دریافت لینک صفحه با کد QR
صادق زیباکلام استاد دانشگاه:
مجلس يازدهم نشان دهد تابع «هستههای قدرت»نيست
10 خرداد 1399 ساعت 14:11
هر چند اميدواري وجود دارد اما اين اميد چندان زياد نيست که ايشان بتوانند تغيير و تحول جدي در رويکرد مجلس به وجود بياورند. شايد هيچ تفاوتي نميکرد که رئيس مجلس آقاي قاليباف، نيکزاد، آقاتهراني يا حتي ذوالنور باشد. مسأله مهم اين است که بايد يک عزم و اراده جدي به وجود آيد که مجلس دوباره به جايگاه واقعي خود دست پيدا کند. اين در حالي است که چنين عزم و ارادهاي در مجلس يازدهم فعلا مشاهده نميشود.
بالاخره پس از کشوقوسهای فراوان محمدباقر قالیباف بر صندلی اول بهارستان تکیه زد. کسی که سالها در فضای سیاسی ایران در سودای ریاستجمهوری بود، اما به هدف خود نرسید. برخی بر این نظر پافشاری میکنند که قالیباف نشان داده تمایل به حضور در قدرت دارد و اینکه در چه جایگاهی قرار گیرد در مرتبه بعدی اهمیت است. آیا با این وجود ریاست مجلس میتواند جایگاه مورد نظر قالیباف باشد؟ اکنون با شناخت هیات رئیسه مجلس یازدهم، مسیر حرکت مجلس تقریبا مشخص شده و به نظر میرسد یکی از برجستهترین سرفصلهای مجلس آینده تقابل با دولت باشد که به ماههای پایانی خود نزدیک میشود. با این وجود این سوال در مقابل مجلس یازدهم قرار دارد که پس از پایان دولت حسن روحانی چه رویکردی در مقابل مشکلات و چالشهای جامعه در پیش خواهد گرفت؟ این در حالی است که به دلیل عملکرد مجالس گذشته جایگاه مجلس تنزل کرده است. سوال اینجاست که آیا سیر تنزل جایگاه مجلس در مجلس آینده نیز ادامه پیدا خواهد کرد یا اتفاق دیگری رخ خواهد داد؟ به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی فرصتها و چالشهای پیشروی مجلس یازدهم، با دکتر صادق زیباکلام استاد دانشگاه و تحلیلگر شناخته شده سیاسی کشور گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
با توجه به چالشهاي جدي اقتصادي، سياسي و اجتماعي که کشور با آن مواجه است آيا مجلس يازدهم از پتانسيل لازم براي حل اين چالشها برخوردار است. شما به عملکرد مجلس آينده به چه ميزان اميداور هستيد؟
بنده نسبت به اين نکته که مجلس يازدهم بتواند در کوتاهمدت مشکلات و چالشهاي کشور را کاهش بدهد يا از بين ببرد اميد زيادي ندارم. نااميدي من نيز به اين دليل نيست که اصلاحطلبان در مجلس يازدهم حضور ندارند. هر چند معتقدم بدنه اجتماعي اصلاحطلبان نقش چنداني در انتخابات مجلس يازدهم نداشتند. به همين دليل نيز در تهران و مراکز استانها ميزان مشارکت مردم در انتخابات پايين بود. واقعيت اين است که در دهههاي گذشته نقش مجلس به عنوان يک نهاد بنيادي در تصميمگيريهاي کلان کشور افول کرده است. نگاه من تنها به مجلس يازدهم نيست. اگر به انتخابات مجلس دهم دقت کنيم متوجه ميشويم که در انتخابات مجلس دهم برخلاف مجلس يازدهم، مشارکت مردم در انتخابات بالا بوده و اقشار مختلف مردم نسبت به آينده اميدوار بودهاند. با اين وجود مجلس دهم در تصميمات مهم کشور چنانکه انتظار ميرفت تأثيرگذار نبوده و نتوانسته عملکرد قابل قبولي از خود ارائه بدهد. در نتيجه به نظر ميرسد وجود يک مجلس قوي يا يک مجلس ضعيف در مناسبات سياسي، اجتماعي و بينالمللي کشور تعيينکننده نيست. اين وضعيت تنها مختص به مجلس دهم نبوده؛ بلکه شامل مجلس نهم، هشتم و هفتم نيز ميشود. در قانون اساسي ذکر شده که مجلس بايد در رأس تصميمگيريهاي کشور باشد، اما در عمل فاصله وجود دارد. اين وضعيت نيز يکشبه به وجود نيامده و ريشه در دهههاي گذشته دارد. به نظر ميرسد اين وضعيت شامل مجلس يازدهم هم خواهد شد. بنده معتقدم مهمترين خدمتي که مجلس يازدهم ميتواند براي توسعه و دموکراسي در ايران انجام بدهد اين است که نقش مجلس را احيا کند و به جايگاه اصلي خود برگرداند.
چرا در حالي که معتقديد مجلس يازدهم از همه ظرفيتهاي سياسي کشور شکل نگرفته اما اين امکان وجود دارد که جايگاه مجلس را احيا کند؟
بنده از نظر سياسي مجلس يازدهم را تأييد نميکنم و معتقدم يک جريان تندرو در اين مجلس نفوذ زيادي خواهد داشت و زمام امور آن را در دست خواهد گرفت. با اين وجود معتقدم اگر مجلس يازدهم قصد داشته باشد خدمتي به کشور و مردم کند اين خدمت در زمينه اقتصادي، اجتماعي و سياسي نيست؛ بلکه اين است که مجلس را از حالت تابعيت خارج کرده و کاري کند که جايگاه مجلس ارتقا پيدا کند. تنها در چنين شرايطي است که مجلس ميتواند در سرنوشت کشور تأثيرگذار باشد. مجلس شوراي اسلامي بايد جايگاهي مانند آنچه پارلمانها در نظامهاي دموکراتيک دارند داشته باشد. با اين وجود بعيد به نظر ميرسد مجلس يازدهم در چنين مسيري حرکت کند. همچنان که مجلس نهم و دهم چنين مجالسي محسوب نميشدند، اين وضعيت براي مجلس يازدهم نيز وجود خواهد داشت.
يکي از شعارهاي اصلي نمايندگان مجلس يازدهم اين بوده که مجلس را به جايگاه واقعي خود برسانند. چرا معتقديد اين مجلس هم مانند مجالس گذشته در اين مسير حرکت نخواهد کرد؟
قرار نيست مجلس به صراحت عنوان کند که نقشي در تصميمگيريهاي کلان ندارد. رفتار مجلس است که نشان ميدهد مجلس آينده به چه ميزان مطيع هستههاي قدرتمند خواهد بود. نکته ديگر اينکه مجلس يازدهم تلاش زيادي خواهد کرد که در مقابل دولت حسن روحاني ايستادگي کند. به نظر ميرسد يکي از استراتژيهاي اصلي اين مجلس نيز همين موضوع باشد. به همين دليل نيز در روزهاي نخست تشکيل مجلس يازدهم هجمه سنگيني عليه دولت آقاي روحاني شکل خواهد گرفت. اين احتمال وجود دارد که نمايندگان مجلس يازدهم خواستار برکناري يا استيضاح برخي وزرا و به خصوص وزراي اقتصادي دولت شوند و نيز اين احتمال وجود دارد که حتي موضوع استيضاح روحاني مطرح شود و برخي از نمايندگان تندرو خواستار برکناري وي باشند. البته در اين مسأله به دليل مخالفت سران، توفيقي به دست نخواهند آورد. کمي از هنر مجلس يازدهم در حمله به بخش انتخابي خواهد بود. به همين دليل به دولت حمله خواهند کرد. با اين وجود مجلس يازدهم به هيچوجه به خود اجازه نخواهد داد که مسير انتقادات را به بخشهاي ديگر بکشاند و در مقابل آنها قرار گيرد. به عنوان مثال مجلس يازدهم اين رويکرد را دنبال نخواهد کرد که خواستار پاسخگويي شفاف مثلا صداوسيما باشد. در حالي که بخش انتخابي در کشور از قدرت زيادي برخوردار نيست، حمله مجلس يازدهم به اين بخش نيز دستاورد بزرگي براي اين مجلس به شمار نخواهد رفت. تنها به دليل اينکه به افکار عمومي نشان دهند انقلابي هستند از اين ژستها هم خواهند گرفت.
مجلس يازدهم از حمله به دولت حسن روحاني چه هدفي را دنبال ميکند؟ نتيجه اين حمله چه خواهد بود؟
به هر حال ماههاي باقيمانده دولت حسن روحاني در چنين وضعيتي به پايان خواهد رسيد. اين در حالي است که از نيمه دوم سال جاري مسأله انتخابات رياستجمهوري 1400 مطرح ميشود و به همين دليل همه نگاهها متوجه آن انتخابات خواهد شد. سوال مهم در اين زمينه اين است که پس از پايان دولت حسن روحاني مجلس چه رويکردي در پيش خواهد گرفت؟ واقعيت اين است که از سال آينده ديگر آقاي روحاني رئيسجمهور ايران نيست و احتمالا رئيسجمهوري که همراه و همسو با مجلس يازدهم باشد، زمام امور را به دست بگيرد. بنده معتقدم اگر تندروها بتوانند شوراي نگهبان را راضي کنند رئيسجمهور ايران در سال 1400 محمود احمدينژاد خواهد بود. اگر تندروها بتوانند کاري کنند که شوراي نگهبان محمود احمدينژاد را تأييد صلاحيت کند، قطعا به سمتي حرکت خواهند کرد که احمدينژاد دوباره به رياستجمهوري برسد، در غير اين صورت به افرادي مانند سعيد جليلي يا چهرهاي ديگر از اين طيف اکتفا خواهند کرد.
در شرايطي که تندروها مجلس و دولت را به صورت همزمان در اختيار داشته باشند، در چه مسيري حرکت خواهند کرد؟
تندروها شعارهاي زيادي در زمينه اقتصاد و سياست مطرح ميکنند. با اين وجود واقعيت اين است که برخي مشکلات اصلي کشور ريشه در سياست خارجي دارد. به همين دليل تا زماني که مشکلات بين ايران و جهان غرب نسبي حل نشود گره چنداني از مشکلات به ميزان مطلوب باز نخواهد شد. در اين زمينه يک مثال ميزنم؛ در بودجه سال 99 پيشبيني شده که ايران در روز حداقل يک ميليون بشکه نفت به فروش برساند. اين در حالي است که فروش نفت در شرايط کنوني به زير 100هزار بشکه رسيده است. اين اتفاق در حالي رخ ميدهد که ايران به راحتي نميتواند پول فروش همين ميزان نفت را دريافت کند و اين مسأله به اينکه چه کسي رئيسجمهور کشور باشد ارتباطي ندارد. اين سخن به معناي آن است که اگر آقاي روحاني رئيسجمهور باشد وضعيت به همين شکل است و اگر آقاي احمدينژاد يا جليلي نيز رئيسجمهور باشند وضعيت به همين شکل است و فشار غرب عليه ايران ادامه خواهد داشت. اين وضعيت حتي براي طرف مقابل نيز وجود دارد. يعني اگر در انتخابات آبانماه در آمريکا دونالد ترامپ يا جو بايدن به رياستجمهوري برسد تغيير چنداني در تخاصم بين دو کشور به وجود نخواهد آمد. برخي گمان ميکنند اگر بايدن در آمريکا به رياستجمهوري برسد فشارها عليه ايران کاهش پيدا ميکند در حالي که بنده چنين اعتقادي ندارم. در 41 سال گذشته روسايجمهور مختلفي از جيمي کارتر گرفته تا دونالد ترامپ با سياستهاي متفاوتي در کاخ سفيد حضور داشتهاند. اگر کارتر به عنوان رئيسجمهوري که در زمان انقلاب روي کار بود را با دونالد ترامپ مقايسه کنيم، متوجه ميشويم تفاوتهاي زيادي بين دو رئيسجمهور وجود دارد. در بين اين دو رئيسجمهور افراد ديگري نيز رياستجمهوري آمريکا را برعهده داشتهاند. برخي راديکالتر و محافظهکارتر و برخي ليبرالتر بودهاند. با اين وجود و بهرغم تفاوتهاي بارزي که بين روسايجمهور آمريکا وجود داشته، رويکرد خصمانه همچنان ادامه پيدا کرده است. به همين دليل شکست ترامپ و پيروزي بايدن نيز تأثير زيادي در اين تخاصم نخواهد داشت. در چنين شرايطي تحريمهاي اقتصادي همچنان ادامه پيدا خواهد کرد و به تبع آن رکود اقتصادي در ايران افزايش پيدا ميکند. شرايط به شکلي نيست که تصور کنيم اگر يک اقتصاددان تندرو به جاي آقاي نوبخت به عنوان رئيس سازمان برنامه و بودجه معرفي شد در اقتصاد ايران تحول بزرگي به وجود خواهد آمد.
از سخنان شما چنين برميآيد که چشمانداز روشني براي آينده متصور نيستيد. آيا چنين است؟
بله؛ من چشمانداز روشني مشاهده نميکنم؛ مگر اينکه تندروها اين جسارت را پيدا کنند که به سمت نرمش و درايت کاملا حساب شده بروند. اگر اين اتفاق رخ بدهد روزنههاي اميد نسبت به آينده قويتر و سريعتر رشد خواهد کرد و ديده خواهد شد. اين يک واقعيت است که تخاصم لطمات و صدمات زيادي به ما وارد کرده و اگر اين روند مديريت شود آنها ميتوانند تغيير جدي در وضعيت کشور به وجود بياورند.
ديدگاه شما از رياست محمدباقر قاليباف بر مجلس آينده چيست؟ آيا حضور وي در رأس مجلس ميتواند به بازگشت مجلس به جايگاه واقعي خود کمک کند؟
همانطور که تفاوتي نميکند چه کسي رئيس دولت باشد، به همان اندازه نيز رئيس مجلس هم و از اين زاويه تفاوت چنداني بين علي لاريجاني و محمدباقر قاليباف نيست. با اين روند تنزل جايگاه مجلس در آينده نيز ادامه پيدا خواهد کرد. به همين دليل بنده شرايطي را متصور نيستم که تأثير مثبتي مشاهده شود، به شکلي که مجلس بتواند بر تصميمات کليدي تأثير صددرصدي بگذارد. هر چند اميدواري وجود دارد اما اين اميد چندان زياد نيست که ايشان بتوانند تغيير و تحول جدي در رويکرد مجلس به وجود بياورند. شايد هيچ تفاوتي نميکرد که رئيس مجلس آقاي قاليباف، نيکزاد، آقاتهراني يا حتي ذوالنور باشد. مسأله مهم اين است که بايد يک عزم و اراده جدي به وجود آيد که مجلس دوباره به جايگاه واقعي خود دست پيدا کند. اين در حالي است که چنين عزم و ارادهاي در مجلس يازدهم فعلا مشاهده نميشود. در سالهاي اخير يکي از مهمترين دغدغهها سياستهاي منطقهاي بوده است. در مصاحبهاي که يکي از اعضاي کميسيون امنيت ملي مجلس دهم انجام داده، به هزينههاي انجام شده توسط ايران اشاره شده است. سوال اين است که چرا مجالس نهم يا دهم در سالهاي گذشته نسبت به چنين مسالهاي اشاره نکردهاند؟ بايد براي مردم روشن شود که چه تاثير و دستاوردي داشته و به چه نتايجي رسيده است. اين سوالات بهتر است در مجلس مطرح ميشد. علاوه بر اين در سالهاي گذشته هيچگاه اين سوال در مجلس مطرح نشده که برخي سياستهاي خارجي کشور دقيقا چه هزينههاو فوايدي براي ما داشته است؟
کد مطلب: 421459
کبنانیوز
https://www.kebnanews.ir