تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۵ تير ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۴۵
کد مطلب : ۴۱۱۰۷۷
تحرکات و فعالیتهای انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد (بخش شانزدهم)
اصلاح طلبان کهگیلویه و تاکید همیشگی بر «اجماع» دور از دسترس
۱
کبنا ؛گروه سیاسی کبنا-بخش شانزدهم؛"اجماع" کلید واژه چهرهها و سیاسیون اصلاح طلب کهگیلویه در طول دورههای مختلف انتخابات بوده است.
به نظر میرسد اجماع و عدم اجماع یک تولید ذهنی برای فرار از پذیرش شکست و در ادامه توجیه شکستهای پی در پی این جریان باشد. اینکه مراد از اجماع در نزد این طیف چیست و اجزای این اجماع ذهنی کدام است تقریباً برای همه فعالین سیاسی این حوزه انتخابیه مشخص است ولی در این میان دو سؤال وجود دارد؛
یک؛ چرا اجماعی که همه در پی آن هستند و همه ادعا دارند که شفا بخش و حل کننده مشکلات و عدم موفقیت این جریان سیاسی در شهرستان است اتفاق نمیافتد و موانع آن کدام است؟
دوم؛ بر فرض که اجماع ادعایی شکل بگیرد آیا در این صورت باید مشکل اصلاح طلبان در کهگیلویه را حل شده دانست؟
اجماع و تاکید بر اجماع در کهگیلویه اگر چه مختص این حوزه انتخابیه و این جریان سیاسی نیست و اختلافات و ضدیتهای درون جریانی و گروهی در اکثر نقاط کشور قابل مشاهده است ولی مشخصاً در کهگیلویه یک هدف واکنشی است.
اتفاقات مربوط به انتخابات سال 1378 و بروز انشقاق میان محمود منطقیان و قادر لاهوتی که بخشی از صحنه گردانی آن توسط بهرام تاجگردون اتفاق افتاد سبب شکل گیری یک دوگانه بزرگ در میان نیروهای آنزمان خط امام و در ادامه دوم خردادی و اصلاح طلب شد.
در آن دوره و در دوره بعد از آن یعنی در سال 1382 این دو چهره نامزد انتخابات شدند و هر دو بعد از موحد در رتبههای دوم و سوم قرار گرفتند.
بعدها وقتی در سال 1386 این دو چهره بواسطه حوادث بعد از انتخابات دور قبل رد صلاحیت شدند قرعه فال به نام لطیف رستاد افتاد که در روزهای آخر وارد کارزار انتخابات شد. ولی رستاد با مانعی سفت و سخت به نام قادر لاهوتی و عدم حمایت وی مواجه شد. برخی مطلعین دلایل مخالفت لاهوتی را به حمایتهای رستاد و نزدیکانش در دو دور قبل از منطقیان مربوط میدانستند و اینکه مشخصاً گفته میشد رستاد میزبان یک نشست در دهستان "راک" برای منطقیان بوده است.
البته لاهوتی خود دلایل دیگری برای این مخالفت بر میشمرد ولی او هنوز بر موضع مخالفتش بر رستاد ثابت قدم است و حتی دیگرانی را که به ظن خود با رستاد در ارتباطند با همین نگاه از خود دور نگه میدارد.
اگر چه لاهوتی از رستاد حمایت نکرد و مخالفت کرد ولی اکثر قریب به اتفاق نزدیکان و بخشی از خانوادهاش از رستاد حمایت کردند تا طلاییترین تجربه همراهی اصلاح طلبان آن دیار با هم اتفاق بیفتد تجربهای که به پیروزی ختم نشد و یک نیروی تند اصولگرا به مجلس راه پیدا کرد.
یک دور بعد یعنی در سال 1390 چهره اصلاح طلبی در صحنه نبود و در کل کشور نیز اصلاح طلبان به جهت حوادث و اتفاقات ناشی از سال 1388 هیچ حضور و فعالیتی در این انتخابات نداشتند که اساساً بحث اجماع و یا ضرورت آن در کهگیلویهٔ بزرگ مطرح شود.
پیروزی حسن روحانی در 92 و تلطیف فضای سیاسی کشور اصلاح طلبان را برای فعالیت در انتخابات مجلس دهم در سال 1394 ترغیب کرد. اما رد صلاحیت گسترده به کسی فرصت ماندن نداد و در ته این ظرف خالی شده علی کامرانی از نزدیکان قادر لاهوتی باقی ماند.
کامرانی اما چهرهٔ با رزومه و شناخته شدهای نبود. وی به شدت این بار با مخالفت محمود منطقیان مواجه شد و منطقیان حاضر به حمایت از کامرانی نشد. درطیف مقابل اما وابستگان قادر لاهوتی شروع به فعالیت برای کامرانی کردند.
عدم همراهی منطقیان به معنای عدم همراهی همه نیروهای وابسته به وی نبود و جمعی از نزدیکان منطقیان در کنار کامرانی بودند.
بعدها و هنوز کامرانی و نزدیکانش عدم همراهی منطقیان و موسی خادمی و رئیس دفتر پر نفوذش را از عوامل اصلی شکست خود میدانند هر چند فاصله شکست بسیار زیاد بود.
بعد از این تجربهها این سؤال در اذهان وجود دارد که آیا واقعاً اجماع میتواند سبب پیروزی یک نامزد اصلاح طلب شود.
جواب این سؤال اما نمیتواند یک کلمه بله و خیر باشد بلکه باید گفت چنین چیزی در گرو شرایط است و اولاً خود اجماع اجزای گستردهای دارد و در عین حال و با فرض تحقق نیز به تنهایی کافی نیست.
در مورد اجماع باید گفت که مراد از اجماع در ذهن سیاسیون یک اجماع در بالا و دست بر قضا محدود و وابسته به دو نفر است. پس بنابراین اجماع در بالا لزوماً به یک بسیج عمومی در پایین منتج نخواهد شد.
دوم؛ اجماع قبل از هر چیزی نیازمند یک گزینه قوی در صحنه انتخابات است و اگر چنین گزینهای پیدا شود بالا و پایین متمایل به همراهی میشوند. چرا که اگر اجماع حتی اتفاق بیفتد اما بر سر یک نیروی ضعیف باشد این اجماع قدرت رأی آوری و اثرگذاری لازم را ندارد.
اگر قرار بر اثر گذاری مطلق اجماع در یک طیف سیاسی باشد چرا در دور قبل در همین کهگیلویه نفر اول و دوم انتخابات اصولگرا بودند و هر کدام مسیر خود را پیش رفتند و ارا خوبی هم کسب کردند. پس لزوماً همه چیز وابسته به اجماع نیست بلکه گزینه انتخاباتی باید دارای ظرفیتهای اولیه باشد تا همان گونه که رفت خود دیگران را با خود همراه کند و در ادامه این همراهی و حتی بدون همراهی در بالا بتواند قاطبه مردم را در پشت سر خود جمع کند.
در آستانه انتخابات جدید هم تنها استراتژی فعالین و سیاسیون کهگیلویه تمرکز بر همین بحث اجماع است اما آنها به این نکته توجه ندارند که اجماع در خلاء و برای یک خروجی ضعیف اتفاق نمیافتد بلکه آنها قبل از هر چیز باید در پی حضور یک نیروی قدرتمند و ملی برای چنین کارزاری باشند. نیرویی که واجد ظرفیتهای اولیه انتخاباتی باشد و گر نه برخی چهرهها اگر هر دو چهره را هم با خود همراه کنند هیچ ضمانتی برای حداقل رأی آوری ندارند.
شکی نیست که حمایت این دو طیف یک برگ برنده است و بویژه در حوزه تشکیلاتی و کارهای تبلیغاتی میتواند مفید باشد اما آن اندازه که مخالفت هر کدام آسیب زاست موافقتشان نمیتواند بالا برنده و تضمین کننده موفقیت باشد.
با این وجود سازوکار اجماع با روشهای فعلی برای هیچ کدام از مدعیان فعلی اتفاق نخواهد اتفاد و اتفاقاً بر شدت اختلافات افزوده خواهد شد.
کهگیلویه و اصلاح طلبان باید امیدوار باشند که یک نیروی توانا در صحنه حاضر شود که علاوه بر مقبولیت سیاسی در میان دو طیف بتواند مناطق و مردم را نیز با انگیزشهای مختلف جذب نماید.
آن چه که برای دورهٔ پیش روی کهگیلویه قابل پیش بینی است باز هم در صحنه ماندن یک چهره سوم و در خوش بینانه ترین حالت یک چهره اصطلاحاً میانی است که قطعاً در یکی از دو طیف تعریف و محدود میشود. این چهره میانی یا اصطلاحاً دست سوم خیلی زود هم با مخالفت و عدم همراهی طیف مقابل مواجه خواهد شد و در خوش بینانه ترین حالت و به تناسب توان شخصی خود میتواند در رتبه سوم قرار گیرد.
----------------------------------------------------------------------
قسمت پنجم [چهره های جدید انتخابات بویراحمد]
قسمت هفتم[ انتخابات استانی]
قسمت نهم [موحد]
قسمت دهم [عدل هاشمی پور]
قسمت یازدهم[محمدعلی وکیلی]
قسمت دوازدهم [اصلاح طلبان کهگیلویه]
قسمت سیزدهم [تاجگردون می آید]
قسمت پانزدهم [ حکمیت اصولگرایان]
به نظر میرسد اجماع و عدم اجماع یک تولید ذهنی برای فرار از پذیرش شکست و در ادامه توجیه شکستهای پی در پی این جریان باشد. اینکه مراد از اجماع در نزد این طیف چیست و اجزای این اجماع ذهنی کدام است تقریباً برای همه فعالین سیاسی این حوزه انتخابیه مشخص است ولی در این میان دو سؤال وجود دارد؛
یک؛ چرا اجماعی که همه در پی آن هستند و همه ادعا دارند که شفا بخش و حل کننده مشکلات و عدم موفقیت این جریان سیاسی در شهرستان است اتفاق نمیافتد و موانع آن کدام است؟
دوم؛ بر فرض که اجماع ادعایی شکل بگیرد آیا در این صورت باید مشکل اصلاح طلبان در کهگیلویه را حل شده دانست؟
اجماع و تاکید بر اجماع در کهگیلویه اگر چه مختص این حوزه انتخابیه و این جریان سیاسی نیست و اختلافات و ضدیتهای درون جریانی و گروهی در اکثر نقاط کشور قابل مشاهده است ولی مشخصاً در کهگیلویه یک هدف واکنشی است.
اتفاقات مربوط به انتخابات سال 1378 و بروز انشقاق میان محمود منطقیان و قادر لاهوتی که بخشی از صحنه گردانی آن توسط بهرام تاجگردون اتفاق افتاد سبب شکل گیری یک دوگانه بزرگ در میان نیروهای آنزمان خط امام و در ادامه دوم خردادی و اصلاح طلب شد.
در آن دوره و در دوره بعد از آن یعنی در سال 1382 این دو چهره نامزد انتخابات شدند و هر دو بعد از موحد در رتبههای دوم و سوم قرار گرفتند.
بعدها وقتی در سال 1386 این دو چهره بواسطه حوادث بعد از انتخابات دور قبل رد صلاحیت شدند قرعه فال به نام لطیف رستاد افتاد که در روزهای آخر وارد کارزار انتخابات شد. ولی رستاد با مانعی سفت و سخت به نام قادر لاهوتی و عدم حمایت وی مواجه شد. برخی مطلعین دلایل مخالفت لاهوتی را به حمایتهای رستاد و نزدیکانش در دو دور قبل از منطقیان مربوط میدانستند و اینکه مشخصاً گفته میشد رستاد میزبان یک نشست در دهستان "راک" برای منطقیان بوده است.
البته لاهوتی خود دلایل دیگری برای این مخالفت بر میشمرد ولی او هنوز بر موضع مخالفتش بر رستاد ثابت قدم است و حتی دیگرانی را که به ظن خود با رستاد در ارتباطند با همین نگاه از خود دور نگه میدارد.
اگر چه لاهوتی از رستاد حمایت نکرد و مخالفت کرد ولی اکثر قریب به اتفاق نزدیکان و بخشی از خانوادهاش از رستاد حمایت کردند تا طلاییترین تجربه همراهی اصلاح طلبان آن دیار با هم اتفاق بیفتد تجربهای که به پیروزی ختم نشد و یک نیروی تند اصولگرا به مجلس راه پیدا کرد.
یک دور بعد یعنی در سال 1390 چهره اصلاح طلبی در صحنه نبود و در کل کشور نیز اصلاح طلبان به جهت حوادث و اتفاقات ناشی از سال 1388 هیچ حضور و فعالیتی در این انتخابات نداشتند که اساساً بحث اجماع و یا ضرورت آن در کهگیلویهٔ بزرگ مطرح شود.
پیروزی حسن روحانی در 92 و تلطیف فضای سیاسی کشور اصلاح طلبان را برای فعالیت در انتخابات مجلس دهم در سال 1394 ترغیب کرد. اما رد صلاحیت گسترده به کسی فرصت ماندن نداد و در ته این ظرف خالی شده علی کامرانی از نزدیکان قادر لاهوتی باقی ماند.
کامرانی اما چهرهٔ با رزومه و شناخته شدهای نبود. وی به شدت این بار با مخالفت محمود منطقیان مواجه شد و منطقیان حاضر به حمایت از کامرانی نشد. درطیف مقابل اما وابستگان قادر لاهوتی شروع به فعالیت برای کامرانی کردند.
عدم همراهی منطقیان به معنای عدم همراهی همه نیروهای وابسته به وی نبود و جمعی از نزدیکان منطقیان در کنار کامرانی بودند.
بعدها و هنوز کامرانی و نزدیکانش عدم همراهی منطقیان و موسی خادمی و رئیس دفتر پر نفوذش را از عوامل اصلی شکست خود میدانند هر چند فاصله شکست بسیار زیاد بود.
بعد از این تجربهها این سؤال در اذهان وجود دارد که آیا واقعاً اجماع میتواند سبب پیروزی یک نامزد اصلاح طلب شود.
جواب این سؤال اما نمیتواند یک کلمه بله و خیر باشد بلکه باید گفت چنین چیزی در گرو شرایط است و اولاً خود اجماع اجزای گستردهای دارد و در عین حال و با فرض تحقق نیز به تنهایی کافی نیست.
در مورد اجماع باید گفت که مراد از اجماع در ذهن سیاسیون یک اجماع در بالا و دست بر قضا محدود و وابسته به دو نفر است. پس بنابراین اجماع در بالا لزوماً به یک بسیج عمومی در پایین منتج نخواهد شد.
دوم؛ اجماع قبل از هر چیزی نیازمند یک گزینه قوی در صحنه انتخابات است و اگر چنین گزینهای پیدا شود بالا و پایین متمایل به همراهی میشوند. چرا که اگر اجماع حتی اتفاق بیفتد اما بر سر یک نیروی ضعیف باشد این اجماع قدرت رأی آوری و اثرگذاری لازم را ندارد.
اگر قرار بر اثر گذاری مطلق اجماع در یک طیف سیاسی باشد چرا در دور قبل در همین کهگیلویه نفر اول و دوم انتخابات اصولگرا بودند و هر کدام مسیر خود را پیش رفتند و ارا خوبی هم کسب کردند. پس لزوماً همه چیز وابسته به اجماع نیست بلکه گزینه انتخاباتی باید دارای ظرفیتهای اولیه باشد تا همان گونه که رفت خود دیگران را با خود همراه کند و در ادامه این همراهی و حتی بدون همراهی در بالا بتواند قاطبه مردم را در پشت سر خود جمع کند.
در آستانه انتخابات جدید هم تنها استراتژی فعالین و سیاسیون کهگیلویه تمرکز بر همین بحث اجماع است اما آنها به این نکته توجه ندارند که اجماع در خلاء و برای یک خروجی ضعیف اتفاق نمیافتد بلکه آنها قبل از هر چیز باید در پی حضور یک نیروی قدرتمند و ملی برای چنین کارزاری باشند. نیرویی که واجد ظرفیتهای اولیه انتخاباتی باشد و گر نه برخی چهرهها اگر هر دو چهره را هم با خود همراه کنند هیچ ضمانتی برای حداقل رأی آوری ندارند.
شکی نیست که حمایت این دو طیف یک برگ برنده است و بویژه در حوزه تشکیلاتی و کارهای تبلیغاتی میتواند مفید باشد اما آن اندازه که مخالفت هر کدام آسیب زاست موافقتشان نمیتواند بالا برنده و تضمین کننده موفقیت باشد.
با این وجود سازوکار اجماع با روشهای فعلی برای هیچ کدام از مدعیان فعلی اتفاق نخواهد اتفاد و اتفاقاً بر شدت اختلافات افزوده خواهد شد.
کهگیلویه و اصلاح طلبان باید امیدوار باشند که یک نیروی توانا در صحنه حاضر شود که علاوه بر مقبولیت سیاسی در میان دو طیف بتواند مناطق و مردم را نیز با انگیزشهای مختلف جذب نماید.
آن چه که برای دورهٔ پیش روی کهگیلویه قابل پیش بینی است باز هم در صحنه ماندن یک چهره سوم و در خوش بینانه ترین حالت یک چهره اصطلاحاً میانی است که قطعاً در یکی از دو طیف تعریف و محدود میشود. این چهره میانی یا اصطلاحاً دست سوم خیلی زود هم با مخالفت و عدم همراهی طیف مقابل مواجه خواهد شد و در خوش بینانه ترین حالت و به تناسب توان شخصی خود میتواند در رتبه سوم قرار گیرد.
----------------------------------------------------------------------
قسمت پنجم [چهره های جدید انتخابات بویراحمد]
قسمت هفتم[ انتخابات استانی]
قسمت نهم [موحد]
قسمت دهم [عدل هاشمی پور]
قسمت یازدهم[محمدعلی وکیلی]
قسمت دوازدهم [اصلاح طلبان کهگیلویه]
قسمت سیزدهم [تاجگردون می آید]
قسمت پانزدهم [ حکمیت اصولگرایان]