تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۴۴
کد مطلب : ۴۲۸۲۹۷
به بهانه توهین به یک قوم بزرگ؛
دردهای اجتماعی که بهاره رهنما هویدا نمود!!!
عارف لایقزاده
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛یادداشت ارسالی؛ مسئولیت ناپذیری، شعار زدگی، سواد تلگرامی، کالایی شدن علم و ناتوانی در مدیریت بحرانهای فردی و اجتماعی را میتوان از مهمترین دردهای اجتماعی ایران امروز دانست، کاستیهایی که آثار نا مبارکشان را در احوال ناخوش این روزهای جامعه ایران میتوان مشاهده نمود.
توهین خانم بهاره رهنما به زنان و دختران قوم لر در روزهای اخیر بهانهای شده تا نگارنده بر اساس کنشها و واکنشهای روزهای اخیر این هنرمند و همچنین به واسطه بررسی زیست اجتماعی – مجازی و نه احوال خانوادگی و خصوصی ایشان به واکاوی و بررسی برخی از عامترین دردهای اجتماعی جامعه ایران بپردازد.
اگر به بخش معرفی کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی مختلف خاصه اینستاگرام دقت کرده باشید غالب کاربران ایرانی مطالعه کتاب را از جمله علاقه مندی هایشان دانستهاند، همچنانکه مدارک و مدارج دانشگاهی خود را فارغ از میزان تخصص با صدایی رسا فریاد میزنند و شوربختانه آنهایی که دارای تعدد مدارک و مدارج دانشگاهی هستند فریادشان بلندتر است. کافی است آمارهای مربوط به این قشر عظیم کاربران ایرانی مدعی مطالعه را با واقعیت اقتصاد کتاب و نشر در ایران قیاس کنید نیک درخواهید یافت " آن من دیگری " که ایرانیان در شبکههای اجتماعی از خودشان نشان میدهند همان درد عام، شعار زدگی است که این جامعه به آن مبتلا شده، میباشد.
همه چیز دانی به سبب سواد تلگرامی برای نمایش «من دانا» از دیگر دردهای این جامعه است، تفاوتی ندارد در تاکسی، جمعی دوستانه و یا در بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی باشید جرا که همواره به تعداد کثیری از افراد بر میخورید که در همه زمینهها خود را صاحب نظر میدانند آن هم به مدد استناد به برخی از آمارهای نا صحیح و یا مطالب علمی کم عمقی که در گوشه و کنار خوانده و شنیدهاند. این درد را میتوان در مثالها و مصادیقی که برای تبیین بهتر نطراتشان بیان میکنند به روشنی مشاهده نمود. مثالهایی که عمق کم آگاهی آنها از موضوع مورد بحث را برای اهل کتاب و دانش را هویدا میسازد. مثال روشن این درد در توهین خانم بهاره رهنما به زنان و دختران لر مشهود است. کافیست یک بار دیگر و با دقت به تماشای گفتگوهای صورت گرفته در آن برنامه بپردازیم و همه جوانب آن گفتگوها را با دید علمی مشاهده نماییم، آن گاه به وضوح به کم عمقی آگاهی و قضاوتهای خام و نادرست آنها پی خواهید برد.
مسئولیت ناپذیری و ناتوانی در مدیریت بحرانهای فردی و اجتماعی را میباید از دیگر دردهای عام و مزمن جامعه ایران دانست شاهد این مدعا زیست اجتماعی توده در شبکههای اجتماعی و در عالم واقع و همچنین گونه کنشها و واکنشهای نخبگان، سیاسیون و مسئولان در دهههای اخیر میباشد، تلخ است اما ما ایرانیها به سبب عدم پرورش هوش هیجانی متأثر از بی توجهی نهاد آموزش به این مهم، در شرایط بحرانی و وقوع بحرانهای فردی و اجتماعی قادر به اتخاذ تصمیمات صحیح با پیش شرط پذیرش مسولیت نیستیم و همین ضعفها سبب واکنشهایی میشود که به تعمیق بحرانها دامن می زند. در باب مسئولیت ناپذیری و عدم مدیریت بحران، کنش تهاجمی خانم رهنما به واکنشها و اعتراضات جامعه به این توهین، مثالی روشن از کاستیهای اجتماعی بیان شده میباشد. خانم رهنما بعد از اعتراضات شهروندان مدعی شدند که منظور ایشان از آن جملهی بی خردانه نه دختران قوم لر که اشاره ایشان به فیلم دختر لر است و با این بهانه از پذیرش مسئولیت و معذرت خواهی از جامعه، خاصه لر زبانان شانه خالی کردند. این کنش بیانگر حقایق تلخ دیگری از جامعه ایران نیز میباشد، مدرک گرایی و کالایی شدن علم در ایران به سبب نگاه کمی به حوزه آموزش عالی با رویکرد هر منظومه روستایی یک دانشگاه، سبب ایجاد توهم تخصص و دانایی در قشر عظیمی از جامعه شده است. آری اگر بهاره رهنما که مدعی تخصص در دو حوزه حقوق و ادبیات نمایشی هستند دارای تخصصی کافی در این رشتهها بودند با معترضین لجبازی نمیکردند آن هم به سبب اگاهی از عواقب حقوقی این توهین خوب است بدانیم در قانون اساسی بر برابری و احترام به اقوام ایرانی تاکید شده است، همجنانکه استناد ایشان به فیلم دختر لر میزان دانش ئ تخصص ایشان در ادبیات نمایشی را برای همگان روشن نمود، آری کالایی شدن علم در جامعه، مدعیان پر ادعایی ساخته که خلاء محتوا آنها را دجار توهم و دوگانگیهای بسیاری نموده.
توهین خانم بهاره رهنما به زنان و دختران قوم لر در روزهای اخیر بهانهای شده تا نگارنده بر اساس کنشها و واکنشهای روزهای اخیر این هنرمند و همچنین به واسطه بررسی زیست اجتماعی – مجازی و نه احوال خانوادگی و خصوصی ایشان به واکاوی و بررسی برخی از عامترین دردهای اجتماعی جامعه ایران بپردازد.
اگر به بخش معرفی کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی مختلف خاصه اینستاگرام دقت کرده باشید غالب کاربران ایرانی مطالعه کتاب را از جمله علاقه مندی هایشان دانستهاند، همچنانکه مدارک و مدارج دانشگاهی خود را فارغ از میزان تخصص با صدایی رسا فریاد میزنند و شوربختانه آنهایی که دارای تعدد مدارک و مدارج دانشگاهی هستند فریادشان بلندتر است. کافی است آمارهای مربوط به این قشر عظیم کاربران ایرانی مدعی مطالعه را با واقعیت اقتصاد کتاب و نشر در ایران قیاس کنید نیک درخواهید یافت " آن من دیگری " که ایرانیان در شبکههای اجتماعی از خودشان نشان میدهند همان درد عام، شعار زدگی است که این جامعه به آن مبتلا شده، میباشد.
همه چیز دانی به سبب سواد تلگرامی برای نمایش «من دانا» از دیگر دردهای این جامعه است، تفاوتی ندارد در تاکسی، جمعی دوستانه و یا در بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی باشید جرا که همواره به تعداد کثیری از افراد بر میخورید که در همه زمینهها خود را صاحب نظر میدانند آن هم به مدد استناد به برخی از آمارهای نا صحیح و یا مطالب علمی کم عمقی که در گوشه و کنار خوانده و شنیدهاند. این درد را میتوان در مثالها و مصادیقی که برای تبیین بهتر نطراتشان بیان میکنند به روشنی مشاهده نمود. مثالهایی که عمق کم آگاهی آنها از موضوع مورد بحث را برای اهل کتاب و دانش را هویدا میسازد. مثال روشن این درد در توهین خانم بهاره رهنما به زنان و دختران لر مشهود است. کافیست یک بار دیگر و با دقت به تماشای گفتگوهای صورت گرفته در آن برنامه بپردازیم و همه جوانب آن گفتگوها را با دید علمی مشاهده نماییم، آن گاه به وضوح به کم عمقی آگاهی و قضاوتهای خام و نادرست آنها پی خواهید برد.
مسئولیت ناپذیری و ناتوانی در مدیریت بحرانهای فردی و اجتماعی را میباید از دیگر دردهای عام و مزمن جامعه ایران دانست شاهد این مدعا زیست اجتماعی توده در شبکههای اجتماعی و در عالم واقع و همچنین گونه کنشها و واکنشهای نخبگان، سیاسیون و مسئولان در دهههای اخیر میباشد، تلخ است اما ما ایرانیها به سبب عدم پرورش هوش هیجانی متأثر از بی توجهی نهاد آموزش به این مهم، در شرایط بحرانی و وقوع بحرانهای فردی و اجتماعی قادر به اتخاذ تصمیمات صحیح با پیش شرط پذیرش مسولیت نیستیم و همین ضعفها سبب واکنشهایی میشود که به تعمیق بحرانها دامن می زند. در باب مسئولیت ناپذیری و عدم مدیریت بحران، کنش تهاجمی خانم رهنما به واکنشها و اعتراضات جامعه به این توهین، مثالی روشن از کاستیهای اجتماعی بیان شده میباشد. خانم رهنما بعد از اعتراضات شهروندان مدعی شدند که منظور ایشان از آن جملهی بی خردانه نه دختران قوم لر که اشاره ایشان به فیلم دختر لر است و با این بهانه از پذیرش مسئولیت و معذرت خواهی از جامعه، خاصه لر زبانان شانه خالی کردند. این کنش بیانگر حقایق تلخ دیگری از جامعه ایران نیز میباشد، مدرک گرایی و کالایی شدن علم در ایران به سبب نگاه کمی به حوزه آموزش عالی با رویکرد هر منظومه روستایی یک دانشگاه، سبب ایجاد توهم تخصص و دانایی در قشر عظیمی از جامعه شده است. آری اگر بهاره رهنما که مدعی تخصص در دو حوزه حقوق و ادبیات نمایشی هستند دارای تخصصی کافی در این رشتهها بودند با معترضین لجبازی نمیکردند آن هم به سبب اگاهی از عواقب حقوقی این توهین خوب است بدانیم در قانون اساسی بر برابری و احترام به اقوام ایرانی تاکید شده است، همجنانکه استناد ایشان به فیلم دختر لر میزان دانش ئ تخصص ایشان در ادبیات نمایشی را برای همگان روشن نمود، آری کالایی شدن علم در جامعه، مدعیان پر ادعایی ساخته که خلاء محتوا آنها را دجار توهم و دوگانگیهای بسیاری نموده.