تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۲۵
کد مطلب : ۴۹۴۰۳۴
یادداشت؛
من اینجا، من آنجا، من همهجا؛ من گیر میدهم پس هستم / نگاهی به رفتارشناسی سیاسی شیرعلی خرامین
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛یادداشت| همهچیز از یکسال پیش از انتخابات مجلس دوازدهم شروع شد؛ هر چند پیش از آن نیز فعالیتهایی صورت میگرفت، اما هیچکدام آنقدر جدی نبود که مورد توجه قرار گیرد. حتی نزدیکانش نیز از او به عنوان یک وزنه سیاسی حمایت نمیکردند.
شیرعلی خرامین بالاخره تصمیم گرفت فعالیتهایش را جدیتر کند و به تدریج تیم رسانهای تشکیل دهد. اما او از همان ابتدا راه را اشتباه رفته بود. گویا نمیدانست فعالیت سیاسی به معنای گیر دادن به این و آن نیست؛ زمانی که خودِ فرد از نظر ایجابی چیزی برای نشان دادن و عرضه کردن نداشته باشد، هر نوع فعالیت سلبیای نیز داشته باشد، به نتیجه نمیرسد. او تصمیمش را گرفته بود، میخواست با واکنش نشان دادن مسیرش را پیش ببرد.
اما باید کمی به عقبتر رفت تا جوانب ماجرا بیشتر روشن شود؛ خرامین که فارغالتحصیل یکی از دانشگاههای اروپایی در رشته روانشناسی است، از نظر علمی، یکی از شخصیتهای برجسته و شناختهشده است. تقریباً میتوان گفت در رشته خود یکی از سرآمدان است. اما او به همین مقدار راضی نبود و گویا میخواست با اتکا به همین پشتوانه علمی، جای پای محکمی در میدان سیاست برای خود دست و پا کند، به همین خاطر بدون آنکه تجربه چندانی از عالم سیاست داشته باشد، پا در وادیای نهاد که مناسبات خاص خود را دارد و میانه چندانی با عقلانیت علمی ندارد. عقلانیت علم، بسیار متفاوت از آن نوع عقلانیتی است که در عالم سیاست است. عقلانیت سیاسی علاوه بر شیوه پراگماتیستی، مبتنی بر هدف و محاسبهگری است. اما خرامین بدون آنکه تمایزی بین این دو قائل شود، همان مسیر علمی را در عالم سیاست در پیش گرفت. او میخواست مسیر پرپیچ و خم و کج و کوله سیاست را با ابزار علم راست کند، اما واضح است که این دو میدان، از هر نظر با هم متفاوت هستند و نمیتوان از کدهای یکسانی برای موفقیت در آنها استفاده کرد.
او از جهاتی شبیه مصطفی معین کاندیدای اصلاحطلب ریاست جمهوری در سال 1384 بود که با شعارهای علمی پا به عرصه سیاست نهاده بود، اما به راحتی شکست خورد؛ او نیز تفاوت این ساحت را درک نکرده بود. سیاست مردان خود و علم نیز مردان خود را میخواهد؛ معمولاً نه سیاسیون در عالم علم موفق میشوند و نه عالمان در عالم سیاست.
البته خرامین بیش از همه خود را شبیه مصطفی چمران میداند و خوشتر دارد او را چمران کهگیلویه و بویراحمد بدانند؛ همچون او در کشوری خارجی درس خوانده و هم او میخواهد ولولهای در عالم سیاست راه بیندازد. اما کیست که نداند که علاوه بر یکی دو شباهت ظاهری کوچک، هیچ وجه تشبیه دیگری میان این دو نمیتوان یافت.
خرامین که تا به حال تجربهای در عالم سیاست نداشته بود، تصمیم گرفت، با تأکید بر امتیازات علمیاش، نظر شهروندان را جلب کند، اما در میدان سیاست، کد مورد نظر «قدرت» است، نه رزومه علمی. او میخواست با پشتوانه علمیاش این مسیر را پیش برود، اما شکست خورد. او مخاطبشناسی درستی نداشت، به همین خاطر بود که نتوانست اندک پیروزیای به دست آورد. به تدریج با واکنش نشان دادن به سایر افراد، تغییر استراتژی داد. او برای خود »دیگریهایی« ساخت. گویا تیم رسانهایاش به او گفته بودند اگر او به سایر کنشگران سیاسی گیر بدهد، میتواند جایگاهی برای خود دست و پا کند. از همین رو بود که نخستین «دیگری»اش را مهدی روشنفکر انتخاب کرد. او روشنفکر را که از نظر طایفهای و بافت قومی با هم اشتراک داشتند انتخاب کرد، تا بتواند بخشی از آرای او را به دست بیاورد. در ادامه، به سایرین همچون محمد بهرامی نیز واکنش نشان داد. اما این رفتارهای سیاسی بسیار کجدار و مریز پیش رفتند و در انتخابات مجلس به نتیجه نرسیدند. او بازیای که از قبل معلوم بود را واگذار کرد.
اما پس از انتخابات، نه تنها واکنشهایش تمام نشد، بلکه به شیوهای دیگر ادامه یافت. البته حالا دیگر نمیتوان آن رفتارها را واکنش نام گذاشت، رفتار او بیشتر شبیه گیر دادن است تا واکنش سیاسی. گویا حالا عزم خود را جزم کرده به هر ریسمانی چنگ بزند تا نامش در فضای عمومی بویراحمد و استان بماند و بتواند به پشتوانه آن در انتخابات بعدی، نتیجه بهتری به دست بیاورد. اما او این بار نیز همچون سال گذشته، راه را اشتباه انتخاب کرده است؛ یک روز سدی را بهانه میکند و ژست فعال محیط زیست به خود میگیرد، روز دیگر استاندار را خطاب قرار میدهد، یک روز به محمد بهرامی نماینده بویراحمد گیر میدهد و روز دیگر انگشت اشارهاش را به سمت غلامرضا تاجگردون نماینده گچساران و باشت میگیرد و به او گیر میدهد.
خرامین که روزی تمرکزش را بر رزومه علمیاش گذاشته بود و شکست را دیده بود، حالا تمرکزش بر گیر دادن است که اینبار نیز از فرط افراط نتیجه نمیگیرد. شاید بهتر باشد او همان مسیر علمیاش را در پیش بگیرد و در میدانی که کارآزموده نیست وارد نشود. چرا که گیر دادن به معنای رفتار سیاسی اثرگذار نیست. خرامین اگر بیش از این، این مسیر را ادامه دهد، حتی ممکن است وجهه علمیاش نیز آسیب ببیند و مثال همان فردی شود که از اینجا رانده و از آنجا مانده است.
شیرعلی خرامین بالاخره تصمیم گرفت فعالیتهایش را جدیتر کند و به تدریج تیم رسانهای تشکیل دهد. اما او از همان ابتدا راه را اشتباه رفته بود. گویا نمیدانست فعالیت سیاسی به معنای گیر دادن به این و آن نیست؛ زمانی که خودِ فرد از نظر ایجابی چیزی برای نشان دادن و عرضه کردن نداشته باشد، هر نوع فعالیت سلبیای نیز داشته باشد، به نتیجه نمیرسد. او تصمیمش را گرفته بود، میخواست با واکنش نشان دادن مسیرش را پیش ببرد.
اما باید کمی به عقبتر رفت تا جوانب ماجرا بیشتر روشن شود؛ خرامین که فارغالتحصیل یکی از دانشگاههای اروپایی در رشته روانشناسی است، از نظر علمی، یکی از شخصیتهای برجسته و شناختهشده است. تقریباً میتوان گفت در رشته خود یکی از سرآمدان است. اما او به همین مقدار راضی نبود و گویا میخواست با اتکا به همین پشتوانه علمی، جای پای محکمی در میدان سیاست برای خود دست و پا کند، به همین خاطر بدون آنکه تجربه چندانی از عالم سیاست داشته باشد، پا در وادیای نهاد که مناسبات خاص خود را دارد و میانه چندانی با عقلانیت علمی ندارد. عقلانیت علم، بسیار متفاوت از آن نوع عقلانیتی است که در عالم سیاست است. عقلانیت سیاسی علاوه بر شیوه پراگماتیستی، مبتنی بر هدف و محاسبهگری است. اما خرامین بدون آنکه تمایزی بین این دو قائل شود، همان مسیر علمی را در عالم سیاست در پیش گرفت. او میخواست مسیر پرپیچ و خم و کج و کوله سیاست را با ابزار علم راست کند، اما واضح است که این دو میدان، از هر نظر با هم متفاوت هستند و نمیتوان از کدهای یکسانی برای موفقیت در آنها استفاده کرد.
او از جهاتی شبیه مصطفی معین کاندیدای اصلاحطلب ریاست جمهوری در سال 1384 بود که با شعارهای علمی پا به عرصه سیاست نهاده بود، اما به راحتی شکست خورد؛ او نیز تفاوت این ساحت را درک نکرده بود. سیاست مردان خود و علم نیز مردان خود را میخواهد؛ معمولاً نه سیاسیون در عالم علم موفق میشوند و نه عالمان در عالم سیاست.
البته خرامین بیش از همه خود را شبیه مصطفی چمران میداند و خوشتر دارد او را چمران کهگیلویه و بویراحمد بدانند؛ همچون او در کشوری خارجی درس خوانده و هم او میخواهد ولولهای در عالم سیاست راه بیندازد. اما کیست که نداند که علاوه بر یکی دو شباهت ظاهری کوچک، هیچ وجه تشبیه دیگری میان این دو نمیتوان یافت.
خرامین که تا به حال تجربهای در عالم سیاست نداشته بود، تصمیم گرفت، با تأکید بر امتیازات علمیاش، نظر شهروندان را جلب کند، اما در میدان سیاست، کد مورد نظر «قدرت» است، نه رزومه علمی. او میخواست با پشتوانه علمیاش این مسیر را پیش برود، اما شکست خورد. او مخاطبشناسی درستی نداشت، به همین خاطر بود که نتوانست اندک پیروزیای به دست آورد. به تدریج با واکنش نشان دادن به سایر افراد، تغییر استراتژی داد. او برای خود »دیگریهایی« ساخت. گویا تیم رسانهایاش به او گفته بودند اگر او به سایر کنشگران سیاسی گیر بدهد، میتواند جایگاهی برای خود دست و پا کند. از همین رو بود که نخستین «دیگری»اش را مهدی روشنفکر انتخاب کرد. او روشنفکر را که از نظر طایفهای و بافت قومی با هم اشتراک داشتند انتخاب کرد، تا بتواند بخشی از آرای او را به دست بیاورد. در ادامه، به سایرین همچون محمد بهرامی نیز واکنش نشان داد. اما این رفتارهای سیاسی بسیار کجدار و مریز پیش رفتند و در انتخابات مجلس به نتیجه نرسیدند. او بازیای که از قبل معلوم بود را واگذار کرد.
اما پس از انتخابات، نه تنها واکنشهایش تمام نشد، بلکه به شیوهای دیگر ادامه یافت. البته حالا دیگر نمیتوان آن رفتارها را واکنش نام گذاشت، رفتار او بیشتر شبیه گیر دادن است تا واکنش سیاسی. گویا حالا عزم خود را جزم کرده به هر ریسمانی چنگ بزند تا نامش در فضای عمومی بویراحمد و استان بماند و بتواند به پشتوانه آن در انتخابات بعدی، نتیجه بهتری به دست بیاورد. اما او این بار نیز همچون سال گذشته، راه را اشتباه انتخاب کرده است؛ یک روز سدی را بهانه میکند و ژست فعال محیط زیست به خود میگیرد، روز دیگر استاندار را خطاب قرار میدهد، یک روز به محمد بهرامی نماینده بویراحمد گیر میدهد و روز دیگر انگشت اشارهاش را به سمت غلامرضا تاجگردون نماینده گچساران و باشت میگیرد و به او گیر میدهد.
خرامین که روزی تمرکزش را بر رزومه علمیاش گذاشته بود و شکست را دیده بود، حالا تمرکزش بر گیر دادن است که اینبار نیز از فرط افراط نتیجه نمیگیرد. شاید بهتر باشد او همان مسیر علمیاش را در پیش بگیرد و در میدانی که کارآزموده نیست وارد نشود. چرا که گیر دادن به معنای رفتار سیاسی اثرگذار نیست. خرامین اگر بیش از این، این مسیر را ادامه دهد، حتی ممکن است وجهه علمیاش نیز آسیب ببیند و مثال همان فردی شود که از اینجا رانده و از آنجا مانده است.