تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۵۱
کد مطلب : ۴۴۷۱۰۸
یادداشت ارسالی؛
عضو کمیسیون آموزش مجلس و دستاورد صفر مطلق برای ندای وحدت؛ گاله و ناله برای هیچ و پوچ
۲۲
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛یادداشت ارسالی: پارسال و در چنینروزهای بهاری همه دوستداران متفکر ندای وحدت و حتی گروه شپکزن و گالهزن بخاطر عضویت نماینده منتخب بویراحمد، دنا و مارگون در کمیسیونهای مختلف منجمله کمیسیون آموزش در پوست خود نمیگنجیدند و شادی و شور وصف ناشدنی از سیلارستان تا چنارستان آنها را فراگرفته بود. همه فکر میکردند از قبل چنین عضویتی دستاورد فاخر و درخور و شان برای جریان ندای وحدت به ارمغان خواهد آمد. ولی با گذشت زمان، واگذاری مراکز آموزش عالی و رو شدن خودزنیهای عامدانه و تفکر خاله خورزویی مشخص گردید که به قول ضرب المثل لری «پل و او دهس رویه».
از زمانی که بحث انتصاب ریاست دانشگاه یاسوج مطرح شد کسی فکر نمیکرد که روشنفکر شمشیر را از رو بسته که خنجری از پشت به دوستداران و طرفدارانش بزند و افراد خود نظیر قائمی، روستا، موسوی خو، دسترنج، حبیبزاد را دور بزند. بعد از انتصاب دکتر کرمی در دانشگاه یاسوج و تحت فشار قرار گرفتن سردار جریان (مهدی روشنفکر)، با بهانههای واهی و غیرمنطقی توپ را در زمین دیگران انداخت و حتی ادعای نخنما و بیخاصیت سنگاندازی منتظریان و هدایتخواه را پیش کشید.
الان هم که دکتر کرمی با قوا و قدرت و صلابت کارها را پیش میبرد و روشنفکر دستش از دانشگاه یاسوج به عنوان مرکز ثقل آموزشی و سیاسی استان کوتاه شده است.
در خصوص دانشگاه علومپزشکی نیز وضع به همینمنوال است البته با شگردی تقریباً متفاوت. مطلعین سیاست اعلام و پیشبینی کرده بودند که حاج مهدی دنبال آموزش و پرورش است و علومپزشکی را نیز به مثابه دانشگاه یاسوج واگذار و به خاطر اینکه دانشگاه یاسوج سهم حاج موحد شده است روشنفکر فقط فیلم بازی میکند و نقشهای از قبل طراحی شده است و قطعاً هر اتفافی در حوزه علومپزشکی بیفتد از کانال سیدناصر حسینی جوان انقلابی، شفاف و راستگو میگذرد.
بردن خرامین اصولگرا و یزدانپناه و جاودانسیرت به تهران و وانمود کردن در تلاش برای آنها سناریویی بیمحتوا و منت گذاشتن بر سر آنها بود. البته که حنای ایشان رنگی ندارد و چنین حرکتهایی از منظر متفکران و زحمتکشان واقعی ندای وحدت پنهان نمانده و در جای خود جواب خواهند گرفت.
خانواده بزرگ یزدانپناه از شناسنامههای جریان ندای وحدت بودند. دکتر خرامین با پشتوانه علمی، سیاسی و مردمی قوی هم همچنین. که صد البته پتانسیل این دو بزرگوار باعث شد که مورد خشم، حسادت و غضب پنهان مهدی روشنفکر قرار بگیرند.
در باب انتصاب آموزش و پرورش هم افراد توانمند، دلسوز و پای کار جریان که شبانه روز در طی چندینسال با جریانبودند و هزینه کردند مثل سیدنظام مرادی، دکتر پارسه، دکتر کمالی، دکتر فروغیفر، دکترت یموری، و...را نیز به بهانههای واهی از قبیل اصلاح طلبی یا پروندهسازیها رد و ناچاراً دست به دامن نیروی تحمیلی به نام عزتخواه شد، هرچند که روشنفکر در چشمانداز دراز مدت خود نیروی دست چندم را مفیدتر میبیند.
شایان ذکر است که انتصاب غلامنژاد جوان نشان داد که روشنفکر در دو دانشگاه یاسوج و علومپزشکی و همچنین آموزش و پرورش توان و ظرفیت حمایت از لیدرهایش را ندارد. که اتفاقاً یکی از آفتهای اصلی جریانندای وحدت همین خودزنیهای عامدانه و دور زدننیروهای اصیل و پایبند به جریان ندای وحدت و سنگر گرفتن واهی پشت سر رقبا به بهانه سنگاندازی، کارشکنی و پرونده سازی هست.
در آخر هم دانشگاه فرهنگیان علیرغم نیروهای توانمندی چون آسپار، معتقد، درخش، مجیدیان، یزدانپناه و خردمند و... عمداً نیز از دست ندای وحدت رفت. در این خصوص در نوشتار بعدی مطالب مفید و مفصلتری ارائه خواهیم داد.
بهترین سیاست صداقت است.
از زمانی که بحث انتصاب ریاست دانشگاه یاسوج مطرح شد کسی فکر نمیکرد که روشنفکر شمشیر را از رو بسته که خنجری از پشت به دوستداران و طرفدارانش بزند و افراد خود نظیر قائمی، روستا، موسوی خو، دسترنج، حبیبزاد را دور بزند. بعد از انتصاب دکتر کرمی در دانشگاه یاسوج و تحت فشار قرار گرفتن سردار جریان (مهدی روشنفکر)، با بهانههای واهی و غیرمنطقی توپ را در زمین دیگران انداخت و حتی ادعای نخنما و بیخاصیت سنگاندازی منتظریان و هدایتخواه را پیش کشید.
الان هم که دکتر کرمی با قوا و قدرت و صلابت کارها را پیش میبرد و روشنفکر دستش از دانشگاه یاسوج به عنوان مرکز ثقل آموزشی و سیاسی استان کوتاه شده است.
در خصوص دانشگاه علومپزشکی نیز وضع به همینمنوال است البته با شگردی تقریباً متفاوت. مطلعین سیاست اعلام و پیشبینی کرده بودند که حاج مهدی دنبال آموزش و پرورش است و علومپزشکی را نیز به مثابه دانشگاه یاسوج واگذار و به خاطر اینکه دانشگاه یاسوج سهم حاج موحد شده است روشنفکر فقط فیلم بازی میکند و نقشهای از قبل طراحی شده است و قطعاً هر اتفافی در حوزه علومپزشکی بیفتد از کانال سیدناصر حسینی جوان انقلابی، شفاف و راستگو میگذرد.
بردن خرامین اصولگرا و یزدانپناه و جاودانسیرت به تهران و وانمود کردن در تلاش برای آنها سناریویی بیمحتوا و منت گذاشتن بر سر آنها بود. البته که حنای ایشان رنگی ندارد و چنین حرکتهایی از منظر متفکران و زحمتکشان واقعی ندای وحدت پنهان نمانده و در جای خود جواب خواهند گرفت.
خانواده بزرگ یزدانپناه از شناسنامههای جریان ندای وحدت بودند. دکتر خرامین با پشتوانه علمی، سیاسی و مردمی قوی هم همچنین. که صد البته پتانسیل این دو بزرگوار باعث شد که مورد خشم، حسادت و غضب پنهان مهدی روشنفکر قرار بگیرند.
در باب انتصاب آموزش و پرورش هم افراد توانمند، دلسوز و پای کار جریان که شبانه روز در طی چندینسال با جریانبودند و هزینه کردند مثل سیدنظام مرادی، دکتر پارسه، دکتر کمالی، دکتر فروغیفر، دکترت یموری، و...را نیز به بهانههای واهی از قبیل اصلاح طلبی یا پروندهسازیها رد و ناچاراً دست به دامن نیروی تحمیلی به نام عزتخواه شد، هرچند که روشنفکر در چشمانداز دراز مدت خود نیروی دست چندم را مفیدتر میبیند.
شایان ذکر است که انتصاب غلامنژاد جوان نشان داد که روشنفکر در دو دانشگاه یاسوج و علومپزشکی و همچنین آموزش و پرورش توان و ظرفیت حمایت از لیدرهایش را ندارد. که اتفاقاً یکی از آفتهای اصلی جریانندای وحدت همین خودزنیهای عامدانه و دور زدننیروهای اصیل و پایبند به جریان ندای وحدت و سنگر گرفتن واهی پشت سر رقبا به بهانه سنگاندازی، کارشکنی و پرونده سازی هست.
در آخر هم دانشگاه فرهنگیان علیرغم نیروهای توانمندی چون آسپار، معتقد، درخش، مجیدیان، یزدانپناه و خردمند و... عمداً نیز از دست ندای وحدت رفت. در این خصوص در نوشتار بعدی مطالب مفید و مفصلتری ارائه خواهیم داد.
بهترین سیاست صداقت است.
کور خوندی
اکه عملکرد روشنفکر جان بد بوده این همه سوزش رو نمیدیدم از جانب شما