کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

مطلب ارسالی؛

بویراحمدِ واحد؛ از تبیین مبانی تا واقعیت / چرا روشنفکر را محور وحدت بویراحمد می‌دانیم؟

17 دی 1399 ساعت 1:06

 شاید برخی از خوانندگان این‌مطلب، بنده را فرد خوشبینی تلقی کنند اما به عقیده‌ی من امروز بیش از هر زمانی به رؤیا و آرمان شهرِ ((بویراحمد واحد)) نزدیک شده‌ایم.


شهرستان‌های سه گانه‌ی بویراحمد، دنا و مارگون تا همین‌چند سال پیش در قالب شهرستان یکپارچه‌ی بویراحمد در تقسیمات کشوری خودنمایی می‌کردند. اما حتی در همان روزهای قبل از تقسیم هم مرزهای نامرئی وجود داشتند که از هر مرز جغرافیایی آشکارتر و جدا کننده تر بودند. مرزهایی که درست نمی‌دانیم از لابلای کدام روزهای تاریکِ تاریخ پر فراز و نشیب بویراحمد به یکباره سر برآوردند و استوارتر از دیوار چین و دیوار حائل برلین، ساز جدایی مردمان ساده دل اما شجاع و مبارز بویراحمد را کوک کردند. این دیوارهای نامرئی در طول حداقل یک قرن اخیر چه مصیبت‌ها که برای ما به بار نیاورد و چه بغضهای فروخورده که در گلوی دلسوزان و دلدادگان این دیار سراسر حماسه برجای نگذاشت.
بیایید تعارفها را کنار بگذاریم.
یحتمل تا اینجای سخن همه‌ی شما برادران و خواهران فهیم حدس درستی از فهوای کلام حقیر داشته‌اید. من‌از دیوارهایی سخن میگویم که در بزنگاههای بزرگ تاریخ ما را به جای حمایت از سردمداران جنبشهای اصیل و حق طلبمان، به جای پرداختن به فرهنگ و هنر غنیِ به یادگار مانده از نیاکانمان، به جای دنبال کردنِ علم و سواد و ترقی برای فرزندان رشید و مستعدمان، و به جای هدیه دادن گُل و بوسه و شعر به عزیزانمان، برای دهه‌های متمادی سرگرمِ برادر کشی و فرصت سوزی کرد و گاها ما را به پرتگاهِ دهشتناکِ ظلم و بی انصافی در حق همنوعان و همسایگانمان کشاند.
آری، بویراحمد همچون برنویِ خوش دست و زیبایی بود که یا به سبب نا آگاهی و جهل، یا به دلیل کینه‌های خنّاسان و یا حتی به تناسب شرایط زمانهای گذشته، متاسفانه به دو نیم تقسیم شد که هیچ کدام از این دو نیمه در دنیای امروز و با شرایط فعلی جامعه کارکردی ندارند و قادر به شکار فرصتها برای ما نیستند.
البته ناگفته نماند که زیر سایه‌ی شوم این دیوارها مردمان صاحب فرهنگ بویراحمد همواره ارتباطات و مراودات و یکپارچگی نسبی خود را به انحای مختلف حفظ کردند اما نهایتاً در بسیاری از برهه‌های حساس تاریخ معاصر، این گسلهای دست ساز، کار دست بویراحمد و مردمان درخور و لایقش دادند.
تلاش‌ها برای از بین بردن این سوتفاهم کودکانه ولی خطرناک از سالها پیش کلید خورد، اما در طول یک دهه‌ی اخیر با مجاهدتهای عقلای بویراحمد این تلاشها رنگ و بوی تازه‌ای به خود گرفتند. جایی که بزرگان و خردمندان بویراحمد به این‌نتیجه رسیدند که یک دست صدا ندارد و این خود شروعی بود بر حرکت ذاتی جامعه‌ی بومی بویراحمد به سمت یکپارچگی و خودباوری.
به عقیده‌ی نگارنده، جریان ندای وحدت آیینه‌ی تمام نما و ثمره‌ی نهایی این مجاهدت‌ها بود.
جریانی که به رهبری یک معلم و استاد دانشگاه، و به پشتوانه‌ی همان عقلا و خردمندان بویراحمد از همه‌ی اقشار و طوایف و تفکرات (که کم نیستند و نام بردن از ایشان سنگین‌تر از توان زبانِ الکن من است)، اینبار به جای دیوارها از پنجره‌ها سخن می‌گفت. در پروسه‌ای که سالهای تقریباً زیادی به طول انجامید این تئوریسین‌ها ایده‌ی جدید خود را تکمیل کردند و آنرا در قالب یک جریان نوظهور به افکار عمومی معرفی کردند. جریانی که با نام ندای وحدت، با شعار وحدت و با آرمانِ بزرگ کمرنگ کردن مرزهای قومیتی اعم از علیا و سفلی و سردسیر و گرمسیر و خط بطلان کشیدن بر بازیهای چپ و راست که به ظاهر در تقابل با یکدیگر اما باطناً مکمل یکدیگر برای واپس نگه داشتن مردم و بهره برداری‌های انحصار طلبانه بودند، پا به عرصه گذاشت و خیلی زود هم به ثمر نشست. در حقیقت جریان ندای وحدت را می‌توان یک پلورالیزم تمام عیار در ابعاد کوچک نامید و رواداری و مدارا برای رسیدن به اهداف مشترک را مهمترین خصیصه‌ی شعاعر مترقی آن دانست.
 اما بعد از انتخابات مجلس و پیروزی بلامنازع این جریان نوپا وقت عمل به این شعارها رسید. در میدان کارزار سیاسی هم سردمدار ندای وحدت ثابت کرد مرد عمل است و تا آخر به پای عهد خود با مردم ایستاده. تغییر در سبک و سیاق انتصابات و پیگیری‌های امور مردمی و رفتن به سمت وحدت و عدالت و عدم منطقه نگری در این انتصابات مساله ایست که آنقدر واضح و مبرهن است که یقین دارم از دیدگاه سرسخت ترین‌منتقدان روشنفکر نیز دور نمی‌ماند. هفته‌ای نیست که خبری از انتصابات غیر منتظره در تاریخ سیاسی بویراحمد و شایسته سالاری در این امر و انتخاب مدیران از تمام گستره‌ی پهناور جغرافیای بویراحمد به گوش نرسد. از جلیل و بابکان سرافراز تا کردلاغری و یاسوج و سی‌سخت و لوداب و غیره و ذلک...
 شاید برخی از خوانندگان این‌مطلب، بنده را فرد خوشبینی تلقی کنند اما به عقیده‌ی من امروز بیش از هر زمانی به رؤیا و آرمان شهرِ ((بویراحمد واحد)) نزدیک شده‌ایم. در جایی که نماینده‌ی بویراحمد قدم‌ اول را محکم برداشته و اکنون تحقق این رویای شیرین، چشم به راهِ گام بعدی از جانب ما مردم و نخبگان سیاسی است. تا هر کداممان با قلم و زبان خود، قطره‌ی آبی به پای درخت نوپای وحدت بریزیم و فردا روز فرزندانمان را آسوده و متعالی در زیر سایه‌ی پهناور این درختِ خرم ببینیم.
تا زخمهای ناسور و کهنه از قلب دنا رخت بربندند و کبکها دوباره برایمان آواز بخوانند. تا حرمتهای شکسته شده بار دیگر به خانه‌های تک تک ما فرزندان بویراحمد برگردند
 روزی، بزرگی از بزرگان بویراحمد (از پیشگامان تئوری بویراحمد واحد) شعری در جمع دانشجویان خواند که مایلم علی رغم اطاله‌ی کلام آنرا تقدیم نگاه شما کنم:
 تو بهار را دوست می‌داری
من پاییز را
زندگی تو بهار است
زندگی من پاییز
  گونه‌ی سرخ تو
سرخ گل بهاری است
چشمان خسته‌ی من
آفتاب بی رنگ پاییز
  اگر من گامی دیگر بردارم
گامی به پیش
در آستانه‌ی یخ زده‌ی زمستان خواهم بود
  اگر تو گامی به پیش می‌آمدی
و من گامی واپس می‌گذاشتم
با یکدیگر به هم می‌رسیدیم
در تابستان گرم و مطبوع
 برقرار باشید
---------------------------------
فرشید بهزادیان


کد مطلب: 429361

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/429361/بویراحمد-واحد-تبیین-مبانی-واقعیت-چرا-روشنفکر-محور-وحدت-بویراحمد-می-دانیم

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1