را برشمرد.
به نظر من، مسائل و مصائب شهر دهدشت و شهروندانش به قوت خود باقی هستند. اینها مجموعه مسائل و مشکلاتی هستند که معمولاً کاندیداها در کمپین انتخاباتی خود تاکید بر حل آنها داشتند. وقتی همچنان قابل طرح هستند یعنی عملکرد آنها اقناع کننده نیست. مطمعنم اگر دوباره در انتخابات آتی تمایلی به شرکت داشته باشند، همان شعارها و مطالبات را مجدداً مطرح مینمایند. ابتدا تعدادی از آنها را بر میشمارم:
کانالهای فاضلاب شهری، همچنان منظری کریه دارند و بویی مشمئز کننده از آنها متصاعد میشود. فضاهای سبز شهر، اندکند و بعضی غیر قابل استفاده. چاله چولههای خیابانها و کوچهها بیشمارند.
یک خیابان دارای سطح و آسفالت استاندارد را، حتی در مرکز شهر، نمیتوان پیدا نمود. آنچه نهضت آسفالت نامیدند، پدیدهای بود که چندان به چشم نیامد. ورودیهای شهر همچنان بر سیاق قبل میباشند. هر چهار تا، غیر استاندارد و حتی پر مخاطره هستند. نمای بسیاری ساختمانها، نابهنجار و بخش قابل توجهی از بافتهای خیابانهای اصلی، مفلوک هستند. خیلی از ساختمانهای بد ریخت، با اینکه سالها از کاربری آنها میگذرد اما بدون نما ماندهاند. مرکز شهر که تجاری و اداری است و تردد خودرو بالایی دارد فاقد فضای لازم برای پارکینگهای عمومی است. آذین بندی شهر با بدسلیقگی همراه است و نه تنها تنوعی ایجاد نمیکند بلکه زشتی مناظر شهری را تشدید مینماید. هیچ طرح جامعی برای ساماندهی میدان مرکزی شهر وجود ندارد.
شیوه جمع آوری زبالهها و امحا آنها، همچنان سنتی است. طرحی برای تفکیک زبالهها در مبدأ و بازیافت آنها یا تبدیل به کمپوست و بیوگاز و اخذ انرژی از آن وجود ندارد. شهرداری همچنان فاقد درآمدهای پایدار است. اینها مسائلی هستند که همه اعضا کم و بیش در برنامه انتخاباتی خود، حل آنها را وعده داده بودند. اما تا اینجا کارنامهشان کامیاب نبود. البته متناسب با شرایط مالی، قطعاً فعالیتهایی صورت گرفت. تعمیر و نگهداری آسفالت خیابانها، زیر سازی و روسازی معابر جدید، اقدام برای ساخت بازارچه بزرگ شهر، رنگ آمیزی بلوارها، سنگفرش نمودن پیاده روها و اقداماتی مشابه انجام شد. اما آنقدر نیست که تغییر، قابل توجه باشد. حتی گاهی کسانی که بعد از چند سال به شهر برمی گردند احساس میکنند شهر، فرتوت و فرسودهتر شده است.
کبنا؛ به نظر شما شهردار دهدشت واجد چه ویژگیهایی باید باشد؟ آیا شما اولویت را به افراد فنی میدهید یا عالم در مدیریت؟ جوان باشد یا مجرب؟
مصدر شهرداری، یک موقعیت مدیریتی عالی محسوب میشود. در علم مدیریت، سه سطح از مدیران در یک سازمان، اداره یا نهاد وجود دارد: سطح عالی، سطح میانی و سطح عملیاتی. شهردار، اداره کننده همه امور شهر شامل؛ طراحی، توسعه، تعریض، ایجاد معابر، جداول، فضاهای کالبدی، المانها، امور مربوط به نظم و انضباط و نظافت شهری، مراقبتهای محیط زیستی و بهداشتی و غیره و ذالک میباشد. وظایف، محدود به همین امور سخت افزاری نیست بلکه تلاش برای ارتقای فرهنگ عمومی و مدنی شدن شهروندان و مشارکت فعالانه آنها در امور شهری نیز از وظایف شهرداری است. نه تنها امور زندهها، بلکه متولی امور متوفیان نیز شهرداری است.
یک مدیر در هر سطح عالی، میانی و عملیاتی باید حدی از مهارتهای مدیریتی را داشته باشد. عالمان علم مدیریت، از سه و گاهی چهار دسته مهارت نام میبرند؛ مهارتهای ادراکی، مهارتهای انسانی و مهارتهای فنی و تخصصی و چهارم مهارتهای سیاسی.
شهردار دهدشت، از نظر علم مدیریت، تفاوتی با شهردار یا فرماندار ابرقو، علی آباد یا کرمان و تهران ندارد. یک مدیر عالی محسوب میشود که مهارت ادراکی بالایی باید داشته باشد. یعنی کلیت نهاد تحت مدیریت خود را خوب بشناسد و رابطه میان اجزا و بخشها را بتواند درک نماید. همچنین واجد مهارتهای انسانی بالایی باشد تا بتواند شناخت جامعی از کارکنان، تواناییها و انگیزههای آنها داشته باشد و ارتباط معقولی با شهروندان برقرار نماید. یک مدیر کلان سازمانی قاعدتاً باید مهارت فنی و تخصصی نیز داشته باشد. یا حداقل بداند که کارکنان عملیاتی چه نوع وظیفهای دارند و چطور باید خدمات یا تولیدات خود را به بهینهترین فرم ممکن ارائه دهند. شدت و میزان این سه مهارت، از سومی به اولی، در مدیران عالی باید افزایش یابد. در مدیران عملیاتی، روند برعکس میباشد. یعنی مدیران عالی بیشتر دارای مهارتهای ادراکی، و مدیران عملیاتی بیشتر از مهارتهای فنی برخوردار باشند. مهارتهای سیاسی هم به قابلیت فرد برای برکشیدن خود و توانایی لابی کردن با شخصیتهای حقیقی متنفذ و شخصیتهای حقوقی مثل فرماندار، استاندار، نماینده مجلس، مدیران کل و در سطوح بالاتر، وزرا و مقامات کشوری، بستگی دارد.
بنابراین من چندان قائل نیستم که شهردار حتماً باید متخصص شهرسازی یا مهندس عمران و غیره باشد. این تخصصها در سطوح کارشناسی و فنی و مدیران عملیاتی، حائز اهمیت فراوان هستند و نه الزاماً در سطح عالی. البته یک مهندس و شهرساز هم ممکن است توانایی جبلی و ذاتی مدیریت بر یک مجموعه خرد یا کلان را داشته باشند. طبیعتاً، تجربه و بصیرت فردی نقش مهمی در مدیریت دارد. اما دو مهارت مهم ادراکی و انسانی به دانش عمومی فرد، قدرت تحلیل و پردازش اطلاعات، خرد و بصیرت فرد، تجارب و اطلاعات علمی او از این دو حوزه بستگی دارد.
مخلص کلام اینکه، چنین تواناییهایی باید معیار و ملاک باشد و نه شاخصههای مثل سن یا رشته تحصیلی و تجربه کاری. افرادی را میشناسم که سالها مدیر بودند و تجربه مدیریت دارند اما چندان چیزی در چنتهشان نیست و با یک کارمند دون پایه تفاوت قابل توجهی ندارند. مصادر در مملکت ما همیشه بر اساس شایسته سالاری و توان حرفهای اشغال نمیشوند بلکه عواملی که مدخلیت دارند متعددند.
برخه شهردار سابق دهدشت
کبنا؛ کدام برنامهها را برای شهردار دهدشت در اولویت قرار میدهید؟
در پاسخهای پیشین، اشاره نمودم که شهردار یک مدیر عالی در شهر محسوب میشود و وظایف کلاسیک یک مدیر عبارتند از سازماندهی، برنامه ریزی، هدایت و رهبری، کنترل و ارزیابی. همه این وظایف محوله، نیاز به استفاده از «خرد جمعی» دارد. شما این اصطلاح را از مدیران و کارشناسان و مابقی، زیاد شنیدید. اما فرد تا با علم مدیریت آشنا نباشد چندان به اهمیت موضوع واقف نیست. باید اعتراف کنم تا وقتی که تعدادی از دروس علم مدیریت را نخواندم، چندان به فلسفه استفاده از خرد جمعی واقف نبودم. عمده کارهای پژوهشی که در علم مدیریت صورت میگیرد چه در حوزه برنامه ریزی و تدوین استراتژی یا خط مشی گذاری و چه در حوزه کنترل و ارزیابی، بخش مهم پژوهش، استفاده از نظرات خبرگان و کارشناسان ذی ربط است. این نظرات و آرا از طریق پرسشنامه یا مصاحبه احصا میشود و بعد به اطلاعات کیفی و کمی تبدیل میشود و پروژه را به نتیجه میرساند.
شورا و شهردار حتماً باید بازوی مشورتی داشته باشند و در بخشهای مختلف، حداقل از پیشنهادات خبرگان خود را بی نیاز ندانند.
مخصوصاً در شهرداری دهدشت، که درآمدها اندک است، مدیریت بهینه بر منابع بسیار ضروری است و عوامل شهرداری حق آزمون و خطا را ندارند. مثال بارز آن، تغییر مداوم المانهای فلکه و میدان مرکزی شهر است که به نظرم همچنان مضحک و در نهایت کج سلیقگی است. وقتی تأمین منابع مالی، با دشواری زیادی همراه است، خرج نمودن آنها باید با نهایت درایت و تدبیر همراه باشد. مثلاً اگر قرار است پنجاه میلیون خرج یک المان شهری شود فقط سلیقه شهردار، یا عضو شورا یا مسئول مرتبط، ملاک نباشد. المانهایی که در شهر نسب شده، عمدهشان ناشی از سلیقه بنجل پسند است و نه سلیقه فاخر هنرشناس!
حقیقتاً وقتی که اینها را میبینم متأثر میشوم. پولی که با زحمت و مرارت فراهم میشود، هزینه چیزی میشود که نه تنها زیبایی منظر شهری را افزون نمیکند بلکه نقشی زشت بر چهره شهر اضافه مینماید!
دوم، پیدا کردن راههایی برای درآمد زایی. البته نباید از هر ترفندی استفاده نمود. هر راهکاری، باید غیر فساد آور و مستلزم خدمت رسانی برای شهروندان باشد. مثلاً؛ پمپ بنزین شهرداری یا ایستگاه سیان جی، ضمن اینکه باعث کسب درآمد میشود خدمتی نیز به شهروندان ارائه میدهد. یا کارخانه تولید شن و ماسه و آسفالت یا به کارگیری تجهیزات و ماشین آلات و کسب درآمد از آنها. هر کدام از این موارد، یا گزینههای دیگر، باید با نهایت دقت و نظارت از سوی عوامل مرتبط در شهرداری و شورای شهر انجام گیرد که کوچکترین شبههای بر آنها وارد نباشد. چون چنین مواردی، همراه خود زمینه ایجاد فساد و سوئ استفاده را فراهم میکند.
ایجاد درآمد پایدار میتواند زمینه را برای برقراری عدالت در همه محلات شهر فراهم نماید و پروژههای زیباسازی شهر را تسریع نماید.
راهکار سوم، رفع تبعیض در اخذ عوارض از شهروندان و ادارات و نهادها و مکانیزه کردن آن با استفاده از سیستم اتوماسیون اداری، که میتواند اعتماد شهروندان را افزایش دهد.
برنامه مهم دیگر تدوین طرحهای بلندمدت برای توسعه و زیباسازی شهر است. چنین برنامه جامعی ممکن است حتی نیم قرن به درازا بکشد تا صورت اجرا به خود ببیند. مثلاً به نظرم میدان مرکزی شهر، این قابلیت را داراست که با تعریف یک طرح بلند مدت، آن را تبدیل به فضا و سازههایی با نظم هندسی خاص نمود. مثلاً دروازههای ورودی آن را طراحی هندسی نمود. ارتفاع و مصالح و نقشه و معماری فروشگاهها و بناهای اطراف میدان را تعریف کرد و تقارن ویژهای را برای آن در نظر گرفت، به طوری که با تخریب و نوسازی تدریجی ساختمانها در گذر ایام، توسط مالکان، همه را مقید نمود از نقشه و ارتفاع و مصالح تعریف شده تبعیت نمایند. بعد از پنجاه سال شاید بتوان فضایی دل انگیز و چشم نواز و متقارن که از نظمی هندسی برخوردار است، در آن پدید آورد.
چه راهکاری برای مشارکت مدنی شهروندان پیشنهاد میدهید؟
مشارکت شهروندان در همه جای جهان پیشرفته، امری مهم تلقی میشود. بسیاری از برنامههای توسعه پایدار در حوزه شهری، بدون مشارکت شهروندان، به نتیجه دلخواه نخواهد رسید. اما باید توجه داشت که مشارکت شهروندان هنگامی عینیت مییابد که آنها را در تصمیم سازی شریک محسوب نمود. مسئولیت، جایی معنا مییابد که اختیار وجود داشته باشد و سطحی از اختیار در اداره شهر را باید به شهروندان واگذار نمود. اینجانب تاکنون چند بار طرح خود را به شوراهای ادوار مختلف شفاهاً ارائه دادم. به نظرم نه تنها پیچیده نیست، بلکه ساده و اجرایی است. اساس این طرح، راه اندازی شورای مشورتی در محلات است. شهر را به حدود بیست محله تقسیم نمایند و هر عضو شورا، مرتبط با سه محله باشد. از هر کوچه یک نفر توسط همسایگان انتخاب و از میان آنها پنج نفر معتمد به عنوان شورای محله انتخاب شوند. این انتخابات، سازوکار پیچیدهای ندارد. افراد ممکن است خودشان، بدون نیاز به یک برگه رأی، افراد معتمد را انتخاب نمایند. در مسجد محله، هر از گاهی افراد منتخب هر کوچه، جمع میشوند و مطالبات و پیشنهادات خود را برای ارتقای وضع محله، ارائه میدهند. افراد شورا و شهردار هم تلاش مینماید تا همه یا بخشی از مطالبات معقول را پاسخ دهند و از پیشنهادات در تصمیم سازی برای مدیریت شهر، بهره ببرند. سالی دو یا سه یا چهار جلسه هم کافی است و حداکثر حدود هشت ساعت وقت برای هر محله در سال صرف میشود. در صورت عملی شدن، شهروندان به مسئولیت خود واقف میشوند و مشارکت آنها در تصمیم سازی، انگیزه مضاعف به آنها میدهد. اما تاکنون چنین طرحی اجرا نشده است. افراد منتخب و شهردار، مدتی بعد از انتخابات و فروکش نمودن هیجان ناشی از فعالیت جمع آوری آرا و رأی آوری، حتی پیشنهادات سادهتر از این را ناشنیده میگیرند!
چون چنین باوری در آنها راسخ نشده که به اهمیت آن واقف باشند. در همه ادوار، افراد منتخب، در همان آغاز کار که احساساتشان ماساژ گرمی خورده (!)، جلسهای با افراد خبره منعقد میکنند و قول تداوم جلسات را میدهند، اما دریغ از برگزاری یک جلسه مشورتی دیگر تا پایان دوره!
به هر حال این ایرادی است که همه ادوار شورای شهر و شهردار دچارش بودند.
بنابراین قبل از تلاش برای مشارکت شهروندان در امور اداره شهر، باید اعضای شورا را تحت آموزشی سخت قرار داد تا چنین باوری در ذهنشان حکاکی شود! اما افسوس که چنین دستگاه آموزشی وجود ندارد و نخواهد داشت. تنها راه این است که شهروندان افرادی را به عنوان عضو شورا انتخاب نمایند که فهم و درک عمیقی از ماجرا داشته باشند. حتی به نظرم حضور دو یا سه نفر فرد معتقد به چنین مبانی، در شورای شهر، برای عملیاتی کردن چنین ایدههایی کافی است.
نکته دیگری که لازم میبینم طرح نمایم، رسالت شورا و شهرداری در ارتقای فهم زیبایی شناسی شهروندان است. ارتقای سلیقه رابطه مستقیمی با درک و فهم و مطالعه و تجربه دارد. حتی در شهری مثل پاریس که مهد فرهنگ شمرده میشود، واگذاری امور مشاء به سلیقه و انتخاب شهروندان نیست. مثلاً در خیابان شانزه لیزه، همه مقید هستند از طرح و معماری تعریف شده توسط شهرداری، تبعیت نمایند و هیچ کس حق ندارد ایده دلبخواه خود را عملیاتی نماید. بسیاری از شهروندان دهدشت هنوز دانش کافی از زیباشناسی ندارند و کارکرد مصالح ساختمانی را نمیشناسند. به همین دلیل است که فاجعه حیرت انگیز در نما و منظر دهدشت اتفاق افتاده است و آن استفاده از سرامیک در نمای ساختمانهاست! در هیچ کتاب و تکست علمی نمیتوانید چنین کاربردی برای سرامیک پیدا کنید! معلوم نیست کدام شیرپاک خوردهای چنین ایده مزخرفی را اولین بار در این شهر ترویج نمود. حالا این عمل نامربوط، با سلیقه بنجل پسند شهروندان ناآگاه پیوند خورده و رنگهای عجق وجقی به منظر شهر داده که باید یک عمر منتظر ماند تا اثر پلید آن با تخریب بنا، یا نوسازی آن، از بین برود!
وظیفه مهم شهرداری ورود به همچین مواردی است. ساختمان مسکونی اگرچه ملک شخصی است اما نمای آن مشاء است و مربوط به همه شهروندان. شهرداری باید با جلوگیری از این عمل نابخردانه، ذائقه و سلیقه شهروندان را ارتقا دهد.
کبنا؛ آیا نقطه یا تحول مثبت و امید بخشی از منظر شهر سازی در شهر دهدشت قابل مشاهده است؟
به نظرم پاسخ مثبت است. این نکته مثبت، ارتباط وثیقی با شهرداری و شورا ندارد. بلکه حاصل تربیت نسلی جدید و درس خوانده در رشته معماری است. در دو، سه سال اخیر توجه شهروندان به طراحی زیباتر نمای بیرون ساختمان معطوف شد و بازی با احجام در نمای ساختمانها دارد جای شایسته خود را پیدا میکند. تعدادی ساختمان مسکونی اجرا شد که تا حدی، ولو اندک، فضای خیابانها و کوچهها و در مجموع نمای شهر را جلوه بهتری میبخشد.
مفتخرم که دانشگاه آزاد دهدشت در این ارتقای سلیقه، نقشی مهم داراست. در این یک دهه، ما نسلی از دانشجویان رشته معماری را فارغ التحصیل نمودیم که با حداقلهای اصول معماری و طراحی منظر شهری آشنایی دارند. چند نفری از طراحان مدرن شهر ما از دانشجویان فارغ التحصیل دانشگاه آزاد دهدشت میباشند. اینجانب با اینکه تخصصم معماری نیست و در رشتههای شیمی و مدیریت محیط زیست تحصیل نمودم اما سالها مدیر گروه رشته معماری بودم و درس شناخت مصالح ساختمانی را برای دانشجویان معماری تدریس نمودم. در کلاسهایم همیشه به اهمیت رشته معماری و نقش دانشجویان این رشته در تغییر منظر شهری و ذائقه زیبایی شناسی شهروندان تاکید داشتم و نقدهایم به کاربرد ناموجه مصالح ساختمانی در دهدشت، از جمله سرامیک و شیشه سکوریت درنمای بیرونی منازل، تمامی نداشت!
آرزوی توفیق برای اعضای محترم شورای شهر و شهردار منتخبشان دارم.
ولی متاسفانه شهرداری دهدشت بجز دوره ی اقای عزیزی روند منفعل و با کارایی منفی بخود گرفته است.