تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۲۶
کد مطلب : ۴۶۸۳۰۰
یادداشتی از رفعت کاظمی؛
ما دیگر از دیدن این غوره نشدههای مویز شده تعجب نمیکنیم
۳
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛رفعت کاظمی فعال اجتماعی استان کهگیلویه و بویراحمد در یادداشتی نوشت: روزگار غریبیست. یک تصویر نامتوازن را برای غالب کردن هرآنچه که غیرحقیقت است بهجای حقیقت به حلقوممان میریزند و انتظار دارند که برایش دست بزنیم، جیغ و هورا بکشیم، از احساس رضایت درونی بهرهمند باشیم و نهایتاً وجداندرد هم نگیریم. زبانها لکنت دارد. قلمها خجالت میکشند به زیر میز این بازی مهوع بزنند. نفسها در سینه حبس است. چه باید کرد؟ سکوت کنیم و سرمان را مثل کبک به زیر برف فرو کنیم یا کافه را بههم بزنیم و از چیزهایی بگوییم که چرک درون زخم را به همه نشان میدهد؟! انتخابِ من گزینهی دوم است. همه باید این چرک را ببینند و دستِ این کاریکاتور را بخوانند.
خیلی وقت است که دیگر دههی شصت نیست که مسئولیتی را به یک نفر بسپاریم و او بدون فکر کردن به پلههای ارتقای فردی، فقط و فقط برای رضای خدا کار کند و به همین منظور، آن نقطه را محور عالم قرار دهد. خیلی وقت است که دیگر دههی شصت نیست که اگر به کسی گفتند بیا برو در یک منصب بالاتر، در جواب بگوید نه، من مهارت و تخصص لازم را ندارم، این جایی که هستم بیشتر به من نیاز دارند، بسپارید به یک فرد توانمندتر. الان دیگر هرکس هر مسئولیتی را که میپذیرد میداند که چه باید بکند تا در یکیدو سال بعد در جایگاهی بالاتر قرار بگیرد. الان دیگر اکثر افراد تکلیفشان را با خود، آن مسئولیت و مناصب بعدی کاملاً روشن کردهاند و دقیقاً به همین دلیل است که بهفکر هرچه سنگینتر کردن بارِ رزومهشان هستند. فرمایش رهبر حکیم انقلاب را باید برای این جماعت بازگو کرد که در دیدار رمضانی سال قبل با دانشجویان تأکید داشتند؛
"توصیهی آخر من مربوط به جوانهایی است که از قبیل شما بودند تا چند سال قبل از این، و امروز بحمدالله در ردههای مدیریّتی قرار گرفتهاند، چه در مجلس که شما (یکی از دوستان) حسابی آنها را شستوشو دادید، چه در مدیریّتهای دولتی، هستند. خب، این خیلی مغتنم است؛ یقیناً بدون نیروی جوان مؤمنِ پُرانگیزهی پُرتوان، این بارِ سنگین جمهوری اسلامی پیش نخواهد رفت؛ بدون شک. اینکه بنده در همین جلسهی شما یک وقتی چند سال پیش گفتم «مدیر جوان حزباللهی»، به خاطر این است که بدون مدیریّت جوان و پُرانگیزه و مؤمن کارها پیش نمیرود، باید جوانها آنجا باشند. منتها من به این جوانهای عزیزی که حالا الحمدلله وارد میدان کار شدند (چه در قوّهی مقنّنه، چه در قوّهی قضائیّه، چه در قوّهی مجریه) توصیهای که میکنم این است که اینها سعی کنند این مسئولیّتِ کنونی را پلّهای برای مسئولیّتهای بالاتر قرار ندهند؛ توصیهی اوّل من و توصیهی مهمتر من این است. این جور نباشد که ما بگوییم: «حالا این یک سابقه برای ما درست میکند برای مسئولیّتهای بالاتر»؛ نه، بچسبید به همین کار. برای خدا کار کنید، متمرکز بشوید روی مسألهای که به شما مربوط میشود؛ چه بخش اقتصاد، چه بخش سیاست، چه بخش فرهنگ؛ بخشهای مختلف. متمرکز بشوید روی مسأله و دنبال حلّ آن مسألهای باشید که به شما محوّل شده؛ این لازم است. توقّع ما از جوانهایی که مسئولیّت پیدا کردند، این است که هدفتان را حلّ مسأله قرار بدهید. وسوسهی رسیدن به قدرت بیشتر واقعاً خطرناک و مهلک است؛ مُلکِ بیزوال و قدرتِ جاودانه، تیرِ کاریِ شیطان بود که به هدف خورد و پدر و مادر ما را از بهشت بیرون کرد. القاء تمایل و کشش و گرایش به قدرتِ جاودانه در ذهن و قلب یک مدیر مؤمن انقلابی، تیرِ مسمومِ شیطان است که از اول خلقت تا امروز همچنان به هدف میخورد و عدهی زیادی را از بهشت بیرون کرده و میکند."
تصویر نامتوازن یعنی دقیقاً همین وضعِ موجود که از صحبتهای رهبر فرزانه فقط "جوانِ مؤمنِ انقلابی" و "مدیرِ جوانِ حزباللهی"اش را بر روی دست گرفته و مناصب را آسانسوری و یکی بعد از دیگری درو میکنند اما آن بخشهایی که چرکهای درون زخم را نشان میدهد را بایکوت کرده و نه نشست و همایشی برایش میگیرند و نه بنری به در و دیوار شهر میآویزند.
آقای استاندار و آقای نمایندهی بویراحمد و دنا در مجلس شورای اسلامی؛ باشد، ما خیال میکنیم که مدیرکل بانوان استانداری که در تیرماه ۱۴۰۱ معارفه شد و همه برایش دست، جیغ و هورا کشیدید که جوان مؤمن انقلابی را در جای درست گماردهایم و در مهرماه ۱۴۰۲ غزل خداحافظی را خواند و به فاصلهی کوتاهی در منصبی بالاتر جای گرفت و رسانهها با ذوق همراهیاش کردند و نوشتند "استعداد کشف شده!"؛ پیشبینی نمیکرد که همسرش یکسال بعد در دولت و مجلسی همسو ارتقای شغلی بگیرد و از استان مهاجرت کند، و بهخاطر همین عدمِ پیشبینی بود که آن روز آن مسئولیت را پذیرفت و امروز واگذارش کرد تا با فاصلهای کوتاه در یک صندلی بالاتر جای بگیرد. باشد، ما خیال میکنیم نهایشان و نه شماهایی که دستتان در این انتصاب دخیل بود نه بهفکر رزومهسازی برای این قبیل جوانان مؤمن انقلابی (البته با آن تعریفی که خودتان از این مفهوم دارید) بودهاید و نه این وصلهها به شماها میچسبد. باشد، ما هم از همین راه دور برایایشان و همفکرانشان دعا میکنیم که طولی نکشد که از جایگاه مشاور به معاون ارتقا یابند و بخت همچنان یارشان باشد تا بتوانند یک تست هم برای داوطلبی نمایندگی مجلس بزنند و با همین دستفرمان پیش بروند، قربهالیالله..
امروز مسألهی ما چیز دیگریست و آن اینکه؛ دست این رویهی چرکآلود و کاریکاتوری که در صدر این متن به آن اشاره شد دیگر برای ما مردم کاملاً رو شده و از مشاهدهی این قبیل حرکات تعجب نمیکنیم و عصبانی نمیشویم. ما کاملاً بیحس شدهایم از بس شماها و دوستانتان، خودتان را به کوچهی علیچپ زدهاید تا عامدانه ندانید که رزومه و کارنامهی عملکرد دو مفهوم کاملاً متمایز از هم هستند و برای اصلاح ساختار حکمرانی کشور هرگز نباید این دو را بهجای یکدیگر به جامعه تحمیل کرد. ما کاملاً بیحس شدهایم که شماها عامدانه نمیخواهید بدانید که مدیران بهلطف ساختار اداری کشور میتوانند رزومههای سنگینی داشته باشند اما همزمان هم میتوانند کارنامهی عملکردشان برای حل مسائلی که در حیطهی مسئولیتشان بوده بسیار ضعیف باشد. ما دیگر از دیدن این غوره نشدههای مویز شده تعجب نمیکنیم چراکه میدانیم در جغرافیای ذهنی شما و دوستانتان به صندلی مدیریت در استان کهگیلویهوبویراحمد تنها به چشم سکوی پرتابی نگریسته میشود که نه نظارتی بر آن است، نه مورد مؤاخذه واقع میشود و نه پاسخگوست.
میبینید ما خیلی هم دوستتان داریم! فقط یک نفر به ما بگوید این امکانها و امکاناتی که از صدقه سر این مردم، مثل غنائم جنگی بین خودتان و دوستانتان تقسیم میکنید کِی قرار است گره از کار ما مردم در کف جامعه باز کند؟ یک نفر به ما بگوید وضعیت ادارهی این مسئولیتی که خانم مدیرکل آن را واگذار کردند با چه کیفیتی درحال سپری شدن است؟ یک نفر به ما بگوید این نگاه ارتجاعی به حوزهی بانوان که از تصدی یک صندلی فراتر نمیرود و نهایتاً هیچکس هم متوجه نمیشود تکیه بر آن صندلی چه گرههای کوری را از دوش جامعهی هدف باز کرده تا کی ادامه دارد؟ همین..
خیلی وقت است که دیگر دههی شصت نیست که مسئولیتی را به یک نفر بسپاریم و او بدون فکر کردن به پلههای ارتقای فردی، فقط و فقط برای رضای خدا کار کند و به همین منظور، آن نقطه را محور عالم قرار دهد. خیلی وقت است که دیگر دههی شصت نیست که اگر به کسی گفتند بیا برو در یک منصب بالاتر، در جواب بگوید نه، من مهارت و تخصص لازم را ندارم، این جایی که هستم بیشتر به من نیاز دارند، بسپارید به یک فرد توانمندتر. الان دیگر هرکس هر مسئولیتی را که میپذیرد میداند که چه باید بکند تا در یکیدو سال بعد در جایگاهی بالاتر قرار بگیرد. الان دیگر اکثر افراد تکلیفشان را با خود، آن مسئولیت و مناصب بعدی کاملاً روشن کردهاند و دقیقاً به همین دلیل است که بهفکر هرچه سنگینتر کردن بارِ رزومهشان هستند. فرمایش رهبر حکیم انقلاب را باید برای این جماعت بازگو کرد که در دیدار رمضانی سال قبل با دانشجویان تأکید داشتند؛
"توصیهی آخر من مربوط به جوانهایی است که از قبیل شما بودند تا چند سال قبل از این، و امروز بحمدالله در ردههای مدیریّتی قرار گرفتهاند، چه در مجلس که شما (یکی از دوستان) حسابی آنها را شستوشو دادید، چه در مدیریّتهای دولتی، هستند. خب، این خیلی مغتنم است؛ یقیناً بدون نیروی جوان مؤمنِ پُرانگیزهی پُرتوان، این بارِ سنگین جمهوری اسلامی پیش نخواهد رفت؛ بدون شک. اینکه بنده در همین جلسهی شما یک وقتی چند سال پیش گفتم «مدیر جوان حزباللهی»، به خاطر این است که بدون مدیریّت جوان و پُرانگیزه و مؤمن کارها پیش نمیرود، باید جوانها آنجا باشند. منتها من به این جوانهای عزیزی که حالا الحمدلله وارد میدان کار شدند (چه در قوّهی مقنّنه، چه در قوّهی قضائیّه، چه در قوّهی مجریه) توصیهای که میکنم این است که اینها سعی کنند این مسئولیّتِ کنونی را پلّهای برای مسئولیّتهای بالاتر قرار ندهند؛ توصیهی اوّل من و توصیهی مهمتر من این است. این جور نباشد که ما بگوییم: «حالا این یک سابقه برای ما درست میکند برای مسئولیّتهای بالاتر»؛ نه، بچسبید به همین کار. برای خدا کار کنید، متمرکز بشوید روی مسألهای که به شما مربوط میشود؛ چه بخش اقتصاد، چه بخش سیاست، چه بخش فرهنگ؛ بخشهای مختلف. متمرکز بشوید روی مسأله و دنبال حلّ آن مسألهای باشید که به شما محوّل شده؛ این لازم است. توقّع ما از جوانهایی که مسئولیّت پیدا کردند، این است که هدفتان را حلّ مسأله قرار بدهید. وسوسهی رسیدن به قدرت بیشتر واقعاً خطرناک و مهلک است؛ مُلکِ بیزوال و قدرتِ جاودانه، تیرِ کاریِ شیطان بود که به هدف خورد و پدر و مادر ما را از بهشت بیرون کرد. القاء تمایل و کشش و گرایش به قدرتِ جاودانه در ذهن و قلب یک مدیر مؤمن انقلابی، تیرِ مسمومِ شیطان است که از اول خلقت تا امروز همچنان به هدف میخورد و عدهی زیادی را از بهشت بیرون کرده و میکند."
تصویر نامتوازن یعنی دقیقاً همین وضعِ موجود که از صحبتهای رهبر فرزانه فقط "جوانِ مؤمنِ انقلابی" و "مدیرِ جوانِ حزباللهی"اش را بر روی دست گرفته و مناصب را آسانسوری و یکی بعد از دیگری درو میکنند اما آن بخشهایی که چرکهای درون زخم را نشان میدهد را بایکوت کرده و نه نشست و همایشی برایش میگیرند و نه بنری به در و دیوار شهر میآویزند.
آقای استاندار و آقای نمایندهی بویراحمد و دنا در مجلس شورای اسلامی؛ باشد، ما خیال میکنیم که مدیرکل بانوان استانداری که در تیرماه ۱۴۰۱ معارفه شد و همه برایش دست، جیغ و هورا کشیدید که جوان مؤمن انقلابی را در جای درست گماردهایم و در مهرماه ۱۴۰۲ غزل خداحافظی را خواند و به فاصلهی کوتاهی در منصبی بالاتر جای گرفت و رسانهها با ذوق همراهیاش کردند و نوشتند "استعداد کشف شده!"؛ پیشبینی نمیکرد که همسرش یکسال بعد در دولت و مجلسی همسو ارتقای شغلی بگیرد و از استان مهاجرت کند، و بهخاطر همین عدمِ پیشبینی بود که آن روز آن مسئولیت را پذیرفت و امروز واگذارش کرد تا با فاصلهای کوتاه در یک صندلی بالاتر جای بگیرد. باشد، ما خیال میکنیم نهایشان و نه شماهایی که دستتان در این انتصاب دخیل بود نه بهفکر رزومهسازی برای این قبیل جوانان مؤمن انقلابی (البته با آن تعریفی که خودتان از این مفهوم دارید) بودهاید و نه این وصلهها به شماها میچسبد. باشد، ما هم از همین راه دور برایایشان و همفکرانشان دعا میکنیم که طولی نکشد که از جایگاه مشاور به معاون ارتقا یابند و بخت همچنان یارشان باشد تا بتوانند یک تست هم برای داوطلبی نمایندگی مجلس بزنند و با همین دستفرمان پیش بروند، قربهالیالله..
امروز مسألهی ما چیز دیگریست و آن اینکه؛ دست این رویهی چرکآلود و کاریکاتوری که در صدر این متن به آن اشاره شد دیگر برای ما مردم کاملاً رو شده و از مشاهدهی این قبیل حرکات تعجب نمیکنیم و عصبانی نمیشویم. ما کاملاً بیحس شدهایم از بس شماها و دوستانتان، خودتان را به کوچهی علیچپ زدهاید تا عامدانه ندانید که رزومه و کارنامهی عملکرد دو مفهوم کاملاً متمایز از هم هستند و برای اصلاح ساختار حکمرانی کشور هرگز نباید این دو را بهجای یکدیگر به جامعه تحمیل کرد. ما کاملاً بیحس شدهایم که شماها عامدانه نمیخواهید بدانید که مدیران بهلطف ساختار اداری کشور میتوانند رزومههای سنگینی داشته باشند اما همزمان هم میتوانند کارنامهی عملکردشان برای حل مسائلی که در حیطهی مسئولیتشان بوده بسیار ضعیف باشد. ما دیگر از دیدن این غوره نشدههای مویز شده تعجب نمیکنیم چراکه میدانیم در جغرافیای ذهنی شما و دوستانتان به صندلی مدیریت در استان کهگیلویهوبویراحمد تنها به چشم سکوی پرتابی نگریسته میشود که نه نظارتی بر آن است، نه مورد مؤاخذه واقع میشود و نه پاسخگوست.
میبینید ما خیلی هم دوستتان داریم! فقط یک نفر به ما بگوید این امکانها و امکاناتی که از صدقه سر این مردم، مثل غنائم جنگی بین خودتان و دوستانتان تقسیم میکنید کِی قرار است گره از کار ما مردم در کف جامعه باز کند؟ یک نفر به ما بگوید وضعیت ادارهی این مسئولیتی که خانم مدیرکل آن را واگذار کردند با چه کیفیتی درحال سپری شدن است؟ یک نفر به ما بگوید این نگاه ارتجاعی به حوزهی بانوان که از تصدی یک صندلی فراتر نمیرود و نهایتاً هیچکس هم متوجه نمیشود تکیه بر آن صندلی چه گرههای کوری را از دوش جامعهی هدف باز کرده تا کی ادامه دارد؟ همین..