تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۴۷
کد مطلب : ۴۶۳۴۱۰
پیامدها و تحولات انتخابات سیزدهم مجلس در کهگیلویه و بویراحمد (قسمت نهم)؛
محمد بهرامی؛ تراژدی شکست یا معجزه سخت
۴
کبنا ؛محمد بهرامی در عرصه انتخابات در حوزه انتخابیه بویراحمد، دنا و مارگون که بعد از این به اختصار فقط بویراحمد خوانده میشود در نوع خود نیز صاحب یک رکورد است البته منوط به اینکه یک بار دیگر و امسال در انتخابات دوازدهم مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه تأیید صلاحیت شود و آن هم حضور برای چهارمین بار در عرصه انتخابات است. البته از جهت صرف حضور که قطعاً رتبه بالاتر از آن غلام محمد زارعی است که پنج دوره در انتخابات بویراحمد حاضر بود و از حضور خود دو پیروزی و سه شکست برایش بدست آمد. بهرامی نیز تاکنون سه دوره در انتخابات مجلس شورای اسلامی در بویراحمد شرکت کرده است و هر سه دوره شکست خورده است. وی حالاامیدوار است در چهارمین حضور خود به پیروزی برسد.
مهندس عمران خواندهای که در دانشگاه آزاد بلهزار در نزدیکترین مکان به منطقه و زادگاهش عضو هیئت علمی دانشگاه است و از همان دوره دوم شورای شهر در یاسوج نیز فعال بوده است و بعدها توسط اعضای شورای سوم شهر به عنوان شهردار یاسوج انتخاب شد. شهرداری محمد بهرامی با حاکمیت یکدست اصولگرایان در کشور و استان همراه بود و آنها بویژه در دوره قوام نوذری همین مورد تقریباً دموکراتیک را نیز تحمل نمیکردند. اگر بخواهیم منصفانه به تحلیل و بررسی عملکرد بهرامی در شهرداری یاسوج بپردازیم؛ وی شهردار موفقی در طول حیات شهرداران ضعیف یاسوج بوده است. در همان دوره بود که به طور جدی و با یک تبلیغات وسیع رسانهای بر نام و عنوان«یاسوج؛ پایتخت طبیعت ایران» تأکید شد و این نام تا حدودی توانست در بخشهای جنوبی کشور جا بیفتد.
حکایت نصب مجسمه «آریوبرزن» سردار معروف ایرانی در میدانی در اکبرآباد یاسوج که طبق روایتها در یکی از تنگههای استان کهگیلویه و بویراحمد که احتمال معروف تنگه « تنگ تکاب» در مسیر قدیمی دهدشت به بهبهان است و حالا محل ساخت سد معروف بر روی رودخانه مارون است در مقابل سپاه اسکندر مقدونی مقاومت جانانهای نشان داد از جمله کارهای ماندگار و البته پر حاشیه در دوره شهرداری محمد بهرامی بود. نصب آن مجسمه با اعتراض سردار شهابی فر فرمانده وقت سپاه فتح استان در یک مراسم مذهبی در گلزار شهدای یاسوج در زیر تل مواجه شد که البته آن اعتراض با دفاع مرحوم آیت الله ملک حسینی پاسخ داده شد و همان دفاع ضمانتی برای حفظ آن مجسمه شد. انتقاد به نصب مجسمه آریوبرزن اما به رسانههای داخلی و بینالمللی نیز کشیده شد. جمعی از جوانان استان در اطراف مجسمه حلقه زدند و از این کار دفاع کردند.
یکی دیگر از کارهای ماندگار در دوره بهرامی که وی در طول این سالها همچنان بر روی آن مانور میدهد تشکیل و حمایت از تیم فوتبال شهرداری یاسوج بود که این تیم و بویژه در جام حذفی کشور خاطرات خوبی از خود به جا گذاشت و البته بعد از دوره بهرامی آن تیم نیز به پایان خود رسید.
وقتی در بهار 90 زمزمههای انتخابات به میان آمد صحبت از حضور محمد بهرامی نیز میشد که اگر قرار بر حضور قطعی میبود، وی میبایست از شهرداری یاسوج استعفا میداد و همین گونه نیز شد و بهرامی با استعفا از شهرداری یاسوج وارد کارزار انتخاباتی شد که برای سومین دوره عرصه رقابت سفت و سخت غلام محمد زارعی و ستار هدایتخواه بود.
بهرامی در آن دوره در یک مراسم انتخاباتی در تالار بلوط در تنگ مهریان مدعی شد که جوهرهاش اصلاح طلبی است. اما این شعار هرگز باعث نشد نه در آن دوره که اصلاح طلبان تقریباً دور از انتخابات بودند و نه بعد از آن اصلاح طلبان به صورت تشکیلاتی از وی حمایت کنند و همیشه احوال شائبههایی در مورد اصلاح طلب بودن بهرامی در میان بود و برخی مخالفانش وی را متهم به نزدیکی به ستار هدایتخواه در دورههای قبل میکردند و حتی برخیها همچنان تأیید صلاحیت محمد بهرامی را نشانهای از همین وابستگی بهرامی به جناح اصولگرا میدانند. اما بهرامی همیشه سعی داشته است در خط میانه حرکت کند.
او در انتخابات ریاست جمهوری سال 90 نیز در پی یک کنش فعال بود و به همین دلیل با نزدیکی به محمدرضا عارف ریاست ستاد وی در شهرستان بویراحمد را به دست آورد. وقتی عارف به نفع روحانی کنار کشید بهرامی نیز در ستاد حسن روحانی حاضر شد و حتی در سخنرانی علی یونسی وزیر اصلاحات دولت اصلاحات در یاسوج خود و نزدیکانش حضور پر رنگ و صاحب گونهای در سالن داشتند. حسن روحانی که به پیروزی رسید برخی رسانهها و نزدیکان محمد بهرامی مسئولیتهای زیادی برای وی گمانه زنی کردند که از جمله آن مسئولیتها مقام استانداری کهگیلویه وبویراحمد بود. اما استانداری به سید موسی خادمی رسید. بهرامی که میدانست ادامه حیات سیاسیاش بسته به حضور و قدرت نفوذ در ساختار مدیریتی استان دارد در این مورد نیز سعی کرد به خادمی نزدیک شود برخی از جوانان نزدیک به بهرامی در تدارکات حضور خادمی در استان کهگیلویه و بویراحمد نیز فعال بودند. اما آن چه بعدها در عمل رخ داد عملاً برای بهرامی آوردهی چندان قابل قبولی در پی نداشت. او نه در استان و حتی معاونتهای استانداری که در خارج از استان نیز به جایگاه اداری نرسید تا اینکه موعد انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی در سال 94 از راه رسید.
برای چهارمین بار زارعی و هدایتخواه رودرروی هم صفآرایی کردند اما این بار یک گزینه جدید و جدی که ابتدا جدی گرفته نمیشد یعنی مهدی روشنفکر نیز در صحنه حاضر بود.
اوایل که صحبت از حضور سید باقر موسوی جهان آباد_ نماینده محبوب و پرنفوذ سالهای دور بویراحمد در مجلس شورای اسلامی _ در عرصه انتخابات بود. بهرامی تلاش داشت که خود را نزدیک به سید باقر معرفی کند و حتی مدعی شد در صورت حضور سید باقر در عرصه نهایی از وی حمایت خواهد کرد. وقتی سید باقر جهت حضور رسمی در بویراحمد طی یک برنامه استقبال از سوی هوادارانش وارد استان شد نزدیکان بهرامی نیز به استقبال وی رفتند تا بعدها اگر سید رد صلاحیت شد نظرش بر بهرامی باشد. اما سید طبق پیشبینیهای چون روز روشن رد صلاحیت شد و نه تنها از بهرامی حمایت نکرد که در برخی محافل ادبیات تندی از زبان سید علیه محمد بهرامی نقل و قول میشد. موسوی جهان آباد در آخرین ساعات انتخابات تلاش خود را بر روی پیروزی غلام محمد زارعی گذاشت.
بهرامی در انتخابات دهم نه تنها شکست خورد که در رتبه چهارم حتی بعد از مهدی روشنفکر قرار گرفت و خیلیها آن شکست را یک پایان برای بهرامی میدانستند. اما در عمل این گونه نشد بهرامی در صحنه ماند و با همان اندک کنشهای ممکن کار خود را دنبال کرد. حتی حضور محمدرضا عارف در رأس لیستامید در مجلس دهم نتوانست برای عارف و نزدیکانش همچون بهرامی ایجاد فرصت نماید و با وجود صحبت از حضور بهرامی در برخی مسئولیتها در خارج از استان در نهایت نیز هیچ جایگاهی به بهرامی نرسید.
او در تمام این سالها یک پای فعال در لیست دهی و حمایت در انتخابات شورای شهر یاسوج نیز بوده است. اگر چه حضور وی رسمی و آشکار نبود اما مشخص بود که علاقهمند و پیگیر است که برخی نزدیکانش وارد شورای شهر شوند کاری که در عمل نیز اتفاق نیفتاد و شهرداران بعد از بهرامی شهرداران نزدیک به بهرامی نبودند.
انتخابات یازدهم مجلس در سال 98 نیز از راه رسید و بهرامی یکی از نامزدها بود اما در آن انتخابات دو موضوع کاملاً روشن بودند. اول اینکه زمان افول غلام محمد زارعی فرا رسیده است و در این هیچ شکی نبود و دوم اینکه این دوره دوره مهدی روشنفکر است و سایر نامزدها هیچ شانسی نخواهند داشت. موضوعی که در عمل نیز اتفاق افتاد و زارعی با کمترین رای ممکن در رتبه چهارم قرار گرفت و مهدی روشنفکر با یک رای بسیار بالا و با فاصله به پیروزی رسید.
شکست سوم و بعد از آن گمانه از حضور برای چهارمین دوره در سال ۱۴۰۲ باعث شد این رفتار بهرامی رفتارهای انتخاباتی محسن رضایی در سطح انتخابات ریاست جمهوری را به ذهن متبادر کند. یقیناً بر حضور و فعالیت بهرامی ایراد خاصی نمیتوان گرفت و این نظر و برنامه شخصی وی است که هر تعداد هم میخواهد در انتخابات شرکت کند. اما او در این دوره در طول سه سال گذشته و بعد از ۷ اسفند ۱۳۹۸ جدیتر و فعالتر از سایر نامزدها بوده است و طرفداران وی و برخی تحلیل گران نیز به استناد حضور مداوم بهرامی در عرصه انتخابات این دوره را دورهی بهرامی میدانند و از همین حالا سرود پیروزی سر میدهند. ولی واقعیت در عرصه عمل کار چندان سهل و ساده به نظر نمیرسد و بهرامی همچنان شرایطش در هالهای از ابهام و اما و اگرهای بسیار قرار دارد. او خود را رقیب اصلی مهدی روشنفکر میداند و وقتی روشنفکر خود را آماده مناظره بر سر موضوعات مهم حوزه انتخابیه خواند بهرامی نیز اعلام آمادگی کرد. مناظره یا گفت وگویی که البته بعید است از سوی روشنفکر جدی دنبال شود و خبری نیز از نهایی شدن آن از سوی دفتر روشنفکر به میان نیامد.
بهرامی در طول سالیان تعامل نزدیکی با اکثر رسانهها داشته است. وی در قریب به اتفاق مراسمات عزا شرکت فعال داشته است و معمولاً در مناسبتهای مختلف نیز با صدور بیانیه یا نوشتهای سعی داشته است در صحنه حاضر باشد. او بویژه در این اواخر منتقد آنچه خود آن را «جغرافیا گرایی» میخواند شده است و مدعی است این موضوع توسط نماینده فعلی بویراحمد با شدت دنبال میشود و حتی مدیران ناهمسو با نماینده در زیر فشار هستند. البته مشخص نیست تعریف بهرامی از موضوع جغرافیا گرایی و قومیت مبتنی بر چه نگاه و تعریفی است چرا که خود وی نیز متهم به همین نوع نگاه در رفتار و کنشهای خود است.
بهرامی شانس خود را در این دوره شکستن آرای بالای روشنفکر بواسطه عملکرد و حضور یک رقیب به نام شیرعلی خرامین در کنار روشنفکر میداند و همچنین خود در پی جذب جدا شدهگان از روشنفکر است. اما کار برای او سختیهایی دارد. همان جغرافیا گرایی که بهرامی منتقد آن است خود نیز متهم به تعصب در همین قالب و ساختار است.
از دور قبل یک رقیب قدرتمند که به صورت نرم در حال پیشرفت است ظهور کرده است. نادر منتظریان در دور قبل با وجود حضور دیرهنگام در عرصه توانست رای خوبی به دست بیاورد و حالا امیدوار است با حمایت جدیتر جریان سنتی و تشکیلاتی اصولگرا نه تنها بالاتر از بهرامی قرار گیرد که خود را به پیروزی نزدیک کند.
آمدن و یا نیامدن نهایی غلام محمد زارعی نیز در سرنوشت انتخابات بیتأثیر نیست. برخلاف تصور اولیه که برخی گمان میکنند اگر زارعی نیاید رای وی به سمت بهرامی خواهد رفت اما در عمل این گونه نیست و آن رای در بهترین حالت برای بهرامی میان نامزدها تقسیم خواهد شد و روشنفکر با برخی حمایتها از نیروهای نزدیک به زارعی بیش از بقیه برای آن رای برنامه جدی دارد.
با این همه اما نباید از حق گذشت که بهرامی بسیار خستگی ناپذیر و پیگیر مقوله انتخابات بوده است. او فردی به شدت تیم گرا و متعامل با رسانهها بوده است و هزینههای زیادی نیز در این مسیر داشته است و در تمام این سالها هیچ وقت عرصه را رها نکرده است و فشارهای زیادی را نیز متحمل شده است تا مصداقی باشد «گر به شوق کعبه خواهی زد قدم- سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور».
و البته خوب هم میداند که « نابرده رنج گنج میسر نمیشود» ولی اگر قرار باشد او یک بار دیگر شکست خورده انتخابات باشد «رنجش» از حد خواهد گذشت. او احتمالاً این بار هرگز به شکست فکر نمیکند و تنها به پیروزی فکر میکند و البته قبل از آن او سختی تأیید نهایی پروندهاش در شورای نگهبان را نیز درک میکند و بعد از آن مرحله قطعاً وی از برخی برنامههای جدید و جدی ترش برای پیروزی رونمایی خواهد کرد. این همه البته بسته به این دارد که ترکیب رقبا را ترکیب بر روی کاغذ این روزها بدانیم که اگر قرار بر حضور افراد دیگری بویژه در طیف اصلاح طلب باشد کار سخت و سختتر برای بهرامی خواهد شد. بهرامی بیش از آن که یک اصلاح طلب رسمی و شناسنامه دار باشد یک فرد مستقل است و طبیعی است که حتی اگر اصلاح طلبان هیچ قصدی برای انتخابات نداشته باشند بهرامی عرصه را به هیچ وجه رها نخواهد کرد حتی با علم به اینکه این روزها رخوت خاصی بر جریان اصلاحات و طرفدارانشان حکمفرماست و همین موضوع هم به شدت بهرامی را تهدید میکند.
اما هر چه شود و ترکیب هر گونه دستکاری شود باز بهرامی یک از نامزدهای اصلی انتخابات اسفند ۱۴۰۲ خواهد بود و اگر پیروز شود که قطعاً وی در ۱۴۰۶ نیز حاضر خواهد بود و اگر تراژدی شکست پیش آید باز هم احتمال حضورش در آینده میرود چرا که گویی ناف بهرامی را با انتخابات، دویدن و تلاش و در نهایت رسیدن به هدف بریدهاند.
مهندس عمران خواندهای که در دانشگاه آزاد بلهزار در نزدیکترین مکان به منطقه و زادگاهش عضو هیئت علمی دانشگاه است و از همان دوره دوم شورای شهر در یاسوج نیز فعال بوده است و بعدها توسط اعضای شورای سوم شهر به عنوان شهردار یاسوج انتخاب شد. شهرداری محمد بهرامی با حاکمیت یکدست اصولگرایان در کشور و استان همراه بود و آنها بویژه در دوره قوام نوذری همین مورد تقریباً دموکراتیک را نیز تحمل نمیکردند. اگر بخواهیم منصفانه به تحلیل و بررسی عملکرد بهرامی در شهرداری یاسوج بپردازیم؛ وی شهردار موفقی در طول حیات شهرداران ضعیف یاسوج بوده است. در همان دوره بود که به طور جدی و با یک تبلیغات وسیع رسانهای بر نام و عنوان«یاسوج؛ پایتخت طبیعت ایران» تأکید شد و این نام تا حدودی توانست در بخشهای جنوبی کشور جا بیفتد.
حکایت نصب مجسمه «آریوبرزن» سردار معروف ایرانی در میدانی در اکبرآباد یاسوج که طبق روایتها در یکی از تنگههای استان کهگیلویه و بویراحمد که احتمال معروف تنگه « تنگ تکاب» در مسیر قدیمی دهدشت به بهبهان است و حالا محل ساخت سد معروف بر روی رودخانه مارون است در مقابل سپاه اسکندر مقدونی مقاومت جانانهای نشان داد از جمله کارهای ماندگار و البته پر حاشیه در دوره شهرداری محمد بهرامی بود. نصب آن مجسمه با اعتراض سردار شهابی فر فرمانده وقت سپاه فتح استان در یک مراسم مذهبی در گلزار شهدای یاسوج در زیر تل مواجه شد که البته آن اعتراض با دفاع مرحوم آیت الله ملک حسینی پاسخ داده شد و همان دفاع ضمانتی برای حفظ آن مجسمه شد. انتقاد به نصب مجسمه آریوبرزن اما به رسانههای داخلی و بینالمللی نیز کشیده شد. جمعی از جوانان استان در اطراف مجسمه حلقه زدند و از این کار دفاع کردند.
یکی دیگر از کارهای ماندگار در دوره بهرامی که وی در طول این سالها همچنان بر روی آن مانور میدهد تشکیل و حمایت از تیم فوتبال شهرداری یاسوج بود که این تیم و بویژه در جام حذفی کشور خاطرات خوبی از خود به جا گذاشت و البته بعد از دوره بهرامی آن تیم نیز به پایان خود رسید.
وقتی در بهار 90 زمزمههای انتخابات به میان آمد صحبت از حضور محمد بهرامی نیز میشد که اگر قرار بر حضور قطعی میبود، وی میبایست از شهرداری یاسوج استعفا میداد و همین گونه نیز شد و بهرامی با استعفا از شهرداری یاسوج وارد کارزار انتخاباتی شد که برای سومین دوره عرصه رقابت سفت و سخت غلام محمد زارعی و ستار هدایتخواه بود.
بهرامی در آن دوره در یک مراسم انتخاباتی در تالار بلوط در تنگ مهریان مدعی شد که جوهرهاش اصلاح طلبی است. اما این شعار هرگز باعث نشد نه در آن دوره که اصلاح طلبان تقریباً دور از انتخابات بودند و نه بعد از آن اصلاح طلبان به صورت تشکیلاتی از وی حمایت کنند و همیشه احوال شائبههایی در مورد اصلاح طلب بودن بهرامی در میان بود و برخی مخالفانش وی را متهم به نزدیکی به ستار هدایتخواه در دورههای قبل میکردند و حتی برخیها همچنان تأیید صلاحیت محمد بهرامی را نشانهای از همین وابستگی بهرامی به جناح اصولگرا میدانند. اما بهرامی همیشه سعی داشته است در خط میانه حرکت کند.
او در انتخابات ریاست جمهوری سال 90 نیز در پی یک کنش فعال بود و به همین دلیل با نزدیکی به محمدرضا عارف ریاست ستاد وی در شهرستان بویراحمد را به دست آورد. وقتی عارف به نفع روحانی کنار کشید بهرامی نیز در ستاد حسن روحانی حاضر شد و حتی در سخنرانی علی یونسی وزیر اصلاحات دولت اصلاحات در یاسوج خود و نزدیکانش حضور پر رنگ و صاحب گونهای در سالن داشتند. حسن روحانی که به پیروزی رسید برخی رسانهها و نزدیکان محمد بهرامی مسئولیتهای زیادی برای وی گمانه زنی کردند که از جمله آن مسئولیتها مقام استانداری کهگیلویه وبویراحمد بود. اما استانداری به سید موسی خادمی رسید. بهرامی که میدانست ادامه حیات سیاسیاش بسته به حضور و قدرت نفوذ در ساختار مدیریتی استان دارد در این مورد نیز سعی کرد به خادمی نزدیک شود برخی از جوانان نزدیک به بهرامی در تدارکات حضور خادمی در استان کهگیلویه و بویراحمد نیز فعال بودند. اما آن چه بعدها در عمل رخ داد عملاً برای بهرامی آوردهی چندان قابل قبولی در پی نداشت. او نه در استان و حتی معاونتهای استانداری که در خارج از استان نیز به جایگاه اداری نرسید تا اینکه موعد انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی در سال 94 از راه رسید.
برای چهارمین بار زارعی و هدایتخواه رودرروی هم صفآرایی کردند اما این بار یک گزینه جدید و جدی که ابتدا جدی گرفته نمیشد یعنی مهدی روشنفکر نیز در صحنه حاضر بود.
اوایل که صحبت از حضور سید باقر موسوی جهان آباد_ نماینده محبوب و پرنفوذ سالهای دور بویراحمد در مجلس شورای اسلامی _ در عرصه انتخابات بود. بهرامی تلاش داشت که خود را نزدیک به سید باقر معرفی کند و حتی مدعی شد در صورت حضور سید باقر در عرصه نهایی از وی حمایت خواهد کرد. وقتی سید باقر جهت حضور رسمی در بویراحمد طی یک برنامه استقبال از سوی هوادارانش وارد استان شد نزدیکان بهرامی نیز به استقبال وی رفتند تا بعدها اگر سید رد صلاحیت شد نظرش بر بهرامی باشد. اما سید طبق پیشبینیهای چون روز روشن رد صلاحیت شد و نه تنها از بهرامی حمایت نکرد که در برخی محافل ادبیات تندی از زبان سید علیه محمد بهرامی نقل و قول میشد. موسوی جهان آباد در آخرین ساعات انتخابات تلاش خود را بر روی پیروزی غلام محمد زارعی گذاشت.
بهرامی در انتخابات دهم نه تنها شکست خورد که در رتبه چهارم حتی بعد از مهدی روشنفکر قرار گرفت و خیلیها آن شکست را یک پایان برای بهرامی میدانستند. اما در عمل این گونه نشد بهرامی در صحنه ماند و با همان اندک کنشهای ممکن کار خود را دنبال کرد. حتی حضور محمدرضا عارف در رأس لیستامید در مجلس دهم نتوانست برای عارف و نزدیکانش همچون بهرامی ایجاد فرصت نماید و با وجود صحبت از حضور بهرامی در برخی مسئولیتها در خارج از استان در نهایت نیز هیچ جایگاهی به بهرامی نرسید.
او در تمام این سالها یک پای فعال در لیست دهی و حمایت در انتخابات شورای شهر یاسوج نیز بوده است. اگر چه حضور وی رسمی و آشکار نبود اما مشخص بود که علاقهمند و پیگیر است که برخی نزدیکانش وارد شورای شهر شوند کاری که در عمل نیز اتفاق نیفتاد و شهرداران بعد از بهرامی شهرداران نزدیک به بهرامی نبودند.
انتخابات یازدهم مجلس در سال 98 نیز از راه رسید و بهرامی یکی از نامزدها بود اما در آن انتخابات دو موضوع کاملاً روشن بودند. اول اینکه زمان افول غلام محمد زارعی فرا رسیده است و در این هیچ شکی نبود و دوم اینکه این دوره دوره مهدی روشنفکر است و سایر نامزدها هیچ شانسی نخواهند داشت. موضوعی که در عمل نیز اتفاق افتاد و زارعی با کمترین رای ممکن در رتبه چهارم قرار گرفت و مهدی روشنفکر با یک رای بسیار بالا و با فاصله به پیروزی رسید.
شکست سوم و بعد از آن گمانه از حضور برای چهارمین دوره در سال ۱۴۰۲ باعث شد این رفتار بهرامی رفتارهای انتخاباتی محسن رضایی در سطح انتخابات ریاست جمهوری را به ذهن متبادر کند. یقیناً بر حضور و فعالیت بهرامی ایراد خاصی نمیتوان گرفت و این نظر و برنامه شخصی وی است که هر تعداد هم میخواهد در انتخابات شرکت کند. اما او در این دوره در طول سه سال گذشته و بعد از ۷ اسفند ۱۳۹۸ جدیتر و فعالتر از سایر نامزدها بوده است و طرفداران وی و برخی تحلیل گران نیز به استناد حضور مداوم بهرامی در عرصه انتخابات این دوره را دورهی بهرامی میدانند و از همین حالا سرود پیروزی سر میدهند. ولی واقعیت در عرصه عمل کار چندان سهل و ساده به نظر نمیرسد و بهرامی همچنان شرایطش در هالهای از ابهام و اما و اگرهای بسیار قرار دارد. او خود را رقیب اصلی مهدی روشنفکر میداند و وقتی روشنفکر خود را آماده مناظره بر سر موضوعات مهم حوزه انتخابیه خواند بهرامی نیز اعلام آمادگی کرد. مناظره یا گفت وگویی که البته بعید است از سوی روشنفکر جدی دنبال شود و خبری نیز از نهایی شدن آن از سوی دفتر روشنفکر به میان نیامد.
بهرامی در طول سالیان تعامل نزدیکی با اکثر رسانهها داشته است. وی در قریب به اتفاق مراسمات عزا شرکت فعال داشته است و معمولاً در مناسبتهای مختلف نیز با صدور بیانیه یا نوشتهای سعی داشته است در صحنه حاضر باشد. او بویژه در این اواخر منتقد آنچه خود آن را «جغرافیا گرایی» میخواند شده است و مدعی است این موضوع توسط نماینده فعلی بویراحمد با شدت دنبال میشود و حتی مدیران ناهمسو با نماینده در زیر فشار هستند. البته مشخص نیست تعریف بهرامی از موضوع جغرافیا گرایی و قومیت مبتنی بر چه نگاه و تعریفی است چرا که خود وی نیز متهم به همین نوع نگاه در رفتار و کنشهای خود است.
بهرامی شانس خود را در این دوره شکستن آرای بالای روشنفکر بواسطه عملکرد و حضور یک رقیب به نام شیرعلی خرامین در کنار روشنفکر میداند و همچنین خود در پی جذب جدا شدهگان از روشنفکر است. اما کار برای او سختیهایی دارد. همان جغرافیا گرایی که بهرامی منتقد آن است خود نیز متهم به تعصب در همین قالب و ساختار است.
از دور قبل یک رقیب قدرتمند که به صورت نرم در حال پیشرفت است ظهور کرده است. نادر منتظریان در دور قبل با وجود حضور دیرهنگام در عرصه توانست رای خوبی به دست بیاورد و حالا امیدوار است با حمایت جدیتر جریان سنتی و تشکیلاتی اصولگرا نه تنها بالاتر از بهرامی قرار گیرد که خود را به پیروزی نزدیک کند.
آمدن و یا نیامدن نهایی غلام محمد زارعی نیز در سرنوشت انتخابات بیتأثیر نیست. برخلاف تصور اولیه که برخی گمان میکنند اگر زارعی نیاید رای وی به سمت بهرامی خواهد رفت اما در عمل این گونه نیست و آن رای در بهترین حالت برای بهرامی میان نامزدها تقسیم خواهد شد و روشنفکر با برخی حمایتها از نیروهای نزدیک به زارعی بیش از بقیه برای آن رای برنامه جدی دارد.
با این همه اما نباید از حق گذشت که بهرامی بسیار خستگی ناپذیر و پیگیر مقوله انتخابات بوده است. او فردی به شدت تیم گرا و متعامل با رسانهها بوده است و هزینههای زیادی نیز در این مسیر داشته است و در تمام این سالها هیچ وقت عرصه را رها نکرده است و فشارهای زیادی را نیز متحمل شده است تا مصداقی باشد «گر به شوق کعبه خواهی زد قدم- سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور».
و البته خوب هم میداند که « نابرده رنج گنج میسر نمیشود» ولی اگر قرار باشد او یک بار دیگر شکست خورده انتخابات باشد «رنجش» از حد خواهد گذشت. او احتمالاً این بار هرگز به شکست فکر نمیکند و تنها به پیروزی فکر میکند و البته قبل از آن او سختی تأیید نهایی پروندهاش در شورای نگهبان را نیز درک میکند و بعد از آن مرحله قطعاً وی از برخی برنامههای جدید و جدی ترش برای پیروزی رونمایی خواهد کرد. این همه البته بسته به این دارد که ترکیب رقبا را ترکیب بر روی کاغذ این روزها بدانیم که اگر قرار بر حضور افراد دیگری بویژه در طیف اصلاح طلب باشد کار سخت و سختتر برای بهرامی خواهد شد. بهرامی بیش از آن که یک اصلاح طلب رسمی و شناسنامه دار باشد یک فرد مستقل است و طبیعی است که حتی اگر اصلاح طلبان هیچ قصدی برای انتخابات نداشته باشند بهرامی عرصه را به هیچ وجه رها نخواهد کرد حتی با علم به اینکه این روزها رخوت خاصی بر جریان اصلاحات و طرفدارانشان حکمفرماست و همین موضوع هم به شدت بهرامی را تهدید میکند.
اما هر چه شود و ترکیب هر گونه دستکاری شود باز بهرامی یک از نامزدهای اصلی انتخابات اسفند ۱۴۰۲ خواهد بود و اگر پیروز شود که قطعاً وی در ۱۴۰۶ نیز حاضر خواهد بود و اگر تراژدی شکست پیش آید باز هم احتمال حضورش در آینده میرود چرا که گویی ناف بهرامی را با انتخابات، دویدن و تلاش و در نهایت رسیدن به هدف بریدهاند.