یاداشتی از غلامعباس امیدوار؛
همه چیز درباره گروه مجردها/ پایان استانداری مرادی در کهگیلویه و بویراحمد/ وحشت مدیران از مرادی/ خوش بودند و رفتند و هیچ کارنامهای بر جای نگذاشتند
غلامعباس امیدوار
27 خرداد 1398 ساعت 9:46
به هرحال احمدی از همان اول قصد ماندن نداشت و بُغچه را باز نکرده بود و بر دوش گذاشته بود و سودای جای دیگر داشت و دل در گرو دیاری دگر. طبق گزارشات وزارت کشور، در کنار ده فرماندار مستعفی، احمدی تنها استانداری است که به سودای وکالت یک شهرستان، استانی را رها کرد و اگر نتواند اعتماد مردم آن دیار را جلب کند کلهم خاسرون خواهد بود
کمتر از دو سال از استانداری دکتر احمدی در کهگیلویه و بویراحمد میگذرد. دو نماینده استان سابقه همکاری با وی در مجلس را داشته و یکی دیگر به جهت فعالیت در قرارگاه سازندگی در استان ایلام، با وی آشنا بوده است. دوره صدارت احمدی در کهگیلویه و بویراحمد دیری نپایید و وی با خود افرادی را نیر به حوزه استانداری آورد که اجمالاً به هر سه پرداخته میشود؛
مجتبی مرادی: نخستین فردی که احمدی رونمایی کرد، مرادی نامی بود که به سمت ریاست حوزه دفتر استاندار منصوب شد. به محض اسقرار احمدی، در جلسه تودیع و معارفه، مرادی با شدت کلید حوزه ریاست استانداری را از ریاست سابق این حوزه گرفت که همین نحوه برخورد در لحظات اولیه معارفه احمدی، نشان از جولان مرادی و انعکاس ناخوشبینی و ذهنیت منفی احمدی به استاندار قبل و تیم وی و... بود. در نوع استخدامی مرادی تشکیک بسیار است و گویی از سازمان همیاری شهرداریها آمده و چگونگی مأموریت وی به حوزه وزات کشور محل ابهام جدی است؛ پیشتر از احمدی، استاندار سابق ناچار به کنار گذاشتن فرماندار دنا به جهت نوع استخدام وی در شهرداری شده بود، ولی گویی برای جناب مرادی قانون بر لونی دیگر بوده است. شایع بود که وی داماد احمدی و یا طراح تبلیغات انتخاباتی و یا دوست وی و... است که هیچ وقت واقعیت این شایعات مشخص نشد. در این دوره کوتاه، مرادی حکومت تمام عیاری در استانداری کهگیلویه و بویراحمد داشت که با توجه به عدم حضور مستمر احمدی، گویی در حوزه ریاست، وی جایگزین استاندار بود. مرادی استیلای کامل بر مدیران کل و معاونان و مدیران حوزه استانداری داشت به گونهای که از وی هراس داشتند. (به عنوان مثال در یکی از گفتگوهای رسانهای چندی پیش، مدیر حوزه تحول اداری استانداری از ترس معاون سیاسی (نظری) از مرادی یاد میکند) مدیران کل میبایست با وی هماهنگ بودند و به میل ایشان رفتار میکردند؛ به عنوان مثال در مصاحبه گزینه مطرح برای مدیرکلی ارشاد استان (خانم ماحوزی) ماهیت برخی از اقتدار و مداخله ایشان انعکاس یافت. به نظر میرسید از آنجایی که مرادی نمیتوانست بر یک مدیر خانم استیلای کامل داشته باشد، سعی در ایجاد ارعاب در ایشان برای قبول سمت ارشاد در استان نموده است. حتی مدیران حوزه استانداری اجازه نداشتند بدون اجازه وی مصاحبه و گفتگوی رسانهای داشته باشند.
مرادی که در اصطلاح عام منشی استاندار بود، برای خود دفتر و دستک و منشیانی داشت و گاهی فرمانداران و بخشداران و مدیران، برای دیدن وی میبایست ساعتها پشت درب میماندند! مرادی برای خود صدارتی داشت و همه امور باید به میل او بود و برای خود ترک تازیها مینمود و انگار عملاً استاندار واقعی بود. رفتار و برخورد وی با مدیران تحقیرآمیز بود که از یک مدیر دفتر چنین هراس داشته باشند. قطعاً این جوان قدرت طلب و جویای نام و شهرت، در برخورد و استلای بر مدیران چنان خاطراتی دارد که روزی در قهوه خانهای در فلان و بهمان جا، دود قلیان میوهای خود را پیچ در پیچ هوا خواهد داد و با لبخندی فاتحانه بر لب، برای دوستان و مستمعان خود از برخوردها و حکومت خود بر این مدیران، خاطرهها نقل خواهد کرد. به هر حال حکومتی داشت و خوش بود که یقیناً دگر «تَکرار» نخواهد شد.
عزیز فیلی: دومین فردی که احمدی رونمایی کرد، فیلی بود که تا به امروز مردم استان نمیدانند دقیقاً اسم وی را فیلی یا فَیلی یا فُیلی یا... خطاب کنند. پیش از این، وی معاون عمرانی استاندار مرکزی بود که احمدی به تحریک و تشویق و خود به اشتیاق و بیم و امید به صدارتی که در اصل در دست مرادی بود (استانداری کهگیلویه و بویراحمد)، اراک را رها کرد و به معاونت استانداری استان کوچکتر و سطح پایینتر تن داد که به تقدیر روزگار به مراد جایگاه مرادی (استانداری) نرسید و به قول لرها؛ «از یار شد و به دوست هم نرسید» احمدی عرصه جولان را از سایر معاونتها گرفته بود تا فیلی را «عزیز» خود کند و وی را تنها معاون بلامنازع نموده بود و در رسانهها، جلسهها و دیدارها میدان را برای معرفی وی مساعد بکرده بود که ذهنیت عمومی برای استانداری وی آماده شود. اما روزگار با عزیز موافق نبود و وی قافیه را باخت و قطعاً امروز با عقل محاسبه گر خود، از این عزیمت و هزیمت ناخرسند است. و بدین ترتیب تنها پروژه و برنامه ی دکتر احمدی در استان (استاندار سازی فیلی) به شکست منجر شد.
علی محمد احمدی: سردمدار این قافله احمدی بود که وقتی از وکالت مردم دهلران بازمانده بود و استانداری استان محروم کهگیلویه و بویراحمد را محملی برای سر برآوردن مجدد در عالم سیاست و دست و پا کردن رزومه سیاسی برای خود دیده بود تا خلأ بازماندگی در انتخابات گذشته را جبران کند و با نحوه آمدن و رفتنش معلوم است که سودای خدمت به مردم استان محروم کهگیلویه و بویراحمد را نداشت و بیشتر دغدغه مند تدارک رزومه و سکویی برای انتخابات پیش رو بود. وی با انتصاب فَیلی و تدارک وی برای جایگزینی خود، از همان اول به صورت ضمنی به مردم استان فهماند که قصد ماندن ندارد و دلش در جای دیگری و سودای عالمی دگر دارد. چه اگر میخواست خدمت کند، علی القاعده باید خود را برای یک دوره چهار ساله آماده میکرد و اینکه بخواهد یک سال و نیم بماند و برود شرط خدمت به مردم نیست. احمدی نمیتواند ادعا کند که این اواخر تصمیم بر رفتن برای انتخابات را اتخاذ کرده؛ چراکه از همان اول این مسئله معلوم بود و با انتصاب فیلی و تدارک وی برای جایگزینی خود، صحت این امر مشخص است.
جسم احمدی در استان نبود و به ندرت سرکشی میکرد و روح وی در وادی حوزه انتخابیه و خانهاش در تهران بود. وی برای اینکه خلأ وجود خود در استان را بپوشاند، شیوه نخ نمایی داشت که در هنگام حضور در استان، یک موج و شلوغی و سخنان تندی بیان میکرد که خوب بتواند با انعکاس رسانهای خود را فعال نشان دهد و مردم خیال کنند که احمدی حضور فعال و پیگیرانه دارد. احمدی در ابتدای حضور خود، کلیه استانداران قبل را متهم به کم کاری نمود و اذعان داشت که اگر هر کدام از این استانداران یک ملاقه بودجه با خود آورده بودند، وضعیت کهگیلویه و بویراحمد اینگونه نبود، در حالی که خود نیم ملاقه هم بودجه نیاورد. عجیب بود وی که خود درس خوانده اقتصاد بود، چرا اینگونه بی پروا و بدون دقت سخنی میگفت که خود از پس آن بر نمیآمد. گویی وی با بودجه نویسی و تصویب قانون و ... آشنا نبوده و سابقه تصدی مسئولیتی نداشته که به یکباره چنین ادعایی نمود. به هر حال بخت نیز با احمدی یار نبود و وضعیت بودجهای کشور از سابق بدتر شد و با وجود تحریمهای جدید، احمدی نتوانست قاشقی بودجه برای استان جذب نماید که البته در این خصوص نمیتوان بر وی چندان خرده گرفت؛ چراکه وضعیت اقتصادی کشور نابسامان (تر) شد، ولی میتوان خُرده گرفت که چرا یک اقتصاد خوانده (نه اقتصاد دان) نمیتواند پیش بینی درستی از توان خود و وضعیت متلاطم اقتصادِ سیاسی کشور داشته باشد.
مردم انتظار داشتند که وقتی وی نتوانسته بودجهای بیاورد، حداقل بر عملکرد دستگاهها و مدیران نظارت نماید و با نابسامانی اداری در استان و استخدامهای فلهای، قبیلهای و فامیلی مبارزه کند و حداقل شأن نظارتی نماینده دولت را برای سالم سازی سازمان اداری استان به کار گیرد که به این امر نیز بی توجه بود و وضعیت اداری استان در نابسامانترین دوران خود به سر میبرد. وی نسبت به گزارشهای مردمی و رسانهای در خصوص کم کاری، سهل انگاری و پارتی بازیها در دستگاهها هیچ واکنش عمومی و رسانهای نداشت و با توجه به عدم اصلاح امور گزارش شده، میتوان گفت که حتی در عمل و در خفا نیز پیگیر آنها نبود و جالب آنکه به تبع همین رویکرد، مدیران وی در حوزه استانداری نیز نسبت به چنین مسائلی واکنشی نشان نمیدادند و احساس مسئولیت نمیکردند. به عنوان مثال در باب گزارشات و استمداد طلبی مردمی و رسانهای در خصوص چگونگی وضعیت نابسامان و بی ضابطگیها و پارتی بازیها در تخصیص سهمیه نمایندگیهای بیمه ایران در استان و استخدامهای دقیقه نودی شرکت آب و فاضلاب استان که مربوط به همین سه ماهه اخیر بود و یا در مورد آشفتگی و خودمختاری دستگاهها در تعطیلی پنج شنبهها و عدم هماهنگی و وحدت رویه دستگاهها هیچ واکنش و اقدامی صورت نگرفت. (قبلتر از این سه ماهه را بگذریم)
در ابتدای ورود، احمدی در جلسات به مدیران تذکرات جدی میداد و تشر میزد و عتاب و خطاب میکرد و حتی در جلسات اولیه شورای اداری استان که قبل از وی دچار بی نظمی و بی توجهی شدید مدیران بود، مانع حضور برخی از مدیرانی که با تأخیر و بی توجه آمده بودند، شد ولی اندک اندک این جدیت و توپ و تشرهای ظاهری نیز رنگ باخت و به جایی رسید که همان مدیرانی را که در جلسات ابتدایی شورای اداری راه نداده بود، ارتقاء یافتند و مورد تشویق قرار گرفتند. (به عنوان مثال فرماندار وقت را به سمت معاونت سیاسی خود منصوب و مدیرکل آب منطقهای را ابقاء نود و...) این روند به گونهای پیش رفت که در این اواخر (چند ماه اخیر) دیگر نه تنها ایراد و توپ و تشر به مدیران به فراموشی سپرده شد، بلکه مکرر اخبار تشکر و تقدیر وی از عملکرد ناکرده مدیران انتشار مییافت!
احمدی به آزادی رسانهها چندان اعتقادی نداشت و چندی پیش در باب انتشار اظهارات شهردار یاسوج در خصوص خود، مدیرکل ارشاد را مورد خطاب جدی قرار داد و مستقیماً و صراحتاً در جلسه شورای اداری از وی خواست که رسانهها را کنترل نماید و درصدد تحدید فعالیت رسانهها و انتشار حقایق اظهارات بود.
احمدی مطیع نمایندگان بود و اقتدار لازم در برخورد با مدیران منتسب به برخی از نمایندگان را نداشت و صرفاً نتوانسته بود و یا نمیخواست با نماینده کهگیلویه اینگونه باشد و در این مدت اندک، بارها گزارشهایی از دعاوی و لفاظی های وی در خصوص استاندار بُغچه به دوش، انتشار مییافت.
به هرحال احمدی از همان اول قصد ماندن نداشت و بُغچه را باز نکرده بود و بر دوش گذاشته بود و سودای جای دیگر داشت و دل در گرو دیاری دگر. طبق گزارشات وزارت کشور، در کنار ده فرماندار مستعفی، احمدی تنها استانداری است که به سودای وکالت یک شهرستان، استانی را رها کرد و اگر نتواند اعتماد مردم آن دیار را جلب کند کلهم خاسرون خواهد بود...
احمدی حتی حوزههای اختصاصی وزارت کشور (فرمانداری ها و بخشداری) را سامان نداد و هنوز در حال عزل و نصب آنها بود و غالب آنها با حکم سرپرستی اداره میشوند.
تیم مجردها (هر سه نفر): نه تنها استاندار، بلکه مرادی و فیلی نیز بغچه به دوش بودند و مجردی در استان به سر میبردند و استان کهگیلویه و بویراحمد را لایق سکونت خانواده نمیدانستند! (البته اطلاعی از تأهل و یا تجرد واقعی مرادی نیست) اقامتگاه این سه نفر در مهمانسرای استانداری کهگیلویه و بویراحمد (واقع در پشت فروشگاه رفاه یاسوج) بود که زیست مجردی و خوش نشینی داشتند و دائماً در مسیر تهران – یاسوج در تردد بودند و به اصطلاح امروزی، پروازی بودند. لازم است در باب هزینه اقامت و خورد و خوراک و هزینههای پروازهای دائمی آنها شفاف سازی شود که گزارشات حاکی از صرف هزینههای چند ده میلونی ماهیانه از خزانه ملت و بودجه استانداری دارد. در این دوره کار عمرانی خاصی انجام نشد و حداقل سامان و نظارت خاصی بر عملکرد دستگاهها و مدیران وجود نداشت. اثری ماندگار از عملکرد اجرائی و یا نظارتی خود بر جای نگذاشتند و قضاوت مردم را خریدند و رفتند ...
--------------------------------
غلامعباس امیدوار
--------------------------------
کد مطلب: 410377