تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۴۸
کد مطلب : ۴۲۰۳۴۶
یادداشت ارسالی:
تبعیض حقوقی عامل بحرانهای اجتماعی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛گویا پایانی بر اجرای ناقص و تبعیض آمیز نظام حقوقی وجود ندارد!
بی توجهی تعمدی به اقشار معلمین، بنیانگذاران عرصه خدمت و تاثیرات منفی این بی عدالتی بر زندگی فرهیختگان بازنشسته با مخارج گسترده و توقعات مترتب بر سن بازنشستگی میتواند با نگاه نوبختی به کانون بحران اجتماعی مبدل شود که زیبنده نظام اداری و حاکمیتی نیست.
به گواهی تاریخ، پیامد بازیهای سیاسی دولتمردان با شخصیت معلمان در قالب قانون زنگار گرفته مدیریت خدمات کشوری، رتبه بندی، عائله مندی، برنامه پنجم، ششم و غیر ذالک موجب سلب انگیزش معلمین، نظام آموزشی و تربیتی از هم گسیخته و اطلسی از ایجاد آسیبهای عریان در نظام تعلیم و تربیت شده که دودش به چشم آحاد جامعه رفته است.
جرقه بی تفاوتی و استیصال جامعه فرهنگی در قبال امانتداران آینده ساز روزی شعله کشید که حق خواهی و حق طلبی آنان را با باتوم و زندان پاسخ دادند و در انظار مسئولانی بنام با قهقهه مستانه، مضحکه عام و خاص شدند!!
انتقام، عدم تعهد و احساس مسئولیت معلم نسبت به سرمایههای اجتماعی روزی شعله کشید که دولتمردان در هیاهوی منصب و سیاست، با توهمات خود پندار، معلم را عنصری غیر مفید و متفاوت با سایر کارکنان دولت و ملعبه سیاستهای خود برشمردند!
متاسفانه، شعار بی وجه نه غزه نه لبنان روزی طنین انداز شد که از نقش تربیتی معلم غفلت شد!
شعارهای ساختار شکنانه دیگر روزی سر کشید که معلمین برای تأمین معاش و از سر ناچاری و هیچ پنداشتن شخصیت خود توسط دولتمردان به تاکسی تلفنی روی نهادند و مورد تمسخر عافیت طلبان و متعلمین بخت برگشته سرگردان در خیابان و مأنوس شده با فضای مجازی قرار گرفتند!!
دهه ۷۰ و ۸۰ آغازی شوم برای جامعه فرهنگی بود، آنگاه که تفکر مسموم دولتمردانی چند بر واژههای قرآنی قسط و عدل به بهانه کمیت نه کیفیت چیره شد!!
باتوم آن روز دست گچی معلم را شکست که عدهای سرمستِ شهوتِ قدرت و ریاست و جناح شدند و قرائت خود را از عدالت اجتماعی به خورد جامعه دادند!
نوبخت در برنامه و بودجه دولت بنفش، محصول چنان تفکری است. تفکر نظام اقتصادی لیبرالی و نئولیبرالیسم که عدالت اجتماعی را وقعی نمینهند!
شکاف طبقاتی و تبعیض آشکار و ظالمانه در حق معلمین و در نهایت شکستن استخوان بازنشستگان در نبرد نابرابر با زندگی، ریشه در چنین تفکری دارد که به غنی شدن اغنیاء و فقیر شدن فقرایی چونان فرهنگیان پیشکسوت انجامیده است!
معلم بینوا و بی پشتوانهای که با اعتقاد به لقمه پاک و مفاسد لقمه حرام، نظاره گر تسلسل اختلاسها و غارتگریهای بیت المال در قالب خصوصی سازی و خصولتی ها بودهاند و سهمشان از عدالت و انصاف و انسانیت غبار گرفته، فقط حسرت پیاپی بوده و بس!
بی توجهی به بازنشستگان، لگد مال کردن قانون و در نتیجه شکاف شوم و نامیمون حاصله از نظام حقوقی که فریادگرِ فاصلهای بیش از ۵۰ درصد را رخ در رخ معلمین به معرض نمایش گذاشته، زائیده انتخابهای غلطی است که فرهنگیان خود آتش بیار معرکهاش بودهاند.
وقتی که بازنشستگان بر خلاف سایر کارکنان دولت از سقف امتیازات فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری محروم شوند، وقتی نگاه نوبخت بخت برگشته در تعارض با بند ۹ اصل سوم قانون اساسی و اجرای بند ج ماده ۵۰ برنامه توسعه پنجم باشد، وقتی نگاهش در تعارض با ماده ۳۰ قانون برنامه ششم توسعه و اصل اساسی "تساوی" نسبت حقوق شاغل و بازنشسته و نیز عبارت مؤخر ماده ۶۴ قانون خدمات مدیریت کشوری و تبصره ماده ۱۰۹ این قانون و همچنین بند ۴ ماده ۶۸ آن و هر ماده خاک خورده و غبار گرفته دیگری باشد، مفهومی جز تفسیر به رأی و بی اعتنایی به مجلس و مصلحت نظام و حاکمیت ندارد و بنابر این، فرهنگیان و بازنشستگان نباید قرائتی غیر از قرائت نوبخت دولت در همسان سازی و تساوی نظام حقوقی داشته باشند که شاید جرم تلقی شود و مستحق اشد مجازات با باتوم های مجدد شوند!
از اینرو با دریغ و درد، ناباورانه باید گفت که بازنشستگان و فرهنگیان، قاعده تساوی و همسان سازی را باید نسبت به خود بسنجند نه با شاغلین دستگاههای اجرایی که به تعبیر ملانصرالدین، شاغول نوبخت میدان کره زمین است و تو بیا اثبات کن غیر آن را...!!
----------------------------------
زریر حجتی
روزنامهنگار
بی توجهی تعمدی به اقشار معلمین، بنیانگذاران عرصه خدمت و تاثیرات منفی این بی عدالتی بر زندگی فرهیختگان بازنشسته با مخارج گسترده و توقعات مترتب بر سن بازنشستگی میتواند با نگاه نوبختی به کانون بحران اجتماعی مبدل شود که زیبنده نظام اداری و حاکمیتی نیست.
به گواهی تاریخ، پیامد بازیهای سیاسی دولتمردان با شخصیت معلمان در قالب قانون زنگار گرفته مدیریت خدمات کشوری، رتبه بندی، عائله مندی، برنامه پنجم، ششم و غیر ذالک موجب سلب انگیزش معلمین، نظام آموزشی و تربیتی از هم گسیخته و اطلسی از ایجاد آسیبهای عریان در نظام تعلیم و تربیت شده که دودش به چشم آحاد جامعه رفته است.
جرقه بی تفاوتی و استیصال جامعه فرهنگی در قبال امانتداران آینده ساز روزی شعله کشید که حق خواهی و حق طلبی آنان را با باتوم و زندان پاسخ دادند و در انظار مسئولانی بنام با قهقهه مستانه، مضحکه عام و خاص شدند!!
انتقام، عدم تعهد و احساس مسئولیت معلم نسبت به سرمایههای اجتماعی روزی شعله کشید که دولتمردان در هیاهوی منصب و سیاست، با توهمات خود پندار، معلم را عنصری غیر مفید و متفاوت با سایر کارکنان دولت و ملعبه سیاستهای خود برشمردند!
متاسفانه، شعار بی وجه نه غزه نه لبنان روزی طنین انداز شد که از نقش تربیتی معلم غفلت شد!
شعارهای ساختار شکنانه دیگر روزی سر کشید که معلمین برای تأمین معاش و از سر ناچاری و هیچ پنداشتن شخصیت خود توسط دولتمردان به تاکسی تلفنی روی نهادند و مورد تمسخر عافیت طلبان و متعلمین بخت برگشته سرگردان در خیابان و مأنوس شده با فضای مجازی قرار گرفتند!!
دهه ۷۰ و ۸۰ آغازی شوم برای جامعه فرهنگی بود، آنگاه که تفکر مسموم دولتمردانی چند بر واژههای قرآنی قسط و عدل به بهانه کمیت نه کیفیت چیره شد!!
باتوم آن روز دست گچی معلم را شکست که عدهای سرمستِ شهوتِ قدرت و ریاست و جناح شدند و قرائت خود را از عدالت اجتماعی به خورد جامعه دادند!
نوبخت در برنامه و بودجه دولت بنفش، محصول چنان تفکری است. تفکر نظام اقتصادی لیبرالی و نئولیبرالیسم که عدالت اجتماعی را وقعی نمینهند!
شکاف طبقاتی و تبعیض آشکار و ظالمانه در حق معلمین و در نهایت شکستن استخوان بازنشستگان در نبرد نابرابر با زندگی، ریشه در چنین تفکری دارد که به غنی شدن اغنیاء و فقیر شدن فقرایی چونان فرهنگیان پیشکسوت انجامیده است!
معلم بینوا و بی پشتوانهای که با اعتقاد به لقمه پاک و مفاسد لقمه حرام، نظاره گر تسلسل اختلاسها و غارتگریهای بیت المال در قالب خصوصی سازی و خصولتی ها بودهاند و سهمشان از عدالت و انصاف و انسانیت غبار گرفته، فقط حسرت پیاپی بوده و بس!
بی توجهی به بازنشستگان، لگد مال کردن قانون و در نتیجه شکاف شوم و نامیمون حاصله از نظام حقوقی که فریادگرِ فاصلهای بیش از ۵۰ درصد را رخ در رخ معلمین به معرض نمایش گذاشته، زائیده انتخابهای غلطی است که فرهنگیان خود آتش بیار معرکهاش بودهاند.
وقتی که بازنشستگان بر خلاف سایر کارکنان دولت از سقف امتیازات فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری محروم شوند، وقتی نگاه نوبخت بخت برگشته در تعارض با بند ۹ اصل سوم قانون اساسی و اجرای بند ج ماده ۵۰ برنامه توسعه پنجم باشد، وقتی نگاهش در تعارض با ماده ۳۰ قانون برنامه ششم توسعه و اصل اساسی "تساوی" نسبت حقوق شاغل و بازنشسته و نیز عبارت مؤخر ماده ۶۴ قانون خدمات مدیریت کشوری و تبصره ماده ۱۰۹ این قانون و همچنین بند ۴ ماده ۶۸ آن و هر ماده خاک خورده و غبار گرفته دیگری باشد، مفهومی جز تفسیر به رأی و بی اعتنایی به مجلس و مصلحت نظام و حاکمیت ندارد و بنابر این، فرهنگیان و بازنشستگان نباید قرائتی غیر از قرائت نوبخت دولت در همسان سازی و تساوی نظام حقوقی داشته باشند که شاید جرم تلقی شود و مستحق اشد مجازات با باتوم های مجدد شوند!
از اینرو با دریغ و درد، ناباورانه باید گفت که بازنشستگان و فرهنگیان، قاعده تساوی و همسان سازی را باید نسبت به خود بسنجند نه با شاغلین دستگاههای اجرایی که به تعبیر ملانصرالدین، شاغول نوبخت میدان کره زمین است و تو بیا اثبات کن غیر آن را...!!
----------------------------------
زریر حجتی
روزنامهنگار