تاریخ انتشار
جمعه ۳ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۲۱
کد مطلب : ۴۱۴۲۲۹
یادداشت ارسالی:
جوابیهی به مطلب «غلامرضا پاکدل» در نقد سخنان تاجگردون؛ دلایل قوی باید و معنوی نه رگهای گردن به حجت قوی
حمید محمدی زاده
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛بعد از انتشار مطلب «غلامرضا پاکدل» در پاسخ به سخنان تاجگردون در روستای آرو [کلیک کنید]، یکی از مخاطبان کبنا نیوز به آن مطلب جوابیهای داده که از نظر خوانندگان میگذرد؛
میگویند فردی میخواست خود را در جامعه مطرح کند، هر چه میگفت و میکرد در جامعه و بین مردم مشهور نمیشد. دست به عمل زشتی زد. آن عمل باعث شد که زبانزد خاص و عام بشود و شهرتی پیدا نمود که (شهرت پیدا کردن) همان و نفرت همگانی همان.
البته اینجانب در حمایت از آقای تاجگردون مقالاتی که با حقایق نزدیکی داشت و با حقیقت همراه بود نوشتم، اما به دلایلی ادامه ندادم. ولی نوشتههای شما را که میبینم و میخوانم به این نتیجه رسیدم که نقدهای شما نه روش علمی دارد و نه راه گشای مشکلی از مشکلات استان یا شهرستان میباشد. بلکه بر اساس احساساتی است که در کنترل خرد نیست و وجه غالب، آن غلبه احساسات و ادراکاتی است که مبنای منطقی و استدلالی ندارد. زیرا کلمه نقد به معنی (بهین چیزی برگزیدن و نظر کردن است در چیزی) که به قول اهل لغت سره را از ناسره باز شناسد و امروزه به معنای رایج شدن و داوری کردن است و شکی نیست که رأی زدن و داوری کردن درباره امور و شناخت نیک و بد و توزیح و تحلیل کلام، مستلزم معرفت درست و دقیق آن در امور است.
معرفت درست زمانی حاصل میشود که معایب و محاسن سخن و تشخیص آنها در کنار هم دیده شود. اما جنابعالی از مقوله نقد (البته اگر از تعاریف نقد آگاهی داشته باشی) فقط گویا به ذکر معایب آشنایی داری و عیب جویی را که با نقد متفاوت است آشکار کردهای.
نقد جنابعالی درباره دکتر تاجگردون بر اساس احساسات منفی و کینه درون است و پایه و اساس علمی نداشته و سرچشمه آن شناخت و سنجش و تربیت فکری نیست.
هدف نقد حرمت نهادن به تلاشها و کوششهاست که جامعه برای انجام دهندگان آن حرمت قائل شود، نه از مسیر دادههای نادرست و سخنان نابجای ناقد، ذهنیتی ناهنجار ایجاد کند. بنابراین به نظر اینجانب چون جنابعالی به معنای واقعی نقد واقف نیستی و میزان منطقی و علمی نقد را نمیدانی پس کلام و مقاله شما شائبه غرض ورزی دارد و اینگونه نوشتهها از عوامل نفوذ در مخاطب، خالی است و به قول شاعر (عرض خود میبری و زحمت ما میداری).
در نوشته خود از عبارات مجعول و مجهول و مقبوض و مطرود و به صورت کلی استفاده کردهای و روشهای خشن و تند و عصیان آمیز و غیر اخلاقی و غیر منطقی در گفتارت موج می زند و چنان خیالبافی کردهای که گویا تاجگردون در این هشت سال دست به سیاه و سفید نزده است و گویا گرفتاریهای انقلاب ما در این هشت سال خلاصه شده است.
چه کسی منکر آن است که اقتصاد ما نابسامان است و اختلافات طبقاتی بیداد میکند و فقر و فاقه گریبانگیر قشر عظیمی از مردم است؟. اما چه کسی میتواند بی اعتنا به گذشتهٔ پر از حادثه و گرفتاری، مسئول ۴۰ سال گرفتاریهای سیاسی نظامی و اقتصادی کشور را نماینده کنونی و رئیس جمهور و دولتی بداند که اکنون بر سر کار است، آن هم مدام با کارشکنی و حادثه آفرینی و غوغا سالاری و چوب لای چرخ گذاشتنها و بهانه گیریها که از شمار بیرون است.
آقای پاکدل آیا این برچسب زنی، غوغاگری شایعه سازی و این گفتههای ناهنجار منشأ و مبدأ منسجم و متراکم دارد؟! یا همه این حوادث و گفتهها و نوشتهها و جوهر قلمهای مغرض که پرده اخلاق را کنار گذاشتهاند، برای رسیدن به اهداف و منافع شخصی است! آیا میدانید با جدالهای ساختگی و حاشیه سازی های هفتگی خسارات جبرانناپذیری بر جامعه تحمیل میکنید؟ آیا بر این باور نیستید که زمان محدود است و دامن زدن به قیل و قالها و جدال بر سر مسائل حاشیهای فرصتها را از بین میبرد؟ آیا قلم و بیان شما فقط در مخالفت با تاج گردون حیات جاودان میگیرد و در مقابل ملفوظات دیگران شکسته و الکن میشود؟ آیا اگر شما در پستی که داشتید از سوی تاجگردون ابقا میشدید مثل سایر اصولگرایان عزیزی که پست دارند و دم نمیزنند، باز فریاد میزدید و بنای مخالفت به پا میکردید؟
به قول شاعر:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل بسوی دیده شد
بنابراین اگر بخواهیم کیان حیثیت و آبرو احترام و موقعیت خودمان را به عنوان یک شهروند مطالبهگر حفظ کنیم، راهش این نیست که در سر و علن و نهان و آشکار یکدیگر را تنقیص و تکذیب کنیم. اختلاف نظرهای سیاسی ما، که بسیاری از آنها ریشه در نفسانیات و ذهنیات و برداشتهای متفاوت ما دارد تا بدانجا دستخوش احساسات و اغراض قرار گرفته و از حد یک گفتگو و مباحثه در گذشته است که گویا اصلاً هیچ نقطه مشترک و حلقه وصلی در بین ما وجود ندارد. نامهای که شما در جواب تاجگردون نوشتهاید روح عصبیت و عصبانیت و خروج از دایره انصاف ویژگی خاص آن بود و برداشت احساسی آن به وضوح آشکار و هویدا است. لذا اگر همدیگر را تحمل نکنیم و با این سبک و سیاق توسن برانیم هر روز هر ماه و هر سال فاصله ما از یکدیگر بیشتر و بیشتر خواهد شد. اکنون موقع آن است که از راه رفته باز آییم با تحمل و سعه صدر با یکدیگر بنشینیم و دیدگاههای متفاوتمان را به هم نزدیک کنیم و برای آینده شهر و دیارمان به خصوص جوانان عزیزمان طرحی نو درافکنیم.
دلایل قوی باید و معنوی نه رگهای گردن به حجت قوی
........................................................
حمید محمدی زاده
فعال سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد
میگویند فردی میخواست خود را در جامعه مطرح کند، هر چه میگفت و میکرد در جامعه و بین مردم مشهور نمیشد. دست به عمل زشتی زد. آن عمل باعث شد که زبانزد خاص و عام بشود و شهرتی پیدا نمود که (شهرت پیدا کردن) همان و نفرت همگانی همان.
البته اینجانب در حمایت از آقای تاجگردون مقالاتی که با حقایق نزدیکی داشت و با حقیقت همراه بود نوشتم، اما به دلایلی ادامه ندادم. ولی نوشتههای شما را که میبینم و میخوانم به این نتیجه رسیدم که نقدهای شما نه روش علمی دارد و نه راه گشای مشکلی از مشکلات استان یا شهرستان میباشد. بلکه بر اساس احساساتی است که در کنترل خرد نیست و وجه غالب، آن غلبه احساسات و ادراکاتی است که مبنای منطقی و استدلالی ندارد. زیرا کلمه نقد به معنی (بهین چیزی برگزیدن و نظر کردن است در چیزی) که به قول اهل لغت سره را از ناسره باز شناسد و امروزه به معنای رایج شدن و داوری کردن است و شکی نیست که رأی زدن و داوری کردن درباره امور و شناخت نیک و بد و توزیح و تحلیل کلام، مستلزم معرفت درست و دقیق آن در امور است.
معرفت درست زمانی حاصل میشود که معایب و محاسن سخن و تشخیص آنها در کنار هم دیده شود. اما جنابعالی از مقوله نقد (البته اگر از تعاریف نقد آگاهی داشته باشی) فقط گویا به ذکر معایب آشنایی داری و عیب جویی را که با نقد متفاوت است آشکار کردهای.
نقد جنابعالی درباره دکتر تاجگردون بر اساس احساسات منفی و کینه درون است و پایه و اساس علمی نداشته و سرچشمه آن شناخت و سنجش و تربیت فکری نیست.
هدف نقد حرمت نهادن به تلاشها و کوششهاست که جامعه برای انجام دهندگان آن حرمت قائل شود، نه از مسیر دادههای نادرست و سخنان نابجای ناقد، ذهنیتی ناهنجار ایجاد کند. بنابراین به نظر اینجانب چون جنابعالی به معنای واقعی نقد واقف نیستی و میزان منطقی و علمی نقد را نمیدانی پس کلام و مقاله شما شائبه غرض ورزی دارد و اینگونه نوشتهها از عوامل نفوذ در مخاطب، خالی است و به قول شاعر (عرض خود میبری و زحمت ما میداری).
در نوشته خود از عبارات مجعول و مجهول و مقبوض و مطرود و به صورت کلی استفاده کردهای و روشهای خشن و تند و عصیان آمیز و غیر اخلاقی و غیر منطقی در گفتارت موج می زند و چنان خیالبافی کردهای که گویا تاجگردون در این هشت سال دست به سیاه و سفید نزده است و گویا گرفتاریهای انقلاب ما در این هشت سال خلاصه شده است.
چه کسی منکر آن است که اقتصاد ما نابسامان است و اختلافات طبقاتی بیداد میکند و فقر و فاقه گریبانگیر قشر عظیمی از مردم است؟. اما چه کسی میتواند بی اعتنا به گذشتهٔ پر از حادثه و گرفتاری، مسئول ۴۰ سال گرفتاریهای سیاسی نظامی و اقتصادی کشور را نماینده کنونی و رئیس جمهور و دولتی بداند که اکنون بر سر کار است، آن هم مدام با کارشکنی و حادثه آفرینی و غوغا سالاری و چوب لای چرخ گذاشتنها و بهانه گیریها که از شمار بیرون است.
آقای پاکدل آیا این برچسب زنی، غوغاگری شایعه سازی و این گفتههای ناهنجار منشأ و مبدأ منسجم و متراکم دارد؟! یا همه این حوادث و گفتهها و نوشتهها و جوهر قلمهای مغرض که پرده اخلاق را کنار گذاشتهاند، برای رسیدن به اهداف و منافع شخصی است! آیا میدانید با جدالهای ساختگی و حاشیه سازی های هفتگی خسارات جبرانناپذیری بر جامعه تحمیل میکنید؟ آیا بر این باور نیستید که زمان محدود است و دامن زدن به قیل و قالها و جدال بر سر مسائل حاشیهای فرصتها را از بین میبرد؟ آیا قلم و بیان شما فقط در مخالفت با تاج گردون حیات جاودان میگیرد و در مقابل ملفوظات دیگران شکسته و الکن میشود؟ آیا اگر شما در پستی که داشتید از سوی تاجگردون ابقا میشدید مثل سایر اصولگرایان عزیزی که پست دارند و دم نمیزنند، باز فریاد میزدید و بنای مخالفت به پا میکردید؟
به قول شاعر:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل بسوی دیده شد
بنابراین اگر بخواهیم کیان حیثیت و آبرو احترام و موقعیت خودمان را به عنوان یک شهروند مطالبهگر حفظ کنیم، راهش این نیست که در سر و علن و نهان و آشکار یکدیگر را تنقیص و تکذیب کنیم. اختلاف نظرهای سیاسی ما، که بسیاری از آنها ریشه در نفسانیات و ذهنیات و برداشتهای متفاوت ما دارد تا بدانجا دستخوش احساسات و اغراض قرار گرفته و از حد یک گفتگو و مباحثه در گذشته است که گویا اصلاً هیچ نقطه مشترک و حلقه وصلی در بین ما وجود ندارد. نامهای که شما در جواب تاجگردون نوشتهاید روح عصبیت و عصبانیت و خروج از دایره انصاف ویژگی خاص آن بود و برداشت احساسی آن به وضوح آشکار و هویدا است. لذا اگر همدیگر را تحمل نکنیم و با این سبک و سیاق توسن برانیم هر روز هر ماه و هر سال فاصله ما از یکدیگر بیشتر و بیشتر خواهد شد. اکنون موقع آن است که از راه رفته باز آییم با تحمل و سعه صدر با یکدیگر بنشینیم و دیدگاههای متفاوتمان را به هم نزدیک کنیم و برای آینده شهر و دیارمان به خصوص جوانان عزیزمان طرحی نو درافکنیم.
دلایل قوی باید و معنوی نه رگهای گردن به حجت قوی
........................................................
حمید محمدی زاده
فعال سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد
الان چی شده که پاکدل رو نقد میکنی؟ چون حرفهاش عین حقیقته؟؟ پاکدل اگه حرص و طمع پست و مقام داشت کاندیدا میشد..