تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۴ ساعت ۰۱:۳۹
کد مطلب : ۴۹۸۳۱۹
ماشاالله شمسالواعظین بر اهمیت مطرحشدن لزوم بازگشت مرجعیت رسانه به داخل کشور از زبان وزیر ارشاد تاکید کرد
مرجعیت از دست رفته
۰
کبنا ؛صحبت از خروج مرجعیت رسانه از کشور و واگذاریاش به رسانههای آنسوی مرزها، نه حرف امروز و دیروز که بهگفته ماشاالله شمسالواعظین، استاد پیشکسوت علوم ارتباطات و روزنامهنگاری دستکم مربوط به دو دهه اخیر است. نکته قابل توجه در این میان اما، پذیرش این موضوع از سوی سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگوارشاد اسلامی و تلاش او برای چارهجویی جهت خروج از این وضعیت است.
عالیترین مقام فرهنگی کشور، روز سهشنبه ۲۶ فروردینماه در آیین اختتامیه دهمین جشنواره رسانهای ابوذر به طرح سوالاتی پرداخت که سالهاست از زبان اهالی رسانه شنیده میشود. او با بیان اینکه «براساس پیمایشهای مختلف، در چند دهه اخیر، مرجعیت رسانههای رسمی کشور رو به افول بوده است.» در تلاش برای کندوکاو ریشه این اتفاق به طرح پرسشهایی اساسی پرداخت.
ازجمله پرسشهای او این بود که آیا ما اجازه دادهایم رسانههای داخلی، روایتگر اول رخدادها باشند؟ آیا امکان مطالبهگری، نقد و پیگیری واقعی برای رسانهها فراهم است؟ آیا به رسانه منتقد داخلی اجازه بروز دادهایم یا روایتها از بیرون به داخل منتقل میشوند؟ به عقیده صالحی، بازگرداندن مرجعیت رسانه به داخل نیازمند اقدامات چندجانبه است؛ اقداماتی که اساتید علوم ارتباطات و روزنامهنگاری، ازجمله ماشاالله شمسالواعظین، طبق آنچه به هممیهن میگوید، مشفقانه آماده بسترسازی برای عملیاتی شدن آن هستند.
طرح موضوع از زبان وزیر بهمثابه تحول
رسانههای داخلی در زمینه واگذاری مرجعیت در آخر خطاند و هر اقدامی بهمنزله آخرین اقدام پیش از وقوع حادثه نهایی است. در چنین شرایطی سخنان وزیر فرهنگوارشاد اسلامی را میتوان سرآغازی برای شکلگیری تحولی دانست که سخت نیازمند آنیم. شمسالواعظین گفتوگو در مورد آنچه را سیدعباس صالحی در اختتامیه دهمین جشنواره رسانهای ابوذر مطرح کرده است، اینگونه آغاز میکند.
ماشاالله شمسالواعظین، با تاکید بر اینکه «بحث از دست رفتن مرجعیت رسانه و انتقال آن به خارج از کشور، بحثی صرفاً مربوط به امروز و دیروز نیست»، تاریخچه طرح این بحث توسط اهالی رسانه را، مربوط به دستکم دو دهه پیش میداند. او در تشریح وضعیت کنونی میگوید: «اکنون اما کارد به مغز استخوان رسیده است. همچنین ابتکار عمل، مدیریت و مهندسی افکار عمومی از طریق رسانههای مرجع، از مام وطن خارج شده و به آن سوی مرزها رفته است. در چنین شرایطی آقایان به جستوجوی پاسخ این پرسش برآمدهاند که چرا مرجعیت رسانه از کشور خارج شده است؟ مرثیهخوانی آنها و اینکه خواهان بازگشت مرجعیت رسانه به داخل کشور شدهاند نیز حاصل همین وضعیت است.
البته همین که وزیر فرهنگوارشاد اسلامی بهعنوان بالاترین مقام فرهنگی کشور به چنین مبحث مهمی ورود کرده، جای شکرش باقی است. من ورود او به چنین مبحثی را تحولی مهم قلمداد میکنم. چراکه پیش از این هیچگاه شاهد چنین اتفاقی نبودهایم. ضمن اینکه به هشدارهای آن دسته از افراد، ازجمله من، که شبانهروز فریاد میزدیم و از خروج مرجعیت رسانه از کشور میگفتیم وقعی گذاشته نمیشد.»
شمسالواعظین با بیان اینکه وقتی مجاری گردش اطلاعات را میبندید و بر سر راه تولید فرآوردههای فرهنگی انسداد ایجاد میکنید علیالقاعده، مردم و فعالین این حوزه نهتنها بیکار نمینشینند که ابتکار عمل را به دست میگیرند، افزود: «در هر محیطی وقتی تقاضا برای دریافت پیام افزایش پیدا میکند و بر عرضه پیشی میگیرد، دیگرانند که با توسل به این جاذبه به تولید محتوا میپردازند. این دیگران را اگر نه کشورهای دشمن که دستکم میتوان کشورهای رقیب نامید. در چنین معادلهای آنها با طراحیهای بلندمدت بر فاقد جغرافیا شدن مرجعیت رسانه، سرمایهگذاری میکنند و آرامآرام آن را در دست میگیرند. در چنین شرایطی، بینهایت متاسفم که بر خطایی که قریب به دو دهه است مرتکب شدهایم، همچنان پا میفشاریم.»
شرط و شروط بازگشت مرجعیت رسانه
این پرسش که آیا میتوان بار دیگر مرجعیت رسانه را به مام وطن بازگرداند؟ پرسشی همراه با بیم و امید است. پرسشی که پاسخ شمسالواعظین به آن مثبت است، البته چنانکه میگوید، با رعایت شرطها و شروطهایی. از نظر او، شرط اول کوتاه کردن دست دولت از روند اطلاعرسانی و پروسه تولید محتوا است. به عقیده شمسالواعظین، این مسئولیت باید به قسمتهای حرفهای بخش خصوصی واگذار شود. بخشی که دستکم در موضوع معیشت از احساس دردمندی بیشتری با جامعه برخوردار است و میتواند با مدیریت اوضاع، تولید محتوا را آرامآرام به امری بومی تبدیل و اعتماد جامعه را به خود جلب کند.
در کنار کوتاه کردن دست دولت از روند اطلاعرسانی و پروسه تولید محتوا، باید تور سانسور را برچید. این دومین شرطی است که شمسالواعظین برای بازگشت مرجعیت رسانه به داخل کشور برمیشمارد و ادامه میدهد: «سوال ساده من این است که تابهحال کدام خبر در کشور پنهان مانده است که ما رسانههای داخلی خود را از طرح اخبار بازمیداریم؟ اخبار، از محرمانهترین و سریترینشان تا آشکارترینشان، پنهان نمیمانند. درحالیکه خبر وقتی به صورت شایعه مطرح میشود جنبههای نادرست آن پررنگ و پررنگتر خواهد شد و دهانبهدهان خواهد چرخید. اینگونه است که شایعه به قویترین رسانه داخلی ما تبدیل شده است. درحالیکه اقدام صحیح، مهندسی اخبار و تفویض این اجازه به رسانهها برای برقراری نظم و خروج از بلبشوی عجیبی است که بر افکار عمومی حاکم شده است.»
به عقیده او نکته سوم تعیین ضوابط و خطوط قرمز سیستم سیاسی کشور به شکلی مشخص است. بهگونهایکه طبق مقرراتی ملموس معلوم شود، کدامیک از اخبار بهکلی سری، کدام سری، کدام محرمانه و... است. شمسالواعظین در این مورد میگوید: «ما میدانیم که همه رسانههای جهان باید از خطوط قرمزی ویژه خود تبعیت کنند. این خطوط قرمز اما مشخص و معلوم است. درواقع صاحبان رسانه اگرچه خود را در برابر میدانی از مین میبینند اما نقشه آن را نیز در اختیار دارند و میدانند کجا مینگذاریشده است و نباید به آن ورود کرد.
درحالیکه این وضعیت در کشور ما برعکس است. نقشه این میدان مین، در کشور ما نه در اختیار اهالی رسانه که فقطوفقط در اختیار مینگذاران است. درنتیجه هر آن امکان رفتن روی مین و بهتبع بگیروببند و بساط متعاقب آن وجود دارد.» تحقق مواردی که برشمرده شد اما مستلزم ایجاد تحولی بنیادین در رسانههاست. تحولی که شمسالواعظین در موردش چنین میگوید: «به عقیده من، مدیریت رسانهها باید از حالت خودمانی و فامیلبازی خارج شود. ضمن اینکه باید اجازه داد بدنه کارشناسی آرامآرام ابتکار عمل را به دست بگیرد. در این صورت است که پس از مدتی میتوان مرجعیت رسانه را به داخل کشور بازگرداند. درنتیجه چنین اقدامی رسانههای تولیدکننده پیامهای کاذب رخت بر خواهند بست و سرمایهگذاریهایشان بیهوده تلقی خواهد شد.»
اعلام آمادگی برای همراهی
شمسالواعظین ضمن برشمردن موارد بالا میگوید: «من اعلام میکنم که در صورت شکلگیری همتی برای عملیاتیکردن راهحلهای پیشنهادی، از آمادگی کامل برای صحبت با وزیر فرهنگوارشاد اسلامی و دیگر مقاماتی که علاقهمند به برداشتن گامی نتیجهبخش در این زمینه هستند، برخوردارم. چراکه معتقدم ما از آمادگی و توانمندی کامل برای این کار برخورداریم و میتوانیم به تحقق آن امیدوار باشیم.» او با برشمردن این اقدام بهعنوان وظیفه اخلاقی و حرفهای خود در برابر کشور میگوید، میخواهد بخش آخر حیات حرفهای خود را به اثبات این موضوع اختصاص دهد که بازگرداندن مرجعیت رسانه به داخل کشور و بومیسازی آن، صرفاً یک ادعا نیست و میتوان عملیاتیاش کرد.
عالیترین مقام فرهنگی کشور، روز سهشنبه ۲۶ فروردینماه در آیین اختتامیه دهمین جشنواره رسانهای ابوذر به طرح سوالاتی پرداخت که سالهاست از زبان اهالی رسانه شنیده میشود. او با بیان اینکه «براساس پیمایشهای مختلف، در چند دهه اخیر، مرجعیت رسانههای رسمی کشور رو به افول بوده است.» در تلاش برای کندوکاو ریشه این اتفاق به طرح پرسشهایی اساسی پرداخت.
ازجمله پرسشهای او این بود که آیا ما اجازه دادهایم رسانههای داخلی، روایتگر اول رخدادها باشند؟ آیا امکان مطالبهگری، نقد و پیگیری واقعی برای رسانهها فراهم است؟ آیا به رسانه منتقد داخلی اجازه بروز دادهایم یا روایتها از بیرون به داخل منتقل میشوند؟ به عقیده صالحی، بازگرداندن مرجعیت رسانه به داخل نیازمند اقدامات چندجانبه است؛ اقداماتی که اساتید علوم ارتباطات و روزنامهنگاری، ازجمله ماشاالله شمسالواعظین، طبق آنچه به هممیهن میگوید، مشفقانه آماده بسترسازی برای عملیاتی شدن آن هستند.
طرح موضوع از زبان وزیر بهمثابه تحول
رسانههای داخلی در زمینه واگذاری مرجعیت در آخر خطاند و هر اقدامی بهمنزله آخرین اقدام پیش از وقوع حادثه نهایی است. در چنین شرایطی سخنان وزیر فرهنگوارشاد اسلامی را میتوان سرآغازی برای شکلگیری تحولی دانست که سخت نیازمند آنیم. شمسالواعظین گفتوگو در مورد آنچه را سیدعباس صالحی در اختتامیه دهمین جشنواره رسانهای ابوذر مطرح کرده است، اینگونه آغاز میکند.
ماشاالله شمسالواعظین، با تاکید بر اینکه «بحث از دست رفتن مرجعیت رسانه و انتقال آن به خارج از کشور، بحثی صرفاً مربوط به امروز و دیروز نیست»، تاریخچه طرح این بحث توسط اهالی رسانه را، مربوط به دستکم دو دهه پیش میداند. او در تشریح وضعیت کنونی میگوید: «اکنون اما کارد به مغز استخوان رسیده است. همچنین ابتکار عمل، مدیریت و مهندسی افکار عمومی از طریق رسانههای مرجع، از مام وطن خارج شده و به آن سوی مرزها رفته است. در چنین شرایطی آقایان به جستوجوی پاسخ این پرسش برآمدهاند که چرا مرجعیت رسانه از کشور خارج شده است؟ مرثیهخوانی آنها و اینکه خواهان بازگشت مرجعیت رسانه به داخل کشور شدهاند نیز حاصل همین وضعیت است.
البته همین که وزیر فرهنگوارشاد اسلامی بهعنوان بالاترین مقام فرهنگی کشور به چنین مبحث مهمی ورود کرده، جای شکرش باقی است. من ورود او به چنین مبحثی را تحولی مهم قلمداد میکنم. چراکه پیش از این هیچگاه شاهد چنین اتفاقی نبودهایم. ضمن اینکه به هشدارهای آن دسته از افراد، ازجمله من، که شبانهروز فریاد میزدیم و از خروج مرجعیت رسانه از کشور میگفتیم وقعی گذاشته نمیشد.»
شمسالواعظین با بیان اینکه وقتی مجاری گردش اطلاعات را میبندید و بر سر راه تولید فرآوردههای فرهنگی انسداد ایجاد میکنید علیالقاعده، مردم و فعالین این حوزه نهتنها بیکار نمینشینند که ابتکار عمل را به دست میگیرند، افزود: «در هر محیطی وقتی تقاضا برای دریافت پیام افزایش پیدا میکند و بر عرضه پیشی میگیرد، دیگرانند که با توسل به این جاذبه به تولید محتوا میپردازند. این دیگران را اگر نه کشورهای دشمن که دستکم میتوان کشورهای رقیب نامید. در چنین معادلهای آنها با طراحیهای بلندمدت بر فاقد جغرافیا شدن مرجعیت رسانه، سرمایهگذاری میکنند و آرامآرام آن را در دست میگیرند. در چنین شرایطی، بینهایت متاسفم که بر خطایی که قریب به دو دهه است مرتکب شدهایم، همچنان پا میفشاریم.»
شرط و شروط بازگشت مرجعیت رسانه
این پرسش که آیا میتوان بار دیگر مرجعیت رسانه را به مام وطن بازگرداند؟ پرسشی همراه با بیم و امید است. پرسشی که پاسخ شمسالواعظین به آن مثبت است، البته چنانکه میگوید، با رعایت شرطها و شروطهایی. از نظر او، شرط اول کوتاه کردن دست دولت از روند اطلاعرسانی و پروسه تولید محتوا است. به عقیده شمسالواعظین، این مسئولیت باید به قسمتهای حرفهای بخش خصوصی واگذار شود. بخشی که دستکم در موضوع معیشت از احساس دردمندی بیشتری با جامعه برخوردار است و میتواند با مدیریت اوضاع، تولید محتوا را آرامآرام به امری بومی تبدیل و اعتماد جامعه را به خود جلب کند.
در کنار کوتاه کردن دست دولت از روند اطلاعرسانی و پروسه تولید محتوا، باید تور سانسور را برچید. این دومین شرطی است که شمسالواعظین برای بازگشت مرجعیت رسانه به داخل کشور برمیشمارد و ادامه میدهد: «سوال ساده من این است که تابهحال کدام خبر در کشور پنهان مانده است که ما رسانههای داخلی خود را از طرح اخبار بازمیداریم؟ اخبار، از محرمانهترین و سریترینشان تا آشکارترینشان، پنهان نمیمانند. درحالیکه خبر وقتی به صورت شایعه مطرح میشود جنبههای نادرست آن پررنگ و پررنگتر خواهد شد و دهانبهدهان خواهد چرخید. اینگونه است که شایعه به قویترین رسانه داخلی ما تبدیل شده است. درحالیکه اقدام صحیح، مهندسی اخبار و تفویض این اجازه به رسانهها برای برقراری نظم و خروج از بلبشوی عجیبی است که بر افکار عمومی حاکم شده است.»
به عقیده او نکته سوم تعیین ضوابط و خطوط قرمز سیستم سیاسی کشور به شکلی مشخص است. بهگونهایکه طبق مقرراتی ملموس معلوم شود، کدامیک از اخبار بهکلی سری، کدام سری، کدام محرمانه و... است. شمسالواعظین در این مورد میگوید: «ما میدانیم که همه رسانههای جهان باید از خطوط قرمزی ویژه خود تبعیت کنند. این خطوط قرمز اما مشخص و معلوم است. درواقع صاحبان رسانه اگرچه خود را در برابر میدانی از مین میبینند اما نقشه آن را نیز در اختیار دارند و میدانند کجا مینگذاریشده است و نباید به آن ورود کرد.
درحالیکه این وضعیت در کشور ما برعکس است. نقشه این میدان مین، در کشور ما نه در اختیار اهالی رسانه که فقطوفقط در اختیار مینگذاران است. درنتیجه هر آن امکان رفتن روی مین و بهتبع بگیروببند و بساط متعاقب آن وجود دارد.» تحقق مواردی که برشمرده شد اما مستلزم ایجاد تحولی بنیادین در رسانههاست. تحولی که شمسالواعظین در موردش چنین میگوید: «به عقیده من، مدیریت رسانهها باید از حالت خودمانی و فامیلبازی خارج شود. ضمن اینکه باید اجازه داد بدنه کارشناسی آرامآرام ابتکار عمل را به دست بگیرد. در این صورت است که پس از مدتی میتوان مرجعیت رسانه را به داخل کشور بازگرداند. درنتیجه چنین اقدامی رسانههای تولیدکننده پیامهای کاذب رخت بر خواهند بست و سرمایهگذاریهایشان بیهوده تلقی خواهد شد.»
اعلام آمادگی برای همراهی
شمسالواعظین ضمن برشمردن موارد بالا میگوید: «من اعلام میکنم که در صورت شکلگیری همتی برای عملیاتیکردن راهحلهای پیشنهادی، از آمادگی کامل برای صحبت با وزیر فرهنگوارشاد اسلامی و دیگر مقاماتی که علاقهمند به برداشتن گامی نتیجهبخش در این زمینه هستند، برخوردارم. چراکه معتقدم ما از آمادگی و توانمندی کامل برای این کار برخورداریم و میتوانیم به تحقق آن امیدوار باشیم.» او با برشمردن این اقدام بهعنوان وظیفه اخلاقی و حرفهای خود در برابر کشور میگوید، میخواهد بخش آخر حیات حرفهای خود را به اثبات این موضوع اختصاص دهد که بازگرداندن مرجعیت رسانه به داخل کشور و بومیسازی آن، صرفاً یک ادعا نیست و میتوان عملیاتیاش کرد.