تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷ ساعت ۰۱:۲۵
کد مطلب : ۴۰۶۴۳۵
در گفتوگو با کبنا مطرح شد
توضیحات «سید قدرتاله حسینی» در باره سخنانش در امیر ایوب و یاسوج و استان شدن کهگیلویه و بویراحمد
۸
کبنا ؛سید قدرت الله حسینیبحرینی نماینده سابق شهرستانهای گچساران و باشت اخیراً در شهر یاسوج و منطقه امیر ایوب رستم صحبتهای را بیان کرد که اظهارات او بازتاب گستردهای در فضای مجازی، رسانهها و سطح جامعه داشت و واکنشهای تندی هم از سوی برخی افراد نسبت به سخنان حسینیبحرینی را شاهد بودیم، به همین منظور با او در این رابطه گفتوگویی را انجام دادهایم که از نظر خوانندگان میگذرد:
کبنا: جناب آقای سید قدرت الله حسینی بحرینی شما در مدت ۶ ماه اخیر چند نوبت سخنرانی در باشت، گچساران، امیر ایوب و یاسوج داشته اید که تبعات اجتماعی و سیاسی داشته و تا حدودی به ضررتان تمام شده است از جنابعالی که فردی پخته و دارای سوابق مدیریتی مثبت با تحصیلات مقطع دکترا میباشید این نوع سخنرانی ها بعید به نظر میرسد، میتوانید انگیزه خود را از این سخنرانیها بیان کنید؟
با سلام و تشکر از جنابعالی و عرض ادب به محضر هم استانیهای عزیزم.
این طور نیست که همه سخنرانی های افراد پخته و با تجربه مدیریتی مثبت بدون ایراد و اشکال باشد به خصوص وقتی سخن، موضوعات اجتماعی سیاسی و تاریخی است بدون تبعات نخواهد بود سخنرانی باشت در یک فضای ملتهب و در میان جمعیت خشمگین که خود را محق می دانستند انجام گرفت یقیناً بیان برخی موارد ضروری نبود و برخی نکات،خوب تشریح نشد لذا نوع استنباط از آن سخنرانی، تفسیرهای مختلفی را در پی داشت.
کبنا:اگر انتخابات استانی شود آیا آن بخش از طایفه جلیل که عواطفشان به دلیل سخنرانی شما جریحهدار شد به شما رأی میدهند؟
در شرایط فعلی نه انتخابات استانی شده و نه اینجانب جزماً اعلام کاندیداتوری نموده ام.
کبنا: حالا اگر انتخابات استانی شد و شما هم کاندیدا بودید چی؟
ارتباط عاطفی ما محکم تر از آن است که یک سخنرانی غیر مغرضانه، اساس آن را ویران نماید.
کبنا: بعد از سخنرانی شما در باشت مطالب بسیار تند و مملو از توهین علیه جنابعالی و مرحوم پدرتان و سادات بحرینی در یکی از سایتها آمده بود آیا آن را مطالعه نمودید نظرتان در مورد آن مطالب چیست؟
بله آن را مطالعه نمودم، نویسنده آن تحقیقاً ریشه اصیل جلیلی ندارد و کارمند یکی از بانکهای مرکز استان است که در تقریر و تحریر موضوعاتی مشابه، قبلا در دادگاه محکوم شده است مواردی که مطرح نموده بود، کذب، تهمت و بهتان بوده و قابل پیگیری قضایی است لیکن حیثیت سادات بحرینی ما با شخصیت های برجسته ای مثل آیت الله سید عبدالله بهبهانی رهبر انقلاب مشروطه فرزند سید اسماعیل ابن سید نصراله، ابن سید محمد شفیع، ابن سید یوسف، ابن سید حسین، این آیت الله سید عبدالله موسوی بحرینی، مهاجر از بحرین، و آیت الله العظمی سید علی موسوی بهبهانی مرجع تقلید، آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری که بر اساس فتوای ایشان رئیس علی دلواری علیه انگلیسی ها قیام نمود، آیت الله الغریفی که سالها تولیت بارگاه ملکوتی حضرت علی( علیه السلام) در نجف اشرف عهده دار بود خاندان زبرجد در شیراز، آیت الله سید محمد حسین موسوی رئیس حوزه علمیه بهبهان، سناتور سید اسدالله موسوی که چهار دوره نمایندگی مجلس سنا را به عهده داشت و هیچ گاه نمازش ترک نشد و دهها شخصیت دیگر با این گونه هتاکی ها مخدوش نمیشود.
کبنا: شما در امیر ایوب رستم در یک سخنرانی که بیش از پنج هزار نفر آن را شنیدند و یاسوج در تجمع بیش از ده هزار نفر، تحلیلی تاریخی در ارتباط با استان شدن کهگیلویه و بویراحمد داشتید و نقش سه طایفه جلیل، بابکانی و انصاری های ممسنی را پررنگ بیان نمودید عدهای آن مطالب را برنتافتند لطفاً توضیح کافی بدهید؟
تاریخ این منطقه و جنوب کشور مبیّن این موضوع است که لر های جنوب به ویژه بویراحمد قومی سرکش، جسور، شجاع، مهمان نواز، غیرتمند و در جنگهای پارتیزانی اگر اغراق نکرده باشم در دنیا بی نظیر یا کم نظیر بوده اند. در حاکمیت خشن، بیرحمانه و سرکوب گر رضا شاه پهلوی، بویراحمد به فرماندهی کی لهراسب باطولی که از مادر، بابکانی و داماد قایدگیوی ها بود با تکیه بر طراحی و محوریت شکرالله خان پدر عبدالله خان ضرغام پور، سرتیب خان پدر محمدحسین خان طاهری و غلامحسین خان پدر ناصرخان طاهری، خواب را از چشم ارتش پهلوی اول گرفت و اگر نیروی فکری و برنامه ریز فنی و علمی و هدفمند می داشتند، میتوانستند ابتدا حاکمیت خود را بر جنوب، پس حوزه میانی کشور و در نهایت بر کل کشور تثبیت و تشکیل حکومت دهند.
اما با کشته شدن کی لهراسب در پاییز ۱۳۰۹ بویراحمد سقوط کرد و دوران پر تلاطم و سختی را تا سال ۱۳۲۰ شمسی گذراند. خوانین مذکور دو نفرشان در سال ۱۳۱۳ در تهران تیرباران و نفر سوم در تل خسرو که تحت سلطه نظامیان بود مسموم و بدرود حیات گفت.
کبنا: بعداً چه پیش آمد؟
پس از سقوط بویراحمد با حاکمیت نظامیان، علی خان و ولی خان قائدگیوی فرزندان شیرخان و نیرعلی تحرکاتی را علیه حکومت از خود نشان دادند ولی پایه های رژیم پهلوی محکمتر از آن بود که آنها بتوانند ضربه ای شکننده به حکومت وارد کنند. همزمان بهمنی ها در کوه سفید، غارون، قلعه علا و قلعه نادر علیه حکومت پهلوی قیام نمودند. که با دخالت نیروهای بویراحمد، حرکتشان ناکام ماند.
کبنا:دوست دارم موضوع را تکمیل نمایید؟
در حین جنگ جهانی دوم و سقوط رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰ شمسی لرهای جنوب به خصوص بویراحمد نفس راحتی کشیدند و در تابستان ۱۳۲۲ با محوریت خوانین بویراحمد و قشقایی و با حضور فعال اکثریت طوایف بویراحمد پادگان سمیرم فتح و صدها قبضه سلاح به دست لرها و قشقایی ها افتاد. به دنبال این پیروزی جنگ های بین ایلی و طایفه ای از سر گرفته شد و مصیبتهای جانکاهی به وقوع پیوست. باوی ها بعد از قضیه سمیرم، به فرماندهی ملک منصورخان باشتی، پادگان گچساران و پاسگاه بوستان را خلع سلاح نمودند از ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۱ در حوزه کهگیلویه و بویراحمد فعلی و ممسنی نوعی خودمختاری حاکم بود در پی موضوع انجمن های ایالتی و ولایتی در زمان نخست وزیری اسدالله علم و پس از آن اجرای اصول ششگانه محمد رضا شاه که طراح آن آمریکایی ها بودند. با مخالفت شدید علما در رأس آنان امام خمینی رحمة الله علیه، خوانین جنوب از جمله عبدالله ضرغام پور و پسرش خداکرم، ناصر طاهری، حسینقلی رستم (به صورت نامرئی)، فتح الله خان حیات داوودی و حبیب شهبازی (کومره سرخی) به عنوان طراحان قیام اقدام به تحریک طوایف زیرمجموعه خود نمودند. ارتش محمدرضا شاه تجمع بویراحمد را در دروهان سی سخت بمباران نمود پس از این اقدام ارتش، سران بویراحمد در برابر قرآن هم قسم شدند که یورش به پاسگاه ها و اماکن نظامی را شروع کنند.
کبنا: شنیدن ادامه مطالب برایم جالب است؟
حمله به پاسگاه توتنده آغاز شد و سرگرد سید مرتضی فاطمی زاده و چند نفر درجه دار کشته شدند.
و در ادامه؟
دامنه جنگ با حوزه رستم و پل بریم کشیده شد که تعدادی از سادات عنایی و تکیه و انصاری ها، قشون بویراحمد را همراهی نمودند ولی به دلیل هجوم فانتومها از مقر هوایی دزفول قیام کنندگان متفرق و خود را به روستای عنا رساندند.
کبنا: بعد از حضور قیام کنندگان در روستای عنای باشت چه شد؟
فانتوم های اف ۴ و اف ۵ آنان را در روستای عنا مورد حمله قرار دادند و دامنه جنگ به ده بزرگ کشیده شد.
کبنا: آیا همه قیام کنندگانی که باعث سقوط پاسگاه توتنده شده بودند در ده بزرگ علیه دولتیها حضور داشتند؟
تعدادی از همان کسانی که عامل سقوط پاسگاه توتنده شده بودند به عنوان چریک همراه ارتش ژاندارمری و چریکهای ایل باوی در ده بزرگ مستقر شدند.
توپخانه ارتش هم در روستای گوهرگان سفلی مستقر بود و مسلسل ها را پایین تر از ده بزرگ در روستای بامی شیخی ها استقرار داده بودند.
کبنا:خود شما که در آن زمان کمتر از ده سال داشتید چه کار میکردید؟
عشقمان جمع نمودن پوکه های فشنگ های ارتشی ها و چریک ها بود.
کبنا: در ده بزرگ بیشتر چه کسانی علیه ارتش ژاندارمری و چریکهای باوی و بویراحمد میجنگیدند؟
چریکها بیشتر صحنه را با تیراندازیهای ممتد شلوغ مینمودند و هیچگاه به دنبال درگیری خونین با مهاجمین نبودند. آنچه را در آن زمان شنیدم و در ذهنم حکاکی شده بیان میکنم. امیدوارم بعضی ها محاکمه ام نکنند.
الف: ناصرخان طاهری و نیروهایش
ب: جلیل ها و بابکانی ها که تعدادشان زیاد بود و بیشتر اسامی ملا غلامحسین سیاهپور و علی آقا علی داد و آقا لهراسب فروزان بر سر زبان ها بود.
ج: انصاری ها که با تعدادی از سادات ما در شرق ده بزرگ هم سنگر بودند و نام ملا عبدالمحمد انصاری را می شنیدم.
د: آن موقع نشنیدم ولی بعدها که در محافل بحث میشد از تامرادی ها ، از کی حبیب بهادر و درویش علی رواز و برادرش علی خان اسم می بردند.
کبنا: معمولا جنگ در چه ساعتی شروع میشد؟
معمولاً از ساعت ۴ عصر شروع و تا صبح ادامه داشت و گوش هایمان با ناله مسلسل ها و غرش جت ها و صدای وحشت زای توپخانه ها کاملا مانوس شده بود.
کبنا: چه خاطره ی دیگری دارید؟
اواسط اسفند ماه حدود ساعت ۹ صبح بود که فردی به نام عیازی (ایازی) پریداد فرزند مرحوم خلیفه که قبلاً او را میشناختم و الان در چرام زندگی می کند نامه ای را از طرف علی آقا علی داد( دایی ام) آورده بود و آن را به سرهنگ صفوی یا سرهنگ دانشور ارائه داد.
کبنا: موضوع نامه چی بود؟
به نقل از پدرم، کاتب در آن نامه خطاب به سرهنگ، سوگند یاد نموده بود که هر چه کشته یا زخمی داشته اید با سلاح و مهمات ارتش و توسط چریک های باوی انجام گرفته است .
کبنا:بعد از این نامه چه شد؟
ارتش ملک منصور خان باشتی را که لباس افسری به تن داشت تحت فشار قرار داد و چریک های باوی خلع سلاح شدند.
کبنا: و در نهایت؟
سرهنگ رضا ناجی با دو گروهان در نوگک و پرین رستم مستقر شده بود.
کبنا:رضا ناجی کی بود؟
فرمانده آن مجموعه بود، که بعدا به درجه سرلشکری رسید و در اوج انقلاب اسلامی، فرماندار نظامی اصفهان شد که پس از پیروزی انقلاب با حکم آیت الله خلخالی به جوخه اعدام سپرده شد.
کبنا:نیروهای نازی چه اقدامی انجام دادند؟
یکی از گروهان های او به فرماندهی سروان ریحانی فر به قصد تسخیر امیر ایوب و به قول خودشان قلع و قمع اشرار، راهی حوزه پس کوه جلیل شدند که در تنگ گجستان جلیل ها و بابکانی ها، نیروهای ناصرخان طاهری، انصاری ها، و تامرادی ها(کی حبیب بهادر) راه را بر آنان سد نمودند و اکثرشان به دیار باقی فرستاده شدهاند.
کبنا: فرماندهی در گجستان به عهده چه کسی بود؟
قبلا اعلام نموده ام، نکند قصد دارید، حکم تکفیرم صادر شود.
کبنا:چند نفر از جنگجویان در نبرد گجستان کشته یا زخمی شدند؟
تنها کشته بویراحمد در آن جنگ مرحوم آقا لهراسب راد فرزند آقا موسی بابکانی بود که دایی عبدالله خان ضرغامپور، ناصرخان طاهری، کی لهراسب باطولی و کی حبیب بهادر بود.
از زخمی ها کسانی که در ذهنم هست، ملا بهرام مندنیپور پدر (دکتر علی مندنی پور) که ده سال در شیراز حبس کشید. الامان حمیده فر(اعلمون) بابکانی وخانطلا باقری فرزند ملا پرویز جلیل خواهر زاده ملاغلامحسین سیاهپور.
کبنا:نهایتاً کار به کجا ختم شد؟
عبدالله خان ضرغام پور در خرداد ۱۳۴۲ در شمال دهدشت( تنگ سپو) به دست عوامل حکومت ابتدا مسموم و سپس کشته شد.
ناصرخان طاهری، خداکرم ضرغام پور، فتح الله حیات داوودی، حبیب شهبازی، حسینقلی رستم و فرزندش جعفرقلی، عبدالمحمد انصاری و مدتی بعد ملا غلامحسین سیاهپور، غلامحسن محمدی پسرعمویش، حسنقلی فرخی خواهرزاده اش و ترکی اقلیمی در شیراز به جوخه اعدام سپرده شدند. حاجی رضایی حسین آبادی در زندان کریمخانی وفات نمود و عبدالله با شرونی به اتهام قتل سرگرد سید مرتضی فاطمی زاده در دروازه کازرون شیراز به دار آویخته شد.
کبنا: این موارد چه ربطی به استان شدن کهگیلویه و بویر احمد دارد؟
پس از وقایع مذکور و به پیشنهاد ارتش ۱۶ نفره از سران بویراحمد که هشت نفرشان قائدگیوی بودند در تهران با محمدرضا شاه ملاقات نمودند که سپهبد مالک فرمانده ژاندارمری کل کشور نیز حضور داشت. تعدادی از آن ۱۶ نفر از جمله میرزا مجید موسوی، ملا ولی پناهی، آقا بیژن منصوری و حاج اسماعیل مظفری و ... صحبتهایی داشتند که شاه و ارتش و ژاندارمری قانع شدند که کهگیلویه و بویراحمد فعلی از فارس و خوزستان منفک و تبدیل به فرمانداری کل شود و در سال ۱۳۵۴ به عنوان یک استان بر صفحه جغرافیای کشور نمایان شد.
کبنا: با وجودی که در آن زمان تنها شهری که از امکانات نسبی برخوردار بود، دوگنبدان بود چطور یاسوج به عنوان مرکز انتخاب گردید؟
در بحث انتخاب مرکز استان، چون بویراحمد تاوان سنگینی داد و در واقع سران اصلی بویراحمد جانشان را از دست داده بودند لذا حق انتخاب با بویراحمد بود.
کبنا: فکر نمی کنید اگر در سخنرانی های امیر ایوب و یاسوج تند نمیرفتید، نیاز به این همه شرح و توضیح نمی بود؟
من به هیچ کس توهین نکردم. مگر مرحوم محمد بهمن بیگی در یکی از کتابهایش مطرح ننموده، بار جنگ بیشتر بر دوش طایفه جسور جلیل بود آیا او هم می خواست در انتخابات کاندیدا شود؟
کبنا: عده ای می گویند شما برای پیروزی در انتخابات آنگونه سخنرانی نمودید؟
با کدام استدلال و براهین؟ کجای سخن من بوی انتخابات می داد؟ مگر قرار است انصاری ها در استان ما رای بدهند ؟ مگر بویراحمد خلاصه میشود در دو طایفه جلیل و بابکانی؟
کبنا: پس چرا نقش جلیل ها به بابکانیها و انصاریها را پررنگ نمودید؟
اگر حادثه گجستان رخ نمیداد، شاه و ارتشیان آنقدر حساسیت نشان نمیدادند و آن همه افراد اعدام نمی شدند. در آن جنگ یک واقعیت تاریخی است که تمامی جنگجویان به جزء (کی حبیب بهادر) و ۵ نفر از نیروهای ناصرخان طاهری که به دلیل مجروح شدن ملا بهرام مندنیپور نتوانستند جنگجویان را همراهی کنند از سه طایفه جلیل، بابکانی و انصاری ها بودند لذا نمی توانستم اقدام آن سه طایفه را کمرنگ جلوه دهم، آنچه محرز می باشد اوج ماجرا درگجستان شکل گرفت اگر گجستانی نمی بود استانی هم به این نام شناخته نمی شد.
کبنا: آیا لزومی دارد که این مسائل مطرح شود؟
در هر حال این وقایع بخشی از تاریخ استان ما است الان نه ستارخانی هست و نه باقرخان. نه انقلاب مشروطیت هست و نه علمای محوری آن روز، و نه سرداران ایل بختیاری. آیا نام آنان و نقش آنها را در حوادث گذشته کشور می توانیم کان لم یکن تلقی نماییم.؟ اگر بر این باوریم خیلی از کتب تاریخی را باید سوزاند و اکثر شخصیت های کشور را باید به فراموشی سپرد.
کبنا: بعد از سخنرانی در یاسوج مطلبی بسیار تند و غیر اخلاقی علیه شما نوشته شد آیا آن را مطالعه نمودید؟
بله، آن را با دقت مطالعه نمودم.
کبنا: چقدر از محتوای آن برآشفته شدید؟
اصلاً برآشفته نشدم. زیرا برای گرگ باران دیده این گونه موارد شکننده نیست البته از پاسخ برادرم سید سعادت الله به آن مطلب که بدون اطلاع من نوشته شده بود ناراحت شدم. ایشان گاهی اوقات عنان قلمش را از کف می دهد و به دلیل استقلال فکری و روح آزاد اندیشی که دارد. مواردی را جسورانه مینگارد از جمله مطالبی که قبلاً علیه سخنان دکتر هدایتخواه و حجت الاسلام پناهی نوشته بود.
کبنا: جناب آقای سید قدرت الله حسینی بحرینی شما در مدت ۶ ماه اخیر چند نوبت سخنرانی در باشت، گچساران، امیر ایوب و یاسوج داشته اید که تبعات اجتماعی و سیاسی داشته و تا حدودی به ضررتان تمام شده است از جنابعالی که فردی پخته و دارای سوابق مدیریتی مثبت با تحصیلات مقطع دکترا میباشید این نوع سخنرانی ها بعید به نظر میرسد، میتوانید انگیزه خود را از این سخنرانیها بیان کنید؟
با سلام و تشکر از جنابعالی و عرض ادب به محضر هم استانیهای عزیزم.
این طور نیست که همه سخنرانی های افراد پخته و با تجربه مدیریتی مثبت بدون ایراد و اشکال باشد به خصوص وقتی سخن، موضوعات اجتماعی سیاسی و تاریخی است بدون تبعات نخواهد بود سخنرانی باشت در یک فضای ملتهب و در میان جمعیت خشمگین که خود را محق می دانستند انجام گرفت یقیناً بیان برخی موارد ضروری نبود و برخی نکات،خوب تشریح نشد لذا نوع استنباط از آن سخنرانی، تفسیرهای مختلفی را در پی داشت.
کبنا:اگر انتخابات استانی شود آیا آن بخش از طایفه جلیل که عواطفشان به دلیل سخنرانی شما جریحهدار شد به شما رأی میدهند؟
در شرایط فعلی نه انتخابات استانی شده و نه اینجانب جزماً اعلام کاندیداتوری نموده ام.
کبنا: حالا اگر انتخابات استانی شد و شما هم کاندیدا بودید چی؟
ارتباط عاطفی ما محکم تر از آن است که یک سخنرانی غیر مغرضانه، اساس آن را ویران نماید.
کبنا: بعد از سخنرانی شما در باشت مطالب بسیار تند و مملو از توهین علیه جنابعالی و مرحوم پدرتان و سادات بحرینی در یکی از سایتها آمده بود آیا آن را مطالعه نمودید نظرتان در مورد آن مطالب چیست؟
بله آن را مطالعه نمودم، نویسنده آن تحقیقاً ریشه اصیل جلیلی ندارد و کارمند یکی از بانکهای مرکز استان است که در تقریر و تحریر موضوعاتی مشابه، قبلا در دادگاه محکوم شده است مواردی که مطرح نموده بود، کذب، تهمت و بهتان بوده و قابل پیگیری قضایی است لیکن حیثیت سادات بحرینی ما با شخصیت های برجسته ای مثل آیت الله سید عبدالله بهبهانی رهبر انقلاب مشروطه فرزند سید اسماعیل ابن سید نصراله، ابن سید محمد شفیع، ابن سید یوسف، ابن سید حسین، این آیت الله سید عبدالله موسوی بحرینی، مهاجر از بحرین، و آیت الله العظمی سید علی موسوی بهبهانی مرجع تقلید، آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری که بر اساس فتوای ایشان رئیس علی دلواری علیه انگلیسی ها قیام نمود، آیت الله الغریفی که سالها تولیت بارگاه ملکوتی حضرت علی( علیه السلام) در نجف اشرف عهده دار بود خاندان زبرجد در شیراز، آیت الله سید محمد حسین موسوی رئیس حوزه علمیه بهبهان، سناتور سید اسدالله موسوی که چهار دوره نمایندگی مجلس سنا را به عهده داشت و هیچ گاه نمازش ترک نشد و دهها شخصیت دیگر با این گونه هتاکی ها مخدوش نمیشود.
کبنا: شما در امیر ایوب رستم در یک سخنرانی که بیش از پنج هزار نفر آن را شنیدند و یاسوج در تجمع بیش از ده هزار نفر، تحلیلی تاریخی در ارتباط با استان شدن کهگیلویه و بویراحمد داشتید و نقش سه طایفه جلیل، بابکانی و انصاری های ممسنی را پررنگ بیان نمودید عدهای آن مطالب را برنتافتند لطفاً توضیح کافی بدهید؟
تاریخ این منطقه و جنوب کشور مبیّن این موضوع است که لر های جنوب به ویژه بویراحمد قومی سرکش، جسور، شجاع، مهمان نواز، غیرتمند و در جنگهای پارتیزانی اگر اغراق نکرده باشم در دنیا بی نظیر یا کم نظیر بوده اند. در حاکمیت خشن، بیرحمانه و سرکوب گر رضا شاه پهلوی، بویراحمد به فرماندهی کی لهراسب باطولی که از مادر، بابکانی و داماد قایدگیوی ها بود با تکیه بر طراحی و محوریت شکرالله خان پدر عبدالله خان ضرغام پور، سرتیب خان پدر محمدحسین خان طاهری و غلامحسین خان پدر ناصرخان طاهری، خواب را از چشم ارتش پهلوی اول گرفت و اگر نیروی فکری و برنامه ریز فنی و علمی و هدفمند می داشتند، میتوانستند ابتدا حاکمیت خود را بر جنوب، پس حوزه میانی کشور و در نهایت بر کل کشور تثبیت و تشکیل حکومت دهند.
اما با کشته شدن کی لهراسب در پاییز ۱۳۰۹ بویراحمد سقوط کرد و دوران پر تلاطم و سختی را تا سال ۱۳۲۰ شمسی گذراند. خوانین مذکور دو نفرشان در سال ۱۳۱۳ در تهران تیرباران و نفر سوم در تل خسرو که تحت سلطه نظامیان بود مسموم و بدرود حیات گفت.
کبنا: بعداً چه پیش آمد؟
پس از سقوط بویراحمد با حاکمیت نظامیان، علی خان و ولی خان قائدگیوی فرزندان شیرخان و نیرعلی تحرکاتی را علیه حکومت از خود نشان دادند ولی پایه های رژیم پهلوی محکمتر از آن بود که آنها بتوانند ضربه ای شکننده به حکومت وارد کنند. همزمان بهمنی ها در کوه سفید، غارون، قلعه علا و قلعه نادر علیه حکومت پهلوی قیام نمودند. که با دخالت نیروهای بویراحمد، حرکتشان ناکام ماند.
کبنا:دوست دارم موضوع را تکمیل نمایید؟
در حین جنگ جهانی دوم و سقوط رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰ شمسی لرهای جنوب به خصوص بویراحمد نفس راحتی کشیدند و در تابستان ۱۳۲۲ با محوریت خوانین بویراحمد و قشقایی و با حضور فعال اکثریت طوایف بویراحمد پادگان سمیرم فتح و صدها قبضه سلاح به دست لرها و قشقایی ها افتاد. به دنبال این پیروزی جنگ های بین ایلی و طایفه ای از سر گرفته شد و مصیبتهای جانکاهی به وقوع پیوست. باوی ها بعد از قضیه سمیرم، به فرماندهی ملک منصورخان باشتی، پادگان گچساران و پاسگاه بوستان را خلع سلاح نمودند از ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۱ در حوزه کهگیلویه و بویراحمد فعلی و ممسنی نوعی خودمختاری حاکم بود در پی موضوع انجمن های ایالتی و ولایتی در زمان نخست وزیری اسدالله علم و پس از آن اجرای اصول ششگانه محمد رضا شاه که طراح آن آمریکایی ها بودند. با مخالفت شدید علما در رأس آنان امام خمینی رحمة الله علیه، خوانین جنوب از جمله عبدالله ضرغام پور و پسرش خداکرم، ناصر طاهری، حسینقلی رستم (به صورت نامرئی)، فتح الله خان حیات داوودی و حبیب شهبازی (کومره سرخی) به عنوان طراحان قیام اقدام به تحریک طوایف زیرمجموعه خود نمودند. ارتش محمدرضا شاه تجمع بویراحمد را در دروهان سی سخت بمباران نمود پس از این اقدام ارتش، سران بویراحمد در برابر قرآن هم قسم شدند که یورش به پاسگاه ها و اماکن نظامی را شروع کنند.
کبنا: شنیدن ادامه مطالب برایم جالب است؟
حمله به پاسگاه توتنده آغاز شد و سرگرد سید مرتضی فاطمی زاده و چند نفر درجه دار کشته شدند.
و در ادامه؟
دامنه جنگ با حوزه رستم و پل بریم کشیده شد که تعدادی از سادات عنایی و تکیه و انصاری ها، قشون بویراحمد را همراهی نمودند ولی به دلیل هجوم فانتومها از مقر هوایی دزفول قیام کنندگان متفرق و خود را به روستای عنا رساندند.
کبنا: بعد از حضور قیام کنندگان در روستای عنای باشت چه شد؟
فانتوم های اف ۴ و اف ۵ آنان را در روستای عنا مورد حمله قرار دادند و دامنه جنگ به ده بزرگ کشیده شد.
کبنا: آیا همه قیام کنندگانی که باعث سقوط پاسگاه توتنده شده بودند در ده بزرگ علیه دولتیها حضور داشتند؟
تعدادی از همان کسانی که عامل سقوط پاسگاه توتنده شده بودند به عنوان چریک همراه ارتش ژاندارمری و چریکهای ایل باوی در ده بزرگ مستقر شدند.
توپخانه ارتش هم در روستای گوهرگان سفلی مستقر بود و مسلسل ها را پایین تر از ده بزرگ در روستای بامی شیخی ها استقرار داده بودند.
کبنا:خود شما که در آن زمان کمتر از ده سال داشتید چه کار میکردید؟
عشقمان جمع نمودن پوکه های فشنگ های ارتشی ها و چریک ها بود.
کبنا: در ده بزرگ بیشتر چه کسانی علیه ارتش ژاندارمری و چریکهای باوی و بویراحمد میجنگیدند؟
چریکها بیشتر صحنه را با تیراندازیهای ممتد شلوغ مینمودند و هیچگاه به دنبال درگیری خونین با مهاجمین نبودند. آنچه را در آن زمان شنیدم و در ذهنم حکاکی شده بیان میکنم. امیدوارم بعضی ها محاکمه ام نکنند.
الف: ناصرخان طاهری و نیروهایش
ب: جلیل ها و بابکانی ها که تعدادشان زیاد بود و بیشتر اسامی ملا غلامحسین سیاهپور و علی آقا علی داد و آقا لهراسب فروزان بر سر زبان ها بود.
ج: انصاری ها که با تعدادی از سادات ما در شرق ده بزرگ هم سنگر بودند و نام ملا عبدالمحمد انصاری را می شنیدم.
د: آن موقع نشنیدم ولی بعدها که در محافل بحث میشد از تامرادی ها ، از کی حبیب بهادر و درویش علی رواز و برادرش علی خان اسم می بردند.
کبنا: معمولا جنگ در چه ساعتی شروع میشد؟
معمولاً از ساعت ۴ عصر شروع و تا صبح ادامه داشت و گوش هایمان با ناله مسلسل ها و غرش جت ها و صدای وحشت زای توپخانه ها کاملا مانوس شده بود.
کبنا: چه خاطره ی دیگری دارید؟
اواسط اسفند ماه حدود ساعت ۹ صبح بود که فردی به نام عیازی (ایازی) پریداد فرزند مرحوم خلیفه که قبلاً او را میشناختم و الان در چرام زندگی می کند نامه ای را از طرف علی آقا علی داد( دایی ام) آورده بود و آن را به سرهنگ صفوی یا سرهنگ دانشور ارائه داد.
کبنا: موضوع نامه چی بود؟
به نقل از پدرم، کاتب در آن نامه خطاب به سرهنگ، سوگند یاد نموده بود که هر چه کشته یا زخمی داشته اید با سلاح و مهمات ارتش و توسط چریک های باوی انجام گرفته است .
کبنا:بعد از این نامه چه شد؟
ارتش ملک منصور خان باشتی را که لباس افسری به تن داشت تحت فشار قرار داد و چریک های باوی خلع سلاح شدند.
کبنا: و در نهایت؟
سرهنگ رضا ناجی با دو گروهان در نوگک و پرین رستم مستقر شده بود.
کبنا:رضا ناجی کی بود؟
فرمانده آن مجموعه بود، که بعدا به درجه سرلشکری رسید و در اوج انقلاب اسلامی، فرماندار نظامی اصفهان شد که پس از پیروزی انقلاب با حکم آیت الله خلخالی به جوخه اعدام سپرده شد.
کبنا:نیروهای نازی چه اقدامی انجام دادند؟
یکی از گروهان های او به فرماندهی سروان ریحانی فر به قصد تسخیر امیر ایوب و به قول خودشان قلع و قمع اشرار، راهی حوزه پس کوه جلیل شدند که در تنگ گجستان جلیل ها و بابکانی ها، نیروهای ناصرخان طاهری، انصاری ها، و تامرادی ها(کی حبیب بهادر) راه را بر آنان سد نمودند و اکثرشان به دیار باقی فرستاده شدهاند.
کبنا: فرماندهی در گجستان به عهده چه کسی بود؟
قبلا اعلام نموده ام، نکند قصد دارید، حکم تکفیرم صادر شود.
کبنا:چند نفر از جنگجویان در نبرد گجستان کشته یا زخمی شدند؟
تنها کشته بویراحمد در آن جنگ مرحوم آقا لهراسب راد فرزند آقا موسی بابکانی بود که دایی عبدالله خان ضرغامپور، ناصرخان طاهری، کی لهراسب باطولی و کی حبیب بهادر بود.
از زخمی ها کسانی که در ذهنم هست، ملا بهرام مندنیپور پدر (دکتر علی مندنی پور) که ده سال در شیراز حبس کشید. الامان حمیده فر(اعلمون) بابکانی وخانطلا باقری فرزند ملا پرویز جلیل خواهر زاده ملاغلامحسین سیاهپور.
کبنا:نهایتاً کار به کجا ختم شد؟
عبدالله خان ضرغام پور در خرداد ۱۳۴۲ در شمال دهدشت( تنگ سپو) به دست عوامل حکومت ابتدا مسموم و سپس کشته شد.
ناصرخان طاهری، خداکرم ضرغام پور، فتح الله حیات داوودی، حبیب شهبازی، حسینقلی رستم و فرزندش جعفرقلی، عبدالمحمد انصاری و مدتی بعد ملا غلامحسین سیاهپور، غلامحسن محمدی پسرعمویش، حسنقلی فرخی خواهرزاده اش و ترکی اقلیمی در شیراز به جوخه اعدام سپرده شدند. حاجی رضایی حسین آبادی در زندان کریمخانی وفات نمود و عبدالله با شرونی به اتهام قتل سرگرد سید مرتضی فاطمی زاده در دروازه کازرون شیراز به دار آویخته شد.
کبنا: این موارد چه ربطی به استان شدن کهگیلویه و بویر احمد دارد؟
پس از وقایع مذکور و به پیشنهاد ارتش ۱۶ نفره از سران بویراحمد که هشت نفرشان قائدگیوی بودند در تهران با محمدرضا شاه ملاقات نمودند که سپهبد مالک فرمانده ژاندارمری کل کشور نیز حضور داشت. تعدادی از آن ۱۶ نفر از جمله میرزا مجید موسوی، ملا ولی پناهی، آقا بیژن منصوری و حاج اسماعیل مظفری و ... صحبتهایی داشتند که شاه و ارتش و ژاندارمری قانع شدند که کهگیلویه و بویراحمد فعلی از فارس و خوزستان منفک و تبدیل به فرمانداری کل شود و در سال ۱۳۵۴ به عنوان یک استان بر صفحه جغرافیای کشور نمایان شد.
کبنا: با وجودی که در آن زمان تنها شهری که از امکانات نسبی برخوردار بود، دوگنبدان بود چطور یاسوج به عنوان مرکز انتخاب گردید؟
در بحث انتخاب مرکز استان، چون بویراحمد تاوان سنگینی داد و در واقع سران اصلی بویراحمد جانشان را از دست داده بودند لذا حق انتخاب با بویراحمد بود.
کبنا: فکر نمی کنید اگر در سخنرانی های امیر ایوب و یاسوج تند نمیرفتید، نیاز به این همه شرح و توضیح نمی بود؟
من به هیچ کس توهین نکردم. مگر مرحوم محمد بهمن بیگی در یکی از کتابهایش مطرح ننموده، بار جنگ بیشتر بر دوش طایفه جسور جلیل بود آیا او هم می خواست در انتخابات کاندیدا شود؟
کبنا: عده ای می گویند شما برای پیروزی در انتخابات آنگونه سخنرانی نمودید؟
با کدام استدلال و براهین؟ کجای سخن من بوی انتخابات می داد؟ مگر قرار است انصاری ها در استان ما رای بدهند ؟ مگر بویراحمد خلاصه میشود در دو طایفه جلیل و بابکانی؟
کبنا: پس چرا نقش جلیل ها به بابکانیها و انصاریها را پررنگ نمودید؟
اگر حادثه گجستان رخ نمیداد، شاه و ارتشیان آنقدر حساسیت نشان نمیدادند و آن همه افراد اعدام نمی شدند. در آن جنگ یک واقعیت تاریخی است که تمامی جنگجویان به جزء (کی حبیب بهادر) و ۵ نفر از نیروهای ناصرخان طاهری که به دلیل مجروح شدن ملا بهرام مندنیپور نتوانستند جنگجویان را همراهی کنند از سه طایفه جلیل، بابکانی و انصاری ها بودند لذا نمی توانستم اقدام آن سه طایفه را کمرنگ جلوه دهم، آنچه محرز می باشد اوج ماجرا درگجستان شکل گرفت اگر گجستانی نمی بود استانی هم به این نام شناخته نمی شد.
کبنا: آیا لزومی دارد که این مسائل مطرح شود؟
در هر حال این وقایع بخشی از تاریخ استان ما است الان نه ستارخانی هست و نه باقرخان. نه انقلاب مشروطیت هست و نه علمای محوری آن روز، و نه سرداران ایل بختیاری. آیا نام آنان و نقش آنها را در حوادث گذشته کشور می توانیم کان لم یکن تلقی نماییم.؟ اگر بر این باوریم خیلی از کتب تاریخی را باید سوزاند و اکثر شخصیت های کشور را باید به فراموشی سپرد.
کبنا: بعد از سخنرانی در یاسوج مطلبی بسیار تند و غیر اخلاقی علیه شما نوشته شد آیا آن را مطالعه نمودید؟
بله، آن را با دقت مطالعه نمودم.
کبنا: چقدر از محتوای آن برآشفته شدید؟
اصلاً برآشفته نشدم. زیرا برای گرگ باران دیده این گونه موارد شکننده نیست البته از پاسخ برادرم سید سعادت الله به آن مطلب که بدون اطلاع من نوشته شده بود ناراحت شدم. ایشان گاهی اوقات عنان قلمش را از کف می دهد و به دلیل استقلال فکری و روح آزاد اندیشی که دارد. مواردی را جسورانه مینگارد از جمله مطالبی که قبلاً علیه سخنان دکتر هدایتخواه و حجت الاسلام پناهی نوشته بود.
هنوز تاریخ را مطالعه نکردی .........استان شدن کهگیلویه وبویراحمد به مرکز یاسوج براساس شواهد عینی و در جلسه رسمی طی بازدیدی از سوی نماینده وزارت کشور و وزارت کشاورزی وقت پس از بررسی و با حضور سرهنگ میرزا محمدقلی موسوی..میرزا مجید موسوی و بهادر قنواتی از بهبهان و ... برگزار شد
نماینده بهبهان به حاضرین در جلسه پیشنهاد داد که بهبهان مرکز استان بشه و تا هفت سال حاضر بود که بودجه ای از دولت نگیرد و خود جوش مرکز استان را به شرطی که بهبهان باشد اداره نماید و اشاره کردند که مردم بویراحمد ......هستن اما غیرت سرهنگ میرزا محمد قلی موسوی مرکز را تغیر داد و با کلت خود به سمت نماینده بهبهان حاضر در جلسه کشید که.شما و اشاره به غیور مردان بویراحمد مطمئنم که بویراحمدی ها با حرف ها . ظرف 24 ساعت بهبهان را با .....نهایتا نماینده وزارت کشور با کنترل جلسه و میانجی گری خویش به سرهنگ موسوی فورا اعلام کردند یاسوج مر کز استان و همین الان صورتجلسه بشه و....
لطفا بیشتر مطالعه کنید .....و نیازی نیست که در حوزه تاریخ سیاسی اجتماعی استان نظر بدید ......