تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۱۹
کد مطلب : ۴۹۹۲۱۰
«باشت» پاشنه آشیل تاجگردون؟
«هیچکس حق نداره بره رو باشت!» / تحلیل یک جمله و پیامدهای پنهان آن در مناسبات سیاسی
۰
کبنا ؛در جلسهای رسمی و علنی، غلامرضا تاجگردون با جملهای کوتاه اما پرمعنا، موجی از تحلیل و تفسیر را به راه انداخت. «هیچکس حق نداره بره رو باشت!» جملهای که برخی آن را نشانهای از تغییر رویکرد او نسبت به باشت میدانند؛ منطقهای که زمانی یکی از پایگاههای محکم او در سیاست محلی بود، اما امروز نارضایتیهایی در آن شنیده میشود.
به گزارش کبنا، در فضای سیاسی کهگیلویه و بویراحمد، گاهی یک جمله کوتاه، بیش از دهها سخنرانی و مصاحبه، پیامهای مهمتری در خود دارد. یکی از همین جملات، در جلسه اخیر بررسی پروژههای عمرانی و اقتصادی شهرستانهای گچساران و باشت بیان شد؛ جلسهای رسمی و علنی که در آن، آرش مصلح، مدیرعامل آب منطقهای استان، با نیت ورود به مباحث توسعهای شهرستان باشت، خطاب به غلامرضا تاجگردون گفت: «حالا بریم رو باشت؟» اما پاسخ صریح و شگفتآور تاجگردون، فضا را دگرگون کرد: «هیچکس حق نداره بره رو باشت!»
این جمله، بیدرنگ در عین ایجاز و لحن شوخی، معانی مهمی در خود دارد؛ آیا منظور نماینده باسابقه، منع کارشناسان از دخالت در تصمیمگیریهای باشت بود؟ آیا این جمله نوعی تملک سیاسی-اجتماعی نسبت به شهرستان باشت را تداعی میکرد؟ یا باید آن را نشانهای از حساسیت ویژه او نسبت به منطقهای دانست که زمانی از پایگاههای اصلی رأی و نفوذ اجتماعیاش بود؟
حالا رابطه تاجگردون و باشت، پیچیدهتر از همیشه است. تاجگردون را نمیتوان تنها یک نماینده مجلس دانست؛ او برای بسیاری از مردم جنوب کشور، یک مدیر پرنفوذ، کاربلد، سیاستورز و پیگیر شناخته میشود. اما در این دوره، به نظر میرسد رابطه او با بخشی از بدنه اجتماعی شهرستان باشت دچار فاصله شده است. این گزاره از آنجا جدیتر میشود که برخی نیروهای سیاسی منطقه، معترضاند که در دوره جاری، نیروهای انسانی شایسته شهرستان باشت در تقسیم قدرت و پستهای مدیریتی، سهم کمتری داشتهاند.
در مقایسه با دورههای گذشته که نیروهای انسانی بیشتری از باشت در سطوح مختلف مدیریتی بهکار گرفته شدند، در این دوره نشانی از آن روند دیده نمیشود. پرسش اینجاست: آیا تاجگردون در اولویتبندیهای سیاسی خود، باشت را به حاشیه برده است؟ و اگر چنین باشد، آیا میتوان این تغییر رویکرد را یک اشتباه راهبردی دانست؟
این نوع رابطه تاجگردون و باشت ممکن است تبدیل به پاشنه آشیل یا فرصتی ازدسترفته برای تاجگردون شود. در سیاست، مناطق حاشیهای و شهرستانهای کوچک گاهی بیش از آنکه وزنه جمعیتی داشته باشند، اهمیت استراتژیک دارند. باشت در ادوار مختلف، سهم قابل توجهی در تثبیت جایگاه تاجگردون در فضای انتخاباتی داشته است. این منطقه، با توجه به بافت قومی و پیوندهای اجتماعی گسترده، نقشی فراتر از جمعیتش ایفا میکرد. اما حالا که احساس «نادیدهگرفتهشدن» در بین نخبگان و بدنه اجتماعی آن در حال شکلگیری است، تاجگردون باید نگران افت سرمایه اجتماعی خود در این حوزه باشد.
شاید برخی بگویند تمرکز بر پروژههای عمرانی کلان و زیربنایی، اولویت درستتری است، اما هیچ سیاستمدار باهوشی نمیتواند توجه به نیروی انسانی و رضایت مردمی را قربانی پروژههای فنی کند. نارضایتی، اگرچه بهظاهر خاموش و بیصداست، اما در بزنگاههای انتخاباتی، تبدیل به آوایی بلند و سرنوشتساز میشود.
در ادبیات سیاسی، برخی جملات بیش از آنکه توضیح دهند، سؤال میسازند. «هیچکس حق نداره بره رو باشت»، جملهای است که نیاز به رمزگشایی دارد. آیا منظور از این جمله، دفاع از استقلال تصمیمگیری در مورد باشت بود؟ یا تأکیدی بر حساسیت شخصی و سیاسی نسبت به دخالتهای بیرونی در تعیین سرنوشت این شهرستان؟
در هر صورت، این جمله به شکلی ناخواسته، پرده از شرایطی برداشت که بسیاری از فعالان باشت مدتهاست درباره آن صحبت میکنند: کاهش توجه به ارتقای نیروهای بومی، بیعدالتی در تقسیم قدرت، و عدم حضور نمایندگان باشت در ساختارهای کلیدی.
سیاستورزی موفق، همواره ترکیبی از عقلانیت، انعطاف و گوشدادن به زمزمههای مردم است. تاجگردون که در سالهای گذشته توانسته بود با چینش دقیق نیروها و توازن سیاسی میان گچساران و باشت، جایگاه قدرتمندی در معادلات استان داشته باشد، امروز با چالشی مواجه شده که اگر آن را مدیریت نکند، میتواند به تضعیف موقعیت او بینجامد.
تاجگردون هنوز فرصت دارد تا با بازسازی اعتماد در میان نیروهای باشت، اصلاح چینش مدیریتی و ترمیم سرمایه اجتماعی، روند موجود را معکوس کند. اما اگر این بازسازی رخ ندهد، حتی جملهای کوتاه مثل آنچه در جلسه اخیر گفته شد، میتواند در ذهن افکار عمومی تبدیل به نمادی از فاصلهگرفتن یک سیاستمدار از ریشههای اجتماعیاش شود.
به گزارش کبنا، در فضای سیاسی کهگیلویه و بویراحمد، گاهی یک جمله کوتاه، بیش از دهها سخنرانی و مصاحبه، پیامهای مهمتری در خود دارد. یکی از همین جملات، در جلسه اخیر بررسی پروژههای عمرانی و اقتصادی شهرستانهای گچساران و باشت بیان شد؛ جلسهای رسمی و علنی که در آن، آرش مصلح، مدیرعامل آب منطقهای استان، با نیت ورود به مباحث توسعهای شهرستان باشت، خطاب به غلامرضا تاجگردون گفت: «حالا بریم رو باشت؟» اما پاسخ صریح و شگفتآور تاجگردون، فضا را دگرگون کرد: «هیچکس حق نداره بره رو باشت!»
این جمله، بیدرنگ در عین ایجاز و لحن شوخی، معانی مهمی در خود دارد؛ آیا منظور نماینده باسابقه، منع کارشناسان از دخالت در تصمیمگیریهای باشت بود؟ آیا این جمله نوعی تملک سیاسی-اجتماعی نسبت به شهرستان باشت را تداعی میکرد؟ یا باید آن را نشانهای از حساسیت ویژه او نسبت به منطقهای دانست که زمانی از پایگاههای اصلی رأی و نفوذ اجتماعیاش بود؟
حالا رابطه تاجگردون و باشت، پیچیدهتر از همیشه است. تاجگردون را نمیتوان تنها یک نماینده مجلس دانست؛ او برای بسیاری از مردم جنوب کشور، یک مدیر پرنفوذ، کاربلد، سیاستورز و پیگیر شناخته میشود. اما در این دوره، به نظر میرسد رابطه او با بخشی از بدنه اجتماعی شهرستان باشت دچار فاصله شده است. این گزاره از آنجا جدیتر میشود که برخی نیروهای سیاسی منطقه، معترضاند که در دوره جاری، نیروهای انسانی شایسته شهرستان باشت در تقسیم قدرت و پستهای مدیریتی، سهم کمتری داشتهاند.
در مقایسه با دورههای گذشته که نیروهای انسانی بیشتری از باشت در سطوح مختلف مدیریتی بهکار گرفته شدند، در این دوره نشانی از آن روند دیده نمیشود. پرسش اینجاست: آیا تاجگردون در اولویتبندیهای سیاسی خود، باشت را به حاشیه برده است؟ و اگر چنین باشد، آیا میتوان این تغییر رویکرد را یک اشتباه راهبردی دانست؟
این نوع رابطه تاجگردون و باشت ممکن است تبدیل به پاشنه آشیل یا فرصتی ازدسترفته برای تاجگردون شود. در سیاست، مناطق حاشیهای و شهرستانهای کوچک گاهی بیش از آنکه وزنه جمعیتی داشته باشند، اهمیت استراتژیک دارند. باشت در ادوار مختلف، سهم قابل توجهی در تثبیت جایگاه تاجگردون در فضای انتخاباتی داشته است. این منطقه، با توجه به بافت قومی و پیوندهای اجتماعی گسترده، نقشی فراتر از جمعیتش ایفا میکرد. اما حالا که احساس «نادیدهگرفتهشدن» در بین نخبگان و بدنه اجتماعی آن در حال شکلگیری است، تاجگردون باید نگران افت سرمایه اجتماعی خود در این حوزه باشد.
شاید برخی بگویند تمرکز بر پروژههای عمرانی کلان و زیربنایی، اولویت درستتری است، اما هیچ سیاستمدار باهوشی نمیتواند توجه به نیروی انسانی و رضایت مردمی را قربانی پروژههای فنی کند. نارضایتی، اگرچه بهظاهر خاموش و بیصداست، اما در بزنگاههای انتخاباتی، تبدیل به آوایی بلند و سرنوشتساز میشود.
در ادبیات سیاسی، برخی جملات بیش از آنکه توضیح دهند، سؤال میسازند. «هیچکس حق نداره بره رو باشت»، جملهای است که نیاز به رمزگشایی دارد. آیا منظور از این جمله، دفاع از استقلال تصمیمگیری در مورد باشت بود؟ یا تأکیدی بر حساسیت شخصی و سیاسی نسبت به دخالتهای بیرونی در تعیین سرنوشت این شهرستان؟
در هر صورت، این جمله به شکلی ناخواسته، پرده از شرایطی برداشت که بسیاری از فعالان باشت مدتهاست درباره آن صحبت میکنند: کاهش توجه به ارتقای نیروهای بومی، بیعدالتی در تقسیم قدرت، و عدم حضور نمایندگان باشت در ساختارهای کلیدی.
سیاستورزی موفق، همواره ترکیبی از عقلانیت، انعطاف و گوشدادن به زمزمههای مردم است. تاجگردون که در سالهای گذشته توانسته بود با چینش دقیق نیروها و توازن سیاسی میان گچساران و باشت، جایگاه قدرتمندی در معادلات استان داشته باشد، امروز با چالشی مواجه شده که اگر آن را مدیریت نکند، میتواند به تضعیف موقعیت او بینجامد.
تاجگردون هنوز فرصت دارد تا با بازسازی اعتماد در میان نیروهای باشت، اصلاح چینش مدیریتی و ترمیم سرمایه اجتماعی، روند موجود را معکوس کند. اما اگر این بازسازی رخ ندهد، حتی جملهای کوتاه مثل آنچه در جلسه اخیر گفته شد، میتواند در ذهن افکار عمومی تبدیل به نمادی از فاصلهگرفتن یک سیاستمدار از ریشههای اجتماعیاش شود.