روزنامه جوان نوشت: عصبانیت حامیان فتنه زن، زندگی، آزادی از داریوش مهرجویی از همینجا ناشی میشد که چرا او خود را هزینه این بلوای ساختگی نکرد. برای همین حرمت پیرمرد را در سالن سینما شکستند و حتی تا پیادهروهای بیرون سالن او را تعقیب کردند تا از زبانش دستکم یک جمله مطابق آنچه میپسندند، بشوند، اما نشنیدند.
آیا مسئولان محترم امنیتی و اطلاعاتی کشور، میان قتل مرحوم مهرجویی که رسانههای صهیونیستی را با قاطعیت رانده بود و مورد مشابه آن یعنی قتل مرحوم مجید شریف تشابهی نمیبینند؟!
خبر آنقدر تلخ و ويرانكننده است كه تا لحظاتي بيشتر به شوخي و آزار و اذيتهاي فيك و بيارزش فضاي مجازي ميماند، طوري كه آدم دلش ميخواهد در دهان آدمهايي بكوبد كه بيملاحظه چنين ياوههايي را نيمه شب در شبكههاي مختلف منتشر ميكنند، آنقدر غيرقابل باور كه با ديدن خبر، گوشي موبايل را به گوشهاي پرت ميكنم و ميروم كه بخوابم....
یکی دیگر از شایعات مربوط به این اتفاق تلخ هم، گزاره بریده شدن سر این کارگردان شهیر سینمای ایران بود. گزارهای که با عنوان «سربری» در ساعات اولیه در برخی رسانههای رسمی هم منعکس شد، اما در پیگیری خبرگزاریها از مسئولان پلیس، اینگونه تکذیب شد: «این حادثه به علت نامعلوم توسط فرد یا افراد ناشناس رخ داده و هنوز انگیزه قتل ...
«وظیفه شما این است که از من در رابطه با فیلمم سؤال کنید نه چیز دیگری! موضعگیری سیاسی من چه اهمیتی برای شما دارد؟ چرا؟ چرا این سؤال رو از من میپرسی؟ از من چه میخواهید؟! آیا من در جایگاهی هستم که از شما بپرسم چرا اون لباس رو پوشیدید؟ چرا این رنگ؟ چرا این رنگ سفید رو انتخاب کردی؟»