تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۳۵
کد مطلب : ۴۰۴۵۵۲
یادداشت فرهنگی|
چرا کتاب نمیخوانیم / ضعف دستگاههای مربوطه در حوزه کتاب
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی؛ بحران مطالعه در ایران بسیار جدی ونگران کننده است. راجع به این بحران در سطوح مختلف و از زوایای گوناگون زیاد گفتهاند و نوشتهاند و بررسیها و تحقیقات زیادی نیز انجام شده است که معایب و ایرادات اساسی چنین فقدان و خلائی بیان شده است.
اینکه چرا و به چه علت و یا علتهایی در کشوری که تاریخ درخشانی در حوزه ادبیات و شعر دارد به چنین وضعی مبتلا شدهایم نیاز به یک نوشته مفصل و مطول دارد که در اینجا قصد پرداختن به آنرا ندارم و عمده نگرانی بنده حول بیگانگی و دوری نسل جوان از کتاب و کتاب خوانی است.
قبول دارم که این نسل دارای دانش و برخی آگاهیهای پراکنده میباشد اما به جهت اینکه آبشخور این نوع از دانش فضای مجازی است باید گفت عمق این دانش بسیار کم میباشد و بعید است در زندگی روزمره و حیات انسانی قابلیت بهره گیری مفید را داشته باشد. این گونه از دانش جز نوعی تفنن و دوری انسانها از همدیگر و معنا زدایی از زندگی نتیجهای در بر ندارد و علایم این بحران نیز در رفتار و گفتارهای روزمره قابل مشاهده است.
در اینجا در پی انکار نقش و اثرگذاری شبکههای اجتماعی نیستم و اتفاقاً بر اثرگذاری این شبکهها در حوزههای مختلف نیز تاکید دارم و فعالیت معقول در این شبکهها را در عصر کنونی یک ضرورت می دانم.
اما بهراستی چرا ما کتاب نمیخوانیم؟ چرا با کتاب و کتاب خوانی بیگانه هستیم؟ چرا خرید کتاب و سایر اقلام فرهنگی در سبد خرید ما جایی ندارد؟ چرا جایگاه کتاب در خوش بینانه ترین حالت به بخشی از دکوراسیون خانهها تقلیل پیدا کرده است؟ و چراهای بیشمار و بسیار دیگر.
بدون شک هر کدام از ما به عنوان بخش و جزیی از جامعه در این وضعیت مقصر هستیم و هر کدام از ما هنوز این فرصت را داریم به کتاب و صفحات کتاب مراجعه کنیم و به حفظ این ضرورت زندگی کمک کنیم.
اما این قصورات نباید سبب غفلت از ضعفهای ساختاری در نهادهای آموزشی و دستگاههای متولی فرهنگ شود.
ساختار آموزشی ما بهویژه در مدارس و نحوه فعالیت دستگاههای فرهنگی را باید از عوامل اصلی در بحران فعلی کتاب نخواندن در ایران دانست. ساختار آموزشی ما هیچ تاکید و راهکاری برای تشویق و ترغیب به مطالعه ندارد و در هیچ کجای این ساختار روش یا راهی که به مطالعه بینجامد پیش بینی نشده است و به جهت نفوذ موسسات کنکور و آموزشی قصد و نیتی نیز برای اصلاح این وضعیت حافظه محور دیده نمیشود. متاسفانه بخش زیادی از رتبههای ممتاز پذیرفته شده در دانشگاهها و بهویژه رشتههای علوم انسانی کسانی هستند که صرفاً از طریق کلاسهای کنکور و کتابهای کمک درسی به چنین موفقیتی دست پیدا کردهاند. در دانشگاهها نیز وضعیت اصلاً خوب نیست و هیچ ارادهای برای اصلاح امور وجود ندارد و بخشی از خروجی پایان نامه محوری در دانشگاه جز خرید پایان نامه از بیرون و یا در بهترین حالت کپی و پیست چیز قابل اعتنا و اتکایی در مسیر رشد و توسعه علمی کشور نیست.
در سطح دستگاههای فرهنگی نیز تنها خروجی کار برگزاری نمایشگاههای روتین سالانه کتاب است که در این نمایشگاهها صرفاً تعدادی «بن» خرید کتاب بین مدیران تقسیم میشود و کتابخوانان واقعی باید حسرت خرید کتاب با قیمتهای بالا را بکشند.
فرهنگ و به تبع آن کتاب هرگز اولویت تصمیم گیرندگان نبوده است که اگر بوده است بعد از دو سال برای نهاد کتابخانههای عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد یک تصمیم درست و مدیریتی اتخاذ میشد. این نهاد که میتواند بخشی از بسترهای مطالعه در میان جوانان را مهیا کند بیش از دو سال است از طریق سرپرست اداره میشود و آنقدر این حوزه از نگاه مدیران ارشد بی اهمیت است که گویی قرار است تا ابد به آن توجهی نشود.
مشکل محدود به این نهاد و عدم برنامه ریزی در آن نیست بلکه در هیچ کجای شهر و در فضاهای عمومی یک المان ساده و یا مکان مناسبی در حوزه کتاب و کتابخوانی وجود ندارد.
هیچ روزی را نمیتوان به کتاب و کتاب خوانی محدود کرد و هر روز فرصت نزدیکی با کتاب است اما نامگذاری روز 24 آبان به روز کتاب و کتابخوانی صرفاً جهت تاکید است تا ما به خود تلنگری زده باشیم و به ساعت و روزهایی بیندیشیم که وقتی بدون مطالعه گذشتهاند یعنی ضرر کردهایم.
-------------------------
الهه شکیبایی
اینکه چرا و به چه علت و یا علتهایی در کشوری که تاریخ درخشانی در حوزه ادبیات و شعر دارد به چنین وضعی مبتلا شدهایم نیاز به یک نوشته مفصل و مطول دارد که در اینجا قصد پرداختن به آنرا ندارم و عمده نگرانی بنده حول بیگانگی و دوری نسل جوان از کتاب و کتاب خوانی است.
قبول دارم که این نسل دارای دانش و برخی آگاهیهای پراکنده میباشد اما به جهت اینکه آبشخور این نوع از دانش فضای مجازی است باید گفت عمق این دانش بسیار کم میباشد و بعید است در زندگی روزمره و حیات انسانی قابلیت بهره گیری مفید را داشته باشد. این گونه از دانش جز نوعی تفنن و دوری انسانها از همدیگر و معنا زدایی از زندگی نتیجهای در بر ندارد و علایم این بحران نیز در رفتار و گفتارهای روزمره قابل مشاهده است.
در اینجا در پی انکار نقش و اثرگذاری شبکههای اجتماعی نیستم و اتفاقاً بر اثرگذاری این شبکهها در حوزههای مختلف نیز تاکید دارم و فعالیت معقول در این شبکهها را در عصر کنونی یک ضرورت می دانم.
اما بهراستی چرا ما کتاب نمیخوانیم؟ چرا با کتاب و کتاب خوانی بیگانه هستیم؟ چرا خرید کتاب و سایر اقلام فرهنگی در سبد خرید ما جایی ندارد؟ چرا جایگاه کتاب در خوش بینانه ترین حالت به بخشی از دکوراسیون خانهها تقلیل پیدا کرده است؟ و چراهای بیشمار و بسیار دیگر.
بدون شک هر کدام از ما به عنوان بخش و جزیی از جامعه در این وضعیت مقصر هستیم و هر کدام از ما هنوز این فرصت را داریم به کتاب و صفحات کتاب مراجعه کنیم و به حفظ این ضرورت زندگی کمک کنیم.
اما این قصورات نباید سبب غفلت از ضعفهای ساختاری در نهادهای آموزشی و دستگاههای متولی فرهنگ شود.
ساختار آموزشی ما بهویژه در مدارس و نحوه فعالیت دستگاههای فرهنگی را باید از عوامل اصلی در بحران فعلی کتاب نخواندن در ایران دانست. ساختار آموزشی ما هیچ تاکید و راهکاری برای تشویق و ترغیب به مطالعه ندارد و در هیچ کجای این ساختار روش یا راهی که به مطالعه بینجامد پیش بینی نشده است و به جهت نفوذ موسسات کنکور و آموزشی قصد و نیتی نیز برای اصلاح این وضعیت حافظه محور دیده نمیشود. متاسفانه بخش زیادی از رتبههای ممتاز پذیرفته شده در دانشگاهها و بهویژه رشتههای علوم انسانی کسانی هستند که صرفاً از طریق کلاسهای کنکور و کتابهای کمک درسی به چنین موفقیتی دست پیدا کردهاند. در دانشگاهها نیز وضعیت اصلاً خوب نیست و هیچ ارادهای برای اصلاح امور وجود ندارد و بخشی از خروجی پایان نامه محوری در دانشگاه جز خرید پایان نامه از بیرون و یا در بهترین حالت کپی و پیست چیز قابل اعتنا و اتکایی در مسیر رشد و توسعه علمی کشور نیست.
در سطح دستگاههای فرهنگی نیز تنها خروجی کار برگزاری نمایشگاههای روتین سالانه کتاب است که در این نمایشگاهها صرفاً تعدادی «بن» خرید کتاب بین مدیران تقسیم میشود و کتابخوانان واقعی باید حسرت خرید کتاب با قیمتهای بالا را بکشند.
فرهنگ و به تبع آن کتاب هرگز اولویت تصمیم گیرندگان نبوده است که اگر بوده است بعد از دو سال برای نهاد کتابخانههای عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد یک تصمیم درست و مدیریتی اتخاذ میشد. این نهاد که میتواند بخشی از بسترهای مطالعه در میان جوانان را مهیا کند بیش از دو سال است از طریق سرپرست اداره میشود و آنقدر این حوزه از نگاه مدیران ارشد بی اهمیت است که گویی قرار است تا ابد به آن توجهی نشود.
مشکل محدود به این نهاد و عدم برنامه ریزی در آن نیست بلکه در هیچ کجای شهر و در فضاهای عمومی یک المان ساده و یا مکان مناسبی در حوزه کتاب و کتابخوانی وجود ندارد.
هیچ روزی را نمیتوان به کتاب و کتاب خوانی محدود کرد و هر روز فرصت نزدیکی با کتاب است اما نامگذاری روز 24 آبان به روز کتاب و کتابخوانی صرفاً جهت تاکید است تا ما به خود تلنگری زده باشیم و به ساعت و روزهایی بیندیشیم که وقتی بدون مطالعه گذشتهاند یعنی ضرر کردهایم.
-------------------------
الهه شکیبایی