تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۵۲
کد مطلب : ۴۰۸۵۱۹
یادداشت|
در فضیلت شجاعت (برای سردار جواد عظیمی فر)
هجیر تشکری
۱۱
کبنا ؛۱) مطابق روح قانون اساسی، "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" ذخیرهی استراتژیک کشور است. در این معنا و بر این مبنا، از سال ۱۳۵۷ تا کنون و به شکل "رسمی"، کشور با انقلاب دلالت مطابقی پیدا کرده است! پرهیز از ورود سپاه به منازعات و رقابتهای سیاسی از همین منظر قابل فهم و تبیین است. نهادها البته مفاهیمی موهوم و انتزاعیاند. این آدمیان و کارگزارانند که به آنها شخصیت، رشد، اعتبار و احترام میبخشند. بر این اساس، نهادها صرفاً و تنها جمع جبری انسانها هستند.
کارویژه (فونکسیون) سپاه، به صراحت اصل ۱۵۰ قانون اساسی "نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن" است. دستاوردهای انقلاب را با ادبیات رایج، غالب و قابل دفاع سال ۵۷ میتوان و باید در شعارهای اربعهی آن صورت بندی و خلاصه کرد:
_استقلال (وجه ملت گرایانه و وطن دوستانهی آن)؛
_آزادی (چهرهی معرفت شناسانه و رهایی بخش آن)؛
_جمهوری (سیمای مردم گرایانه و بنیادین آن) و
_اسلامی (صورت دین گرایانه و مکتبی آن).
مطابق اصل یاد شده، حدود وظائف و قلمرو مسئولیت سپاه در نسبت با سایر نیروهای مسلح، توسط قانون و با تاکید بر "همکاری و هماهنگی برادرانه" تعیین میشود.
«سردار جواد عظیمی فر» یحتمل با چنین نگاهی و به حتم در چنان کانتکستی به سپاه پیوست.
۲) از آغاز تأسیس و تشکیل سپاه، وجود و حضور نیروهایی فراتر از دسته بندیها و بسته بندیهای سیاسی! کم نبوده است. سردار عظیمی فر یکی از این شیردلانِ بلندطبعِ ایثارگرِ برآمده از انقلاب است که به زبان سعدی علیه الرحمه هم از عهد خُردی آثار بزرگی در ناصیهی او پیدا بود. ایشان در اکثر ایّام جنگ تحمیلی، برای دفاع تمام قد از ایمان و ایران ما جنگید. به کرات تا مرز شهادت پیش رفت و تن او بارها میزبان تیر و ترکش دشمن شد؛ امّا با روحی بزرگ، جسمی مجروح و سینهای داغدارِ آلالههای پرپرشده و هم رزم، شرق تا غرب ایران را درنوردید و همچنان سرافراز، شجاع و وفادار باقی ماند. در آن تیرباران سپر سینه بود / که از تیر در سینه ترسی نبود. آن چه سردارِ بی خوابی ها و بیداریها در سر داشت، نبود چیزی جز مرزهای جغرافیایی و جغرافیای اعتقادی این مرز و بوم. حب الوطن او من الایمانش بود و این اصل اصیل همچنان روز و شب با اوست. به بیان نظامی، سردار همیشه خبردار بود. آماده. فانوسقه به کمر. پا به کفش. فشنگ در کف. قمقمه بر دوش و استوار و راسخ.
سردار امّا کمتر مجال یافت تا به منطقهی خاص و زادگاه و اقوام و اقارب خود خدمتی ویژه نماید! زیرا برای او ایران با یکپارچگی و تمامیت ارضی و موزائیک قومی و هویت چهل تکهاش معنا مییافت. و او در تمام این سالها به نقشهی ایران و قاطبهی مردم میاندیشید و جانِ در طبقِ اخلاص گذاشتهاش را وقف تمام مردمش کرد.
عظیمی فر مهندس استحکامات و قلاع استراتژیک ایران است و هر روز عمرش را در گوشهای از این خاک عزیز، برای پاسداشت سرزمین ما خاک خورد و با گروهکها و تروریستها و منافقین و نائبان و گاریچیهای منطقهای غرب، پنجه نرم میکرد و دست بر ماشه میبرد و پا در رکاب می فشرد تا ایران، ایران بماند. وجب به وجب مناطق راهبردی کشور، رد پای این سردار شجاع سپاه را به یادگار در سینه و بر صفحه و صحیفهی خود ثبت کرده است. عظیمترین عملیات مهندسی رزمی با سرانگشت تدبیر او عملیاتی شده است و مخوفترین رقبای ما، مقهور کارآمدی امثال او در این حوزه شدهاند. کمتر عملیاتی بود که سردار با عظمت از آن بیرون نیامده باشد. کمتر دشمنی بود که از شنیدن نام و حجم آتش بار شجاعتش به رعشه نیفتاده باشد. کمتر ماموریتی بود که از عهدهی او خارج باشد؛ و او کمتر همرزمی داشته است که دلش از دلیریش نیرو نگیرد و از فضیلت شجاعتش قوت نیابد. و اینچنین است که نمودار عملکرد نظامی او پاسداشت غرور و سربلندی ست.
امروز نیز سردارانی چون او نگران این آب و خاکاند. خاصه در شرایطی که ز چین و ز سقلاب وز هند و روم / ز ویرانه گیتی و آبادبوم
همانا نمانده ست یک جانور/ که بر جنگ با ما نبسته کمر!
کاشکی دشت پر از زر و طشت پر از خون ایران هزاران چون او میداشت تا مرهم زخمهای این زخمی دورانها باشند و محرم پهلوی دریدهی سهرابهای تاریخش و ملجأ دلهای شرحه شرحهی تهمینههای جغرافیایش!
باری، وقتی پای صحبت سردار مینشینی با اینکه سینهاش پر از اسرار است و او به غایت رازدار است و لبش کمتر در این ساحت باز به گفتار است، از اعتماد به نفس و خلوص و شجاعت او با شناخت عمیق و عجیب و گستردهاش از مناطق مختلف ایران و همسایگان ما و نقاط استراتژیک خاورمیانه احساس غرور و شگفتی میکنید.
۴) جوانان رهاشده و سرگشتهی ما نمیبایست تحت تأثیر پروپاگاندا و بمباردمان رسانههای رنگین و ننگین اجانب و اغیار قرار گیرند. بر ما فرض است که وجود بزرگ مردانِ سراپا ایثار ایران را گرامی بداریم و غنیمت بشماریم و با مهر و شجاعت از آنها یاد و دفاع کنیم و نگذاریم گرد فراموشی بر گِرد چهرهی عزیزشان بنشیند. ملّتی که قدر داشتهها و کاشتههای خود را نداند به حتم دچار خسران خواهد شد.
۳) یکی دیگر از وجوه شخصیتی عظیمی فر «تدبیر منزل» و تربیت فرزندان است. او اخلافی دلسوز، نجیب، پاک، وطن دوست، با ایمان و دارای تحصیلات عالیه به ایران تقدیم کرده است. در مقام تحلیل و تجلیل شخصیت افراد هرگز نباید این مهم را دست کم گرفت. این از مزایای پدری ست که مبارزه و مأموریت و پاسداری و مهندسی، او را از پرورش فرزندانی صالح و سلیم باز نداشته است.
۵) به رغم روح مقاوم و طبع مبارز سردار، تن عزیز او این روزها در جنگی دیگر با بیماریِ ناشی از همان مبارزات و دفاع مشروع، رنجور و بستری ست و آزرندهی گزند. امّا او عاشقانه و در عین حال مظلومانه بر سر همان عهد و پیمان و آرمانهاست. لذا، هم نظام و هم سپاه و هم جریانهای سیاسی و مردم، به ویژه قوم و دیار او نمیبایست ایشان را به مسائل خُرد تقلیل دهند، بل میبایست آن چنان که هست قدرش را بدانند و بر صدرش نشانند و به کرامت و استغنا در او بنگرند.
باشد که از خزانهی غیبش دوا کنند.
-----------------------------------------
هجیر تشکری
-----------------------------------------
کارویژه (فونکسیون) سپاه، به صراحت اصل ۱۵۰ قانون اساسی "نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن" است. دستاوردهای انقلاب را با ادبیات رایج، غالب و قابل دفاع سال ۵۷ میتوان و باید در شعارهای اربعهی آن صورت بندی و خلاصه کرد:
_استقلال (وجه ملت گرایانه و وطن دوستانهی آن)؛
_آزادی (چهرهی معرفت شناسانه و رهایی بخش آن)؛
_جمهوری (سیمای مردم گرایانه و بنیادین آن) و
_اسلامی (صورت دین گرایانه و مکتبی آن).
مطابق اصل یاد شده، حدود وظائف و قلمرو مسئولیت سپاه در نسبت با سایر نیروهای مسلح، توسط قانون و با تاکید بر "همکاری و هماهنگی برادرانه" تعیین میشود.
«سردار جواد عظیمی فر» یحتمل با چنین نگاهی و به حتم در چنان کانتکستی به سپاه پیوست.
۲) از آغاز تأسیس و تشکیل سپاه، وجود و حضور نیروهایی فراتر از دسته بندیها و بسته بندیهای سیاسی! کم نبوده است. سردار عظیمی فر یکی از این شیردلانِ بلندطبعِ ایثارگرِ برآمده از انقلاب است که به زبان سعدی علیه الرحمه هم از عهد خُردی آثار بزرگی در ناصیهی او پیدا بود. ایشان در اکثر ایّام جنگ تحمیلی، برای دفاع تمام قد از ایمان و ایران ما جنگید. به کرات تا مرز شهادت پیش رفت و تن او بارها میزبان تیر و ترکش دشمن شد؛ امّا با روحی بزرگ، جسمی مجروح و سینهای داغدارِ آلالههای پرپرشده و هم رزم، شرق تا غرب ایران را درنوردید و همچنان سرافراز، شجاع و وفادار باقی ماند. در آن تیرباران سپر سینه بود / که از تیر در سینه ترسی نبود. آن چه سردارِ بی خوابی ها و بیداریها در سر داشت، نبود چیزی جز مرزهای جغرافیایی و جغرافیای اعتقادی این مرز و بوم. حب الوطن او من الایمانش بود و این اصل اصیل همچنان روز و شب با اوست. به بیان نظامی، سردار همیشه خبردار بود. آماده. فانوسقه به کمر. پا به کفش. فشنگ در کف. قمقمه بر دوش و استوار و راسخ.
سردار امّا کمتر مجال یافت تا به منطقهی خاص و زادگاه و اقوام و اقارب خود خدمتی ویژه نماید! زیرا برای او ایران با یکپارچگی و تمامیت ارضی و موزائیک قومی و هویت چهل تکهاش معنا مییافت. و او در تمام این سالها به نقشهی ایران و قاطبهی مردم میاندیشید و جانِ در طبقِ اخلاص گذاشتهاش را وقف تمام مردمش کرد.
عظیمی فر مهندس استحکامات و قلاع استراتژیک ایران است و هر روز عمرش را در گوشهای از این خاک عزیز، برای پاسداشت سرزمین ما خاک خورد و با گروهکها و تروریستها و منافقین و نائبان و گاریچیهای منطقهای غرب، پنجه نرم میکرد و دست بر ماشه میبرد و پا در رکاب می فشرد تا ایران، ایران بماند. وجب به وجب مناطق راهبردی کشور، رد پای این سردار شجاع سپاه را به یادگار در سینه و بر صفحه و صحیفهی خود ثبت کرده است. عظیمترین عملیات مهندسی رزمی با سرانگشت تدبیر او عملیاتی شده است و مخوفترین رقبای ما، مقهور کارآمدی امثال او در این حوزه شدهاند. کمتر عملیاتی بود که سردار با عظمت از آن بیرون نیامده باشد. کمتر دشمنی بود که از شنیدن نام و حجم آتش بار شجاعتش به رعشه نیفتاده باشد. کمتر ماموریتی بود که از عهدهی او خارج باشد؛ و او کمتر همرزمی داشته است که دلش از دلیریش نیرو نگیرد و از فضیلت شجاعتش قوت نیابد. و اینچنین است که نمودار عملکرد نظامی او پاسداشت غرور و سربلندی ست.
امروز نیز سردارانی چون او نگران این آب و خاکاند. خاصه در شرایطی که ز چین و ز سقلاب وز هند و روم / ز ویرانه گیتی و آبادبوم
همانا نمانده ست یک جانور/ که بر جنگ با ما نبسته کمر!
کاشکی دشت پر از زر و طشت پر از خون ایران هزاران چون او میداشت تا مرهم زخمهای این زخمی دورانها باشند و محرم پهلوی دریدهی سهرابهای تاریخش و ملجأ دلهای شرحه شرحهی تهمینههای جغرافیایش!
باری، وقتی پای صحبت سردار مینشینی با اینکه سینهاش پر از اسرار است و او به غایت رازدار است و لبش کمتر در این ساحت باز به گفتار است، از اعتماد به نفس و خلوص و شجاعت او با شناخت عمیق و عجیب و گستردهاش از مناطق مختلف ایران و همسایگان ما و نقاط استراتژیک خاورمیانه احساس غرور و شگفتی میکنید.
۴) جوانان رهاشده و سرگشتهی ما نمیبایست تحت تأثیر پروپاگاندا و بمباردمان رسانههای رنگین و ننگین اجانب و اغیار قرار گیرند. بر ما فرض است که وجود بزرگ مردانِ سراپا ایثار ایران را گرامی بداریم و غنیمت بشماریم و با مهر و شجاعت از آنها یاد و دفاع کنیم و نگذاریم گرد فراموشی بر گِرد چهرهی عزیزشان بنشیند. ملّتی که قدر داشتهها و کاشتههای خود را نداند به حتم دچار خسران خواهد شد.
۳) یکی دیگر از وجوه شخصیتی عظیمی فر «تدبیر منزل» و تربیت فرزندان است. او اخلافی دلسوز، نجیب، پاک، وطن دوست، با ایمان و دارای تحصیلات عالیه به ایران تقدیم کرده است. در مقام تحلیل و تجلیل شخصیت افراد هرگز نباید این مهم را دست کم گرفت. این از مزایای پدری ست که مبارزه و مأموریت و پاسداری و مهندسی، او را از پرورش فرزندانی صالح و سلیم باز نداشته است.
۵) به رغم روح مقاوم و طبع مبارز سردار، تن عزیز او این روزها در جنگی دیگر با بیماریِ ناشی از همان مبارزات و دفاع مشروع، رنجور و بستری ست و آزرندهی گزند. امّا او عاشقانه و در عین حال مظلومانه بر سر همان عهد و پیمان و آرمانهاست. لذا، هم نظام و هم سپاه و هم جریانهای سیاسی و مردم، به ویژه قوم و دیار او نمیبایست ایشان را به مسائل خُرد تقلیل دهند، بل میبایست آن چنان که هست قدرش را بدانند و بر صدرش نشانند و به کرامت و استغنا در او بنگرند.
باشد که از خزانهی غیبش دوا کنند.
-----------------------------------------
هجیر تشکری
-----------------------------------------